در 37مین برنامهی جنبش بیداری با عنوان «بازخوانی پرونده حزب وحدت و همزمان با 26مین سالیاد ارتحال آیتالله العظمی سید ابوالحسن فاضل، یاد آوری از کارنامهی و میراث سیاسی علامه فاضل» و اگر مگرهارا در این دو موضوع یاد آوری مینمایم.
هرچند ایجاد حزب یا تشکیل سیاسی به منظور حضور موثر جمعِ در سرنوشت سیاسی ملت و کشورهاست. این تأثیرگذاری با مبارزات دوام دار سیاسی، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی با تدبیرِ رهبری قدرتمند و حضور مسئولانهی اعضای حزب میباشد که در شکلدهی به مردم سالاری جوامع بسیار مؤثر است، اما احزاب سیاسی در افغانستان، بیشتر فصلی و مقطعی فعالیت داشته و دارند.
واقعیت این است که در افغانستان نظام حزبی به معنای واقعی آن وجود ندارد تا سیاسیون بتوانند مسؤلیت خود را بر اساس کادرسازی حزبی و معیاری به پیش ببرند. در میان شیعه و سنی مثالهای زیادی وجود دارد که حزب بصورت فردی و خانوادگی اداره میکنند، تکتک شاخههای انشعابی حزب حرکت اسلامی و حزب وحدت اسلامی را بررسی کنید و حتی در فضای مجازی هم حضور ندارند. دوسال قبل حرکتیها ادعا نمودند که شورای عالی حرکت اسلامی را ایجاد نمودند و در دو سال کل دست آورد اینها یک مصاحبهی آقای شاه جهان بود که دو سال بین حرکتیها دست به دست میشود، نظریه پردازان شان نیکزاد، باهنر بیسواد و احمدی سیاه است و شاخههای انشعابی وحدت بدتر اینهاست، باور داشته باشید همین چند نفر که در صفحهی آقای مقدسی حضور دارند به مراتب از رهبران احزاب فعلی کارشناسان و آگاه مسائل سیاسی هستند و دستآوردهایشان نیز فراتر از فکر اندیشه سران احزاب فعلیست، حد اقل احزاب و سازمانهای سیاسی در دهههای شصت و هفتاد افراد خوب و یا بد را به دنبال داشتند.
قِدمت احزاب سیاسی و دموکراسی در افغانستان به دههی چهل همانند، احزاب راست اخوانی و چپ مارکسیستی بر میگردد و پس از کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی همزمان با قیام و خیزشهای مردمی و تشکیل نخستین دولت اسلامی به رهبری مرحوم آیتالله سید علی بهشتی در مناطق مرکزی افغانستان 7 حزب سیاسی در پاکستان و 8 حزب و سازمان سیاسی در ایران اعلام موجودیت نمودند، تعدد احزاب و سازمانهای سیاسی مقیم ایران با دخالت سپاه پاسداران باعث فرو پاشی اولین واحدهای اداری و نخستین دولت اسلامی که در 20 درصد خاک افغانستان حاکم بود گردید، چندین سال جنگهاي خانمانسوز داخلي در هزارهجات دوام یافت تا اینکه در نیمهی دههی شصت شورای ائتلاف احزاب و سازمانهای هشتگانهی تشیع بوجود آمد و سرانجام در سال 1368 خورشیدی حزب وحدت اسلامی از 7 حزب و سازمانهای شیعی تشکيل شد.
من به هواداران حزب حرکت اسلامی و حزب وحدت اسلامی دو حزب شیعی، غیر وندیها به با سوادهای که فعلاً در انزوا هستند یک پیشنهاد دارم: آگاهان مسائل سیاسی طرفدار این دو حزب برای بحث آزاد و بصورت مستند احزاب و سازمانهای سیاسی تشیعرا نقد و آسیب شناسی نمایند، اگر دوستان موافق هستند در این همین صفحه پیام بگذارند تا با مکانیزم معقول و منطقی این آسیب شناسی طی چندین جلسه با جزئیات انجام شود و تا برای نسل جوان الگو باشد.
با این مقدمه و در بخش اول که «بازخوانی پروندهی حزب وحدت» است عرض کنم؛ وزارت خارجه و سپاه پاسداران ایران از همان آغاز جهاد مردم افغانستان در تقویت سازمان نصر و پاسداران جهاد با هدف فروپاشی نخستین دولت اسلامی در 20 درصد خاک افغانستان بودند و موفق هم شدند، جنگهای خانمانسوز داخلی را به راه انداختند و به مزاری دستور دادند جهت تخریب شورای اتفاق به ورس سفر نماید و طرفدران شورای اتفاق در ولایات شمالرا ترور نمودند. کتاب «در هزارهجات چه گذشت؟» به نقل از «ناگفتههای جنبش روشنفکری افغانستان» بخش از سفرنامهی عاقلی که حکایت از تصمیمگیریهای اجرایی سپاه پاسدران ایران در مورد شخصیتهای اهل تشیع دارد، عاقلی مینویسد: «نامهی از برادر پاریزی برای برادر اسدی و فلاح (از مسئولین جنبش در منطقه) میرسد که با افراد تحت اختیارشان فوراً عازم ترخوج شوند.
چون تشکیلات شورا در ترخوج (تنها نقطهی در شمال که شورای اتفاق در آنجا نفوذ نموده است) ایشان بهم زده و بعضی از مسئولین شورا را زخمی و دستگیر نموده است و قصد دارد عالمی (شخصیت درجه یک شمال که خود را رهبر تمام شمال میداند و در ابتدا از نفوذ فراوانی در شمال برخوردار بوده است. و از کفایت و لیاقتی در کارها برخوردار نیست و هم اخلاصی ندارد.) مفسد را دستگیر و اعدام نماید!
از طرفی اوضاع منطقه متشنج است و احتمال حملهی ازبکها در سوزمه قلعه میرود (دنبالهی تشنجات و جنگهای قبلی برادر پاریزی که اکنون دیگر جنگ ازبک و شیعه در آمده است)
اکبر پاریزی و شخص دیگری بنام اصغرشورابی در ترور اکثر شخصیتهای مناطق مرکزی دست داشتند، ماه عقرب ۱۳۶۲ خورشیدی در سنگتخت بیش از ۴۰۰ نفر به ریاست محمد اکبری و زیر نظر مستقیم «اکبر پاریزی» و «اصغر شورآبی» قطعنامهی ۱۷ مادهای را صادر کردند که در آن علیه خوانین فتوای جهاد صادر شد؛ تمام دارایی و اموال و حتی زوجات و دختران جوان را بهصفت غنیمت جنگی برای خود حلال دانستند و این قطعنامه با امضاء شرکت کنندگان در کتاب «در هزارهجات چه گذشت؟» موجود است.
لذا طبق برنامهی سیاسیون ایران سازمان نصر و پاسداران جهاد در شکست روسها نقش ندارند و تصمیم دست ایرانیها بود. «ناگفتههای جنبش روشنفکری افغانستان» به نقل از خاطرات محمدطاهر مفید در کتاب «در هزارهجات چه گذشت؟» نیز آمده: «آقای ابراهیمی نمایندهِ ولیفقیه راجع بهمسایلِ افغانستان در صحنِ حرمِ حضرتِ معصومه، سخنرانی نمود و چنین گفت: «ما با تلاشهای دیپلماتیک، زمینهسازی کردیم که معاونِ سیاسی وزارتِ خارجهِ شوروی بهنامِ (آقای ورونتسوف) را وادار نماییم تا در قم بیاید و از نزدیک با نمایندهگانِ مجاهدانِ افغانستانی، دیدار داشته باشد، انتقادها، پیش نهادها و خواستههای سرانِ مجاهدین را بشنود و دلایلِ حمایتِ کشورش از حاکمانِ فعلی افغانستان را بیان دارد؛ تا بتدریج راهِ مذاکراتِ سیاسی، باز و بازترگردد!
ابراهیمی گفت: تمامِ سرانِ احزابِ شیعه و سنّی افغانستانی را گردِ هم آوردیم و ماجرا را برایشان، گفتیم، تا مشخّص گردد که از میانِ رهبرانِ مجاهدین چند نفر و کیها برای ملاقات با نمایندهِ شوروی، انتخاب میشوند؟
ابراهیمی گفت: من که واقعاً تا آن زمان خیال نمیکردم که با اینگونه کسانی، سروکاردارم! برایشان گفتم که حالا هم خیلی دیر نشده، ما هنوز دو روزِ دیگر فرصت داریم؛ هرحزبی یک نماینده برای ما معرّفی نمایید وما یک بحثِ فشردهِ گفتمانِ سیاسی را برایشان آموزش میدهیم تا آنان برای ملاقات و مذاکره، آماده شوند! و همین کار را کردیم و بازهم در روز ِملاقات، برای رعایتِ جانبِ احتیاط دو نفر از برادرانِ وزارتِ خارجه را در اتاقی، موظّف کردیم که اگر کدام یکی از آقایان، بازهم پرسشهای داشته باشند بهبهانهی دستشویی پیشِ برادران بیاید و مشکلِ خود را حل کند!»
این بود وضعیت احزاب اهل تشیع مورد حمایت ایران، این سخن ابراهیمی نمایند ولی فقیه در امور افغانستان، در یکی از جلسات آقای علوی گفت که مُهر این احزاب در اختیار سپاه پاسداران ایران بود، اگر دوستان و هواداران سازمان نصر و پاسداران جهاد از من نرنجند اگر ما خیزشهای مردمی و نخستین سالهای جهاد در تشکیلات شورای انقلابی اتفاق اسلامی و بعد حضور نیروهای حرکت اسلامی در خطوط مقدم جبهات نیمروز، جاجی، لوگر، شمالی، پغمان و سنگلاخ، مخصوصاً چریکهای شهری کابل به ریاست مرحوم انوری را از جهاد برداریم، احزاب مناطق مرکزی جهادی ننموده و همه مشغول جنگهای خانمانسوز داخلی در هزارهجات بودند.
حزب وحدت در 14 سال جهاد هیچ دستآوردی نداشت و ایرانیها خواستند از اینطریق حضور خود را داشته باشند.
از سوی دیگر تشکیل حزب وحدت به ابتکار ایران و توافق غیر رسمی سازمان نصر و پاسداران جهاد و در راس آدمهای بیسواد بودند. منصفانه و بدون تعصب تحقیق کنید که تحصیلات مزاری، خلیلی و محقق چقدر هست؟
رفقیم علوی بیخط و رفیق مزاری مینویسد که اگر از مزاری همین قدر دست خط پیدا شد «بابا آب داد» من جایزه میدهم؛ بعداً دیدید که اطرافیان مزاری به اشتباه شان معترف شدند و به قول عزیز رویش «مزاری شهید وحدت ملی نبود؛ مزاری وحدت ملی را تکه تکه کرد»، مزاری بنیانگذار تعصبات قومی در جامعه تشیع بود، سالهای اخیر تعصبات قومی و منطقوی در جامعهی تشیع به اوج خود رسید؛ در این روزها نهمین سالگرد ارتحال استاد قربانعلی عرفانی یکاولنگیست، عرفانی از بینانگذاران سازمان نصر منحله و از نصریهای معتدل و اخیراً مخالف عملکردهای مزاریست من ضمن گرامی داشت از سالیاد آن مرحوم دو خاطره نقل میکنم:
خاطرهی اول؛ استاد عرفانی ماههای اخیر که با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکرد، جهت تداوم به آلمان رفت و بعد از بازگشت وی از آلمان، من همراه مرحوم آیتالله ساجدی و چند تن از شخصیتهای دیگر به عیادتش رفتیم، وی در جمع عیادت کنندگان گزارش مختصری از سفر خود و وضعیت مهاجرین افغانستان در آلمان داد و گفت: «وقتی من وارد مسجدی در شهر مونیخ آلمان شدم، ابتدا 3 عکس نصبشده آیتالله محقق، شهید مزاری و قوماندان شفیع در داخل مسجد توجهام را جلب نمود و من در سخنرانیام به قوما اعتراض کردم که افراطگرایی درباره اشخاص خطرناک است، میان ما و ارزشها فاصله ایجاد میکند، باید ما با اینگونه پدیده مقابله کنیم و مبادا برخی عصبیتهای سمتی و قومی ما را از مسیر اصلی اسلام و اهلبیت(ع) به انحراف بکشانند.
خاطرهی دوم؛ در رابطه با نامزدی عبدالربرسول سیاف در انتخابات ریاست جمهوری سرطان 1392 خورشیدی سیاف نامزدی خود را برای انتخابات آینده ریاست جمهوری اعلام کرد، ماه اسد 1392 خورشیدی، استاد عرفانی در جلسهی هفتگی شورای اخوت اسلامی در رابطه با کاندید اصلح گفت: «من در میان کاندیدای ریاست جمهوری اصلحتر از استاد سیاف نمیدانم و صفات وی را بهعنوان یک رهبر موفق یکییکی شمرد و نیز افزود: با آنکه در دههی هفتاد نیروهای ما با نظامیان او جنگیدند و من آن زمان خیلی شناخت نداشتم و به همین جهت از او خوشم نمیآمد؛ از دههی هشتاد بدینسو او را از نزدیک میشناسم و تبلیغاتی که آن زمان میشد خلاف واقعیت بود.» البته تفصیل این خاطرات در کتاب «ثابت قدم» (از جمهوریت تا جمهوری اسلامی افغانستان) آمده است.
بعد از فوت مرحوم عرفانی خلیلی با جمعِ از اطرافیان عرفانی را در مقابل مبلغ هنگفتی معامله کردند و خاطرات او را که باید بعد از وفاتش چاپ میشد مصادره و از دسترس خارج نمود و همینکار را ایرانیها در باره خاطرات مرحوم آیتالله محسنی نیز چنین نمودند و خاطراتش را ناقص چاپ کردند، اینهایی که وصیت میکند خاطراتشان بعد از مرگش چاپ شود و از ترس ناگفتهها را در زندگی خود نمیگویند باید زندهها عبرت بگیرند تا اینگونه بلا سرشان نیایند.
موضوع دوم که بنیر«37مین جنبش بیداری» ذکر شده «کارنامه و میراث سیاسی علامه فاضل» است. من در جلسهی قبلی به تبار، فضل و خدمات علمی، سیاسی واجتماعی آیتالله فاضل پرداختم، در این فرصت کوتاه عرض کنم که آيتالله فاضل، رایت بیداری، صلح، صداي رساي جهاد و پایداری، تنديس آرزوها واميدهاي انباشته، مرد اندیشه، قلم، خطابه، اجتهاد، فقاهت و مرزبان هميشه بيداربود.
در دهههای شصت و هفتاد به عنوان مصلح میان گروههای متخاصم جنگهای خانمانسوز داخلی را در هزارهجات و جاغوری خاموش کرد و زمینه تشکیل حزب وحدت را فراهم نمود و حتی راضی که مزاری آن عملکردهایش نابود شود و به مزاری خدمت کرد. یکی بر خلاف نظر آیات محقق و پروانی مخالف ترور مزاری بود و دیگر اینکه در سقوط غرب تلاش نمود تا با انصراف مزاری از رفتن به سوی طالبان، او نجات یابد و حتی ابوذر غزنی را از شرق به غرب کابل به همین دلیل فرستاد تا او مزاری را راضی نماید، نه تنها مزاری راضی نشد که به کریم خلیلی و دکتر طالب اعتماد کرد و باعث کشته شدن او، ابوذر و سایر همراهانش شد.
به نقل از شاهدان عینی، محقق کابلی و صادقی پروانی در منزل مرادی ترکمنی رئیس ارکان حزب وحدت واقع ده قابل غرب کابل در باره قتل مزاری که مسلمی از قومندانان نصر منحله متقاضی میشود، جوازه شرعی صادر میگردد. گروه میانهرو سازمان نصر منحله به رهبری جنرال شیرحسین مسلمی نیز با شاخهی حزب وحدت مزاری اختلاف داشت و بارها به آیتالله فاضل برای مجوز شرعی جهت ترور مزاری مراجعه نمودند، اما ایشان بهعنوان فقیه و حاکمشرع با اینگونه تصمیم مخالفت نمودند، پس از آن سراغ آیتالله العظمی محقق کابلی و آیتالله صادقی پروانی رفتند و آنان با صدور فتوا در منزل مرادی واقع ده قابل راضی به انجام این کار شدند، بعد از آن چریکهای مسلمی برنامهریزی ترور او را در مسجد امام خمینی برچی طراحی نمودند، در حین ورود مزاری به مسجد، سکرتر او موضوع را متوجه میشود و مزاری را در جریان گذاشت و مزاری قبل از سخنرانی متوجه سوء قصد توسط مخالفینش گردید، سخنرانی را به شفق بهسودی واگذار کرد، موتر او که زره بود در داخل صحن و نزدیک پنجرهی مسجد آورده و با مهارت خاص از سوء قصد نجات یافت و همین اقدام باعث کشته شدن مسلمی و دستگیری تیم وی میشود.
یکی از شاهدان عینی میگوید: در نیمهی ماه اسد 1371 خورشیدی مسلمی و ابوذر به منزل من در سرای غزنی آمدند و گفتند؛ مشورهی که با آیات محقق و صادقی صورت گرفت باید مزاری به عنوان مانع ایجاد صلح حذف فیزیکی شود، من با طرح آنان مخالفت نمودم وگفتم باید من با مزاری صحبت کنم، وقتی با مزاری گفتم که اکثر دوستان قدیم تان بخاطر نزدیک شدن نیروهای وابسته به حزب خلق و مغول پارتهای کویته از شما فاصله گرفته، باید دوستان قدیم تان را از خود نرنجانی، دیدم مزاری اصلاً کوتاه نمیآید، موضوع را با ابوذر و مسلمی در میان گذاشتم و در نهایت فیصله شد که موضوع با آیتالله فاضل در میان گذاشته شود وقتی حضور آیتالله فاضل رسیدم ایشان با خواندن این آیه «الم یأن للدین آمنون ان تخشع قلوبهم لذکرالله و مان نزل من الحق…» در چین شرایطی اصلاً چنین اقدامی به صلاح نیست. ما برگشتیم و اما صادقی پروانی مصمم به اجرایی شدن این پلان بود که در نتیجه اقدام مسلمی خنثی شد.
در رابطه با شایعهی سوارشدن آیتالله فاضل موتر مزاری را، داستان از این قرار بود که در کتاب ثابت قدم نتیجهی گفتگو باکسانی که در قضیه دخیل بودند اینگونه حکایت شد: وقتى مزارى از غرب كابل فرار كرد، موترش توسط قاری یونس نظری و رامين سرگروپ پايگاه شهيد مشتاق مربوط حركت اسلامى از مسجدسفيد قلعهشهاده به قلعهفتحالله انتقال داد و موتر بنز مزارى را به آیتاللهفاضل به مبلغ ششصد هزار کلدار جهت رهایی حاج غلام حسن رضایی معروف به حاج انجنیر(کاکای شهید مشتاق از زندان پاکستان) فروخت. وقتیکه آیتالله فاضل پساز تسلط گروه طالبان به ايران رفت و درمحفلى كه جهت استماع سخنرانى آیتالله فاضل ترتيب گرديده بود و درحين سخنرانى درمسجد اهلبیت(ع) به دليل مخالفت ايشان با مزارى وگرفتن موتربنزش، مورد خشم و غضب هواداران عبدالعلی مزارى قرار میگیرد.
البته فروشندگان موتر یکی در آلمان و دیگری در انگلستان هستند و کیس پناهندگی شان همین موضوع بودند و کسانی که در مسجد اهلبیت(ع) به یک شایعه و بهانهموتر مزاری به مرحوم آیتالله فاضل توهین نمودند کیس پناهندگی ساختند که بعداً در یک برنامه دیگر و همینترور علت فوت آیتالله فاضل که چگونه و در کجا مسموم شد میگذاریم به فرصت و زمان دیگری…
در بعضی از موارد و انتخاب رهبر خود مردم هم ملامت هستند که انتخاب خوب نداشتند بجایی که آدمهای خوب را انتخاب کنند، متعصبترین اشخاص در راس آمده و به نام قوم به قدرت میرسند و بیچارگی امروز از انتخاب نا درست دیروز است.
منبع: صفحه فیسبوک محمد علی انگوری