نمایش نوار ابزار

آسيب شناسي احزاب جهادي تشیع افغانستان

پنج‌شنبه 28 میزان 1390

1) حزب حرکت اسلامی افغانستان

یاد آوری!

  وضعيت شيعيان افغانستان از دوره عبدالرحمان خان تا پيش از جهاد  اسلامي علیه تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق وحکومت کمونیستی (حدود بیش از يک قرن)، بسيار تيره و غمبار بوده، پادشاه نامبرده با استفاده از ساده لوحي، تعصب مذهبي و احياناً  مسائل قومي، توسط برخی ملاهاي اهل سنت، عليه مردم تشیع فتوای تکفیر پیروان مذهب جعفری را گرفت، عبدالرحمان جابر با تکيه به اين فتاوي بيش از شصت درصد شيعيان و هزاره ها را قتل عام نمودند.

در دهه چهل، آزادی برگزاری مراسمات و فعالیت های فرهنگی پیروان مذهب تشیع در کشور گام بسیار مهم بود که توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمی حجت کابلی(ره) صورت گرفت، قبل از آمدن ایشان اهل تشیع به قیودات و محدودیت های زیادی مواجه بودند و در تقیه بسرمی بردند و حتی کسی جرئت نداشت تا خود شان را شیعه بگویند، مرحوم آیت الله حجت، با استدلال منطقی و مباحث علمی از منابع تشیع و تسنن پیروان مذهب اهل تشیع را برای برادران اهل سنت شناساندند و این کار حدود  بیست سال طول کشید و ایشان در این مدت بارها مورد آزار و اذیت دولتی ها، ملاهای متعصب اهل سنت و افراد جاهل درون مذهبی قرار گرفت و لی او با مقاومت و تحمل هرگونه مشکلات، توانست به شیعیان این کشور احیای هویت دهد.

همچنین در آغاز دهه پنجاه آیات عظام، شهید سید محمدسرور واعظ(ره) شهید شیخ محمد امین افشار(ره) حوزات علمیه محمدیه و مهدویه را تأسیس نمودند و آیت الله شهید واعظ(ره) علاوه برتدریس و تبلیغ  با گام بلند و استوار اقدام به انتشار اولين مجله‏ى دینی، سیاسی تشیع تحت عنوان «برهان» نمود و جمعی از بزرگان و اهل قلم، از جمله آیت الله محسنی رئیس شورای علمای شیعه افغانستان افتخار عضویت هیأت تحریر آن نشریه تحت اشراف شهید آیت الله واعظ(ره) در جهت نشرمعارف دینی و همبستگی امت اسلامی را داشتند.

پس از کودتاي هفت ثور 1357 همزمان با بقدرت رسیدن کمونیست ها تحت حمایت شوروی سابق و تجاوز دوصد هزار ارتش ملیتاریستی سرخ روسیه در این کشور،‌ علمای دینی مردم را به قیام دعوت نمودند که در آغاز بقدرت رسیدن کمونیست ها اکثر علمای فعال، موثر و مهم کشور را دستگیر و بصورت دسته جمعی به شهادت رسانیدند و صدها شخصيت ديني، فرهنگي و سياسي وحتي افراد عادی دین مدار را در زندان های مخوف فرستادند، وقتي در 16 ثور 1358 خبر شهادت دوازده هزار نفر از زندانيان بي گناه پل‌چرخي به بيرون درز کرد، براثر فشار و اختناق حاکم بر پايتخت بسياري از فعالان فرهنگي و ديني کشور مجبور به ترک افغانستان شدند و پس از مهاجرت به کشورهای همجوار،‌ بازماندگان و هواداران علمای شهید،  احزاب و گروه‌ هاي جهادی را تشکيل دادند و در مناطق مرکزی افغانستان با قیام علیه رژیم کمونیستی، مردم با نبرد منظم سرانجام 17 ولسوالی را  به تصرف خود در آوردند و در ششم ثور 1358  اولین واحدهای منظم اداری و نظامی تحت رهبری مرحوم آیت الله سیدعلی بهشتی(ره) تشکیل شد، پس از اولین حکومت اسلامی به رهبری روحانیت در مناطق مرکزی، بروز اختلافات و جنگهاي داخلي بين احزاب شيعي، ناديده گرفتن آنان در مذاکرات سياسي بين المللي و عملکردهاي نامناسب احزاب سني ساکن پيشاور، در سالهای 1364 و 1365 آیت اللّه سید ابوالحسن فاضل(ره) در رأس یک هیئت صلح وارد کشور گردید و با هوشیاری و سعه صدر در همبستگی احزاب شیعی نقش ارزنده ای را ایفا نمود وگروههای متخاصم را به تفاهم دعوت نمود و کشمکش‏های نظامی را در بسیاری از مناطق خشکانید و در نتیجه تلاشهای مخلصانه آیت الله فاضل(ره) در جامعه تشیّع زمینه‏های فکری «وحدت» را بوجود آورد، پس از چندين دور مذاکرات نمایندگان با صلاحیت احزاب شیعی  سرانجام در تاريخ  3/5/1368 حزب وحدت اسلامی در باميان تشکيل شد.

در حقیقت «حزب وحدت اسلامی افغانستان» دست‏آورد تفکّر و تلاش همه جانبه آیت الله فاضل(ره) رئیس شورای عالی نظارت حزب وحدت اسلامی در عرصه‏های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در افغانستان به شمار می‏ رود.

سال 1371 پس از بقدرت رسیدن احزاب جهادی، بعضی مناطق کابل به دست نيروهاي حزب وحدت افتاد و از همان سال تا سقوط دولت مجاهدین، حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری، شورای نظار به رهبری احمدشاه مسعود، اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف و جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم جنگهای خانمانسوز داخلی را  عليه همدیگر در کابل به راه انداختند. ادامه جنگهای داخلی میان احزاب جهادی، نهایتا باعث اختلافات احزاب شیعی، مخصوصا درون حزب وحدت اسلامی شد، فجايع غرب كابل، جنگ  23 سنبله 1373 و…  ميان جناح‏هاى متعلق به‏آقايان مزارى، اكبرى و برخی نیروهای حرکت اسلامی بوجود آمده و اختلاف در حدی شدت گرفت که آیت الله  محسني در مصاحبه اش با رادیو بی بی سی عليه مزاري فتوايي صادر کرد که  او را محارب و مفسد في الارض خواند.

احزاب جهادی در سه دهه اخیر طبعا گرفتار تضادهاي منطقه اي، قومي و نژادی بود و همچنین تمايلات و خواسته هاي شخصي بر احزاب حاکم گردید که در چنین شرايط مشورت براي دست اندرکاران احزاب معني نداشت و حزب در راي و نظر يک نفر خلاصه مي گردید. اين وضعيت احزاب جهادي؛ باعث عقب ماندگي سياسي و فرهنگي جامعه گردید و در طول سه دهه اخیر يکی از مباحث پيچيده و پر ابهامی ا ست که اینک در این نوشته آسيب شناسي و بررسي علل نا كارآمدي احزاب جهادي افغانستان، بالخصوص آسیب شناسی احزاب جهادی تشیع افغانستان در ديدگاه های مختلف، با ناهمگونی و تفاوت مورد  ارزيا بی قرار می گيرد.

ازآنجا كه اين مقاله در پي فشرده گويي آسیب شناسی احزاب جهادی تشیع افغانستان است  به عنوان آسيب مجموع  احزاب جهادي تشیع اولین بخش این نوشتار  به حزب حرکت اسلامی  انگشت گذاشته شده، زیرا احزاب که از پایگاه مردمی برخوردار بود، شورای انقلابی اتفاق اسلامی به رهبری مرحوم آیت الله بهشتی(ره) و حزب حرکت اسلامی به رهبری آیت الله محسنی می باشد، حزب حرکت اسلامی علاوه برمردمی بودنش در جبهات و مذاکرات بین المللی حضور فعال و برجسته داشته که در این بخش به  عوامل شکل گیری و عملکرد و به انزوا کشاندن آن را به تحليل خواهيم گرفت و در بخش های بعدی به شکل گیری حزب وحدت پرداخته خواهد شد.    

عوامل شکل گیری و عملکرد حزب حرکت اسلامی افغانستان

در این نوشتار سعی گردیده که به عوامل شکل گیری،‌ عملکرد و چالش های حزب حرکت اسلامی افغانستان که در سه دهه اخیراظهار وجود نموده پرداخته شود.

زمانیکه افغانستان در سیطره ای کمونيستهاي داخلي و خارجی، مخصوصا زير چکمه هاي ارتش سرخ و متجا وز شوروي سابق به خاک و خون مي تپيد، حزب  حرکت اسلامي افغانستان در 19حمل 1358 قدم به صحنه مبارزات سياسي و نظامي کشور گذاشت؛ آیت الله محسنی آن زمان در سوریه به انزوا بسر می برد، وی توسط بزرگانی مربوط بیوت و هواداران آیات عظام؛ حجت، واعظ و افشار، در صحنه سیاسی و جهادی علیه اشغالگران فراخوانده شد، شخصیت های که منسوب به بیوت بزرگان و مورد اعتماد مردم افغانستان بودند با جذب نیروی انسانی و مساعدت های مالی از آیت الله محسنی حمایت نمودند، هرچند آیت الله محسنی در طول چهارده سال جهاد موفق نگردیده بود که در داخل کشور و جبهات حضور پیدا نماید، اما افراد فعال و موثر این حزب  باعث مطرح شدن وی گردیده بود، ایشان بیشتر در ایران و پاکستان مصروف فعالیت های فرهنگی و سیاسی بود، بسیاری از علمای این حزب بودند که درکنار مردم خویش در جبهات جهادی حضور برجسته داشتند(1)، آیت الله محسنی در حقیقت دوران مبارزات خویش را مرهون و مدیون تلاشهای شخصیتهای همانند آیات، حجج اسلام وچهره های سیاسی چون؛  مرحوم سید محمد تقی وحیدی(ره)، دکتر سید محمدکاظم مصطفوی، شیخ عبدالهادی نوری، سید محسن حجت، سید محمد هادی«هادی»، سید جعفرواعظ زاده، سید محمد باقرذکی، سید حسن جید، سید حسین ساجدی، سترجنرال سید حسین انوری، شهید استاد عزیزالله مبشر، شهید سید ابراهیم شاه حسینی، شهید سید محمد حسن فهیمی نماینده امام خمینی(ره) در افغانستان، سید حسین شاه و شهید اسدالله مسرور، شهید رضوانی بامیانی، شهید سید ابوالحسن رفیع زاده،‌ شهید حمیدی وکیل امام خمینی(ره)،‌ شهید غفاری شهید غلام حسن کاشفی، شهید غلام نبی مشتاق، استاد شاه جهان احمدی، داکتر شاه جهان غزنی، شیخ محمد نقی افشار، شیخ علی احمد شیخزاده، سید محمدعلی صدر، رضوی مالستانی، موحد سنگلاخی، جنرال ابولفضل، جنرال ذاکری، ماما حبیب مدثر، انجنیر فلاح،‌جنرال حسینی و… می باشد و همچنین در آستانه تأسیس حزب حرکت اسلامی آقایان؛ حجت، هادی، نوری و صدر، صدور  فتوای جهاد را از مراجع  قم گرفتند‌ و همین طور اجازه مصرف و جوهات برای حزب حرکت اسلامی به قلم آیت الله سید ابوالحسن فاضل(ره) از آیت الله العظمی خویی(ره) گرفته شد(2)، ممکن اسناد مورد نظر  نزد آیت الله محسنی موجود باشد.

حرکت اسلامی افغانستان از آغاز تأسیس تا پیروزی جهاد اسلامی، در روند مبارزه ي مسلحانه و جهاد مقدس عليه اشغالگران همراه و همدوش با مردم،  رسالتش را پا به پاي ديگر جريانهاي جهادي به مثا به ي يک تشکيل فعال انجام داده و چهره ي تا بنا کي به تاريخ پر افتخار مملکت به ثبت رسانيد، آيت الله محسنی بارها در سخنرانی اش با افتخار یاد آوری می نمود که حرکت اسلامی حتی در آزاد سازی  مناطق غیر شیعی نقش برجسته داشته و قبرستان شهدای حرکت اسلامی درمنطقه جاجی بیانگر این واقعیت است و نیز هزاران شهيد، معلول و اسير وابسته به حرکت اسلامی افغانستان درگوشه، گوشه ي این کشور گواه حضور این حزب را در عرصه های مبارزاتی بصورت وسیع و گسترده مناطق مختلف کشور است و تصور ما بر آن است که حرکت اسلامي در خم و پيچ مبارزه با همه چالشها،  رسالتش را به پيشگاه پروردگار و مردم افغانستان به خوبی انجام داده و در روند جهاد و مقاومت بیش از ۱۰۰ پایگاه نظامی در ۱۹ ولایت افغانستان که مهم ترین مراکز نظامی حرکت اسلامی شورای عالی جهاد و شورای ولایتی کابل بود و تحت همین دو عنوان حرکت اسلامی فعالیت های ارزشمندی را انجام داده اند.

شورای عالی جهاد به ریاست حجت الاسلام والمسلمین سید محمدهادی«هادی»(3) و شورای ولایتی کابل به ریاست سترجنرال سید حسین انوری که بیشتر فعالیت های شان را در پایتخت و سایر ولایات کشور انجام میدادند و در برخی ولایات این دو شورا همکاری مشترک داشتند.(4) و همچنین درخارج از کشور نیز شخصیت هایی بودند که تحصیلات عالی حوزه وی و دانشگاهیی داشتند،  بسیاری از آنها همانند‌ آیات و حجج اسلام آقایان؛ ‌سید حسین جوادی، فصیحی یکاولنگی، سید رحمت الله مرتضوی، و…. بخاطر تک روی و برخورد تحکم آمیز آیت الله محسنی از حزب بیرون رفتند.‌

لذا حرکت اسلامی با حضور شخصیت های موثر در میان احزاب شیعی،  از پایگاه مردمی قوی برخوردار بود، متأسفانه در دوران جهاد آبت الله محسنی و بسیار از رهبران دیگر تشیع مثل رهبران  گروههای  هفتگانه پیشاور حضور در جبهات را نداشتند،  اما حرکت اسلامی با همه موانع و مشکلات و حضور علماء و چهره های سیاسی در صحنه های جهادی، استقلال فکری و سیاسی، تعهد اسلامی، حضور نظامی در جبهات مقدم و نیروی تربیت یافته چریکی در پایتخت کشور،  داشتن پایگاه مردمی در ولایات مختلف از امتیازات حرکت اسلامی به شمار می رفت. حرکت اسلامی تنها یک گروه نظامی محض نبود، بلکه در امورات  فرهنگی، سیاسی  و اجتماعی نیز اهتمام داشت؛ فلم های مستند از فعالیت های فرهنگی، عملیات خطوط مقدم جبهه، صحنه های مبارزاتی چریکی در پایتخت کشور  و منتقل نمودن ژورنالیستان خارجی به مراکز مهم حکومت وقت  جهت پوشش خبری؛  راه اندازی شبکه رادیویی و انتشار مجله استقامت، نشریه فجرامید  و دیگر نشرات در داخل کشور چون؛ پیام شهدا،‌ پیام سنگر، پیام بانوان که ییشتر آن نشرات از سوی شورای ولایتی کابل حرکت اسلامی منتشر می شد و همچنین بسیاری از مسئولین احزاب شیعی را مورد حمایت مالی قرار می داد، از جمله آقای خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری زمانی که در پاکستان مستقر بود، مجموعه ایشان توسط آقای انوری اکمال می گردید.

حزب حرکت اسلامی به دلایل مختلف از جمله عدم مدیریت رهبری ‌آن،  نقاط ضعف نیز داشت که مهم ترین آن تک روی و انحصار طلبی رهبریت حزب برخلاف اساسنامه و فیصله های موسسین آن بود، آیت الله محسنی در تصمیم گیری های سیاسی و حزبی  با اعضای موثر و مرکزی این حزب مشوره نمی کرد، همچنان نادیده گرفتن شخصیت های مطرح حزب براساس لیافت و شایستگی، نبود شفافیت مالی حزب، رویا رو ساختن علمای برجسته و افراد موثر حزب  با مسئولین جمهوری اسلامی ایران و ایجاد اختلاف، که در چنین شرایطی بعضی احزاب و سازمانهای سیاسی وفاقد پایگاه مردمی از این فرصت و ضعف مدیریت رهبر حرکت اسلامی سوء استفاده نمودند و با تمویل کشور ایران قدرتمند گردیدند  و این خلاء تا پیروزی جهاد و پس از آن  تا هم اکنون در پایتخت و ولایات مشاهده می شود، احزاب و سازمانهای منزوی، ضعیف، فراموش شده که هرکدام قد برافراشتند و قدرت را به دست گرفتند که برخی آنان اشتباهاتی داشتند که زمان دیگری را می طلبد و در این نوشته ذکر آن را مناسب نمی دانم.

بناء در روز های نخستین شکل گیری این حزب عده ای از بزرگان از جمله؛ حجت الاسلام والمسلمین آقای سید رحمت الله مرتضوی از حرکت اسلامی جدا شده و به شورای انقلابی اتفاق اسلامی به رهبری آیت الله بهشتی(ره) پیوست و همچنین آقایان  فراهی و سرکاتب  نیز در سال ۱۳۶۲ به پاسداران جهاد اسلامی پیوستند، آقای سید موسی رضوی مالستانی در سال ۱۳۶۵  با انتشار اطلاعیه ای تحت عنوان «حرکت نوین» از حرکت اسلامی انشعاب نمود و بعداً دوباره به شاخه انشعابی دیگر حرکت اسلامی به رهبری آقای انوری برگشت. سیدجعفر واعظ زاده، سید حسن بحر از لوگر، آیت الله دکتر مصطفوی رئیس شورای مرکزی حرکت اسلامی، آیت الله سیدمحسن حجت، آیت الله فصیحی یکاولنگی، حجج اسلام فیاض ارزگانی، سید سالم معلم زاده، شیخ موسی حیدری و جمع کثیر وموثر مناطق مختلف از حرکت اسلامی جدا شدند که عده ای از این شخصیت ها به حزب وحدت اسلامی پیوستند.

حرکت اسلامی در سال ۱۳۷۸ بعد از انشعاب داکتر صادق مدبر، رئیس فعلی اداره امور، عمده ترین انشعاب توسط سید حسین انوری یکی از مسئولین بلند پایه این حزب که در جهاد مردم افغانستان علیه روسها از فرماندهان نامدار و سخنگوی جبهه مقاومت در دوران قدرت طالبان بود، صورت گرفت؛ این انشعاب زمانی بوجود آمد که اعتراضات آقای انوری و تیمش بی پاسخ ماند، آيت الله محسنی مثل گذشته بی توجه از کنار انتقادات و خواسته های مسئولین حزبی اش گذشت، آقای انوری در اجلاس شورای مرکزی این حزب در قم شرکت نکرد و او مستقل از رهبری حرکت اسلامی عمل می کرد و منجر به انشعاب رسمی شد و بعداً  از نظر شکلي آن، با تغيير نام «حزب حرکت اسلامي مردم افغانستان» پا به عرصه سیاست گذاشت و جناح انشعابی حرکت اسلامی را رهبری می کرد.

حرکت اسلامی آیت الله محسنی بعد از سقوط طالبان و تشکیل دولت جدید که آزادی احزاب سیاسی به رسمیت شناخته شد، با تنظیم مرامنامه و اساسنامه جدید در وزارت عدلیه به ثبت رسید و پس از مدتی وی از رهبری حزب استعفا داد و به جای او  حجت الاسلام سید محمد علی جاوید، مسؤولیت رهبری حرکت اسلامی را به عهده گرفت و مدتی در تقابل با آقای انوری قرار داشت، بعدا با تلاش حجت الاسلام آقای هادی هردو حزب به رهبری آقای انوری ادغام گردید.

اما آقای انوری که پس از استقرار دولت انتقالی اسلامی و رسمیت یافتن قانون احزاب سياسي  که او آن وقت در كابينه ي اداره ي موقت و انتقالي  وزير زراعت بود،  بتاریخ 1 تا 3 دلو 1382 در یک کنگره، حزب شان را «حركت اسلامي مردم افغانستان» ناميد و آن را در وزارت عدليه به ثبت رسانيد و در۲۲ دلو ۱۳۸۲ در جلسه فوق العاده آقای انوری را به سمت رئیس شورای رهبری حزب انتخاب نمودند و ۲۰ نفر از شخصیت های برجسته عضو شورای رهبری که از جمله ۴ تن شان از زنان انتخاب شدند، مهم ترین این شخصیت ها در شورای رهبری آقایان؛ جاوید، انوری و هادی بودند و اعضای شورای مرکزی متشکل از ۱۳۰ تن اعضا بودند که عمدتاً فعالان سابق حزب حرکت اسلامی، روسای شورای‌های ولایتی و شوراهای ولسوالی حزب در آن عضویت یافتند.

حزب حرکت اسلامی به رهبری آقای جاوید و حرکت اسلامی مردم افغانستان به رهبری آقای انوری پس از مدتی فعالیت، آقای جاوید به نفع آقای انوری کنار رفت و یکی از افراد مورد اعتماد آقای جاوید، عبدالغنی کاظمی مشهور به ملاغنی(5) به سمت معاون آقای انوری انتخاب شد، در آغاز کمپاین دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، ملاغنی کاظمی به نفع آقای کرزی و آقای انوری متحد داکتر عبدالله باردیگر در درون حرکت اسلامی اختلاف به وجود آمده و محافل مختلفی درکابل وسایرولایات به منظورحمایت از حامد کرزی وداکتر عبدالله  توسط هوا داران حرکت اسلامی گرفته شد و از همین جا بود که اختلاف میان آقای انوری و عبدالغنی کاظمی باعث انشعاب دوباره حزب حرکت اسلامی گردید و مدت طولانی دعوا برسر گرفتن عنوان سابق آن حزب در وزارت عدلیه ادامه یافت و در نهایت عبدالغنی کاظمی با حمایت علنی و گاها غیررسمی آیت الله محسنی در مرحله اول دادگاه موفق به برنده شدن عنوان حزب شد، آقای کاظمی رسمیت حزبش را  از طربق تلویزیون تمدن اعلام نمودند و بعدا مراسمی را نیز در حوزه علمیه خاتم النبیین(ص) برپاداشتند که در آن مراسم آیت الله محسنی نیز شرکت نموده بود، آقای کاظمی بعنوان رئیس شورای رهبری حزب و مرتضی نیکزاد عضو شورای مرکزی حزب حرکت اسلامی در مورد تشکیلات حرکت اسلامی صحبت نمودند.

از مدتی بدینسو اعتراضات که از سوی هوارداران حرکت اسلامی به آیت الله محسنی می شود اینکه چرا ایشان بعد از مدتها تلاش و سرمایه گزاری و تاوان دادن ها، این حزب را بحال خودش رها نمود، بهتر نبود که آیت الله محسنی به این اختلاف و تنش ها پایان می داد و یا حمایتش را از شخصیت های مطرح حزب امثال آقای انوری(6) و آقای هادی(7) می داشت، آقای کاظمی علاوه برآنکه در زمان جهاد فرد نا شناخته بوده و عضویت شورای مرکزی حرکت اسلامی را نداشته و از سوی دیگر او توانایی، شایستگی و صلاحیت رهبری حزب سیاسی را هم ندارد، برای هواداران حرکت اسلامی تا هم اکنون این سئوال باقی مانده که چرا آیت الله محسنی از این گونه افراد ضعیف حمایت می کنند، در صورت که بسیاری از اعضای سابق شورای مرکزی و موثر این حزب نادیده گرفته شده است، به نظر نگارنده چند احتمال وجود دارد:

اول اینکه،‌ آیت الله محسنی بارها در سخنرانی و مصاحبه هایش اظهار نموده بود که حوزه علمیه خاتم النبین(ص) از پول های دوران جهاد و جزء دارایی های حرکت اسلامی بوده که این مجتمع با آن پولها ساخته شد، در یکی از جلسات ایشان با اعضای حزب وعده می دهد که سه بسوه از پروژه را به بعنوان دفتر حزب حرکت اسلامی واگذار نماید.(8) آیت الله محسنی به این نتیجه می رسد که چنانچه افراد توانمندی رهبری حزب را به عهده داشته باشد، از مسائل مالی و دارائی حزب پرسیده خواهد شد، بارها خانواده های شهدا، مجاهدین و هواداران این حزب با مراجعه به مسئولین بلند پایه منزوی شده ای حرکت اسلامی نظر خواستند که ما از کدام شاخه حرکت اسلامی حمایت کنیم، همه متحیر و سرگردان بودند، روزی جمعی از متنفذین قلعه علیمردان حضور آیت الله محسنی می رسند و از وی تقاضا میکند که آنها با انوری و یا کاظمی باشند، آیت الله محسنی ابتداء در پاسخ آنها می گوید بروید تحقیق کیند، اصلح کیست؟  وقتی که مردم اسرار می کند که  ما از شما هدایت می خواهیم،‌ آنوقت ایشان می فرماید که  ملاغنی کاظمی بهتر است.(9)

پس از استعفای آیت الله محسنی از رهبری حزب حرکت اسلامی، مهم ترین فعالیت های او در دوران جهاد و پس ازآن، نویشتن بیش از یکصد اثر چاپ شده در امور فقهی، مذهبی، سیاسی و…  و همچنین پس از اجلاس بن اول و حاکمیت دولت انتقالی  کارهای دیگر که ایشان انجام داده، ساخت مجتمع علمی، فرهنگی خاتم النبیین(ص) در کابل، ایجاد شورای علمای شیعه(10) و راه اندازی شبکه تلویزیون تمدن(11) بوده و در این برنامه ها نیز همانند رهبری حزب حرکت اسلامی معضلات و مشکلاتی را ببار آورد که به طور فشرده بدان اشاره می گردد:

الف) حوزه علمیه خاتم النبیین(ص)

زمین این حوزه دینی، سی و هشت هزارمتر و درجنب سرک دارالامان مقابل لیسه حبیبیه قرار دارد، به گفتهء انجنیرها قیمت آن ده میلیون دلاربرآوردشده ولی آیت الله محسنی آن را ازدولت رایگان گرفته، اشخاصیکه که مسئولیت بخش های مختلف این مجتمع را دارند افراد ضعیف و ناتوان هستند، مسئولیت اداری و درکل برنامه های آن بیشتر به عهده ای داکتر عبدالهادی محسنی برادر آیت الله محسنی می باشد و آنگونه که انتظار می رفت از  امکانات که در اختیار مسئولین آن باشند، استفاده درست صورت نگرفته و بعضی مشکلاتی را بوجود آورده که در این نوشته ذکرش را مناسب نمی دانم.

ب) شورای علمای شیعه افغانستان

شورای علمای شیعه افغانستان در مجمع سالانه اش انتخابات هیئت رئیسه و شورای اجرائیه را برگزار می نمایدکه پنج نفر به حیث هیئت رئیسه و 20 نفر عضو شورای اجرائیه انتخاب می شوند؛ هرچند از تأسیس این شورا تا کنون در مجمع عمومی سالانه بدون رقابت انتخاباتی و بر اساس مصلحت ها آیت الله محسنی بعنوان رئیس، آیت الله صالحی مدرس معاون اول، استاد عرفانی معاون دوم،‌ آقای محقق زاده منشی اول همه ساله مسئولیت های شان تمدید  می گردد، کسانی که به نمایندگی از ولسوالی ها شرکت می کند اکثرا واقعیت ندارد، بعنوان مثال یکی از نمایندگان ولسوالی دایمرداد در نهمین مجمع علمای شیعه از طلاب اعزامی قم که جهت تبلیغ به کابل آمده بود به نمایندگی از ولسوالی دایمرداد شرکت داشت، خود خوان حدیث مفصل از این مجمل.

این شورا در همان سالهای آغازین فعالیت شان در اثر رقابت های منفی و عدم مدیریت رهبری آن منجر به انشعابات گردید، شورای ائمه مساجد و تکایا و با کنار رفتن شخصیت های مطرح، نهادهای دینی و فرهنگی را  ایجاد نمودند، با این حال شورای علمای شیعه علاوه برحضور افراد نا کارآمد و منافع طلب، چندان کار موثر دینی و علمی قابل توجه را انجام نداده اند، نگارنده  چند سالی بود که عضویت این شورا را داشتم و از نزدیک شاهد ضعف های آن بوده و از منتقدینی که در نوشته ها و نامه هایی که به این شورا فرستاده بودم، مهم ترین تقاضایم این بود که باید شورای علمای شیعه علمایی باشد و به این عنوان مهم و ارزشمند اهمیت بدهند، در این شورا زمینه  فعالیت های دینی و فرهنگی مهیا گردد و نباید منحصر به برنامه های سیاسی صرف شود، با حضور نمایندگان احزاب سیاسی این شورا شبیه به ائتلاف سیاسی نمایندگان احزاب می ماند،‌ من در نهمین مجمع شورای علمای شیعه کتبا تقاضا برای سخنرانی را نمودم، کمیسیون تدویر نهمین مجمع با سخنرانی ام موافقه نمودند،  اما در شورای اجرائیه به مخالفت انجامید، لذا من به عنوان اعتراض حتی بعنوان مهمان هم در نهمین مجمع  شورای علمای شیعه شرکت نکرده بودم و حدود یکسال است که در جلسات شورای علمای شیعه حضور ندارم، متأسفانه برخی اعضای آن  به جنبه های معنوی و علمی شورا فکر نمی کنند، بعضی از اعضای این شورا گرفتار برخی مشکلات اخلاقی و دینی هستند که جایگاه علمای واقعی شیعه را زیر سئوال برده و بقول حافظ:

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

و رنه در خانه رندان خبری نیست که نیست

با اين وجود از ديد اين نوشته ضعف هاي اصلي در محورهاي ذيل دسته‌بندي مي‌شود:

1) شورای علمای شیعه در مجمع سالانه اش از خدمات و نقش علمای گذشته این کشور  كه تكيه گاه محرومان بوده و آنان در هر زمان براى دفاع از مقدسات دينى با کشیدن مرارت و تلخي‌ها و تحمل اسارت‌ و تبعيدها، هرگز زير بار منت و ذلت نرفته‏اند، علماي تشیع افغانستان درگذشته شهداي زيادي را در راه دفاع از موجوديت و هويت مردم شيعه تقديم کردند. علما همراه با مردم دین دار تمام سختي ها را تحمل کردند و لحظه‌ي‌ از دفاع آنان و ارزشها دست بر نداشتند.

2) بی توجهی آیت الله محسنی به فعالیت های اعضاء و نادیده گرفتن خدمات آنان، بطور مثال؛ مرحوم شیخ محمدرضا ذکی سخنگو و یکی از فعالان شورای علمای شیعه، وقتی که ایشان وفات می کند، آیت الله محسنی نه تنها در تشیع جنازه او شرکت نمی کند وحتی مراسم یاد بود از سوی شورای علماء هم صورت نمی گیرد.

همچنین آقای هادی رئیس کمیسیون تبلیغات اسبق شورای علمای شیعه به جرم دفاع از اهل بیت(ع) و مخالفت با اهانت کنندگان به ارزشهای اسلامی مورد بی مهری برخی اعضای شورای علمای شیعه قرار می گیرد، بی تردید بیشترین فعالیت های تبلیغی شورای علمای شیعه از طریق آقای هادی و بدون هیچ مصرف انجام می گردید، اما بخاطر دفاع از مذهب برخی اعضای شورا تصمیم می گیرد که او در شورای اجرائیه راه پیدا نکند، بجای اینکه موضوع اهانت به پیامبراسلام(ص) و اهلبیت(ع) در یکی از ماده های قطعنامه نهمین مجمع علمای شیعه گنجانیده شود  و آن را محکوم نماید، درصدد تخریب و مخالفت با آقای هادی قرار می گیرند.

3)  شورای علمای شیعه  در برابر تبلیغات مسموم کننده فرقه ناجیه،  مسیحیت سازی، تهاجم فرهنگی غرب، اهانت به مقدسات مخصوصا هتک حرمت به نام مبارک پیامبراسلام(ص) و دهها مورد  دیگر سکوت کردند، تنها مرکز که مانع فعالیت فرقه ناجیه در چنداول مرکز شهر کابل شد، آیت الله سید محسن حجت فرزند مرحوم حضرت آیت الله العظمی حجت بود، اما با کمال تأسف که در غرب کابل با موجودیت این همه مراکز دینی و حضور علماء تا کنون این فرقه گمراه کننده فعالیت دارد.

4) اختلاف اسفناکی که بارها، در امر «رؤیت هلال شوال» رخ داده و شَهد شیرین عید را در کام مردم  تلخ نموده، گروهی نماز عید می خوانند و می گویند: «اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً…» و فردا گروه دیگری در پایتخت و یا دیگر ولایات گاها  در همان مسجد، عین همین عبارت را می خوانند و معلوم نیست که منظور از «المسلمین» در این عبارات کیست؟!

عدّه ای عید را به هم تبریک می گویند و جماعتی در حال روزه هستند و دعای «یا علیّ یا عظیم… و هذا شهر عظّمته و کرّمته… و هو شهر رمضان… » می خوانند و گاها در یک لحظه و حتّی یک خانه این اختلاف جانکاه دیده می شود، در حالی که اسلام دین «توحید» در تمام زمینه هاست و با وجود اختلاف فتاوی هیچ موجبی برای این اختلاف ها نیست.

با این وضعیت در آستانه عید فطر، رئیس واعضای شورای علمای شیعه موبایل های شان را خاموش و مردم در نقاط مختلف کشور نگران و سرگردان، حتی تلویزیون تمدن گاها با برنامه های ضد و نقیض شبهه ایجاد می کند. مردم متدین از این بیم دارند که در سال های بعد با بی تفاوتی شورای علمای شیعه این امر تکرار شود و در نتیجه بعضی از ناآگاهان، تعلیمات اسلام را زیر سؤال ببرند، در ایام عید امسال بخاطر اشتباه و بی تفاوت ماندن شورای علمای شیعه، منجر به اختلاف بحث رویت هلال و در نهایت منجر به کشته شدن دوتن از مومنین می گردد.

5) عده ای در جامعه شیعی تفکرضد دینی دارند. در سایت جمهوریت سکوت، نشریه نیستان و… مطالب فراوان ضد دینی که بتاریخ 10 سنبله 1390 اسد بودا(11) در مقاله ای تحت عنوان «روایت نژاده پرستانه از خر در کتاب اصول کافی» نوشته و در بخشی آن آورد: در عهدِ قديم از يهوديها به عنوان «قومِ خدا» ياد شده است. شايد بتوان گفت «مذهبِ شيعه»، به ويژه روايتِ دوازده‌امامیِ آن، نه تنها قوميتگرايانه، بلکه به تمام‌نژادگرايانه است. تئوريِ امامت و اين باور  که تماميِ امامان بايد از نسلِ علي و فاطمه باشند، ناب‌ترین روایتِ نژادی است و در این چارچوب دین و آیین نه توجیهِ اخلاقی، بلکه تبیین خونی و نژادی می‌شود. براساسِ این تئوری، تنها کساني شايستگيِ امامت را دارند که خونِ علي و فاطمه در رگِ آنها جريان داشته باشد. در این نامه به عبارات زشت و دور از اخلاق نمی پردازم بفقط به عبارات عام آن پرداخته می شود.

یا نامه سرگشاده عنوانی حضرت امام محقق کابلی درشماره پانزدهم نییستان تارخ 26 سنبله 1390 ، این نامه خیلی طولانی هست و تا آخر به مقدسات و شخصیت های مذهبی اهانت نموده که در قسمتی آن آمده:

جناب امام محقق کابلی!

… چه کسی می تواند از یاد ببرد زمانی را که ملا خمینی در تفاهم با شوروی سابق اقدام به ایجاد احزاب هشت گانه در هزاره جات کرد و به همه شان جدا گانه سلاح، امکانات و… داده می شد تا بروند یک دیگر را زهرا گویان و مهدی گویان به قتل برسانند. کمتر کسی به مرکزیت تمویل و تجهیز و انگیزه های آن درک می کرد و متاسفانه کمتر کسی بود که به علت و دلایل این همه اکمالات و تمویل از سوی ایران توجه کنند آنهم برای ایجاد جنگ تنظیمی در هزاره جات! اما این مهم از چشم شهید مزاری پنهان نماند…

جای تعجب اینکه آقای واعظی یکی از سخنرانان نهمین مجمع علمای شیعه در اعتراض به سخانان آقای هادی می گوید‌: این افراد از خودماست نباید این طور نباید مطرح می شد  و این افراد می خواهند مشهور گردد، آخر اهانت به مقدسات و توجیه اعضای شورای علمای شیعه چگونه انتظارات جامعه اسلامی را برآورده سازد؟ تقاضای من از علمای بزرگوار مطرح، آیات و حجج اسلام؛ سید محسن حجت، شیخ علی احمد شیخزاده، سید محمد امین مجاهد، شیخ نقی افشار،‌ واعظ زاده، تقدسی زاده و…. این است یک فکر اساسی برای جایگزین شورای علمای شیعه داشته باشند تا این عنوان بزرگ و مهم بیش از این آسیب پذیر نگردد.

ج) تلویزیون تمدن

تلویزیون تمدن(12) با شعار «تمدن»،آرمان اکثریت خاموش، «تمدن» با اهداف مشخص، سعی بر سالم‌سازی فضای ناسالم فرهنگی افغانستان را دارد، با توجه به اینکه در درون این تلویزیون خصوصی چندان به ارزشها توجه نمی شود و مدیر آن که از خانواده آیت الله محسنی انتخاب شده فردی است که بیشتر به جنبه اقتصادی آن فکر می کند و بدین جهت وضعیت خوبی اقتصادی نیز پیدا نموده و می طلبید که آیت الله محسنی فرد شایسته و آگاه به مسائل دینی، اجتماعی و رسانه ای را در مسئولیت این رسانه به اصطلاح دینی می گماشت.

گاها آیت الله محسنی در این رسانه به فساد اداری و از برخی مسئولان دولتی این کشور انتقاد می کند، اما بی خبر از اینکه در شبکه تلویزیون به اصلاح دینی تمدن چقدر غرق فساد مالی و اخلاقی و دهها اگر و مگرهاست، جناب آقای سید زکریا راحل زمانیکه از تلویزیون تمدن به رادیو ستاره رفته بود که آوردن حرفهای ایشان در این نوشته مصلحت نیست ولی در یک کلام اینکه؛ بقول ایشان آنچه که ما فکر می کردیم، اشتباه بوده، اسلام فقط در صندوقچه ای جاگرفته واقعیت این نیست، پشت صحنه حرفهای دیگر است.

پا ورقی:

1. آیت الله سید محسن حجت موسس اولین پایگاه نظامی علیه تجاوز و اشغالگران بیگانه  در ولایت نیمروز، حجت الاسلام والمسلمین آقای هادی مسئول سامان دهی چریک های شهری در کابل و بنیانگذار مراکز نظامی در سایر ولایات کشور.

2.  به نقل از حجت الاسلام والمسلمین ابولهادی که نامبرده عضوشورای مرکزی حزب حرکت اسلامی و فرد مورد اعتماد آیت الله محسنی بوده است.

3.  از نظر ساختاری اداری این تشکیلات در 19 ولایت کشور فعالیت داشت که  مسئولیت نظامی آن بعهده حاجی ابراهیم شاه حسینی مربوط ولایت پروان و معاونیت نظامی آن در سایر ولایات سید طاهر مدرسی  و شهید سید حسن شاه مسرور از ولایت بلخ،  شهید غلام نبی مشتاق و داکتر صادق مدبر از ولایت میدان وردک، سید علی اکبر عادل کاظمی، شهید سید محمد حسن فهیمی نماینده حضرت امام خمینی(ره) و شهید سید محمدحسین رضوی از ولایت بامیان، شهید حاجی معلم و شهید سید قربانعلی حیدری از غزنی و جاغوری  مسئولیت داشتند.

4.  فرماندهان نامدار دیگری همانند؛ شهید استاد عزیزالله مبشر،‌ شهید سید ابوالحسن رفیع زاده، شهید یعقوبی، شهید توری، شهید لوی لالا، شهید ماما علی یاور، شهید غلام حسن کاشفی، ماما حبیب مدثر،‌ جنرال ابوالفضل،‌ مسرور، رضوی مالستانی، عادل کاظمی، شهید رضوی کالو، داکتر شاه جهان، مبارزیکاولنگی، حاجی فیضی، حاجی معلم، جنرال حسینی،‌ جنرال سیدغریب توکل بخدا، مصباح شمالی، سید ظاهر واثق، حیدری شمالی، شهید خان محمد، جنرال عظیمی و دهها شخصیت دیگر در داخل کشور که هرکدام از پایگاه مردمی خوبی برخوردار بودند.

قابل ذكر است كه در اين راستا فرماندهان با سواد و آشنا با دانش روز آقاى انورى را همراهى مى‏كرد، مخصوصا شهيد مشتاق كه مجاهد خستگى‏ناپذير و پرتلاش بوده و در طراحى و مديريت «راديو صداى كابل» نقش مؤثر داشت و در پيش برد برنامه‏هاى فرهنگى و نظامى شوراى ولايتى كابل به مسئوليت آقاى انورى سهم شايسته‏ى ايفا نمود.

5. ملاغنی کاظمی، یکی از قومندانان ولایت هلمند حرکت اسلامی در دوران جهاد بود، او در مرحله اول ریاست جمهوری آقای کرزی توسط آیت الله محسنی بعنوان سکتر جنرال هلال معرفی گردید که از سوی برخی هواداران حرکت اسلامی آیت الله را مورد انتقاد قرار دادند که بسیاری از تحصیل کرده های این حزب بدون وظیفه مانده و او به چنین منصب می رسد.

6. سترجنرال سيّد حسين انورى از آغاز  در جهاد و مقاومت پيوسته و از فرماندهان فعال و مؤثر حركت اسلامى بود و در کابل، دره‏ى ميدان، سنگلاخ، پغمان، لوگر، شمالى و… فعاليت‏هاى نظامى وسيع و پيگير داشت.

گروه تحت فرمان آقاي انورى دوران جهاد در كابل و اطراف آن يگانه تنظيم جهادى شيعى بود كه نيروهاى منظم جنگى و دسته‏هاى آموزش ديده چريكى را وارد كار زار بادولت كمونيستى مى‏كرد. حملات بسيار سنگين و گسترده‏ى زمينى و هوايى از سوی دشمن کوبیده شد، در مركز فرماندهى و قرارگاه‏هاى اطراف آن علاوه برفعاليت‏هاى نظامى، در عرصه‏هاى مبارزات اعتقادى و فرهنگى نيز تلاش صورت گرفته است.

پس از استقرار دولت اسلامى مجاهدين در ثور 1371 عضويت كابينه دولت را حاصل كرده و به حيث وزير كار و امور اجتماعى تا سال 1375 ايفاى وظيفه مى‏كرد و در جبهه‏ى مقاومت عليه گروه طالبان ازجمله شخصيت‏هاى مطرح آن جبهه بود. او در اوايل حكومت آقاي كرزي به حيث وزير زراعت شروع به كار نمود، سپس به صفت والي كابل و مدت طولاني والي هرات بود كه تغييرات اساسي در اين ادارات بوجود آورد، موفقیت های چشم گیری داشت.

7. حجت الاسلام والمسلمین سید محمد هادی «هادی» سال 1357  به سازمان دهى علماء افغانى جهت شركت در جهاد اسلامى تلاش كرد، تا اينكه باجمعی از اهل علم افغانستان در قم پس از صحبت‏هاى زياد به اين توافق رسيدند كه ازآيت اللّه محسنى كه در سوريه به سرمى برد،. پس از تلگراف علماء، آيت اللّه محسنى دمشق را به قصد قم ترك گفت و در 19 حمل 1358 خورشیدی تشكيلات حركت اسلامى افغانستان با پيوستن سازمان‏هاى ديگر همانند: روحانيت مبارز به رهبرى آيت اللّه دكتر مصطفوى، سازمان آزادى،  گروه قرآن و عترت و… اعلام موجوديت نموده و در اولين گام طى اعلاميه خواستار تشديد مبارزه‏ى مسلحانه عليه حكومت كمونستى وقت شد.

آقای هادی از  سال 1358 به عنوان یکی از موسسین و عضو شورای مرکزی و رئیس عمومی حرکت اسلامی در داخل کشور انتخاب شده  و جهت ساماندهی جهاد عازم افغانستان گردید و در هرات مجاهدین را سازمان داده و سپس وارد کابل شد و در قیام های بالاحصار و سوم حوت حضور فعال داشت و بعد از شناسایی وی توسط کمونیست ها دستگیر و زندان و شکنجه گردید و در سال 1359 خورشیدی پايگاه چهارده و شوراى عالى جهاد را ايجاد نموده  و خود به عنوان رئيس شوراى عالى جهاد تمامى نيروهاى جهادى ولايات افغانستان را رهبرى مى‏كرد. علاوه  ریاست شورای عالی جهاد ، ریاست سیاسی حرکت اسلامی در ایجاد شورای سرتاسری قوماندانهای جهادی و تأسیس حزب وحدت  نقش فعال داشت و او عضو هیات رئیسه حزب وحدت انتخاب شده و به خارج از کشور سفرنموده و در جلسات و سمینار ها ی مختلف در همین موضوع سخنرانی ها نمود.

سال 1370 به حیث عضو هیات مجاهدین به اتحاد جماهیر شوروی سابق (روسیه) سفر نمود و با پیروزی مجاهدین در اولین کابینه ممثل مجاهدین تا سال 1374 وزیر زراعت و مالداري دولت اسلامي افغانستان بوده و در همان سال از سوی رئیس ممثل دولت اسلامی افغانستان مفتخر به رتبه ستر جنرالی گردیده و پس از اجلاس بن معاون یکی از کاندیدان ریاست جمهوری و سرپرست وزارت شهداء و معلولین و به دفاع از مردم میدان وردک در دوران جهاد، حاکمیت طالبان و هجوم کوچی ها حضور فعال داشت.

8. این اظهارات آیت الله محسنی در فلم ویدئی موجود است.

9. به گفته ی برخی اهالی قلعه علی مردان و دیگر شاهدان عینی از جمله بزرگان پغمان که در راس آنها جنرال حسینی قرار داشت و در همان جلسه حاضر بودند.

10. آیت الله محسنی حدود نه سال قبل تعداد  مرکب از علمای سیاسی اهل تشیع؛  شورای علمای شیعه مجمع عمومی(سال یکبار) و شورای اجرائیه (هفته یکبار)  می باشد، مجمع عمومی که با تشکیل جلسه سال یکبار، رئیس، معاونین، منشی  اول و دوم و اعضای شورای اجرائیه  را به مدت یک سال انتخاب می نمایند. با شرکت از 66 نمایندگی ولایات و ولسوالی‌ها به مرکز برگزار گردد.

11. اسد بودا، قبلا  نامش اسدالله احمدی بوده و در حوزه علمیه قم تحصیل نموده است.

12. این شبکه توسط آیت الله محمد آصف محسنی یکی از رهبران مذهبی اهل تشیع افغانستان تأسیس شده است. مدیریت اجرایی آن را محمد جواد محسنی یکی از نواسه های موسس بر عهده دارد و محمد رحمتی، مدیر مسئول تلویزیون است.

نویسنده:

سید جعفرعادلی«حسینی»

آدرس:

www.saidjafaradilyhussini.com

[email protected]

[email protected]

منبع: نشریه افغانستان جوان، شماره 131، سه شنبه 10 عقرب 1390

مطالب مشابه
دیدگاه ها
  • rahel 5 عقرب 1390 18:10

    کسی به من گفت خطاب به شما بگویم: حضرت حجت الکفر والمنافقین، اما من خیلی محترمانه و ساده و صریح به عرض می رسانم که خواندن این نوشته برای من تهوع آور بود. برای اینکه آنچه در آن نمی دیدم صدق و ایمان و تعهد و دینداری و پرواپیشگی و خداترسی بود و آنچه در آن مشهود و پررنگ و غیر قابل کتمان می نماید عقده مندی و تعصب و واماندگی و شکست خوردگی و انزوا و راندگی و بیچارگی و استیصال و ابزار دست این و آن بودن است. به علاوه اینکه قلم به کارگرفته شده و ادبیات به کاررفته در آن نیز در حد بچه های صنف هفت و هشت مکتب و بسیار ناپخته و ابتدایی و پر از اغلاط ادبی و نگارشی است. پرواضح است که شما این خزعبلات را به دیکته و دستور سید هادی نوشته اید که خود در انتخابات رهبری حزب حرکت در برابر آقای انوری شکست خورد و در شورای علمای شیعه افغانستان نیز به دلیل بی سوادی و پرونده مسیحیت، قادر به احراز جایگاهی برای خود نشد و اکنون قلم به مزدی ناتوان تر از خود را به خدمت گرفته تا هردوی تان مشترکا ….
    زکریا راحل

  • Adeli 5 عقرب 1390 18:42

    (بسمه تعالی)
    واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما!
    من چندی قبل مقاله ای را تحت عنوان «آسيب شناسي احزاب جهادي تشیع افغانستان، در مورد حزب حرکت اسلامی» نوشته بودم، مطالب مقاله ممکن تلخ اما واقعیت ها به گونه ذکر شده بود که دو روز بعد از نویشتن آن، با یاد داشت جناب آقای راحل در فیسبوک برخوردم كه باعث تعجب من و دوستان گردید، زیرا من ایشان را آدم فرهنگی و رسانه ای می دانستم، متأسفانه او برخلاف انتظارما، در این نوشته اش حرفهای کوچه و بازاری داشت و تا آخر مطلب معلوم نشد که ناراحتی ایشان چه بود؟ هرچند ايشان در آن یاد داشت تذكرداده بود که گويا من اين مقاله را با مشوره كسي انجام داده باشم، اولا ایشان تهمت زده که تهمت زدن از گناهان کبیره محسوب می گردد و خدا را شاهد مي گيرم كه اين مقاله بدون مشوره و دستور كسي تحریر یافته واز سوي ديگر محتواي آن به جز يك مورد كه از جناب آقای راحل نقل قول شده هيچ ربطي به ايشان نداشت، لذا خواستم جواب آن را بان این آیه آغاز کنم؛ و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما!
    بسياری از آيات قرآن‌كريم چگونگی رفتار با ياوه‌گويان و معاندان را شرح‌ داده‌ كه از جمله آيه: «… و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» نوع برخورد با اهانت‌ کنندگان را به تصويرمی‌كشد. بفرموده قرآن کریم، مؤمنان چنین‏اند، اگر ببینند مردم نادان سخن زشت گویند، آنان را بزرگوارانه پاسخ دهند.
    نمی دانم چرابعضی ها کاسه داغ ترازآش می شوند و آیا در این سنگ به سینه زدن هامنفعتی هم هست؟ یافقط متملقانه و کورکورانه و به ضرب المثل عربی: «الغریق یتشبث بکل حشیش»، مانند کسی که در حال غرق شدن است بر هر گیاه خشک چنگ می زند.
    هرچند اين عبارت عربي يك ضرب‌المثل غيربومي است، اما در واژگان لغوي ما حتي بدون ترجمه، خواننده را متوجه منظور نويسنده مي‌سازد که افراد مضمحل همانند راحل با حرف های کوچه و بازاری اش آدم را نه به خنده‌، بلکه به گريه می آورد، زیرا او سالها خود را مدعی و سكاندار فرهنگی و رسانه ای می داند، اما تربیت و اخلاق رسانه ای را هم بلد نیست.
    خلاصه این گونه افراد، برای ماست مالی کردن اشتباهات شان به مسخره ترین توجیهات رو می آورند، گاهی پارا فراترازاین میگذارند وبجای اینکه لکه آلوده را ازخرقه باآب پاک کنند، میخواهند آب را هم آلوده کنند تا زشتی های شان نمایان نگردد، پای همه را میکشند وسط و خودشان را می خواهند پاک جلوه دهند و راحت تربگویم؛ الغریق یتشبث بکل حشیش!
    جهت اطلاع خوانندگان محترم می خواهم این طوری جواب اجمالی به جناب آقای راحل داشته باشم:
    1. اینکه جناب عالی می فرمایید: …. مطالب مقاله من در حد بچه های صنف هفت و هشت مکتب و بسیار ناپخته و ابتدایی و پر از اغلاط ادبی و نگارشی است. مگر شما بارها با خواندن مطالبم، از من بعنوان محقق برجسته و… تقدیر نکرده اید؟ بعضی ایمل های جنابعالی را دارم، از جمله در یکی از یاد داشت های تان که نزدم موجود است و خطاب به این جانب چنین آمده: «با سلام و آرزوی سلامت، جناب آقای عادلی از شما به خاطر ارسال این مطلب خیلی غنی و محققانه تشکر می کنم. استفاده بردم. در پناه قرآن باشید.»
    2. شما می نویسید؛ «… سید هادی در انتخابات رهبری حزب حرکت در برابر آقای انوری شکست خورده»، شما در موضوعی که می خواهید چیزی بنویسید، باید در آن رابطه معلوماتی داشته باشید و پس از آن اظهار نظر نمایید، جهت اطلاع شما در این مورد بگویم که آقای هادی جهت نزدیک ساختن دوجناح انشعاب شده حرکت اسلامی به رهبر آقای جاوید و آقای انوری تلاش نمود تا هردو با هم یکی شوند، آقای هادی عضوشورای رهبری حزب بود، اما او هیچگاه خودش را در مقابل آقای انوری برای رهبری و ریاست آن کاندید نکرده بود تا شکست خورده باشد.
    3. در قسمتی دیگر یاد داشت شما آمده: آقای هادی در شورای علمای شیعه افغانستان نیز به دلیل بی سوادی و پرونده مسیحیت، قادر به احراز جایگاهی برای خود نشد..» اولا آقای هادی چندین سال هست که ریاست کمیسیون تبلیغات شورای علمای شیعه را عهده دار می باشد؛ ثانیا عضویت او در جلسه مورخ 24 میزان 1390 شورای علمای شیعه بحث می شود و به اتفاق آرا تصویب می گردد که وی بعنوان عضو در جلسات این شورا شرکت نماید.
    اما به تعبیر شما در موضوع پرونده مسیحیت سازی باید گفت؛ دو سال قبل در يكي از جلسات هفتگي شورای علمای شیعه اين مسئوليت از سوي آن شوراي به عهده آقاي هادی بعنوان رئيس كميسيون تبليغات شورا گذاشته می شود، جناب آقاي هادي جهت تداوي به خارج از كشور سفر نموده بود که قضیه توسط افراد معین منسوب به جنابعالی افشاء مي گردد و از این پروژه برخي حلقات سياسي به انواع مختلف بهره برداري نمودند، اگر بیشتر در این مورد تحقیق صورت گیرد پای مجموعه شما در آن و بسیاری از بازی های دیگر گیر هست. جهت اطلاع جنابعالی به جواب استعلام معنیت امنیتی وزارت امورداخله که از آیت الله محسنی بتاریخ 15/3/1389 صورت گرفته بود توجه نمایید؛ آیت الله محسنی در پاسخ استعلام یاد شده چنین می نگارد: «ریئس بنیاد مسئول تبلیغات شورای علمای شیعه می باشد و اسم ایشان آقای سید محمد هادی هادی می باشد، شورای علمای شیعه آقای هادی را دستور داده بود که در مورد ترویج مسیحیت و فعالیت کشیشان معلومات بدست آورد….»
    مگر در آن شرایط جناب عالی بیشتر از همه مدافع آقای هادی نبودید؟ شماها بودید که ایشان را تشویق می کردید که به مسئولیت شرعی شان عمل نمایند، به باور من آقای هادی در این قضیه بخاطر اشتباهات امثال شما در یک عمل انجام شده قرار گرفته بود و شما ها بودید که از عنوان و شخصیت ایشان سوء استفاده نمودید، جزوه ای را که من بنام «آونگ از صلیب شکسته» تنظیم نمودم، عنوان آن جزوه از مقاله جناب عالی انتخاب شد، «آونگ از صلیب شکسته« با نام مستعار«طاها» به ایمل این جانب توسط شما ارسال گردبده بود، جناب عالی حتی از طریق تلفن تقاضا نمودید که این مقاله را بنام مستعار چاپ نمایم و کسی از نویسنده اصلی آن نفهمند.
    اجازه دهید که این خاطره را نیز یاد آورشوم؛ در یکی از روزهای ماه جوزای پارسال با دوتن از دوستان خدمت آیت الله محسنی رسیدیم، آیت الله محسنی از دو نفر نام برد، مخصوصا شخص که از بستگان شماست، ایشان در باره او حرف های عجیب و غریبی داشت و بعضی آن حرفها برای من تازگی داشت، ایشان از آقای هادی خواست که بیشتر از این صلاح نیست که خودت را قربانی کنی و از این گونه افراد دفاع نمایی و این جمله را اضافه کرد: من پدر ایشان را می شناسم، آدم تند خو و …. غیر نورمال می باشد….
    جناب آقای راحل چنانچه حرف و حدیث هایی در باره جناب عالی راجع به بیرون شدن شما از تلویزیون تمدن، رفتن تان به رادیو ستاره مربوط به قوم ازبک تبار و… شک و تردید ها را بیشتر می کند. مگر یکی از روزهای ماه میزان سال گذشته در آستانه برگزاری سمینار بین المللی «رسالت علماء وحدت امت اسلامی» که شما در دفتر بنیاد تشریف نیاورده بودید که چای صبح را با هم خوردیم، شما پس از صحبت ها و دردل های فراوان از حقیر معذرت نخواستید؟ نگفتیدکه من علاقمند بودم تا شما در نشست های تلویزیون تمدن شرکت می داشتید، اما بمحض پیشنهاد و بردن نام شما مسئولین این رسانه سرمخالفت را می گرفتند…
    جناب آقای راحل آنچه را كه من در مقاله ام نویشتم، بصورت کل از جناب عالي نقل قول نمودم، با آنکه شما حرفهای زیادی داشتید، من جزئیات آن را یاد آور نشدم، زیرا قلم از گفتن برخی گفته های جنابعالی شرم دارد، شما مگر نگفته بودید: آنچه که من قبلا در مورد تلويزيون تمدن فکر می کردم، اشتباه بوده، اسلام فقط در صندوقچه ای جاگرفته وپشت صحنه حرفهای دیگر است، مگر غیر از این بود، . شما مگر درهمان روز با ذکر نام برخی افراد نگفتید که فلان کس چند دوست دختر دارد و… این سخنان را به هرکس دیگر که احساس داشت می گفتید باعث تأثر شان می گردید.
    مصلحت نیست که از پرده بیرون افتد راز
    ورنه در خانه رندان خبری نیست که نیست
    جناب آقاي راحل برای شما شفاء و سلامتی آرزومندم، توصیه می کنم که جنابعالی به روانپزشک مراجعه فرمایید که مایه نگرانی دوستان شده اید و من هم برای شفاء شما دعا می کنم.
    سید جعفرعادلی«حسینی»

  • rahel 7 عقرب 1390 19:39

    با سلام به همه خوانندگان این کامنت ها
    پیرو موضوعاتی که جناب آقای عادلی در جواب کامنت قبلی من مطرح کرده اند، تذکر مواردی را ضروری می دانم.
    در آغاز باید بگویم ستایش من از نوشته های جناب آقای عادلی که مورد استناد ایشان قرار گرفته، مرتبط با موضوعاتی است که با تکیه بر مبانی و مبادی پژوهش علمی یا شبه علمی تهیه می شوند و شامل نوشته های عقده ای آکنده از عصبانیت و حقد و حقارت ایشان نمی شود.
    آنچه ایشان با هدف مخدوش سازی حیثیت علمی و معنوی حضرت آیت الله محسنی نوشته و در سایت و فیس بوک خود قرار داده اند، به هیچ روی یک مطلب علمی و تحقیقی نیست و با هیچ یک از معیارها و موازین یک نوشته پژوهشی، همخونی و همخوانی ندارد؛ اما من از این جهت که ایشان، آیت الله محسنی را پناهگاه و پوشش بزرگ سازی خود ساخته اند، اکنون نیز به ستایش شان کمر می بندم؛ زیرا این انتخاب از سر هوشمندی و شناخت دقیق وزنه و جایگاه آیت الله محسنی در میان مردم و نخبگان علمی و سیاسی کشور صورت گرفته و الزاما به بزرگ شدن عناصر حقیری می انجامد که سعی می کنند با تکیه زدن به گزاف بر جای بزرگان، بزرگ شوند.
    با این حال، باید عرض کنم که یک نوشته برخوردار از بار و بهره پژوهش و تحقیق، الزاما نمی تواند مشحون از زیبایی ادبی و مبرا از اغلاط نگارشی و منطبق با همه اصول و هنجارهای پذیرفته شده نویسندگی باشد. به سخن دیگر اینچنین نیست که هرپژوهشگر خوبی، نویسنده خوبی هم باشد. نویسندگی غیر از پژوهندگی است و چه بسیار نویسندگانی که نویسنده هستند؛ اما پژوهنده نیستند.
    بنابراین تأکید من براین نکته که نوشته جناب آقای عادلی در باب آسیب شناسی احزاب شیعی افغانستان، که به صورت سازمان یافته ای حرمت و حیثیت علمی و روحانی حضرت آیت الله محسنی را مورد حمله قرار داده است؛ بیشتر به مشق بچه های صنف هفت و هشت می ماند تا مطلبی که بایستی از یک مدعی مستندنویسی علمی انتظار داشته باشیم؛ هم ناظر بر توان نزدیک به ناتوانی قلمی ایشان و هم معطوف به نوع نگاه عقده ای و نگرش ناصواب ایشان به رهبری دینی و سیاسی حضرت آیت الله محسنی بوده است.
    در باب پرونده مسیحیت نیز که از دیگر محورهای جوابیه جناب عادلی به قدواره اینجانب می باشد؛ باید عرض کنم که حیص و بیص های جناب آقای هادی و تلاش های پیوسته و ملاقات های مکرر ایشان با شماری از علما و به ویژه شخص حضرت آیت الله محسنی برای جلب حمایت آنان از کاری که توسط آقای هادی کلید خورده بود؛ به جایی نرسید و شورای علمای شیعه همراه با ریاست محترم آن حضرت آیت الله محسنی در برابر پدیده و پرونده مسیحیت، کاملا سکوت کردند و سخنی برای حمایت از آنچه توسط آقای هادی انجام شده بود بر زبان نراندند و گامی، پا پیش ننهادند. این درحالی است که جناب آقای هادی مدعی داشتن مأموریت مصوب شورای علمای شیعه برای شناسایی مراکز مسیحی سازی در کشور بودند. پرواضح است که سکوت شورای علمای شیعه و خودداری آنان از حمایت از پروژه آقای هادی، مفهوما نشانگر این حقیقت است که یا آقای هادی مسؤولیتی این چنین از سوی این شورا نداشته و یا آن را به گونه ای انجام داده که مغایر با ماهیت و محتوای مأموریت محوله بوده است.
    در ثانی حمایت من از آقای هادی و تلاش برای حراست از حیثیت ایشان که در موردی حتی به درگیری با رئیس تلویزیون نورین انجامید؛ ناشی از گزارشی بود که من به صورت یکجانبه از جناب ایشان در این باب شنیدم و پرروشن است که به دلیل اعتماد و اعتقادی که به ایشان داشتم و نیز وضعیت رقت انگیز روانی و ناتوانی ایشان در برابر فشارهای رسانه ای موجود، حق را به ایشان می دادم و وظیفه دینی و اسلامی خود می دانستم که در چنان شرایط دشواری در کنار ایشان بمانم و با حضور و حمایت ا جناب آقای هادی، مایه دلگرمی ایشان برای ادامه راهی شوم که بایستی به پاسداری از ارزش ها و معتقدات دینی جامعه و جوانان مان منتهی می شد. «آونگ از صلیب شکسته» نیز که حضرت عالی برای اثبات حمایت من از ایشان مطرح کرده اید، با همین رویکرد و انگیزش نوشته شده و اکنون نیز از نوشتن چنان مطلبی پشیمان نیستم.
    و اما من و تلویزیون تمدن و رادیو ستاره. همچنان که هم شما و هم مخاطبان رسانه ای من می دانند، من برای مدت نزدیک به یک و نیم سال، تلویزیون تمدن را ترک کردم و این برخلاف مخالفت صریح حضرت آیت الله محسنی با استعفای اینجانب بود. چندان ایشان که مرا احضار فرمودند و دستور دادند که استعفایم را از تلویزیون تمدن پس بگیرم. اما صحبت هایی که در آن ملاقات داشتیم، در نهایت ایشان را متقاعد به قبول بیرون رفتن من از تمدن ساخت؛ ولی این آن چیزی نبود که گناه سرپیچی من از دستور ایشان مبنی بر ماندن در تمدن را توجیه کند. من برخلاف شما که برای زیر سؤال بردن عزت و روحانیت ایشان کمر بسته اید، ایشان را به عنوان حجت خود در همه زمینه ها قبول دارم. این موضوع هیچ ارتباطی با کار من در تلویزیون ندارد جناب آقای عادلی و شما به خوبی می دانید که وزنه رسانه ای من در حدی هست که به هر رسانه ای مراجعه کنم، فورا استخدام خواهم شد و از معاشات آنچنانی نیز بهره مند. با این حال باید بگویم که ترک تمدن برای من صرفا انگیزه شخصی داشت و هیچ ربطی به موضوعات مورد ادعای شما ندارد.
    این را هم باید بیفزایم که نه در دور قبلی و نه در دور فعلی حضور من در تلویزیون تمدن به عنوان مسؤول سیاسی این شبکه اسلامی، صحبتی از شما نشده و از سوی مدیران ارشد شبکه نیز مخالفتی با آن صورت نگرفته است. به عبارت دیگر جناب عالی در جایگاهی قرار نداشته و ندارید که در بورد مشورتی یا بخش های تصمیم ساز شبکه تلویزیونی مثل تمدن زمانی را برای رایزنی به خود اختصاص دهید؛ بلکه برعکس، این شما بودید که بارها از من خواستید تا جناب عالی را به برنامه های خودم دعوت کنم. سرانجام اصرار شما در این مورد کار را به جایی رساند که من واقعا خسته شدم و به شما گفتم شما از عهده برنامه های من برنمی آیید و این اتفاقا در همان جلسه ای بود که برای برگزاری سمینار بین المللی «رسالت علماء وحدت امت اسلامی» در دفتر بنیاد آقای هادی برگزار شده بود.
    البته من به شما حق می دهم که برای ظاهر شدن در پرده تمدن آن همه به من التماس می کردید و صریحا و تلویحا درخواست دعوت شدن تان به تمدن را مطرح می کردید؛ برای اینکه تمدن رسانه ای است که به آدم ها مشروعیت و اعتبار اجتماعی می بخشد و موجه بودن چهره ها را به جامعه می قبولاند. مگر نه این است که کسانی برای دعوت شدن در برنامه های من حتی به شخص آیت الله متوسل می شوند و با دستور مستقیم ایشان جواز ورود به تمدن را دریافت می کنند؟ مگر آنان با قحطی رسانه مواجه اند؟ برعکس، رسانه های دیگر این قابلیت را ندارند که برای آنان «مقبولیت» بیاورند.
    اکنون این موضوع برای شما تبدیل به خشمی شده که قادر به فروخوردن آن نیستید و با بازگشت مجدد من به تلویزیون تمدن، در پی آن هستید که موقعیت من در این رسانه را مخدوش و متزلزل کنید. از جانبی من مسؤول آمار و شمار دوست دخترهای کسی یا کسانی هم نیستم و آن هایی هم که به تعبیر شما آن همه دوست دختر دارند، اینقدر عقل و شعور هم دارند که تعداد شان را به من و شما نگویند. من تا حالا سراغ ندارم که کسی فساد اخلاقی اش را رسانه ای و خودش را رسوا ساخته باشد. این موضوع مخصوصا در جامعه سنتی و شایعه محور افغانستان، بیش از هرجای دیگری مورد توجه است.
    در پایان برای من آرزوی شفاء و سلامت کرده و توصیه فرموده اید برای درمان بیماری های روانی ام به روانپزشک مراجعه کنم. بسیار خوب. اگر من چنین مشکلی داشته باشم باید به پزشک متخصص مراجعه کنم و سلامتم را بازیابم. اما من به شما می گویم بیماری شما پیچیده تر، پیشرفته تر و خطرناک تر از بیماری من است. شما بیماری استفاده ابزاری از دین دارید و سعی می کنید در پناه و پوشش ارزش های اسلامی و ادعای دینداری و متولی دین بودن و هزینه کردن از سرمایه های اعتبار و وجاهت دینی، به اعتبار و آبروی دیگران آسیب برسانید؛ اما زهی خیال باطل! خوشبختانه راحلی که من می شناسم کسی نیست که تا حالا پرونده سیاهی در میان مردم و همکاران خود داشته باشد یا در شایع ترین و رایج ترین وجه آن دین را دست ابزار اهداف و آرمان های نامقدس خود قرار دهد.
    من از شما گلایه ای ندارم جناب آقای عادلی! شما کسی هستید که به آیت الله العظمی محسنی که محور و منادی اسلام در افغانستان است رحم نکردید و ایشان را به چوب اتهامات مغرضانه و غیر مسؤولانه تان بستید و راندید؛ چه رسد به من که سربازی کوچک و ناقابل برای حراست از حریم و حیثیت ایشان هستم.
    به خوبی می دانم که این سخن، کژاندیشان را خوش نمی آید و اولیای شیطان این را از من برنمی تابند؛ ولی مگر من دربند خوش آمد و بد آمد فلان بن فلان هستم تا در برابر باورهای دینی و سیاسی خود سکوت کنم؟
    • زکریا راحل

  • Adeli 7 عقرب 1390 19:43

    جناب آقای راحل و خوانندگان محترم این نوشته سلام!
    اولا خدا را سپاس که به برکت دعای دوستان، عصبانیت … جناب آقای راحل کاهش یافت، چنانچه ایشان در کامنت قبلی خویش بجای تهمت در موارد که سئوال برانگیز و احیانا توهین آمیز بود، با تسلط براعصاب وبرخورد انسانی دلیلش را می خواست، من آمادگی داشته و در آینده نیز حاضرم اسناد هریکی از گفته هایم را ارائه نمایم.
    جناب آقای راحل در نوشته اخیرش برخی موارد که قبلا بدان پرداخته بودم پذیرفت، اما در مورد سکوت رئیس و اعضای شورای علمای شیعه باید گفت: در یکی از جلسات اجرایی(جوزا 1389) این شورا که بحث جدی پیرامون علل و انگیزه به انحراف کشاندن شناسایی مراکز مسیحی سازی بود، دو کامره فلم برداری از سوی تلویزیون تمدن از آغاز تا پایان جلسه را ضبط نمودند، در اخیر آیت الله محسنی کاست ها را با خودش برد، اما فایل صوتی آن جلسه و فریشات آیت الله محسنی در مورد آیت الله خلوصی موجود می باشد و سند استعلام وزارت امور داخله در همین فیس بوک ملاحظه فرمایید.
    جناب آقای راحل! در نخستین روزهای افشاء این پروژه بود، اول صبح به دفتر کارم رفتم که خانمی همراه دو فرزندش در اطاق انتظار نشسته و خودش را معرفی کرد …. چنانچه نیاز باشد مصاحبه های این گونه افرادی که از آقای هادی استمداد خواسته بودند موجود است.
    جناب آقای راحل! برخلاف فرمایشات شما من بارها بمناسبت های مختلف بعنوان کارشناس در تلویزیون تمدن دعوت بودم، آخرین بار در پایان ماه مبارک رمضان جنابعالی تلفنی از من تقاضا نمودید تا در نشستی که شما آن را مدیریت می نمودید حاضر شوم، من کار مهمی داشتم از شما معذرت خواستم و شما نیز فرمودید در فرصتی دیگری در خدمت هستم، منتهی عرض من در نوشته قبلی این بود؛ جنابعالی می فرمودید که مسئولین شبکه با بردن نام شما حساسیت نشان می دهند(والله اعلم).
    بهرحال! دیشب منزل دوستی مهمان بودم، یکی از بستگان جناب آقای راحل به من تلفن نمودند، او ضمن عذرخواهی از اهانت ایشان، اضافه نمودند که خانواده ما مدیون و مرهون حمایت همه جانبه جناب آقای هادی هستند، همچنین امروز ساعت 10 قبل از ظهر همراه آقایان؛ هادی؛ فاضل حسینی و موحد بلخی غرض تسلیت بمناسبت درگذشت برادر انجنیر احمدشاه احمدزی در شهر نو رفته بودیم، در مسیر بازگشت مان تلفن یکی دیگر از بستگان جناب آقای راحل را دریافت نمودم، ایشان نیز ضمن عذرخواهی، از آقای راحل شکایت ها داشتند، متوجه شدم که آقای راحل در میان اعضای خانواده خودش نیز مشکل دارد. لذا می خواهم به احترام بیت آیت الله خلوصی و دیگر بزرگان این خانواده به همین مقدار تذکر اکتفا نموده و برای سلامتی ایشان نیز دعاکنم.
    سید جعفرعادلی«حسینی»

  • سید امید میری(ابوتراب) 7 عقرب 1390 19:51

    واقعا جای تاسف دارد که به خاطر حضرت شیخ باید این گونه به هم بتازیم!
    جناب راحل با تمام احترامی که برای شما قائلم اما فکر می کنم کامنت اول شما خیلی تند و تیز تایپ شده بود و شاید این خصوصیات را که در مورد محسنی عرض کردین برای شما صحت داشته باشد، اما برای عده ای مثل من و جناب عادلی بزرگوار صحتی نداشته باشد.
    فکر می کنم بهتر است،همین جا به این بحث پایان دهیم، چون دشمنان مطمئنا از این گونه برخوردهای ما با هم خوشحال می شوند و بیشتر علامت سوال می گذارند!
    محسنی خیلی کسان دیگر را دارد، که مدافعش باشند و ما بهتر است به فکر خودمان باشیم نه کسی که در افغانستان به غیر از شهید بزرگوار مشتاق و ربانی کسی دیگر را شهید نمی داند!
    سیدامید میری

  • باقر علوی 7 عقرب 1390 20:18

    این متنی را که بنده خواندم فقط تعریف و تمجید از سادات بود و یک مشت اراجیف متعصبانه و کور مآبانه. یک مقاله پر از غلط املایی. جناب عزیز شما که نمی دانید اصرار به معنی پافشاری با صاد می باشد نه سین، چطور به خود اجازه می دهید مقاله بنویسید. مقاله شما با هدف تخریب شخص آقای محسنی نوشته شده است و مشخص است که از طرف عده ای خاص هدایت شده است. کسانی مثل هادی و فرزندان آقای فاضل مرحوم. کسانی که سید بودن خود را علم تشیع کرده اند و در بوق و کرنا کرده اند که ما چنین هستیم و چنان. در حالی که دستشان از همه چیز کوتاه مانده و خرما بر نخیل مانده است. با این کارها اعتبار پدران و اجداد خود را هم زیر سوال می برند. شما هم فقط جیره خواری و نوکری و پادوئی چنین اشخاصی را بر عهده دارید. این حرفهای بنده نیست. تمام مردم کابل می دانند این حقایق را. بروید که نه دنیایی برایتان مانده و نه آخرتی. الحق در جهل مرکب ابدالدهر مانده اید.

  • Adeli110 8 عقرب 1390 5:18

    مطالب فوق تنها بخش کوچکی از صدها یا داشتی است که برخی ها با استمداد از تحریک احساسات قومی آن را می نویسند. در گذشته نیز افرادی تحت عناوین ضد ولایت فقیه، امریکایی بودن و… تنش ها را ایجاد نمودند و در نهایت باعث اختلافات شدند.
    لقمان راگفتند ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان. هرآنچه از ايشان درنظرم ناپسند آمد ازفعل آن پرهيز کردم .
    نگويندازسربازيچه حرفی
    کز آن پندی نگيرد صاحب هوش
    وگر صد باب حکمت پيش نادان
    بخوانند آيدش بازيچه در گوش
    جناب باقر علوی که این یاد داشت را با نام مستعار نوشته اید.
    اولا؛ کسانيکه به ادب وآدميت ارج ميگذارند، هرگز بخاطر ارضای خودخواهی های درونی ناشی از عقدۀ حقارت، درآيينۀ تمايلات فردی با تکبر وفضل فروشی به توهين وتحقير انسانها نمی پردازند وبه شخصيت وکرامت انسانی آدم ها تجاوز نمی کنند!
    دوما؛ من می دانم ناراحتی بعضی ها بخاطر چیست؟ ای کاش این یاوه گویان از تهی دل به آقای محسنی احترام بگذارند، پشت قضیه رسانه های ضد ارزشی را مشوره می دهند، اگر واقعا آیت الله محسنی را بعنوان یک فقیه قبول دارید، او بعضی ها را مفسید فی الارض خوانده بود، پس چرا از این موضع وی حمایت نمی کنید.
    باور داشته باشد واقعیت این گونه نیست، ناراحتی بعضی ها بخاطر یاد آوری از مقالات ضد دینی شان همانند، روایت نژادگرایی خر در کتاب اصول کافی، نامه به امام محقق کابلی که به بهانه های مختلف به آیت الله محقق و آیت الله محسنی اهانت می کنند.
    سوما؛ هیچ کسی حتی نویسنده ای چیره دست و پرتوان هم این ادعا را ندارند که نوشته اش صد در صد صحیح و خالی از اشکال باشد، بجز کلام الهی.
    استاد مزاری را که عده ای در حد معصوم قبول دارند، معروف است که ایشان در مسجد گوهر شاد مشهد مقدس سخنرانی نمود، با ذکر نام امام رضا علیه السلام، آن حضرت را سلام الله علیها خواند، آری! گاها آدم های عنوان دار هم اشتباهاتی دارند.
    امیدوارم همانند بچه‌های بداخلاق و بی‌تربیت ، گاهی اوقات به جای تشکر از زحمات بزرگان که در گذشته مصدر خدمات فراوانی دینی در این کشور گردیده اند، اوقات تلخی و ستیزه جویی را در پیش می‌گیرند نباشید.

  • پرستو 8 عقرب 1390 12:21

    آقای عادلی به هر دلیل، شخصیت ارجمند حضرت آیت الله محسنی را زیر سوال برده است. امروزه در شرایط حساسی که به لحاظ سیاسی در کشور داریم و دشمنان کفر پیشه و متکبری که با اساس دین و اسلام و قرآن مخالف و معارض می باشند، چه جای طرح این نقدها در وبسایت است؟ این اصلا معقول نیست. شما اگر نقدی به آیت الله محسنی دارید، می توانید حضوری یا کتبی بصورت خصوصی مطرح نمایید و با تاسی به سیره ائمه دین از باب نصیحت ائمه مسلمین نظرات تان را منتقل نمایید. آیا طرح این بحث ها در محضر عام که می تواند مورد سوء استفاده دشمنان قرارگیرد کاری از سر ایمان و تقواست؟ آیا تضعیف رهبری دینی و سیاسی تشیع کاری از سر عقل و تدبیر و پارسایی و در راستای خدمت به دین و کشور است؟
    چقدر خوب است که از هوا و هوس و مشتهیات نفسانی کم کنیم و بر تعقل و تدبیر و خداترسی و تقوا و رعایت مصلحت مسلمین بیفزاییم. چقدر خوب است که منافع شخصی را کنار بگذاریم و بر اساس سیره علمای سلف، ادب نفس را پیشه کنیم و بر تقویت دیانت و انسانیت مساعدت نماییم.
    من از سر خیرخواهی و از باب امر به معروف و نهی از منکر پیشنهاد می کنم آقای عادلی براساس دستور قرآن که فتنه گری را نکوهش کرده و ایجاد تفرقه در بین مسلمین را نهی نموده، دست از چنین کاری بردارد و این مطلب را به خاطر خدا از وبسایت خودش حذف کند تا هم خدا راضی گردد و هم بندگان مخلص خشنود شوند و به جای نفرت و توهین و تهمت، بر الفت و محبت و خیرخواهی و نیکویی تاکید و کمک شود.
    اوصیکم و نفسی بتقوا لله.
    والسلام علی من التبع الهدی

  • ذولفقار علی 9 عقرب 1390 15:52

    من نوشته آقای عادلی را خواندم. برایم دلچسب بود تا از ورای اسرار ناگفته های تاریخ سیاسی کشور از وقایع حزب حرکت اسلامی افغانستان و بازیگران آن نیز با خبر شوم. اینکه آقای عادلی دست به قلم برده و هامون ها و بت های تراشیده شده این ملت را به مسلخ گاه نقد کشانیده و نقاب های مزورانه و طاغوتی عالیجنابان را در سطوری ولو مختصر ترسیم گر شده اند جای خوشبختی و فرحناکی است.
    واقعیت های گفته شده در جملات آقای عادلی بخشی از حقایقی است که در شاهرگ رویدادهای جاری در کشور موجود بوده اما کمتر کسی شجاعت بیان و کلام آن را در تقابل با این چهره ها دارد. آقای محسنی از جمله علمایی هستند که همه به او به دیده قدر می نگرند اما این بدان معنا نیست که ایشان جامع الکمالات و دارای عصمت و طهارت معنوی و مادی باشند. ایشان اگر رهبری فکری و اعتقادی مردم شیعه را بدست آوردند حاصل حمایت علماء و خون شهدای افغانستان است. اما ایشان که یقینا بصورت مادرزادی آیت الله نبوده اند چگونه از یاران و هوا دارانش که اکثرا به شهادت رسیده اند بی خبر است. کسی که آنچنان خود را در مقام حضرت ابلیس قرار می دهد که برخی را محارب و برخی را جانی و فتنه گر می دانند. اینکه شهادت مشکوک مشتاق را تنها در دایره شهادت قرار می دهند و دیگران را از این فیض محروم می کنند سوالی است که همچنان در نزد مردم بی پاسخ باقی مانده است. ایشان شاید ندانند که فرزندان شهید مبشر در کدام سرک های شهر کابل به دنبال کار می گردد. ایشان شاید بی خبر باشند که مادر یکی از شهیدان حرکت اسلامی در کدام رنج و تعب زندگی را به صورت فرسایشی سپری می نماید. آقای محسنی شما شهید مبشر را بهتر از ما می شناختید و حاجی ابراهیم شاه حسینی را نیز همچنین از مسرور و دیگر شهدا نام نمی برم اینها بودند تا پایه های قدرت حزبی شما را بر اساس تئوری های تفسیر شده از دین مستحکم ساختند و شیخی چون تو را از فرش به عرش رساندند. و اینک آنها رفتند ای حضرت شیخ و تو با سختی ها و ریاضت های پولی و مالی امروز برایت کاخ ساخته ای و کوخ را برای بازماندگان شهدای حرکت اسلامی به ارمغان دادی. امروز تجارت خانه تمدنت تفکرات قرون وسطایی حاصله از برداشت های نژادگرایانه ی دوستان امروز و دشمنان سابقتان جای گرفته و شب و روزتان با این حواریون نامیمون سپری می شود.
    ذولفقار “علی”

  • حمید محمدی 9 عقرب 1390 22:09

    جناب آقای راحل در قدرت نویسندگی، تحلیل سیاسی و شجاعت شما تردیدی نیست، اما شما عادلی شناس نیستید، من او را از دوران تحصیل در قم می شناسم، آن زمانی که علمای قم از انوری بعنوان قاتل شهید صادقی نیلی و دهها شخصیت دیگر متنفر بودند، همین عادلی بود که در حوزه علمیه قم برای انوری و همسنگران خائینش جلسه می گرفت و از او بعنوان مجاهد قهرمان تقدیر بعمل می آورد.
    عادلی در دوران انتخابات شورای ملی به دروغ در وب سایت، وبلاک و فیسبوک ها انوری را مانند یک قهرمان ملی متملقانه ستایش می نمود، عادلی در جنجالهای خاتم الانبیاء(ص) به دستور انوری به تلویزیون نورین رفت و اتهام ضد پیامبر و لائیک بودن را به شخصیت های هزاره وارد نمود.
    آقای راحل سید هادی کسی نیست که در برابر آیت الله محسنی ایستادگی نماید، اما سید انوری خیلی خطرناک است، باید چهره ی واقعی انوری به جامعه معرفی گردد که او حامی اصلی عادلی می باشد، انوری از دوران جهاد علیه آیت الله محسنی و دیگر شخصیت ها، مخصوصا شهید مزاری هتاکی ها نمود، حسين انوری، شکنجه های سید انوری در زندانهای سموچی که در دل کوههای دره سنگلاخ واقع شده بود، با بد ترین شکنجه ها آدم های بی گناه را به قتل می رسانیدند. همچنین در تراژدی افشار همراه جنایت کاران هم پیمانش، ربانی و مسعود نقش کلیدی را داشت. در جنايات افشار که در ماه دلو 1371 بوقوع پيوست، ده ها کودک، زن و مرد به وحشيانه ترين شکل ممکن به دستور انوری کشته شدند که اسناد کامل اين تراژدی در کتاب و فلم ها موجود است و روزی خواهد رسید که عاملان جنايات افشار به جزای اعمال خود برسند.
    و نیز در بازخوانی جنایت ها پرونده ترور شدن شخصیت های فعال هزاره از جمله ترور نا فرجام سلطانعلی کشتمند نخست وزیر وقت افغانستان، ترور غلام نبی مشتاق، استاد صادقی نیلی، ابراهیم محقق، استاد محمد امین وترور محمد عیسی غرجستانی” نویسنده کتاب کله منار ها” اختطاف و ترور مسلم فهیمی روزنامه نگار شجاع همه توسط شخص سید انوری انجام شده است.

  • فردین 11 عقرب 1390 11:31

    سلام ، من نوشته اقای عادلی را مطالعه کردم و همجنان نوشته های دیگر و نظریات را، هرچند من نه اقای عادلی و نه دیگر دوستان را میشناسم ولی اگر به دیده حقیقت بنگریم نوشته اقای عادلی بسیار دقیق و به جا نوشته شده و دوستان نباید ناراحت شوند و اقایی که خود را راحل میگوید و نویسنده هم معرفی میکند چطور جرات میکند که با یدک کشیدن لقب نویسندگی توهین کند ؟ این کار و عمل یک انسان منطقی نیست و یا دیگر دوستان که نوشته است که اقای انوری خیانت کرده است ، از شما سوال میکنم که چه کسی خیانت نکرده است، ایا مزاری بسیار به مردم افغانستان لطف کرده، یا مسعود و یا صیاف؟ محقق هم که از او به عنوان جانشین مزاری یاد میکنید هم با صیاف دشمن دیرینه مردم هزاره چند دفعه ائتلاف کرد و از او حمایت کرد که در نهایت چوب احمقی خود را خورد، اقای محسنی یک شخص مذهبی است نه یک شخص سیاسی امکان دارد که با اشتباهات سیاسی خود وجهه مذهبی بودن خود را زیر سوال برده باشد. تعصب را کنار بگذارید اقای راحل ، لطفا و از برای خداوند خود را بنده محسنی نسازید که خانه اتان خراب است چون محسنی به هیچ کس از یاران وفادار خود باوفا نبوده است. دیگر خود دانید

  • ارزو 11 عقرب 1390 11:34

    عادلی راست گفته چرا چشم خود را از حقیقت بسته میکنید؟ آقای راحل در شان شما نیست که به شخصیت آقای عادلی که این چنین نوسته های خوب و تحلیلی را ارائه میکند توهین کنید بد است

  • ذولفقار علی 11 عقرب 1390 16:32

    من در تعجبم از کسانی که در پناه نظریات بی محابا اما آشفته شان خود را در یک بلاتکلیفی ارضاء نموده و از شیخ محسنی و امثال آن چون بت های مقدس و آتشکده های بی فروزان به تمجید و تقدیس می پردازند. به برادران این نکته را می خواهم بگویم که آقای محسنی را در حدی که هست ستایش کنید و مانند رندان متملقگر از آن خدایگان مردم شیعه نسازید. من به یادم هست زمانی که مجاهدین و مهاجرین افغان در مشهد ضیافتی را به پاس ورود این حضرت شیخ در سال 1363 ترتیب داده بودند و چقدر زحمات را متقبل شدند تا نانی فراخور شأن حضرتعالی ترتیب دهند اما وی در کمال ریاورزی از خوردن طعام صرف نظر نمودند و تنها به خوردن ماست اکتفا کردند و بعد فرمودند که من چطور در اینجا نانی رنگین تناول کنم اما مجاهدین اسلامی در جبهات شکمشان خالی بماند. ما حق را به این شیخ میدهیم اما حقیقت کدام است آیا ایشان پول های زیادی که مهاجرین با عشق و خلوص جمع آوری نموده و به ایشان بعنوان امانت سپردند تا به مجاهدین بسپارند در کدام ملعبت خانۀ بیت وی مفقود و مرموز باقی مانده است. ایشان پول ها و اموال دورۀ جهاد را در کدام حسابات بانکی شان قرار داده اند تا امروز از خساست و بخل اندیشی شان امروز سخاوت ها را ارزانی فرزندان خود می نمایند.
    جناب محسنی! می دانی و می دانیم که شما آنقدر خان و خانزاده ای نبوده اید که مال و منال شما بی حد و حصر باشد. ماموری در حکومت ظاهرشاه و سپس روی به دنیای علوم حوزوی بردید و بر اساس رأی علمای دیگر غایبانه انتخاب و بر اریکۀ حزبی به نام حرکت اسلامی تکیه زدید. آنروز شما بر شانه های اخلاص مندانۀ مردمی سوار بودید که شما را بعنوان یگانه مرجع اعتقادی خود در آن دوران می دانستند. بیان فصیح و لهجۀ شیرین قندهاری تان آنچنان دشنه ای بر مغز و روان مردمان معتقد فرود آورد که اگر کسی شیخ را توهینی می نمود حاضر بودند حتی از جان بگذرند و بر لبخند رضایت بخش شما قربانی دهند. اما امروز ما صحنۀ دیگری را شاهدیم. امروز فرزندان و نوادگان همان مردم مخلص و شهدای آن دوران پر فراز و نشیب امروز در زیر خاکبادهای موترهای فرزندان شما سر و صورت را می تکانند. فرزندان شهیدانی که امروز باید در غیاب پدر شهیدشان اهداف اسلامی شان را در مسیر حاکمیت تعقیب می نمودند امروز واله و سرگردان کوچه ها را به دنبال لقمه ای نان می پیمایند و در عوض فرزندان شما شیخ عزیز بر مسند های اعتباری مردم تکیه زده و مافیا گونه نمودار اقتصادی آیندگان خود را تضمین گر می شوند و چندی متملق و طوطیان سخنگوی بیت شریف را در ازای مبلغی چند به استخدام می گیرند و در مقابل هر هجمه ای حملۀ هارگونۀ شان را تداوم می دهند.
    آقای محسنی برای شما مشمولیت یکی از اعضای خانواده ات را در پست مشاوریت ریاست جمهوری در چند روز اخیر تبریک می گویم و متعاقبا تسلیت می گویم که همان فرزند شهید که خوب می شناسی اش از پشت دروازه های تمدن خانه ات طرد می گردد.
    جناب شیخ ؛ شما عادلی را بخاطر افشای واقعیت ها ملامت نکنید امروز اگر از واقعیت ها بگریزید فردا را در کدام اندرونی مستور خواهید شد. جناب شیخ شما بجای آنکه فساد را در تلویزیون طلوع، یک و دیگر رسانه ها کشف نمایید بهتر است سر در گریبان فرو برده و زیر محاسن انبوه تان را بنگرید که در این تمدن خانه چه مفاسدی جولان مینمایند. شما بجای اینکه به مدیران رسانه خود ترتیب لیست سیاه صاحبنظران و کارشناسان سیاسی را بدهید و آنها را از ظاهر شدن در پرده های ادکن تلویزیون تان ممانعت کنید ببینید برادران جنابعالی که در سفارتخانه ها و ممالک کشورهای غربی و شرقی شکم را انباشته از هر چیز کرده اند به چه میزان تن پروری می لولند و نوادگان خود که چگونه لجام گسیخته از اعتبار نام شما که شما نیز از خون شهیدان به میراث برده اید استفاده می کنند. جناب شیخ این همه رفاه و آسایش منوط به خانواده های شهداء بوده است نه فرزندان جنابعالی. شهیدان حرکت اسلامی افغانستان بخاطر تطبیق یک نظام اسلامی و ارج گذاری به ارزش های دینی و مذهبی و همچنان رسیده گی به یتیمان و بی سرپرستان جان باختند نه بخاطر رفاه فرزندان و نوادگان شما. شما آیا با خود اندیشیده اید این موارد را چگونه در پیشگاه خداوند جوابگو خواهید بود.
    شما در طول این یک دهه اخیر از کدام خانوادۀ شهید باخبر شدید؟ آیا از یاران قدیم تان آگاهی دارید؟؟ آیا کسانی که عمرشان را به اندازه عمر فرزندان و نوادگانتان در کنارتان در جبهه و حزب سپری کرده اند خبر دارید؟ یتیمان؛ در مجاورت همین کاخ با شکوه و افلاکی شما در کوخی محقر زندگی می کنند. شما نه یاران قدیم را دریافتید و نه یاران جدید(یتیمان و بی کسان) را در می یابید اما بخاطر مصلحت جویی ها و و تثبیت جایگاه متعفن سیاسی تان در نزد علماء اهل سنت حتی شجاعانه رکاب را به سوی شمال کابل (خیر خانه) بسته و عزم را به دیدن ملایی سنی مذهب جزم می کنید که قبولی حج چندمش را مبارک بگویید.
    آقای محسنی شورای علمایی که ساخته اید بر کدام هدف استوار است. به گرداگرد خود بنگرید. معاونیت حضرتعالی را چه کسی بر عهده دارد.
    شورای علمای شیعه را افراد جالبی تشکیل داده اند. یکی به دنبال زنباره گی و ارضاء شهوت نا منتهای خود می باشد و دیگری رهبری از قوم خود را بر امامان معصوم چیره میسازد. دیگری بدنبال نصواری می گردد تا نشئگی خود را در تصاحب مشاورت ریاست جمهوری دریابد و کسی دیگر که از شورای علماء دکان انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری ساخته است. یکی در تجارت شکم شکم ها را میدرد و کسی هم در افیون زیر شکم؛ فیل های هندوستانش کاروان می بندد.
    جناب شیخ از این همآوایی و همسخنی با این قبیلۀ شیطان چرا نمی هراسید؟ نام پیامبر را اگر مضحکه و ملعبۀ نژادگرایان دین دزد در دشت برچی کنند پروای شما قافلۀ بی خبر نیست. شما هنوز بدنبال کاریکاتوریست هالندی هستید تا از او ماکتی ساخته و به جرم توهین به پیامبر بصورت نمادین آتشش بزنید و فردای آنروز حق الزحمۀ تان را دریافت کنید. آقای محسنی چرا به خود نمی آیید؛ مصلحت های شما ساز بیغیرتی را بر جامعۀ شیعه در کابل نواخته است. قرار نیست پیامبر زنده گردد و این اصحاب ابلیس خاکستری دیگر بر فرق او بریزانند. ما از شیخانی که حدیث علی را می گویند و راه چنگیز را در پیش می گیرند توقعی نداریم. ما از رهبرانی که به شیعه بودن خود ننگ می کنند تشویشی در دل نداریم. چه آنکه آنها یا امروز یا فردا این دین و این مکتب را رها کرده دین دیگری چون دکان سماوات اختیار می کنند. اما شما که عنوان زرین رییس شورای علماء شیعه را بر دوش خود می کشید بر کدام اساس تمام این لجام گسیختگی ها را نادیده می انگارید.
    جناب شیخ رفیق تان را یادتان هست اندکی چشم فرو بند که ربانی چگونه رفت. دیگران هم در این معادله ها حذف می شوند و در بازی های ریز و درشت سیاسی یکی پی دیگری بدون آنکه بدانند و بفهمند خواهند رفت. این سطور را که می خوانی فقط چشمانت را ببند و اندیشه کن که چه کرده ای. این حرفها را نه ذولفقار علی به تو می گوید بلکه این سخنان ارتعاشات وجدانی ات باشد. بدران و پاره کن تمامی زنجیر های تعین و تعلق را. خودت باش محسنی که اول بودی . کارمند با اخلاصی در قندهار که می خواهد برای نجات مردمش قدم ها را بسوی آزادی مردم از زندان شیاطین استوار نموده است. اما امروز بیا و یک یا علی بگو و خود را از شیطان درون خود نجات بده.
    یا علی
    با احترام
    ذولفقار “علی”

  • اسماعیل جعفری 11 عقرب 1390 23:25

    متأسفانه در افغانستان از قدیم الایام رسم بر این بوده که نویسندگان این کشور اکثرا در انحصار زر و زور قرار داشته است.
    من مطلب آقای عادلی را خواندم و مطلب ایشان نیز مورد انتقاد هست و نه آنطوری که جناب آقای راحل با فحش و اتهامات کذایی پاسخ می دهد.
    به نظر بنده آقای عادلی نکات خوبی همانند، سیاست دوگانگی رهبری حرکت اسلامی، نبودن شفافیت مالی، بی توجهی به خانواده های شهداء و جهاد گران، مورثی نمودن حوزه و تلویزیون و دهها مورد ضعف دیگر بر آیت الله محسنی وارد است.
    اما آقای عادلی در این نوشته علاوه بر طرح اصلی بحث و نیاز بودن آن بسیاری از شخصیت های مهم حرکت اسلامی را فراموش نموده ولی اصل بحث جالب بوده و نیاز مبرم است که نویسندگان مروری به گذشته و عملکرد احزاب و جریانات سیاسی گذشته داشته باشند.
    من نظریات دوستان را از اول تا آخر خواندم، اشکالی که برآقای راحل وارد است انیکه؛ ایشان مدعی بود که معیار دین داری و فهم منوط به حضور در تلویزیون تمدن است، در حالیکه بسیاری از افراد با سواد و دانشمند هیچگونه رابطه با این رسانه ندارد و برعکس بسیاری از افراد بی سواد با واسطه به تلویزیون تمدن راه یافته اند.
    از سوی دیگر بسیاری از ناراضیان که از تلویزیون تمدن بیرون شدند آنان قصه های عجیب و غریبی را نقل می کنند.
    دوما ایشان آقای عادلی را تهدید می کند که من شما را مثل تلویزیون امروز و روزنامه هشت صبح از پای در می آورم، در حالیکه تلویزیون تمدن در برابر تلویزیون امروز کوتاه آمد، مردم و علماء در برابر تلویزیون امروز ایستادگی نمودند و تلویزیون تمدن و اکثر کارمندان آن متأسفانه خیلی محافظه کارانه عمل نمودند، اگر آقای راحل در برابر عادلی ایستاده شد، بخاطر این بوده که از تمدن پول دریافت می کند، اگر ایشان در آن رسانه کارمند نمی بود، احساس مسئولیت شرعی نمی کرد، حقش هم هست، و حتی اگر حتی جواد محسنی نواسته آیت الله محسنی نبود، زندگی عادی برایش مشکل بود، منتهی امروز از برکت پدربزرگش دست به تجارت های کلانی یافته اند.
    امیدوارم دوستان واقعیت و انتقاد پذیر باشند.

  • سمیه 26 عقرب 1390 23:18

    حق با اقا اسماعیل جعفری هست واقعا درست فرمودید اگر جواد و امثل جواد نوه محسنی نمیبود مطمین جز موتر شویی کاری نمیتوانست داشته باشد.و اقای راحل نیز با این وضع سنگ جهل را به سنه خود گوفته.
    اقای عادلی هم در بعضی از جایهای این نوشته خطا کرده.

    اما حرف حق مال اقای اسماعیل جعفری است

    خوش باشی برادر اسماعیل جعفری

  • وجود آیت الله محسنی به عنوان یک وزنه سنگین برای تشیع در افغانستان بسا لازم و ضروری است.ایشان به عنوان یک شخصیت مذهبی قابل قدر و احترام هستند. در نوشته فوق به نظر من هیچ اهانتی به مقام ایشان نشده.
    آقای راحل هم متاسفانه دور از ادب نوشته اند.

  • سیدجواد علیپوری 28 دلو 1390 13:03

    بسمه تعالی

    برادر و دوست نهایت ارجمند جناب آقای عادلی
    سلام علیکم

    پس از عرض سلام و ارادت مدت زمان طولانی از جنابعالی اخبار در دست ندارم لیکن از دوستان جویای سلامتی شما هستم . ان شاالله در هرجا که حضورداریدهمراه با خانواده سلامت و سربلند باشید . در جریان ورود به سایتهای مربوط به کشورمان افغانستان عزیز متوجه وبسایت جنابعالی شدم و مطالب آن را خواندم . خیلی خوشحال شدم و از این طریق به شما سلام خود را فرستادم .
    با تشکر
    علیپوری