نمایش نوار ابزار

بازخوانی تاریخ تحریف‌شده: فجایع کابل و مسئولیت جمعی ما

چهارشنبه 14 جوزا 1404

با سلام و احترام به جناب مامون و بینندگان گرامی برنامه «جمهوری پنجم»!

در آغاز گفتار امروز، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کنم: چه کسانی در اثر ظلم و جنایت بیدار می‌شوند؟

پاسخ این پرسش را می‌توان در جلد چهارم کتاب من لا یحضره الفقیه، صفحه ۳۹۵، در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) یافت:

«أَوْلَى النَّاسِ بِالتُّهَمَةِ مَنْ جَالَسَ أَهْلَ التُّهَمَةِ»

سزاوارترین افراد برای متهم شدن، کسانی‌اند که با اهل تهمت و بدنامان همنشینی دارند.

هم‌سویی با جنایت‌پیشگان و سکوت در برابر بدنامان، به‌منزله‌ی مشارکت در ظلم و جنایت است. این وظیفه‌ی جمعی ماست که در برابر تحریف تاریخ و تطهیر چهره‌ی عاملان فجایع افغانستان ایستادگی کنیم و با بازخوانی تاریخ واقعی، به مسئولیت انسانی و اخلاقی خود عمل نماییم.

اکنون بیش از سه دهه از آغاز جنگ‌های داخلی کابل می‌گذرد، اما زخم‌های آن هنوز تازه‌اند. پس از هشتم ثور ۱۳۷۱، اختلاف میان عبدالعلی مزاری و دولت برهان‌الدین ربانی به جنگ‌های خونینی انجامید. با تشکیل «شورای هماهنگی»، طرح کودتا علیه دولت شکل گرفت.

در برنامه‌های گذشته، به‌طور مختصر به جنایات خاموش در چنداول (شهر کهنه کابل)، جنگ افشار، فاجعه خونین ۲۳ سنبله در غرب کابل، و زندان وحشتناک کوتی گانی اشاره شد. بسیاری از فجایع، از جمله آزار جنسی حتی نسبت به حیوانات توسط چریک‌های حزب وحدت در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، همچنان ناگفته مانده‌اند.

حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری، طی دو سال و هشت ماه حاکمیت در غرب کابل، فضای رعب و وحشت گسترده‌ای ایجاد کرد. نخبگان غیرنظامی و صلح‌طلب اقوام مختلف، به‌ویژه اقلیت‌ها، هدف حذف فیزیکی قرار گرفتند. نجم‌الدین مصلح، از نخبگان ترک‌تبار جرم بدخشان که برای صلح می‌کوشید و مورد اعتماد مردم هزاره بود، توسط حزب وحدت و با همکاری جنبش ملی و حزب اسلامی از مکرویان ربوده شد و در کوتی گانی تحت شکنجه‌های وحشیانه به قتل رسید. جعفر عطایی، از حامیان مزاری، پس از سه دهه با افتخار اعلام می‌کند که تیرباران مصلح تنها به دلیل ریاست او بر اداره امور دولت اسلامی انجام شده بود کافیست!

حزب وحدت دستخوش انشعابات، خشونت‌های درون‌حزبی و درگیری‌های ایدئولوژیک شد. آیت‌الله محسنی، فقیه برجسته شیعه، مزاری و همراهانش را «محارب» و «مفسد فی‌الارض» خواند، چرا که مزاری حتی به هم‌حزبی‌های خود نیز رحم نمی‌کرد. شخصیت‌هایی چون ابوذر غزنوی، شیرحسین مسلمی و بسیاری دیگر با برچسب «خوارج» حذف شدند. چهار عضو شورای مرکزی حزب در سیلو ترور شدند و چهره‌هایی چون فصیحی نیز در ۲۳ سنبله جان باختند.

مزاری با همکاری حزب اسلامی عملاً علیه حزب خود کودتا کرد. حتی نخبگان فرهنگی حزب وحدت، همچون عزیز رویش، به‌صورت کنایه‌آمیز به وضعیت آشفته‌ی درونی حزب اشاره کرده‌اند. رویش در یکی از برنامه‌های «جمهوری پنجم» از سید رحمت‌الله  مرتضوی، رئیس شورای تصمیم‌گیری حزب وحدت، با عنوان «سید نرگاو» و برعکس رقبای داخلی عبدالعلی مزاری، رئیس شورای مرکزی حزب وحدت‌را با عنوان «شیخ نرخر» یاد می‌کند. این توصیف‌ها گویای عمق انحطاط اخلاقی و خشونت درون‌حزبی است.

در کتاب «ناگفته‌های جنبش روشنفکری» و در کتاب «در هزاره‌جات چه گذشت؟» نیز نمونه‌هایی از تقابل دو جریان پیرو خط ولایت فقیه، یعنی «سازمان نصر» و «پاسداران جهاد» ثبت شده‌اند. پس از تشکیل حزب وحدت، وقتی از صادقی نیلی پرسیده شد که چقدر از این وحدت خوشحال است، پاسخ داد: «ما با این ازبیک (مزاری) وحدت نکردیم؛ فقط قرارداد بستیم که به زنان همدیگر تجاوز نکنیم!»

این است واقعیت تلخ حزب وحدت؛ از آغاز تا فجایع دهه‌ی هفتاد و تا زمان کشته شدن مزاری. متأسفانه در همان دهه، کودکان تحت عنوان چریک، حتی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتند. عزیز رویش در کتاب «بگذار نفس بکشم»، به‌جای محکوم‌کردن که استفاده از سربازان کودک، جزو جرایم جنگی شمرده می‌شود، آن را بخشی از «مقاومت غرب کابل» می‌نامد!

در کنار این‌ها، جعل اسناد و نامه‌ها توسط عزیز رویش در نشریات «امروز ما» و «عصری برای عدالت» و در خاطراتش (بگذار نفس بکشم) بدون ارجاع به منبع و سند، بافته‌هایی در حمایت از مزاری تولید شده‌اند و مزاری نیز در اکثر سخنرانی‌های خود از این جعلیات استفاده می‌کند و اکثر توجیهات امروزی در دفاع از مزاری، برگرفته از همین نامه‌های جعلی‌اند که اکنون توسط طرفداران او تبلیغ و به‌جای پذیرش مسئولیت فجایع، با شعارهای فریبنده جایگزین شده‌اند.

در این‌جا، چند نکته‌ی مهم را به بازماندگان فجایع نیم‌قرن اخیر افغانستان، به‌ویژه قربانیان دهه‌ی هفتاد خورشیدی یادآور می‌شوم:

۱. عدالت؛ مقدمه‌ی صلح پایدار و ضرورت شناسایی جنایت‌کاران

چنان‌که پس از جنگ‌های جهانی، محاکمه‌ی جنایت‌کاران جنگی زمینه‌ساز ثبات در کشورهای غربی شد، در افغانستان نیز تا زمانی که عاملان فجایع دهه‌های پنجاه تا هفتاد خورشیدی شناسایی و محاکمه نشوند، صلح و امنیت پایدار ممکن نخواهد بود.

مسئولیت دادخواهی تنها متوجه نهادهای رسمی نیست؛ بلکه وظیفه‌ای اخلاقی و تاریخی بر دوش یکایک شهروندان افغانستان است. در صورت غفلت، بقایا و حامیان جنایت‌کاران نه‌تنها امنیت افغانستان، بلکه ثبات جوامع متمدن را نیز تهدید خواهند کرد.

از مصادیق آشکار جنایت جنگی، استفاده از کودکان و نوجوانان در میدان‌های نبرد است. با این‌حال، چهره‌هایی مانند عزیز رویش، این نوجوانان را «ستون مقاومت غرب کابل» می‌نامند؛ تعریفی که تحریف تاریخ، انکار عدالت و تهدیدی برای حقیقت به‌شمار می‌آید.

ازاین‌رو، دادخواهی باید فراگیر، بی‌طرف و عاری از تعصبات قومی و حزبی باشد. جنایت‌کاران حزب دموکراتیک خلق، حزب وحدت، حزب اسلامی، جنبش ملی و سایر گروه‌ها باید پاسخ‌گو باشند. حامیان این جریان‌ها نیز، به‌جای ستایش چهره‌های آلوده به جنایت، باید به صف عدالت‌طلبان بپیوندند.

۲. نقد بی‌پرده‌ی مزاری؛ عبور از تقدیس، بازگشت به حقیقت

عزیز رویش خود اذعان کرده است:

«مزاری نه شهید وحدت ملی، بلکه عامل تکه‌تکه شدن وحدت شیعه و هزاره‌گی بود.»

ویدیوی این سخن رویش در شبکه‌های اجتماعی موجود است.

همچنین جعفر عطایی، از مدافعان سرسخت مزاری، در ویدیویی به تاریخ ۲۴ دلو ۱۴۰۳ (۱۲ فبروری ۲۰۲۵) چنین گفته است:

«کارنامه‌ی مزاری باید بی‌رحمانه نقد شود. من امام‌حسین‌سازی از مزاری را قبول ندارم. سیاست‌های او باید بی‌رحمانه نقد شود. مزاری با حیثیت هزاره‌ها بازی کرد و بدون توان نظامی و سیاسی، جنگ‌هایی را آغاز کرد که جز نابودی، نتیجه‌ای نداشت. غرب کابل به شکست سیاسی و نظامی انجامید، نه فتح‌الفتوح.»

او همچنین افزود که حتی قومندانانی چون «شفیع» بر اساس فیصله‌ی سران حزب وحدت کشته شدند. بااین‌حال، همین جعفر عطایی گاه چنان افراطی عمل می‌کند که برخلاف باور درونی‌اش، منتقدان منصف را مورد توهین قرار می‌دهد.

تا زمانی‌که تاریخ معاصر افغانستان، به‌ویژه نقش احزاب و چهره‌ها در فجایع انسانی، با نگاهی مستند، آزاد و انتقادی بازخوانی نشود، عبور به آینده‌ای روشن و عادلانه ممکن نیست. رسالت ما، نجات حقیقت از چنگال تحریف و نشاندن عدالت به‌جای تعصب است. تنها در این صورت، می‌توان به فردایی امیدوار بود که قربانیان دیروز، معماران آن خواهند بود.

۳. جنگ نیابتی ایران و پاکستان در افغانستان

حزب وحدت اسلامی ابتدا با حمایت ایران تأسیس شد؛ اما پس از قدرت‌گیری مجاهدین، به‌تدریج به سمت پاکستان گرایش یافت. ملاقات جنرال حمید گل با مزاری در کارته‌سه و همکاری سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (ISI)، با جذب نیروهای چپی و شعله‌ای، در رادیکال‌سازی گفتمان مزاری نقش مهمی ایفا کرد.

ائتلاف سه‌جانبه‌ی مزاری، دوستم و حکمتیار علیه دولت ربانی، یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی سیاسی آن زمان بود.

پیش از تشکیل حزب وحدت، ایران از طریق مهدی هاشمی طرح جنگ‌هایی را در هزاره‌جات، با شعار مخالفت با ولایت فقیه آغاز کرد که به کشته‌شدن بیش از پنجاه‌هزار مسلمان شیعه انجامید. این درگیری‌ها از تاریک‌ترین صفحات تاریخ معاصر شیعیان افغانستان به‌شمار می‌روند.

۴. نجات تاریخ از چنگ تحریف

عزیز رویش با صراحت گفته است:

«مزاری به ما آدم‌کشی یاد داد.»

من خطاب به عزیز رویش می‌گویم: من در این گفتمان، نقد کردن را یاد می‌دهم.

فاجعه‌ی کابل و کشتار بی‌رحمانه‌ی غیرنظامیان، هنوز زخمی باز بر پیکر ملت افغانستان است. تحلیل صادقانه و شجاعانه‌ی این وقایع، نه‌تنها حقیقت را روشن می‌سازد، بلکه اعتماد عمومی را ترمیم می‌کند. در حالی‌که برخی چهره‌های سیاسی و نظامی، در تلاش‌اند با تطهیر خود و تخریب دیگران، تاریخ را ابزاری برای تثبیت موقعیت خویش سازند، آن‌چه در این میان قربانی می‌شود، حقیقت و وجدان جامعه است.

نتیجه‌گیری:

بازخوانی این رویدادها با هدف دادخواهی، عدالت‌طلبی و پیش‌گیری از تکرار فجایع مشابه صورت می‌گیرد؛ زیرا حقیقت را نمی‌توان با سانسور و تحریف خاموش کرد.

تاریخ باید از سلطه‌ی روایت‌های یک‌جانبه، قومی و حزبی رهایی یابد. تنها در پرتو حقیقت است که می‌توان به آینده‌ای امیدوار بود؛ آینده‌ای که در آن، عدالت، همزیستی و صلح پایدار جایگزین نفرت و خشونت شود.

چنان‌چه نکات یا موارد خاصی درباره‌ی نقش افراد یا گروه‌ها در فجایع دهه‌ی هفتاد وجود داشته باشد، با ادامه‌ی این گفت‌وگو، آماده‌ام که همراه با حمایت قربانیان، در جهت پاسخ‌گویی فتنه‌گران و محاکمه‌ی عاملان و حامیان جنایت‌های جنگی گام بردارم.

تا برنامه‌ی دیگر، توفیق روزافزون همه‌ی شما را آرزو دارم.

30 حمل 1404 خورشیدی / برنامه جمهوری پنجم

لینک مصاحبه:

https://www.youtube.com/@RazaqMamoon5R/playlists