نمایش نوار ابزار

آشنايي با کارکرد شخصيت هاي كلان افغانستان (1)

چهارشنبه ۱۷ اسد ۱۴۰۳

‌ (بررسی کارنامه‏ ی سیاسی مرحوم آیت ‏الله محسنی)

یاد آوری!

روز سه شنبه 16 اسد  1403 خورشیدی (6August  2024 میلادی) ساعت 4 تا 7 بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی 26مین برنامه‏ی زنده «جنبش بیداری» در صفحه فیسبوک محمد علی مقدسی صحبت سید جعفر عادلی حسینی با حضور آقای علوی به مناسبت پنجمین سالیاد مرحوم آیت‏الله محسنی برگزار شده بود، محتوای آن از گفتار به نوشتار تبدیل و تقدیم علاقمندان است.

…………………………………………………………………………………….

در آغاز، پنجمین سالگرد ارتحال مرحوم آیت‌الله العظمی محسنی‏را به هواداران و علاقمندانش تسلیت می‏گویم.

در 26مین برنامه زنده «جنبش بیداری» بررسی کارنامه‌ی سیاسی آيت‏الله شیخ محمد آصف محسني که به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت ایشان، یکی از رهبران احزب و سازمان‏های سیاسی اهل تشیع افغانستان و یکی از علمای دینی که مطالعات عمومی‏اش بیشتر ازهم قطارانش در نیم قرن اخیر بود، وی در دهه‏ی هشتاد از سیاست کنار رفت و مجتمع بزرگ خاتم‏النبین(ص) و تلویزیون تمدن را تأسیس و با نوشتن حدود 100 عنوان كتاب اكادميسين علوم شد. در رابطه با کسب اکادمیسین مرحوم آیت‏الله محسنی، پروفیسور عبدالباری راشد سابق عضو حزب جمعیت اسلامی افغانستان به عنوان رئیس اکادمی علوم افغانستان تلاش زیادی نمود و قناعت آقای کرزی را حاصل و عنوان اكادميسين را از سوی اکادمی علوم افغانستان به آیت‏الله محسنی اعطا كرد. ابتکار دیگر راشد در زمان که رئیس اکادمی علوم بود، کنفرانس و سمینارهای منطقه‏ی و بین‏المللی زیادی و از جمله اولین سیمینار بین‏المللی امام جعفر صادق(ع) را برگزار کرد که من نیز عضو دارالانشاء این سمینار بودم و مجموعه‏ای از مقالات و سخنرانی‏های 3 روزه‏ی این سمینار را تنظیم و به چاپ رساندم. اما با موج‏سواری محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم افغانستان که برکرزی فشار آورد، راشد را از این مسئولیت برکنار و یکی از اعضای وابسته به احزاب چپی جایگزین او شد و هیچ فرد و نهاد همسو و حتی مرحوم آیت‏الله محسنی نیز از راشد دفاع نکرد.

صحبت‏هایی که قبل از من در این برنامه صورت گرفت، جناب آقای مقدسی بیشتر به جنه‏های منفی و استاد علوی از نقاط قوت حیات سیاسی مرحوم آیت‏الله محسنی سخن گفتند و من می‏خواهم حد وسط‏را در نظر گرفته و به جنبه‏های مثبت و منفی حیات سیاسی مرحوم آقای محسنی بپردازم و قبل از آن می‏خواهم چند مورد از گفته‏های جناب آقای علوی‏را نقد و اصلاح نمایم.

– کسی که همین لحظه کامنت گذاشت و از آقای علوی انتقاد کرد که آیت‏الله بهشتی را هزاره گفته و از ایشان تقاضای پاسخ به این سئوال را نمود که آیا هزاره قوم است؟ عرض کنم که هزاره قوم نیست، بلکه هزاره‏جات نام جغرافیایی هست که اقوام زیادی از اهل تشیع را شامل می‏شود و هزاره مترادف شیعه است، خدمات تحقیقاتی و فرهنگی را که شاه علی اکبر شهرستانی به عنوان یک سید انجام داده کم نظیر است و ایشان نیز هزاره‏را قوم نمی‏داند، اما در رابطه با مرحوم آیت‏الله بهشتی و شورای اتفاق حدود 12 سال قبل، من نزدیک یک ساعت با خود مرحوم آیت‏الله محسنی مصاحبه نمودم که بخشِ از آن مصاحبه در شبکه‏های اجتماعی موجود است و ایشان نقش شخص مرحوم آیت‏الله بهشتی و شورای اتفاق‏را برجسته دانسته و جان کلامش این است که اگر گروه‏های مورد حمایت ایران وسپاه پاسداران علیه شورای اتفاق که به عنوان حکومت عمل می‏کرد نمی‏جنگید و باعث فروپاشی نخستین دولت اسلامی در مناطق مرکزی نمی‏شد، شیعیان افغانستان این وضعیت موجود را نداشت. اینکه نقش آیت‏الله محسنی در میان هزاه‏ها چگونه بود در ادامه صحبت‏هایم توضیح خواهم داد.

– آقای علوی فرمودند که عدم حمایت محسنی از انوری و دیگر بزرگان حرکت اسلامی، آن‏ها به حاشیه رانده شدند. این‏طوری نبود، بزرگترین انشعاب که در حرکت اسلامی بوجود آمد، جدا شدن مرحوم انوری از مرحوم محسنی بعد از نیمه‏ی هفتاد بود. پس از آن مرحوم انوری یکی از شخصیت‏های تأثیر گذار در اجلاس بُن، وزیر زراعت، والی کابل، والی هرات و مشاور امنیتی رئیس جمهور وقت بود.

– در تفاوت کارکرد مرحوم محسنی و مرحوم فاضل نیز آقای علوی بی انصافی نموده که واقعیت چنین نیست، من پیشنهاد می‏کنم که با یک گفتگوی آزاد توانایی‏های علمی و خدماتی هردو بررسی شود و در نتیجه کدام یکی از آنان دستاوردهای بیشتری داشته‏اند.

– مقایسه نمودن مزاری با محسنی ظلم است؛ زیرا مزاری بقول خود آقای علوی حتی سواد نوشتن را نداشت و آقای علوی در جایی نوشت که اگر کسی از مزاری به همین‏مقدار دستخط آورد: «بابا آب‏داد و بابا نان داد» من به مزاری ایمان می‏آورم؛ مزاری در بیان و سخن گفتن مدیون سید محمد سجادی لعلی‏ست که عبارات را برایش تمرین می‏داد، زیرا مزاری لنین را للین، نژاد را نجات و به امام رضا سلام‏الله علیها می‏گفت؛ او در نظامی مدیون سید یزدان شناس هاشمی، در ارتباطات مدیون سید اعلای رحمتی، در جعل و تقلب نیز به گفته‏ی سید محمد حسین محقق زاده مدیون همین تیم بود.

– آقای علوی گفت حرکت اسلامی در جنگ‏های داخلی شرکت نداشت، من ده‏ها دلیل می‏آورم که حرکت اسلامی در جنگ‏های داخلی بعد ازسازمان نصر و پاسداران جهاد و همین‏طور در قتل‏های زنجیره‏ای نقش داشت، کشته شدن مشفق با فرزند 13ساله‏اش، محقق دهن تنور، سید محسن واعظ‏زاده به‏نام فرزند آیت‏الله واعظ ترور نشد ولی به عنوان طرفدار حرکت اسلامی کشته شد که من تفصیلاً با ذکر نام قاتلانش در خاطراتم آوردم و در رابطه با مشفق، من با فیضی مصاحبه کردم و ایشان اعتراف کرد که مصاحبه‏اش موجود است و فیضی گفت یکی از افتخارات من این است که اگر در زندگی خود هیچ کار خوبی نکرده باشم ولی نصری کشی نمودم و ده‏ها مثال دیگر.

– من طرفدار فحش و دشنام هیچ‏کسی نیستم ولی باید نقد صورت گیرد و نباید کسی از نقد بترسد وهمین‏طور من هیچ نقشِ دردیدگاه آقای مقدسی ندارم، حرکتی‏های مخالف دیدگاه ایشان برنامه بگیرند و مرا هم دعوت کنند، در همانجا نیز شرکت می‏کنم و دیدگاهم را بیان و در نهایت من طرفدار بررسی کارکرد رهبران سیاسی، نقد و بررسی حیات علمی، سیاسی و اجتماعی آن‏ها هستم و افغانستان به یک تاریخ نویس بی طرف نیاز دارد تا حوادث نیم قرن اخیر را صادقانه بررسی نمایند.

اما در رابطه با شرح زندگی مرحوم آیت‏الله محسنی جناب آقای مقدسی بیان داشت و من مواردی را که احیاناً گفته نشده اشاره می‏کنم و تا برسیم به کارکردهای سیاسی آن مرحوم، همانطوری‏که آقای مقدسی گفت: محمد آصف محسنی  فرزند محمد میرزا اصالتاً از فارسی زبان‏های قندهار، سال 1314 خورشیدی درناحيه اول شهر قندهار بدنيا آمد ومدتي هم درقندهار تحصيلات خود را نزد پدرش آغاز نمود و بعد در اتاق تجارت مقرر شد و بعداً در ولسوالي جاغوري ولایت غزنی درس خواند و پس از آن سال 1332 خورشیدی در عراق به فراگيری دروس خارج فقه و اصول نزد آیات عظام: سید محسن حکیم، شیخ حسین حلّی، سید عبدالاعلی سبزواری و سید ابوالقاسم خویی به شاگردی پرداخت و پس از 12 سال در نجف به افغانستان بازگشت و حسینیه و مدرسه دینی در آن شهر تأسیس کرد و تا اینکه سال1357 خورشیدی عازم مكه مكرمه شد و پس از پايان مراسم حج، به سوریه سفر کرد و مدتی چند ماه در شهر دمشق به تدریس علوم حوزوی پرداخت و با دعوت جمعی از روحانیون افغانستان مقیم حوزه علمیه قم به ایران رفت و در 19 حمل 1358 خورشیدی با جمعی از روحانیون افغانستان مقیم حوزه علمیه قم، حزب «حرکت اسلامی افغانستان» را تشکیل داد و اين حزب، در بُعد نظامی بیش از ۱۰۰ پایگاه نظامی در ۱۹ ولایت افغانستان ایجاد و ده‌ها هزار نیروی مسلح قوای شـوروی سابق سـازماندهی کرد. از اینکه رهبری این حزب یکی از شاگردان مرحوم آیت‏الله العظمی خویی بود، مخالفینِ نیز بین دولت مردان وقت ایران داشت، زیرا آن زمان دولت ایران دشمن سرسخت آقای خویی بود. آیت‌الله محسنی در نامه‏ی که جزو اسناد گروه مهدی هاشمی در کتاب خاطرات محمد ری‌شهری وزیر اطلاعات وقت ایران به چاپ رسیده، از اینکه مهدی هاشمی به او قدرت داده شکوه دارد و تعبیرات مثل «مزدور»، «خاین»، «مکار» و «سرسپرده» را به آقای محسنی نسبت می‌دهد و از جمله می‌نویسد: «او(شیخ آصف) در رابطه با کشورهای مرتجع منطقه و غرب و جریانات اهل تسنن وابسته به آن‌ها و وابسته به وهابیت، پشت پرده به توافق رسیده و در خط قدرتی است که در آینده حاکمیت مناطق شیعه از ناحیة آنان برای ایشان تضمین گشته و او نیز همراه و همسو بودن با آن‌ها راتضمین نموده ‌است.[1]»

با سقوط رژیم دکتر نجیب‏ا… و حاکمیت نخستین دولت مجاهدین در کابل، وی منشی و سخنگوی شورای رهبری دولت مجاهدین بود و پس از وقوع جنگ‌های داخلی بین گروه‌های مجاهدین، او کابل را ترک کرد و چند سالی مقیم شهر اسلام آباد پاکستان شد و پس از وقوع جنگ‏خونین 23 سنبله 1373خورشیدی در اثر قدرت طلبی عبدالعلی مزاری و محمد اکبری، مرحوم محسنی، فتوای مهدورالدم بودن مزاری و هوادارانش را صادر نمود. در سال ۱۳۷۶ خورشیدی پاکستان را ترک و در شهر قم به تدریس خارج فقه، علم الرجال و علم کلام پرداخت و بعد از سقوط حکومت طالبان، به کابل بازگشت و از مهم‌ترین اقدامات وی در کابل ساخت مجتمع علمی فرهنگی خاتم‏النبیین(ص) تلویزیون تمدن بود.

افغانستان پس از فجایع نیم قرن اخیر، احزاب و سازمان‌های سیاسی اهل‌تشیع و در مرحله بعدی احزاب اهل‌سنت و در نهایت احزاب راستی و چپی افغانستان ضرورت به آسيب شناسي دارد، عاملین فجایع شناسایی و علیه آنان دادخواهی صورت گیرد، تا این‌کشور به صلح دائمی و امنیت سراسرای برسد. علاقمندان و موافقین می‌توانند با جریان جنبش بیداری هماهنگ تا با مکانیزم معقول و منطقی این آسیب شناسی با جزئیات، انجام دهیم و برای نسل جوان الگو باشد.

حرکت اسلامی نیز مانند سایر احزاب و سازمان‌های سیاسی نیازمند آسیب شناسی‌ست، ضرورت دارد که هواداران این حزب از عوامل چند پارچگی و انشعابات، علاوه بر عوامل فردی، سیاسی و بیرونی که در تضعیف حرکت اسلامی نقش داشت و همچنان عدم شفافیت مالی و در نهایت ضبط 50 میلیون دالر توسط سپاه پاسداران که باعث سکته آیت‌الله محسنی شد و چرا این موضوع علنی نشد؟ و همین‌طور مشکلات مجاهدین و خانواده‌های شهدا، چند تن از فرزندان شهدا در دانشگاه خاتم‌النبین(ص) بورسیه و چه تعداد در شفاخانه خاتم‏النبین(ص) بشکل رایگان تداوی شد و بالاخره منابع مالی جواد محسنی از کجاست؟

آیت‌الله محسنی نیز همانند ده‌ها عالم و شخصیت سیاسی دیگر خالی از نقد نیست و باید نقد منطقی شود و نه توهین، عوامل جنگ‌های داخلی شناسایی شود و نباید رهبران قدرت طلب سران احزب تبرئه گردد. لذا هدف و رویکرد انتقادی‌ما در این برنامه‌ها از سر دشمنی نیست، بلکه نقد ما بیشتر جنبه‌ی اصلاگرایانه دارد که برای اصلاح کاستی و راست کجی‌های که در زمان حیات و بعد از درگذشت مرحوم آیت‌الله محسنی میان مردم، خانواده‌های شهدا، مجاهدین بوجود آمد، این نهادها ترمیم و اصلاح شود. نباید همیشه این نهادها توجیه‌گر باشند، هر زمان که مشکل نداشت بگویند که این نهاد خصوصی است وقتی که با مشکل مواجه شد، حتی خودشان را آدرس دین و مذهب بسازند که این کار منطقی و درست نیست. و نیز تذکری به طرفداران مزاری و اکبری دارم که آنان متوجه باشند که از بعضی نقدها علیه ما سوء استفاده نکنند، درسته که در سیاست نه دشمنی و نه دوستی دائمی‌ست، صحبت‌های متفاوت آقای اکبری در باره آیت‌الله محسنی در دهه‌های شصت و هشتاد چقدر تفاوت دارد، یکی از مسئولین پاسداران جهاد و از همکاران اکبری راجع به مرحوم آیت‌الله محسنی می‌نویسد: وقتی اکبری به ایران رفت و در این سفر با آیت‏الله محسنی ملاقات کرد، بعد دوستانش پرسید که محسنی را چگونه یافتی، اکبری گفت: برایم ثابت شد که او دین‌ندارد و اما بعد از وفاتش می‌گوید مرگ آیت‌الله محسنی بقدری برایم سنگین بود که در مرگ پدرم این قدر ناراحت نبودم.

از این‏رو باید در اولیت جنایتکاران جنگی قرار گیرد، وقتی به جنایات گذشته‌ی مزاری و اکبری نظر بیاندازیم، این‌ها در ردیف اول و در هردوره از احساسات مردم سوء استفاده نمودند، بنیانگذار قوم‌گرایی در جامعه‌ی تشیع مزاری‌ست، اولین بار عبدالعلی مزاری بحث نژادی‌را مطرح کرد و در کتاب «احیای هویت» مجموعه‌ی از سخنرانی‌های مزاری در دهه‌ی هفتاد بر اثر رقابت‌های سیاسی به وجود آمده بود منتشر شد که در آن مزاری نفرت پراکنی و تعصبات قومی را دامن‌زد و یکی از آن سخنرانی‌های مزاری بتاریخ 5 جدی 1373 به مناسبت 23 سنبله 1373 خورشیدی می‌باشد که مزاری از همانجا بحث قومی را دامن زد و با همه‌ی اقوام ساکن در افغانستان دشمنی نمود که بنیانگذار نفرت پراکنی قومی در دهه‌ی هفتاد شخص مزاری‌ست که تا هنوز امثال جعفر عطایی آن‌را نشخوار می‌کند. اگر رفتارهای سیاسی و اجتماعی مرحوم آیت‌الله محسنی و برخی مسئولین حرکت اسلامی مورد انتقاد قرار می‌گیرد، پیروان مزاری از آن سوء استفاده می‏کند، این شیطنت‏ها از از تجربیات چند دهه‏ی گذشته‏ی آن‏هاست و طینت وندی‌های مزاری‌را همه می‌دانند، عزیز رویش در صفحات 210 و 211 کتاب بگذار نفس بکشم می‌نویسد: «در جریان انتخابات رهبری حزب وحدت در سال 1373 خورشیدی جمعی از «دیوانه»ها طرح عجیبی را سازماندهی کردند. در میان رهبران حزب وحدت، سید رحمت‌الله مرتضوی، شدیدترین مخالفت‌ها در برابر مزاری را نمایندگی می‌کرد. سخنرانی‌های او داغ و آتشین بود و کلماتش با لحنی تلخ و اهانت آمیز به آدرس حامیان مزاری نشانه می‌رفت. روزی که جمع کثیری از رهبران حزب وحدت از هزاره‌جات وارد کابل می‌شدند، مرتضوی یکی از سخنرانان بود. او یک روز قبل در یک سخنرانی دیگر احدبهادری را که از فعالین کمیته‌ی فرهنگی بود، بطور تلویحی به تحریک احساسات مردم متهم ساخته و مورد عتاب قرار داده بود. روز استقبال از رهبران حزب وحدت، بیش از پنجاه نفر از «دیوانه»ها با یک طرح از پیش ساخته به صف استقبال کنندگان در سرک شورای ملی داخل شدند و وقتی سید رحمت‌الله مرتضوی وارد جمعیت شد، خود را به او نزدیک کرده و به نوبت یکی پی‌هم نشیمنگاه او را دست کشیدند! مرتضوی چندبار تلاش کرد خود را به کنار دیوار کشیده و از دسترس «دیوانه»ها نجات دهد، اما به محض اینکه حرکت می‌کرد بازهم با صحنه‌ای مشابه روبه‌رو می‌شد. این عمل، مرتضوی‌را به حدی ناراحت و آشفته ساخته بود که وقتی پشت میز خطابه قرار گرفت تا سخنرانی کند، آثار خشم و سراسیمگی از سخنان و رفتارش هویدا بود.» جعفرعطایی جزو همین‌ها بود که در ایران همین‌کار را انجام می‌داد و افتخار می‌کرد که  او عمامه مرتضوی را از سرش برداشته و همان کار دیوانگان را برای تخریب شخصیت‏های شیعه انجام داده، جعفرعطایی سال‌هایی که اروپا آمد با ارسال پول به دیوانگان در افغانستان نیز رعب و وحشت‏را ایجاد می‌نمود و منتقدان مزاری را تهدید و حتی گفته می‌شود حذف فیزیکی نمود و امید وارم اگر دیگر جنایتکاران نیستند باید در نهادهای بین‌المللی علیه این‏گونه افراد دادخواهی صورت گیرد، چندی قبل مسئول بخش آسیایی دیده‏بان حقوق بشر مقاله‌ای در تویتر و فیسبوک خود به اشتراک گذاشته بود که در آن از حضور محمد محقق در وین انتقاد نمود که نیروهای محقق مسئول قتل عام و تجاوز جنسی در دهه‌ی هفتاد بودند. اما بدون‌ترس از دستگیری آزادانه در اروپا سفر می‌کند. اگر علیه عزیر رویش، دایفولادی و امثال جعفر عطایی شکایت درج شود، آنهایی که ادعادارند که در اثر تحریک عطایی اعضای خانواده‌ی خود را از دست‌داده‌اند، عطایی به عنوان ناقض حقوق بشر و  مصاحبه‌ی متضررین در اختیار دیده‌بان حقوق بشر قرار گیرد، حتماً به پرونده‌اش رسیدگی می‌شود. در این شکی نیست که میان آیت‌الله محسنی و بسیاری از مسئولین این حزب همانند سایر گروه‌ها اختلاف وجود داشته و دارد، من قبلاً بارها به عطایی گفتم که در باره شهادت مشتاق تحقیق کن، بیشترین اتهامات را او به محسنی می‏زند و گفتم تهمت نزن و من کسانی که با مشتاق نزدیک بودند معرفی می‏کنم برو تحقیق کن، من بررسی کردم مشتاق به دستور آیت‌الله محسنی کشته نشده و نزدیک‌ترین فرد با ایشان در سنگر جنرال ابوالفضل است و برو با ایشان مصاحبه کن و از خدا بترس تهمت نزن، اکثر حرف از عیاشی می‏زنی متأسفانه اکثرا رهبران احزاب، مخصوصاً مزاری از همه بیشتر عیاش بود و در 2 سال و 8 ماه او دو زن گرفت، یکی قندهاری که فعلاً در ایران است و دیگری وزیرآبادی که با مبلغ درشتی به آمریکا رفت و زن اولی مزاری، بیچاره در قم تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی و موسسه خاتم‌الانبیا(ص) بود، وضعیت زندگی‏اش را دخترش زینب گفت و ممکن در آینده ویدیوهایی بیشتر از زنانش هم نشر شود.

اما در باره کارنامه سیاسی آیت‌الله محسنی گفتنی‌های زیادی هست، من از ایشان خاطرات زیادی ضبط نمودم که در زمان حیاتش به من اجازه نشر نداد، همان‌طوری که وصیت نموده بود خاطراتش را بعد از مرگش چاپ کند، فکر کنم خاطرات ایشان نیز سانسور شده و اما او در مصاحبه‌هایش در رابطه با عوامل اختلافش با مزاری که خیلی از مزاری بدش می‏آمد و نیز شکوه وشکایت از همکاران و بیرونی‌هاداشت. خوب سخن در رابطه با مرحوم آیت‌الله محسنی زیاد است و من در این فرصت باقی ماند، صرفاً چند مورد را در رابطه با پروژه خاتم‏النبین(ص) و بعضی موارد دیگر اگر وقت بود قابل ذکر می‌دانم:

– سند ملکیت زمین این مرکز، اولین بار طبق درخواست و با قلم یکی از مسئولین حرکت اسلامی صورت گرفت و شاید بستگان آن شخص که مرحوم شده، با بردن نامش راضی نباشند، در زمان جمهوریت رشوه ستانی زیاد بود، از همان طریق محتوای دوسیه جا بجا شده و امید وارم کپی اسناد جابجا شده منتشر شود که بستگان مرحوم آیت‏الله محسنی چه کردند؟

– ایران پس از حاکمیت مجاهدین در صدد حمایت یک مرکز علمی بود، بزرگان ایران این توانایی را در وجود مرحوم آیت‏الله سید ابوالحسن فاضل می‏دیدند که مرحوم آیت‏الله فاضل اقدام به پروژه بزرگ خاتم‏الانبیا(ص) در غرب کابل نمود که با سقوط دولت مجاهدین و بقدرت رسیدن طالبان و رحلت مرحوم آیت‏الله فاضل این پروژه ناتمام ماند، پس از سقوط دور اول حاکمیت طالبان و حضور جامعه‏ی جهانی، ایران بار همان هدف قبلی و تغییر نام خاتم‏الانبیا(ص) به خاتم‏النبین(ص) و بودجه‏ی که قبلاً در آستان قدس رضوی مشخص شده بود، این‌بار با مدیریت مرحوم آیت‏الله محسنی اقدام شد و ابتدا یکی از فرزندان مرحوم آیت‏الله فاضل نیز عضو هیأت امناء بود و به ساخت و ساز این پروژه اقدام شد و امید وارم برای تکمیل گفته‏هایم با اهل خبره گفتگو صورت گیرد و گزارش مفصل تهیه شود.

– اولین کسی که در رابطه با پروژه خاتم‌النبین(ص) ایجاد شبهه و افشاگری نمود، واعظ زاده بهسودی در روز افتتاح دفتر آیت‌الله امینی بامیانی در کابل و با حضور آقای جهان شاهی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران گفت: ما در رابطه با ساخت و ساز خاتم‌النبیین(ص) از ایران تشکری نمی‌کنیم، ما از آقای کرزی تشکری می‌کنیم که ایشان هزینه بازسازی از سوی ایران به غرب کابل‌را در اختیار آیت‌الله محسنی قرار داد و این پروژه با کمک‏های وعده شده‏ی جمهوری اسلامی ایران به مردم افغانستان ساخته شد.

چند تذکر پیرامون اظهارات خلاف واقع طرفداران آیت‌الله محسنی از برخی میراث‌های  ایشان نیز دارم.

مورد اول: برخی‌ها رسمیت مذهب جعفری‌را میراث آیت‌الله محسنی می‌دانند

در این مورد باید گفت که سیاست، نرمش علمای دیروز افغانستان همانند آیات عظام، حجت، واعظ، افشار و دیگر بزرگان و همین‌طور جهادصادقانه مجاهدین واقعی و خون شهداست. در دهه‌ی هفتاد که از سوی دولت مجاهدین آقای سیاف مسئول تدوین قانون اساسی بود، در گنجاندن نام مذهب جعفری در قانون اساسی وقت مرحوم آیت‌الله فاضل و یارانش خیلی تلاش نمودند و کافیست که مصاحبه‌های استاد ضیاالحق حافظی و آیت‌الله صادقی رئیس شورای مدیریت حوزه‌های علمیه افغانستان که تفصیل شرح‌داده و در شبکه‌های اجتماعی مراجعه شود واهل خبره گفتند که مرحوم آیت‏الله فاضل سندی را نیز با امضاء ربانی در اختیار داشت. درست است که مرحوم آیت‌الله محسنی دهه‌ی هشتاد در حد توان خود زحمت کشید و نه آن‌طوری که برخی طرفداران آیت‌الله محسنی، وی را مسئول درجه اول به رسمیت رساندن مذهب جعفری در ا فغانستان می‌دانند و چنانچه طرفداران افراطی عبدالعلی مزاری نیز یکی از دستاوردهای مزاری رسمیت مذهب جعفری‏را می‌شمارد، در حالی‌که مزاری بیش از عبدالرحمان به تشیع ضربه زد و شیعه کشی نمود و طبق آمار اکبرخان نرگس بیش از پنجاه درصد انسان مسلمان در جنگ‌های خانمانسوز داخلی کشته شدند. اما در دهه‌ی هشتاد برای رسمیت مذهب جعفری در کنار مرحوم آیت‌الله محسنی بزرگان، مومنین، مراکز دینی و فرهنگی و از جمله با میزبانی مدرسه محمدیه تپه‌ی سلام، مدرسه مهدیه‌ی برچی، تکیه خانه‌ی عمومی چنداول و تکیه خانه‌ی عمومی قلعه فتح‌الله نقش اساسی داشتند.

مورد دوم: طرفداران مرحوم آیت‌الله محسنی شورای اخوت اسلامی افغانستان را یکی از میراث‌های آن مرحوم می‌دانند

طبق اسناد موجود که در دو مجموعه نیز منتشر شد، آقایان ربانی، محسنی، سیاف، مجددی و جمع دیگر از بزرگان شیعه و سنی از بدو تأسیس در این شورا فعالیت و همکاری داشتند، سال‏های نخست مصارف این نهاد را آقای ربانی می‏پرداخت و دو دوره ریاست این شورا را عهده‏دار بود و مرحوم آیت‌الله محسنی صرفاً یک دوره رئیس شورای اخوت بودند که گزارشات تفصلی در کارنامه 15 ساله‌ی شورای اخوت اسلامی آمده است. اما در مورد شورای علمای شیعه، پروژه بزرگ خاتم‌النبین(ص)، ایجاد تلویزیون تمدن و خلق آثار مکتوب ایشان را می‌توان میراث آیت‏الله محسنی دانست و نه شورای اخوت اسلامی. در جنجالی که بین آقایان محسنی و مرتضوی بوجود آمد من تفصیلاً در خاطراتم آوردم و در اینجا وقت شمارا نمی‌گیرم و این جنجال کار استخباراتی کشور همسایه بود، وقتی مرحوم آیت‌الله محسنی سفری به کشور عراق داشت، با بزرگان نجف از اقتدار و استقلال تشیع افغانستان صحبت نمود که برای ایرانی‌های حکومتی خوشیاند نبود، وقتی مرحوم آیت‌الله محسنی از عراق به ایران رفت، قرار بود در حسینیه هراتی‌های مشهد سخنرانی نمایند اما مقامات ایرانی، مخصوصاً سپاه با سخنرانی ایشان مخالفت نمودند. وقتی آیت‌الله محسنی به کابل آمد و بتاریخ 22 حمل 1394 خورشیدی در جلسه‌ی شورای علمای شیعه گزارش‌سفرش را داد، آقای مرتضوی ماموریت داشت که صحبت‌های آقای محسنی را به مقامات ایرانی گزارش دهد، بهانه‌گیری آقای مرتضوی منجر به درگیری‌لفظی و در نهایت نقض حریم خصوصی وی توسط حفیظ و جواد گردید و با خیرخواهی حجت‌الاسلام سید حسین واعظ‌زاده، خاندان مشتاق مخصوصاً حاج غلام مشتاق و دیگر بزرگان و عذر خواهی حفیظ محسنی فرزند و محمد جواد محسنی نوه مرحوم آیت‌الله محسنی از حجت‌الاسلام مرتضوی صورت گرفت. واکنش‌ها به طرف­داری از آقای مرتضوی به حدی بود که محمد محقق به دیدن آقای مرتضوی رفت و جهت تحریک احساسات او اعلام هرگونه هم­کاری نمود وگفت که خوب شد ریسمان به گردنت نیانداختند و درب خانه‌ات را آتش نزدند و اما آن­چه که از مرحوم آیت‌الله محسنی انتظار می‌رفت انجام نداد، باید فرزند و نوه­اش را سرزنش و حداقل تلفنی از مرتضوی دل‌جویی می‌نمود و مردم این‌گونه قضاوت می‌کردند که آیت‌الله محسنی با نوشتن حدود الشریعه خویش قبول دارد که فرزندانش محارب بوده، تجاوز به حریم­خصوصی، لت وکوب و تهدید به مرگ مرتضوی و فیرهای هوایی در منطقه‌ی کارته­سخی و ایجاد رعب و وحشت، باید عمل فرزندانش را محکوم و بی‌خبری خود را اعلام می‌نمود.

از بحث خارج نشوم، منظور این بود که در همین سفر بود که آقای سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس آستان قدس رضوی پنجاه میلیون دلار، سرمایه مرحوم آیت‌الله محسنی را مسدود کرد، وقتی آیت‌الله محسنی به کابل آمد، چند نفر از شورای اخوت اسلامی حضور آیت‌الله محسنی رسیدیم و من نیز در آن جمع بودم، در آنجا گفته شد که شورای اخوت اسلامی چند ماه هست که از دریافت بودجه محروم‌اند، مرحوم آیت‌الله محسنی داستان مسدود شدن پول‌هایش که برای سرمایه‌گذاری در آستان قدس رضوی به امانت گذاشته بود به تفصل صحبت کرد و اضافه نمود که فایده همان پول‌ها را خرج شورای علمای شیعه و شورای اخوت اسلامی می‌نمود که دو سال دیگر در حیات مرحوم آیت‌الله محسنی ایرانی‌ها مصارف شورای اخوت اسلامی را از طریق مولوی حبیب‌الله حسام انجام می‌داد و مرحوم آیت‌الله محسنی در دو سال اخیر عمرش کلاً با شورای اخوت اسلامی قطع رابطه نمود و اینکه شورای اخوت اسلامی را میراث آن مرحوم می‌نامد مبالغه و خلاف واقع است.

مورد سوم: تضعیف حرکت اسلامی؟

حرکت اسلامی از احزاب جهادی مقتدر و دارای پایگاه وسیع مردمی بود، پس از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق و قتل عام مسلمانان و مخصوصاً علمای طراز اول افغانستان جهاد در این کشور آغاز شد، بیوت بزرگان از حامیان مرحوم آیت‌الله محسنی بودند، آیات معظم، مصطفوی، وحیدی، حجت، نوری، شیخ‌زاده، افشار و حجج اسلام جاوید، واعظ زاده، زکی، رضوانی، معلم زاده، و هم‌چنین متفکر شهید مبشر… این حزب تشکیل شد، بیاد دارم که در آن زمان من در شیراز بودم، بعضی از بزرگانِ که نام بردم، این شخصیت‌ها با طول مساحت 12 تا 15 ساعت با امکانات ابتدایی آن روز که وضعیت مثل امروز نبود، آن‌ها با آن همه مشکلات و سختی در شهرهای مختلف جهت تبلیغ و جلب حمایت مالی مومنین سفر می‌نمودند، از جهاد افغانستان حمایت می‌کردند و از مردم می‌خواستند که مجاهدین مسلمان را حمایت نمایند و یکی از بزرگان که حالا مرحوم شده مدعی بود که من نامه‏ی در اختیار دارم که حتی مرحوم آیت‏الله فاضل با قلم خود و امضاء آیت‏الله خویی اجازه مصرف وجوهات مقلدین خود را به حرکت اسلامی داده بود، سرمایه حرکت اسلامی از وجوهات، کمک‏های مردمی و کشورهای های مختلف بود؛ علاوه بر آن شخصیت‏های مطرح مناطق مختلف افغانستان به این حزب پیوسته بودند و اما شخصیت‌های علمی، سیاسی و ملی زیادی از این حزب در اثر روحیه‏ی تحکم آمیز و استبداد رای رهبری این حزب و عدم مشورت با موسسین این تشکیلات، کنار زده شد و این حزب چندبار انشعاب نمود.

نظر شخصی من درباره مرحوم آیت‌الله محسنی!

آیت الله محسنی از جمله شخصیت‌های سیاسی هست که رهبری او مرهون بیوت آیات عظام مرحوم میرعلی احمد حجت کابلی و شهید سید محمد سرور واعظ و شهید شیخ محمد امین افشار و شخصیت‏های مطرح علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود، او در میان سران احزاب و سازمان‌های جهادی شیعی از میان ویژگی‌هایی چون: مطالعه و نویسندگی مطرح است که در حد وی دارای آثار نیستند وگاهاً اشتباهاتی داشته که نه تنها به خودش ضربه زد بلکه بیشتر از آن جامعه‌ی تشیع افغانستان را به شدت متأثر ساخت.

– من از سال 1364 خورشیدی بدینسو از عضویت انجمن طلاب شیراز و شورای تبلیغات دفتر مرکزی حرکت اسلامی در قم و شورای ولایتی کابل تا عضویت شورای رهبری و رئیس کمیسیون فرهنگی این حزب به عهده داشتم، مخصوصاً سال‌هایی که عضو شورای علمای شیعه و نیز یکی از اعضای موسسین و رئیس کمیسیون‌های فرهنگی، ارتباطات و دارالانشاء شورای اخوت اسلامی بوده و فعالیت داشتم، مرحوم آیت‌الله محسنی بر چند اثرم تقریظ نوشت و در این مدت، خصوصاً زمان عضویتم در شورای علمای شیعه افغانستان یکی از منتقدان مرحوم آیت‌الله محسنی بوده و هستم، حتی در مراسم فاتحه‌ی آن مرحوم در جوادیه‌ی دیبوری کابل با حضور برخی اعضای خانواده‌اش گفتم: اگر مرحوم آیت‌الله محسنی در چهار دیواری خاتم‌النبیین(ص) محدود نمی‌شد و یا محدود نمی‌کردند(منظور ایرانی‌ها) و در میان اقشار مختلف جامعه‌ی تشیع حضور می‌داشت، بدون شک خلیلی و محقق تیکه‌دار جامعه‌ی تشیع و هزاره نمی‌شدند و این چیزی نیست که من آن را پنهان کنم، نقد من از رفتار و موضع‌گیری‌های سیاسی و برخورد تحکم‌آمیز، استبداد رأی، عدم شفافیت مالی در تشکیلات و کار جمعی و ده‌ها مورد دیگر را بسیار واضع و روشن گفته و نوشته‌ام و هرچند حواریون آن مرحوم بعضاً این گونه انتقادات را دشمنی قلمداد می‌کنند، یادم هست که گاهاً انجنیر حمید محسنی فرزند آن مرحوم، مطالب مرا از سایت شخصی‌ام پرنت و در اختیار آیت‌الله محسنی قرار می‌داد و او شخصاً در جلسات شورای علمای شیعه مواردی را توضیح و اظهار می‌داشت که من نقدپذیرم ولی اطرافیانش یا بی‌خبرند و یا در دوستی‌شان نسبت به آیت‌الله محسنی، همانند طرفداران مزاری افراطی عمل می‌کنند.

اما تفاوت میان علمای دیروز و امروز این است که در نیم قرن اخیر علما در رهبری احزاب سیاسی قرار گرفتند و اکثراً سیاست‌زده شدند، وقتی مرجعیت واعظ زاده بهسودی را شفق بهسودی تأیید کند که عمرش در رقابت و اختلافات درون شیعی گذشته و او جز فن سخنرانی سواد علمی ندارد، هرچند واعظ زاده بهسودی شاگردش و در پایگاهش بود، ولی صلاحیت تأیید مرجعیت‏را ندارد و مردم نیز از عملکرد سران احزاب و سازمان‌های جهادی به دلیل اختلافات و شیعه کشی خاطرات خوبی‌ندارند. با همه‏ی مواردی که گفتم، آیت‏الله محسنی خیرالموجودین آن‏هاست و یکی از احزابِ که قابل نقد است حرکت اسلامی و رهبری آن هست؛ از دید برخی‌ها آیت‌الله محسنی، شخصیت چندلایه است، تعداد از جریانات و شیعیان سنتی افغانستان او را راستین‌ترین نماینده عام امام زمان(عج) می‌دانند و از جانب دیگر برخی دیگر از شیعیان سنتی دیدگاه‌های او در مورد مباحث مذهبی وی را یک وهابی در لباس شیعه می‌نامند و در مقابل می‌بینیم که وهابیت نیز از برخی  دیدگاه‌ها در تألیفات وی علیه تشیع بهره‌برداری می‌نمایند.

– برداشت من در موضع‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی آیت‌الله محسنی این‌گونه است که اگر او در صحنه حضور می‌داشت و با اقشار مختلف جامعه‌ی تشیع ارتباط می‌داشت و از خانواده‌های شهدا و مجاهدین دلجویی و به مشکلات آنان رسیدگی می‌نمود، جای برای تیکه‌داران قومی نبود و بدون شک جامعه‌ی اسلامی افغانستان، بخصوص مردم تشیع امروز چهره‌ی دیگر می‌یافت.

– انتظار که هواداران حرکت اسلامی از آیت‌الله محسنی داشتند، می‌بایست او علاوه بر اهل تشیع‏را رهبری می‌کرد و نباید خود را در چهار دیواری خاتم‌النبیین(ص) محصور و از سوی دیگر خودش بارها با مورثی بودن میراث‌ها و دستاوردهای بزرگان مخالف بود، نباید این مجموعه را که به برکت خون شهدا و جهاد مردان بنا گذاشته شده بود، نباید اختصاص به خانواده‌اش می‌داد.

چالش دیگر حرکت اسلامی عدم شفافیت مالی‏ست که قبلاً برخی موارد آن اشاره شد.

حرکت اسلامی افغانستان در دوران­جهاد سرمایه‌ی هنگفت مالی در اختیار داشت، اما ازآن‌جایی‌ که شفافیت مالی وجود نداشت که یکی از معضلات بی‌اطلاعی مسئولین حزب از بودجه و سرمایه‌گذاری‌هایی که از آدرس و امکانات این حزب صورت گرفته بود در هاله‌ای از ابهام قرار داشت و مورد مصرف آن نامعلوم و تاکنون کسی حاضر به‌ حساب­دهی در این زمینه نبوده و امکانات حزب که از منابع حمایت‌کنندگان سیاسی، کمک‌های هواداران حزب و وجوهات شرعی در اختیار رهبر حزب بود، بعدها به‌صورت مورثی در اختیار فرزندان و نوادگانش قرار گرفت، موضوع مالی و اقتصادی به حیث عامل موثر و تعین کننده در سازندگی و تخریب جامعه و احزاب سیاسی و حکومت‌ها می‌تواند در ایجاد فاصله‌ها و پیوستن جریان‌های اثر گذار باشد، حزب حرکت اسلامی نیز بخاطر عدم شفافیت مالی گرفتار فعل و انفعالات داخلی شد، به عنوان مثال یک مورد از عدم شفافیت مالی که در سال 1378 خورشیدی باعث بزرگترین انشعاب در حرکت اسلامی شد، اختلاف نظر در موضع گیری رهبر و رئیس نظامی این تشکیلات در مقاومت اول، و حفظ سرمایه‏های مالی در پاکستان رهبری این حزب‏را وادار کرد که جنگ را با طالبان مشروع نداند و باعث حضور مرحوم آیت‌الله محسنی از سال 1366 تا 1371 خورشیدی در پاکستان گردید، در اثر تلاش‌های مجاهدین آن‏زمان، مبلغ سیصد میلیون دالر در بانگ‌های خارجی نگهداری می‌شد که امروز در اختیار فرزندان و نوادگانش قرار دارد، یکی از اختلافات مرحوم محسنی و مرحوم انوری همین دو مورد بود و در نتیجه مرحوم آیت‌الله محسنی در یک کنفرانس مطبوعاتی جنگ را حرام اعلام نمود که گزارش آن در روزنامه مشهور پاکستان به نام «نوای وقت» چاپ لاهور منتشر و پول‌ها آزاد شد و در نهایت بزرگترین انشعاب در پیوند با همین موضوع در حرکت اسلامی رُخ داد.

اما آیت‏الله محسنی با پول‌های جهاد چه کرد؟

آیا گزارش سیگار در مورد  دارایی آیت‏الله محسنی مبنی بر میلیون ها دالر درست است؟

در زمان جهاد آن‏چنان مرحوم آیت‌الله محسنی سختگیری می‌نمود که حتی سبزی خوردن در کنار شوربای زردگ و یا کچالورا اصراف می‌دانست، ولی بعد از رحلت وی سرنوشت این‌پول‌ها چه شد؟ می‏طلبد که در این موضوع گفتگوهای مفصلی صورت گیرد.

مورد اخیری که می‏خواهم بگویم، تصمیم‌گیری فردی در حرکت اسلامی باعث معضلات و مشکلات در این حزب شد.

علاوه بر استبداد رأی و برخورد تحکم­آمیز رهبری حزب حرکت اسلامی، سیاست منفعت­خواهی و دو پهلوی برخی مسئولین این حزب نیز باعث بی­اعتمادی بزرگان و هواداران متعهد این حزب شد، در امضا میثاق نامه‌ی وحدت توسط نمایندگان با صلاحیت رهبری حزب حرکت اسلامی در داخل افغانستان که به امضا رسید و بعد رهبر و برخی مسئولین حرکت اسلامی از ایران به پاکستان مقیم شدند مصوبات قبلی را نادیده گرفتند و شرایطی را گذاشتند که حتی بعدها نیز عدم تصمیم‌گیری واحد، حزب حرکت اسلامی را به انزوا کشانید و ترور شهید حاج ابراهیم‏شاه حسنی که به حزب وحدت پیوسته بود مرتبط به این قضیه می‏تواند باشد که بخاطر کمی وقت مرا ازتوضیحات بیشتر معذور دارید.

من یکبار دیگر یاد و خاطره‌ی مرحوم آیت‌الله محسنی را گرامی داشته و امید وارم که خداوند مِهربان از تقصیرات همه بگذرد…

 

 

[1]. محمد ری‌شهری، خاطرات‌سیاسی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، ص ۱۷۵.

مطالب مشابه