قبل از هر سخني در ارتباط با روش اقتصاد اسلامي، مي خواهم به طور گذرا و فشرده، اقتصاد را به معناي عام آن كه در لغت و اصطلاح طرح شده تعريف نمايم.
اقتصاد در لغت به معناي ميانه روي است چنانچه كه حضرت علي (ع) در اين مورد فرموده اند: «ميانه روي امري است كه خداوند آن را دوست داشته و اسراف را دشمن مي دارد». اما اقتصاد به عنوان علم، كه امروز متداول است؛ دانشي است كه انسان را قادر مي سازد تا با استفاده از منابع كمياب توليد، بيشترين نيازها را تأمين نمايد.
اما روش اقتصاد؛ «زندگي اقتصادي را ارزيابي نموده و روشن مي سازد كه اين زندگي چگونه با يد باشد».
دانش اقتصاد آن است كه: «انسان بداند، بازار چگونه بايد باشد؟ آيا آزادي بازار مي تواند عهده دار پخش داد گرانه كالا گردد؟ و آيا نيازهاي اجتماعي را جوابگو است؟ وروش اقتصادي نيز پاسخگويي چنين پرسش هايي باشد».
به عبارت روشن تر دانش از آنچه بايد باشد و آنچه نبايد باشد اظهار نظر مي كند.
آري! اگر به دقت به روش اقتصاد اسلاي بنگريم و كتابهاي فقهي را كه تحت عنوان تجارت، مضاربه، شركت، رهن، اجاره، خمس و زكات، احيا و اموات و غيره كه به صورت توصيه، موعظه، با بيانات گونا گون از پيامبر عظيم الشأن اسلام و خاندان طاهرش صلوات الله عليهم اجمعين به ما رسيده است؛ ملاحظه كنيم به روش اقتصاد اسلامي پي خواهيم برد . و با عدالت اقتصاد اسلام آشنا خواهيم گشت و آنگاه در مي يابيم كه اسلام بر اساس روش اقتصادي خاص خود هر گونه ظلم و اجحاف و بي عدالتي اقتصادي را از بين مي برد، و در اين راستا از چگونگي تأمين هزينه هاي زندگي، از بازار و انواع داد و ستد و مزارعه سخني گويد، و بطور كلي عواملي را كه موجب اصلاح اقتصاد در جامعه مي شود؛ ترغيب، و از عواملي كه اقتصاد را به فساد مي كشاند؛ جلوگيري كرده، و بدين لحاظ اسلام مي خواهد از يك طرف پاسخگوي نيازهاي مادي جامعه باشد، و از سوي ديگر، انسان با زياده روي در اين راه در دام دنيا پرستي نيفتد و از آرمان نهايي خويش باز نماند.
بنا براين هر نظام ناچار است كه براي رفع نياز عموم توجه كامل به بعد مادي جامعه داشته باشد، و از اين رو نظام اسلامي، يكي از اهدافش، برقراري سيستم سالم اقتصادي در ابعاد گوناگون جامعه است و افراد را زير پوشش برنامه درست و سالم اقتصادي «جهت رفع نياز هاي مادي و جلو گيري از اجحاف و هر گونه تعدي به حقوق ديگران» قرار مي دهد، و با دقت در ابعاد يك جامعه مي يابيم كه بعد اقتصادي آن داراي اهميت ويژه اي است؛ كه اگر برنامه كامل براي آن ارائه نشود و به اجرا در نيايد و نظام اقتصادي آن از هم پاشيده باشد؛ به عنوان يك نقطهي ضعف در جامعه، وسيله اي در دست دشمن جهت محو نظام و استثمار ملت خواهد شد. و دشمن با دست گرفتن بعد اقتصادي، بتدريج در بعد سياسي، فرهنگي، اعتقادي و نظامي نفوذ كرده، آنها را قبضه مي كند.
اين مطلب احتياج به دليل و برهان ندارد، فقط كافي است نگاهي به كشورهاي جهان سوم بيندازيم، و نيز به گذشته وحال كشور خودمان افغانستان بيفگنيم؛ متوجه مي گرديم كه بيگانگان چگونه اقتصاد اين كشورها را قبضه كرده اند، معادن و صنايع شان را در پنجه اي اجحاف و تجاوز خويش گرفته اند و نيروهاي انساني را به خدمت در آورده اند، و با فرهنگ سياست و اعتقادات وارداتي خويش، به زندگي مردم شكل غربي و يا اروپايي داده اند و آنها را به گونه اي تربيت كرده اند و طوري تعليم داده اند كه بتوانند، مصرف كننده گان خوبي براي آنها باشند، ويكي از نمونه هاي استثمار و نفوذ بيگانگان، بازار آزاد است؛ مثلا در گذشته وضعيت بازار پايتخت كشور با كنترول نرخ ها توسط كميسيوني با مشاركت نمايندگان وزارت خانه ها از صلاحيت شهرداري كابل بود كه هر پانزده روز نرخ نامه ها از طريق كنترول قيم ابلاغ مي گرديد، اما چند ماهي است كه زير نام بازار آزاد مطابق فيصلهي شوراي وزيران از زير چتر شهرداري خارج شده كه باعث تشويش و نگراني شهروندان كابل نيز گرديده است كه بسياري از مردم حالا در اين باره از دولت مردان كشور شاكي وگله مند هستند واين وضعيت يك خلا را بوجود آورده است و بطور قطعي اين شيوه به نفع مردم ما نيست زيرا چند نفر تجار داخلي و خارجي هستند كه نرخ ها را در حالت بالا نگه مي دارند.
و بدون ترديد امروز غرب براي جوامع عقب مانده صنعتي هدف اصلي قرار گرفته است از آن جهت كه اقتصاد پيش رفته دارد، اقتصاد در بيشتر جامعه ها همچون بت ظهور كرده است وملت ها را فريفته شيداي خود كرده است عموم مردم مي كوشند خود را متخلق به اخلاق غربي بگردانند؛ بنا براين انسان امروز حقيقت خويش را به فراموشي سپرده است و در مسير غير آن راه مي پيمايد.
خواست حقيقي انسان قرباني خواسته هاي مصنوعي و پوشالي شده است؛ كه اقتصاد نو براي آنها به ارمغان آمده است . و در عبارت كوتاه بايد مطلب را خلاصه كرده وبگوييم، كه اخلاق تعليم و تربيت امروز در خدمت توليدي و مصرفي است، نه در خدمت انسان و انسانيت؛ زيرا پيروي هاي امروزي در كشور هاي فقير و جهان سوم اكثراً نا سنجيده و تقليدانه مي باشد، و در تقليد از شيوه هاي غربي و اروپايي در لباس و مراسم پيش پا افتاده، عده اي آن چنان شيفته و دلباخته اند كه گويي تمام شخصيت آنها به آن بستگي دارد.
به قول مولنا بلخي:
خـلق را تقلــيد شان بــرباد داد
اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد
چون تلي برجمجمه يك گوسفند
گله، گله گوسفـــندان مي جهـد
به اميد اينكه ما با داشتن اقتصاد سالم در برابر ظلم و بي عدالتي مبارزه نموده و دراين راستا، دستورات قرآن كريم، پيامبر اسلام و بزرگان ديني را جهت تأمين رفاه جامعه خويش با سعي و تلاش سرلوحه زندگي با عزت قرار دهيم.
نويسنده:
سيدجعفرعادلي«حسيني»
منبع:
پامیر نشریه شهر کابل – شماره 214 سه شنبه 28 قوس 1385