نمایش نوار ابزار

ابهام در چگونگی حادثه پل سوخته، غرب کابل

یکشنبه 26 سنبله 1391

 روز شنبه 18 سنبله 1391 خورشیدی همزمان با یاد بود از هفته شهید و یازدهمین سالروز ترور احمدشاه مسعود با برگزاری مراسم گرامی داشت به همین مناسبت در خیمه لویه جرگه با اشتراک مقام های ارشد حکومتی، رهبران جهادی، وزرای کابینه، اعضای پارلمان و سنا و حضور شخصیت های فرهنگی و اجتماعی کشور برگزار گردید. در پایان این مراسم حادثه ای در پل سوخته غرب کابل توسط افراد استفاده جو و شرارت پیشه اتفاق افتاد که در این حادثه سه تن کشته و شماری هم زخمی شدند و خسارات مالی به اشخاص و نهادهای حکومتی وارد گردید.

به گفته ی شاهدان عینی درگیری زمانی اوج گرفت که شماری از جوانان تجلیل کننده از هفته شهید، سوار بر موتر و موترسایکل  بودند، پس از ورود به منطقه پل سوخته شهر کابل با مخالفت برخی افراد ماجرا جو در خصوص نصب عکس و پوستر احمدشاه مسعود مواجه شدند که منجر به مشاجره لفظی بین طرفین و در نهایت باعث خشونت و کشته و زخمی شدن افراد ملکی و حکومتی گردید.

پس از جنگهای خونین و خانمانسوز داخلی میان نیروهای حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری و شورای نظار به رهبری احمدشاه مسعود دردهه هفتاد منجر به اختلافات قومی در این کشور گردیده بود. اما سالهای اخیر باشرکت و سخنرانی مسئولین حزب وحدت و شورای نظار در تجلیل از سالگرد رهبران همدیگر در غرب و شرق کابل  و جهت برآورده شدن منافع مشترک شان به مرور زمان،کینه و کدورت های آنها  تبدیل به دوستی  می گردید که با وقوع حادثه 18 سنبله 1391 در غرب کابل بیم آن می رفت که با تحریک احساسات مردم غرب کابل و به صحنه کشانیدن آنان توسط افراد استفاده جود و شرارت پیشه این حادثه چون دهه هفتاد ابعاد گسترده تری پیدا کند، اما با رسیدن نیروهای واکنش سریع پولیس در محدوده خاتم الانبیا(ص) محل تجمع معترضین، از دوام خشونت جلوی گیری بعمل آمد.

تا کنون در این موضوع از سوی افراد و رسانه ها ی مختلف گزارشات متفاوت در زمینه ارائه گردیده و هرکدام اگر و مگرها در چگونگی حادثه پل سوخته غرب کابل را به نشررسانیده اند که از مجموع گفته های شاهدان عینی و تحلیل ها سه دیدگاه متفاوت به دست می آید:

الف)  تحریک منتقدین حکومت

ب)  هواداران احمدشاه مسعود

ج)  هواداران عبدالعلی مزاری

اولا؛ گمان زنی ها و باور بعضی ها این است که پس از آنکه در این اواخر نا آرامی ها در میدان وردک افزایش یافت و شماری از مسافران به طور وحشت ناک کشته شدند، آقای محقق طی کنفرانس مطبوعاتی دولت را نظاره گر خوانده و یکماه حکومت  را فرصت داده و در غیر آن پس از آن اگر به خواسته های شان رسیدگی نشود، تظاهرات بزرگی را  برپا خواهد نمود. بعضی ها تهدیدات آقای محقق در مناسبت های مختلف به حکومت و آخرین نشست وی  در 16 سنبله را با حادثه غرب کابل مربط می دانند،  عده ای به این باورند که از مدتها بدینسو حاجی محمد محقق رهبر حزب وحدت  اسلامی مردم افغانستان و یکی از بنیان گذاران جبهه ملی در مخالفت با حکومت و با انتقاد شدید از عملکرد و بی توجهی حلقات ارگ ریاست جمهوری  و تحریکات او برای  برگزاری همایش بزرگ ملی، حادثه ای روز شنبه 18 سنبله در غرب کابل را  به جود آورده است.

آقای محقق از مدت ها به همین منظور با مجموعه های مختلف دینی، فرهنگی، اجتماعی و رسانه ای رایزنی نموده که در نشست های متعدد، با موافقت و مخالفت های رو برو شد، یکی از نهادهای علمایی، شورای ائمه مساجد و خطبای تکایابود. روز دوشنبه 13 سنبله  1391 حاجی خلیل بعنوان نماینده ای تام الاختبار آقای محقق در جلسه هفتگی شورای ائمه مساجد و خطبای تکایا شرکت نموده و حامل پیام او جهت مشارکت  علماء و ائمه جماعات در همایش بزرگ ملی بود که با  واکنش تند بعضی اعضا از جمله؛ شیخ غلام عباس مصباح رو برو گردید و آقای مصباح گفت: آقای محقق در تحولات موج سواری و در هر شرایطی مردم خویش را اغفال نموده  و با سرنوشت آنان معامله صورت گرفته و این حرکت وی نیز همانند گذشته خواهد بود…

روز پنج شنبه 16 سنبله آقای محقق در حضور عده ای از ائمه جمعه و جماعات، وکلای گذر و برخی متنفذین قومی تحت عنوان نشست مشورتی به منظور برگزاری تظاهرات در غرب کابل، با ابراز نا رضایتی از بی تفاوتی حکومت مبنی بر برگزاری تظاهرات بزرگ در کابل و در این نشست آقای محقق اعلام نمود ما دو تحرک را در هفته آینده انجام می دهیم.

یکی در غرب کابل که درد تبعیض می باشد و پنج روز بعدش حرکت دیگر و بزرگتر در تمام ولایات و در سطح کل کشور  داریم.

به گفته ای شاهدان عینی تجمع مردم در خاتم الانبیاء(ص) با شعارهای محقق محقق حمایت می کنیم، درود برمحقق … مرگ برمسعود جنایت کار … عده ای همانند؛ حاجی صفر، حاجی راسخ، حاجی خلیل … جهت حضور کسترده مردم تلاش نمودند و نیز محمدسرور جوادی نماینده اسبق ولایت بامیان در شورای ملی می نویسد: حوالی ساعت 2بعد از ظهر استاد محقق به کوته سنگی رفته و همراه مردم حاضر در ساحه، جنازه را به خاتم الانبیاء(ص) واقع در قلعه ناظر برچی می برد ودر آنجا با مردم صحبت می کند، سپس عباس بصیر رییس دفتر استاد خلیلی می خواهد صحبت کند که با اعتراض مردم روبرو می گردد و مردم معترض بوده که چرا استاد خلیلی شخصا نیامده است، آقای احمد بهزاد که خانه اش در قلعه ناظر می باشد نیز حضور داشت. پس از صحبت آنها و همزمان باورود پولیس در منطقه و در هنگام ترک مسجد تعدادی از جوانان خشمگین راه موتر های حامل استاد محقق را سد کرده واز او می پرسند که چرا مردم را ترک می نماید وبرای چه مانع خونخواهی مردم می گردد؟ در این گیرو دار سنگ ولگد وچوب به موتر های ایشان زده می شود وایشان مسیر حرکت را تغییر داده به طرف جبار خان وشهرک حاجی نبی رفته و از مسیر دارالامان به خانه اش بر می گردد.

ناگفته نماند که آقای محقق در جلسات مختلف پشت قضیه مسئولیت را به عهده دولت می گذارد، مخصوصا در صحبت های اخیرش روز جمعه 24 سنبله 1391 در مسجد امام علی(ع) واقع شهرک عرفانی در این مورد اظهاراتی داشت، هرچند صحبت های آقای محقق در جلسات خصوصی و عموی و حتی در پارلمان جهت ارائه گزارش متفاوت بوده است.

دوما؛ هنوز عوامل اصلی در گیری و حادثه پل سوخته از سوی کدام مقام و نهاد رسمی معلوم و مشخص نشده، اما عده ای در این موضوع پنجشیری ها را مقصر می دانند و گفته می شود که سرنشینان یک موتر سایکل که با یک عابر پیاده تصادم کرده بودند، از سوی تعدادی از باشندگان محل، لت و کوب شدند و پس از آن راکبین این موتر سایکل که توسط مردم محل حریق شده بود، با سلاح کمری که همراه خود داشتند، اقدام به فیر هوایی نمودند و ماجرا همین جا خاتمه نیافت و همراهان سرنشینان موترسایکل که مسلح بودند، در حال فرار ، مردم محل به یک موتر تاکسی که قصد انتقال این افراد را داشت، خساراتی را وارد کردند و پس از آن درگیری بین پولیس و مردم محل دوام یافت.
محمدسرور جوادی در مطلبی تحت عنوان «پشت حادثه دست کیست؟» وی در این گزارش علاوه برانتقاد به حرکت های نا معقول و نمایشی اهل تشیع می نویسد: در ایام مذهبی اهل تشیع بیشتر از این حرکتهای نا معقول نمایشی دارند وهر آن با فاجعه ای انتقام جویانه مواجه می شوند.

جوادی دستهای پشت ماجرای 18 سنبله را به پنجشیری ها به رهبری امرالله صالح نسبت می دهد و می نویسد: «در زندگی ام دیروز اولین باری بود که قسمتی از دره پنجشیر را دیدم.  زمانی که در منطقه دشتک در اول دره پنجشیر که خانه داکتر عبدالله است رسیدیم، دهها تن از مردم حاضر که من 99 درصد شان را نمی شناختم و آنها مرا می شناختند اولین پرسش شان از من این بود که ماجرای لوچک های پنجشیری چه شد؟ من معلوماتم را می گفتم و آنها می گفتند این لوچگ گری ها کار امرالله است. آنها بین خود به ملامت و سرزنش امرالله صالح و کار های بقول آنها بچگانه اش می پرداختند، اتهام آنها ناشی از شناخت شان از افراد می شد و ما یک نشانه را یافتیم که آنها موید ادعای شان می پنداشتند، موتور سوارانی و نیز بعض موتر ها را در کابل و در مسیر رسیدن تا به پنجشیر دیدیم که پرچم های سه رنگ سیاه، سفید و سبز را باخود حمل می کردند و در پسته های تلاشی این پرچم ها جمع شده بر سر سنگها انداخته و یا در دل دیوار ها میخ شده بود. این پرچم مربوط دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی بود و ما فکر می کردیم کار جمعیت اسلامی است ولی مردم در پنجشیر به ما گفتند که بیرق امرالله صالح است که در اجتماعات از آن کار می گیرد. در روزحادثه کوته سنگی نیز شاهدان گفتند که پرچم این گروه، همان پرچم دولت مجاهدین بود و آنها تفنگچه هایی داشتند که نوعا امنیت ملی استفاده می کنند. برای من جالب بود که دولتی در درون دولت را برای اولین بار می دیدم؛ یک سر زمین و دو پرچم!»

سوما؛  روز شنبه با کشته شدن جوان محصل از ولایت دایکندی، درگیری از ساعت 12 قبل از ظهر تا حوالی ساعت 5  عصر، تجمع مردم در پل سوخته، خاتم الانبیا(ص) و اطراف حوزه ششم امنیتی ادامه داشت.  در این مدت پولیس تلاش کرد تا دامنۀ این درگیری گُسترش پیدا نکند و ساحه را تحت کنترول و پوشش قرار داد و پس از این حادثه نیروهای ویژه پولیس و اردوی ملی، منطقه را در اختیار  گرفتند و از هر گونه آمد و شد به خاطر پراکنده کردن مظاهره کنندگان جلوگیری کردند. از سوی برخی شاهدان عینی گفته می شود که در این درگیری ها مقصر خود مردم بوده که علاوه بر حریق رنجر های پولیس و آتش زدن وسایط نقلیه شماری از شهروندان، مهاجمان منطقه نیز قصد تصرف حوزه ششم پولیس را داشتند.

به گفته شاهدان عینی، در آتش سوزی غرفه های پولیس و رنجر بیشترین استفاده سوء از معتادین توسط افراد خاصی صورت گرفته بود که آنها به معتادین پول می دادند و آنان از تیل فروشی بنزین تهیه نموده و غرفه های پولیس را به آتش کشیدند که در این حادثه پوسته های پولیس مستقر در منطقه پل سوخته و دو موتر پولیس توسط معتادین  به آتش کشیده شد.

از سوی دیگر عده ای در جلسات و نشست های عمومی و خصوصی نیز مردم منطقه را در این قضیه مقصر می دانستند. چنانچه روز یکشنبه مورخ 19 سنبله 1391 در جلسه اجرایی شورای علمای شیعه براساس تقاضای آیت الله محسنی آقای شیخ یوسف واعظی از مشاورین ریاست جمهوری که خود در محل حادثه حاضر بوده گزارش دقیقی را از حادثه پل سوخته ارائه نماید، او می گوید:

من در خیمه لویه جرگه و مراسم سالگرد احمدشاه مسعود شرکت نموده بودم، نزدیک ساعت 12 قبل از ظهر از جلسه بیرون شده و در مسیر پل سوخته حرکت نمودم که همزمان با درگیری و حادثه پل سوخته رو برو شدم، یکی از موترسایکل سواران، ظاهرا تصادف نموده بود و مردم اطرافش را گرفته بودند و می خواستند او را  مورد لت و کوپ قرار دهند او در حین فرار با فیر هوایی خودش را از چنگال مردم محل نجات داد، پس از این واقعه، مردم به خشم آمده بودند و با انتقاد به پلیس که چرا گذاشت این موتر سایکل سورا فرار کند و با آنان برخورد نکردند و همیشه در برابر اقدامات آنها سکوت می کند.

آقای واعظی در ادامه صبحت هایش تقاضا می کند که شورای علمای شیعه با صدور اطلاعیه ای علاوه بر اعلام موضع، با خانواده های شهدای حادثه پل سوخته ابراز همدردی نماید. استاد محمداکبری نماینده مردم بامیان در شورای ملی سئوال شرعی را مطرح می کند که آیا کشته شدن این گونه افراد چه حکمی را دارد؟

آیا هرکسی تحت هرعنوانی کشته شد ما می توانیم، نام او را شهید بگذاریم؟

تأیید آیت الله محسنی رئیس شورای علمای شیعه از سخنان استاد اکبری و عدم جواز عنوان شهید از سوی وی برهرفردی، بر استاد واعظی خیلی گران تمام شد که پس از سخنان تند واعظی، اکبری گفت: من از گروه و یا قوم خاصی دفاع نمی کنم، ما فعلا دست بسته تسلیم قبله عالم(منظورش استاد خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری بود) هستیم و من فقط مسئله شرعی را پرسیدم.

این مشاجره لفظی میان واعظی و اکبری داشت بجای باریک کشانده می شد که با طرح طنز خنده دار سیدعبدالله ذکی یکی دیگر از اعضای شورای علمای شیعه مشاجره خاتمه یافت….

هرچند رئیس جمهور کرزی، به منظور بررسی عوامل حادثه 18 سنبله 1391 پل سوخته شهر کابل که در اثر آن چندین تن کشته و زخمی گردیده اند هیئتی را تحت ریاست محمد علم شهادتیار مشاور رییس جمهور توظیف نموده که موضوع را در همکاری با محاسن سفیدان و وکلای گذر منطفه از نزدیک بررسی نمایند، شواهد و مدارک که باعث اخلال امنیت، ایجاد تشویش، کشته و مجروحیت افراد ملکی گردیده را جمع آوری نموده طی مدت سه روز، یافته های خویش را به ریاست جمهوری، گزارش دهد.

والله اعلم

سیدجعفرعادلی«حسینی»

مطالب مشابه
دیدگاه ها
  • Farid Tota Khil 30 سنبله 1391 11:33

    ډيره عالي ليكنه ده له ښاغلي عادلي حسيني څځه په مننه. د هغي ورځي په هيله چې يو با ثباته، قوي او يو موټى افغانستان ولرو او نور مو د ورووژني فرهنګ له هيواده ورك شي.

  • Razah Shedzada 30 سنبله 1391 11:33

    عالم پر اندیشه آقای عادلی تشکر از معلومات شما ما با وجود شما افتخار میکنم . تفکر شما بایعث افتخار ماها است خداوند همیشه شما را در پناه خود داشته باشد.

  • Modaser Miranpor 30 سنبله 1391 11:34

    دوست گرامی ! اولآ باعیث نیست باعث است دومآ با ابراز از تشکری از جناب عادلی در خوص معلومات دادن درباره حادثه کاری خوب شد هزاره ها باید بدانند که از کسانیکه برای تجلیل از شهادت مسعود برامدندن باید با آنها غم شریکی صورت میگرفت نه خوشونت خوب از آن گذشته ما ماهی محرم را در بیش داریم دسته های که به اطراف کابل روان میشد آیا بنچشیری ها چیزی گفتند اما این بار فکر نکنم که ……

  • Razah Shedzada 30 سنبله 1391 11:34

    تو بیچاره هزاره از کی تا حالا این گپها را یاد گرفتی مثلکه جوالیگر تان یاد رفته. دوستان خوب دقعت کنید من چی گفتم این چی درست کرده از بعثت که تعصب نجاد پرستی دارند هزاره بیچاره بایعث گفتم نه باعیث.

  • Mehdi Saqib 30 سنبله 1391 11:34

    این حادثه بسیار تأثر آور است. هر کسی که در این حادثه از بین رفته است نشاندهندۀ این است که جامعۀ ما هنوز به خود باوری و همپذیری میان ملیت ها نرسیده است. از نوشته آقای عادلی که وقایع را تشریح دادند بسیار اظهار امتنان می نمایم.

  • علی محبی 30 سنبله 1391 11:35

    متاسفانه اکثر این اختلافات میان مردم عادی اهل تشیع در میان همین آخوندهای شورای علمای تشیع است که باعث کدورت و کینه میان مردم می شود. تا این شورا از حالت سیاسی و چند قطبی شدن خود خارج نشود اختلافات میان مردم شیعه در افغانستان از بین نمی رود.

  • Sayed Rajab Ali Sherzai 30 سنبله 1391 11:35

    جناب ریس صاحب ا قای عادلی اینکه وقایع را بصورت درست تشریح نموده ا ید تشکر مو فق باشی.

  • Sms Moallemzadeh 30 سنبله 1391 11:35

    در حاشیه تحولات اخیر وذکر دونکته : یک ، درتاریخ ملتها هرازچند گاهی چهره های بعنوان قهرمان واسطوره ظهور میکنند که بزرگترین مشخصه وویژگی این انسان ها را جنگ وخونریزی وکشتار دیگران ت…نمایش بیشتر

  • سيد ظاهر شاه پسند 30 سنبله 1391 11:36

    به نظرم اين حادثه پلان شده بوده همسايه هاي ما ونوكران كه در اين سر زمين دارند اين مراسم ها رااز قبل طراحي شده پروژه مي سازند تا معاش شان به نظر شان حلال گردد . وآن بادارش خوب از افغانستان ويران شده ومردم دست به يخن يكديگر ديده لذت مي برند ومنافع خود را دنبال ميكنند . وتشكر از دانشمند جوان محترم سيد جعفر عادلي كه هميشه مارا در جريان همچو حادثه ها قرار مي دهد تا معلومات ما كامل گردد

  • Adeli110 30 سنبله 1391 11:36

    تشکر از دوستان که با گذاشتن کامنت در این موضوع اظهار نمودند …
    سید جعفر عادلی حسینی

  • علوی 30 سنبله 1391 12:11

    جناب عادلی صاحب سلام، این مطلب را از یک وب سایت با همین مشخصات پیدا کردم ، بسیار خوب است در همین جا قرار گیرد.
    اندیشه ها؛ تربیون اندیشه های دیگر اندیشان متعهد
    اینجا افغانستان است؛ سرزمین قهرمان های تقلبی
    رستم پیمان
    نمی خواهم واژه های \”قهرمان\” و \”تقلب\” را موشکافی نموده و از نگاه لغت و اصطلاح به تعریف گرفته شوند و البته هدف از نگارش این سطور نیز پرداختن به چیستی واژه های فوق الذکر نیست. بنابراین مستقیماً به اصل موضوع که عبارت از حال و قال قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی امروزهای افغانستان می باشد، وارد می شویم.
    البته از اول کار حساب قهرمان های حقیقی را از حساب قهرمان های تقلبی تصفیه می کنیم و هدف از هر واژۀ قهرمان که با صفت تقلب در این نبشته تشیع می گردد، نشانه رفتن به آدرس اشخاص اند که افراد و گروه های معلوم برای تأمین اهداف تجارتی و سیاسی شان آنها را تقلب نموده و بحیث یک قهرمان بر گرده های تاریخ تحمیل می کنند.
    یقیناً پروسۀ تفکیک قهرمان های تقلبی از قهرمان های غیر تقلبی به تعمق، تعقل و تفکر نیاز است. و با در نظر داشت فرهنگ مروجۀ فی الحال کشور که همه چیز بر مبنای هویت های قومی، مذهبی، سمتی، زبانی و … مورد قضاوت قرار می گیرند نه بر اساس ارزش های انسانی، این پروسه پیچیده شده و امکان به ترکستان رفتن آن افزایش می یابد. بناً با حفظ احترام و بدون لیست کردن نام های قهرمان های غیر تقلبی که نام و نشان شان آفتابی اند، چندی پیرامون قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی می نگاریم.
    قهرمان داشتن یک افتخار است و عموماً ملت ها به هدف بقای حیات روانی شان می کوشند تا شخصی را که در یک مقطع خاص از تاریخ شان گلی را به آب داده است و یا کشوری را فتح کرده است، در قالب یک تندیس بحیث یک قهرمان بتراشند. و البته نباید از قید کلید های کیبورد کمپیوتر باقی گذاشت که قهرمان ها اصلاً در مقاطع از تاریخ یک ملت ظهور می کند که در آن مقطع رقم خوردن سرنوشت آن ملت به راه راست، مشروط به ظهور یک چهرۀ که نسبت به دیگران متفاوت می اندیشد و عمل می کند، می باشد.
    پرده های گوش همۀ اعضای جوامع بشری با آهنگ واژۀ جنگ آشنا اند. جنگ نفت، جنگ سرد، جنگ آب، جنگ ویتنام، جنگ عراق، جنگ جهانی اول و یکی و خلص شف شف نه شفتالو، برای واژۀ جنگ فرمایش هرنوع صفت را می توان پذیرفت. اما به «جنگ قهرمان ها» کمتر توجه مبذول شده است و این نبرد که عموماً در میان اوراق کتب، پرده های تلویزون، امواج رادیویی، شماره های نشرات طباعتی و غیره و غیره رقم می خورد، از دید تحلیل گران امور وغیره باقی مانده و نتوانسته است که افتخار زیرذره بین رفتن آنها را کسب نماید.
    البته بعضی از اشخاص به «جنگ قهرمان ها» واژه های دیگری را از قبیل سرقت تاریخی، ملی گرایی، زبان پرستی، شخصیت پروری، شوونیزم قبیلوی و غیره اطلاق نموده اند. زمانی که ایرانی ها جرئت به خرچ می دهند و سید جمال الدین افغانی را سید جمال الدین اسد آبادی می پندارند، افغان و آگاهان سایر جوامع به این عمل ایرانی ها سرقت تاریخی می گویند، کسی هم آن را ملی گرایی ملاهای اسلامی ایرانی می نگارد، دیگری نیز آن را زبان پرستی فارسی زبان ها می داند. و یا زمانی که بعضی از افغان ها افتخارات رحمن بابا و خوشحال ختک را با حساب تاریخ افغانستان می ریزد، به آن شوونیزم قبیله یی اطلاق می کند.
    «جنگ قهرمان ها» با «قهرمان ها و قهرمان سازی های تقلبی» تفاوت فاحش دارد. در جنگ قهرمان ها سعی می شود تا افتخارات یک شخص قهرمان را به حساب تاریخ یک ملت وارز کند ولی در قهرمان سازی های تقلبی سعی می شود تا افتخارات یک ملت به حساب یک شخص ریخته شود. در جنگ قهرمان ها؛ قهرمان محکوم و جنگ جویان حاکم اند ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ ملت محکوم و شخص حاکم است. جنگ قهرمان ها در سدد کسب افتخار برای خلق است ولی در قهرمان سازی های تقلبی؛ تندیس قهرمان ها برای عرضه در بازار های تجارتی تراشیده می شود.
    در افغانستان «جنگ قهرمان ها» به باد فراموشی سپرده شده و کسی در سدد اعادۀ حیثیت این ملت نیست و هیچ کسی زبان در مقابل کسانی که افتخارات ما را به سرقت می برند، رنجه نمی کنند بل همه تماشا می کنند و هوررا هوررا می فرستد. ولی برعکس؛ همه در بازار های تجارتی، «تندیس های قهرمان های تقلبی» می تراشند و به بازار عرضه می کنند، احساسات قومی مردم را می شورانند تا متقاضیان قهرمان های تقلبی عرضه شده شان باشند، واژه های ایرانی استهلاک می کنند تا اشعار مفت و جفت شان در بازار به فروش برسند، از الله و رسول الله صحبت می کند تا توسط مردم از منبر مسجد محله بیرون پرتاب نشوند، تأمین دموکراسی و رعایت حقوق بشر را راهی بیرون رفت از معضلۀ جاری می نگارند تا فند های خارجی بدست آورند، نماز اقامه نمی کنند تا روشنفکر معرفی شوند، خدا را قبول ندارند تا متفکر و فیلسوف محسوب گردند، لباس افغانی به تن می آرایند تا ملی گرا به شمار آیند، نیکتایی در دور گردن کلفت شان می پیچانند تا غرب دیده معلوم گردند و آنچیزهای را که منافع شان ایجاب می کنند، می کنند تا منافع شان تأمین گردند.
    «قهرمان سازی های تقلبی» هر تقلب کار؛ سال یکبار به نمایش در می آید و زمان این نمایشگاه ها هم مصادف است به فوت و یا قتل قهرمان های تقلبی. نمی خواهم که مشخصاً از متقلب و یا قهرمان تقلبی که نمایشگاه شان به نمایش در می آید، نام ببرم و این تو باشی که رَوی و حدیث مفصل از این مجمل بیخوانی. البته ترسی از بیان آن ندارم ولی صادقانه عرض کنم که از استماع آن ترس دارم، می ترسم که مبادا کسی توان سمع آن را نداشته باشد و گناه ضعف شنوایی شان را بر دوش حقیر فقیر سراپا تقصیر بی اندازد.
    هدف از اطلاق کردن «قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» به اشخاص که تندیس های شان در قالب قهرمان تراشیده شده اند در حالیکه قهرمان نیستند، و یا به اشخاصی که این گونه تندیس ها را می تراشند، به معنی توهین به آنها نیست. بل هدف از آن تمجید از «فرهنگ قهرمان های تقلبی و یا قهرمان سازی های تقلبی» می باشد که چی گونه این فرهنگ در جامعۀ ما جا افتاده و دارد به فرهنگ مروجۀ این خلق تبدیل می گردد.

  • سید زهیر 5 میزان 1391 10:34

    سلام علیکم، یک ماه در کابل با آرامش سپری شد اما نمی دانستم که همان روزی که بنده پرواز داشتم اینهمه جنجال و آشوب دامن کابل را می گیرد، آیا روزی فرا خواهد رسید که شاهد جامعه ای آرام با مردمانی باشیم که به یکدیگر احترام می گذارند و آینده را می سازند؟