قبل از پرداختن به بحث «بحران رسانهها» چند موردی که در صحبتهای آقای علوی آمده اصلاح و گفتههای ایشان را تکمیل نمایم، در این جای شک و تردید نیست جناب آقای علوی اهل خبره و گنجینهای از معلومات تاریخی، سیاسی و فرهنگیست و کمترین شخصیت را ما سراغ داریم که از نسل اول جهاد این قدر توانمند باشند، با آنهم من برخی گفتههای جناب آقای علوی را اصلاح و تکمیل مینمایم.
– در مورد ملکیت زمین پروژه خاتمالنبین(ص) و تلویزیون تمدن و دانشگاه خاتمالنبین(ص) باید تفکیک شود، زمین تلویزیون تمدن شخصیست و یک کوچه بین این دو مجموعه وجود دارد، ابتدا منزلی را اجاره گرفته بودند و بعداً همین مکان تلویزیون تمدن را خریدند که من از نزدیک این ساختمان را دیدم و من جنجال اخیر را سیاسی میدانم و نه حقوقی که در جای دیگر اگر فرصت بود و در این رابطه خواستید توضیحات بیشتر خواهم داد.
– اینکه در زمان جهاد مرحوم آیتالله محسنی سختگیری مینمود و حتی سبزی خوردن در کنار شوربای زردگ و یا کچالو اصراف میدانست منم داستانهای زیادی دارم و فرمایشان جناب آقای مقدسی و جناب آقای علوی را تأیید میکنم و اما این را نباید شک کرد که در جمع آوری این کمکها علمای ریشهدار که مورد اعتماد مردم بودند، بیشترین نقش را در این زمینه داشتند و از جمله بیت شهید آیتالله واعظ و بیت مرحوم آیتالله حجت، مومنین هزاره و شیعه به این دوشخصیت خیلی احترام داشتند و دلیل حضور اقشار مختلف در حزب حرکت اسلامی به رهبری مرحوم آیتالله محسنی نیز همین مورد بوده، من بخاطر دارم، وقتی آیتالله سید محسن حجت، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر واعظ زاده، مرحوم آیتالله وحیدی و دیگر بزرگان به شیراز میآمدند و من آن زمان در شیراز محصل بودم، دعاهای خودشان را بقدری طولانی میکردند که چادر و یا پتوها پر از کمک مردمی میشدند و این مبلغین حتی کرایه راه شان را از آن پولها نمیگرفتنند و احتیاط مینمودند و امروز همان پولها در اختیار بیت مرحوم آیتالله محسنی قرار دارد.
– اولین شبههی که بر پروژه خاتمالنبین(ص) وارد شد، سخنرانی واعظ زاده بهسودی در افتتاح دفتر آیتالله امینی بامیانی در کابل و با حضور آقای جهان شاهی بود، ایشان در آن جلسه گفت: ما در رابطه با ساخت و ساز خاتمالنبیین(ص) از ایران تشکری نمیکنیم، ما از آقای کرزی تشکری میکنیم، هزینه بازسازی که از سوی ایران به افغانستان صورت گرفت، آقای کرزی آن را در اختیار مرحوم آیتالله محسنی قرار داده بود، همان زمان من با بعضی بزرگان گفتم باید در این مورد تدبیری سنجیده شود تا در آینده این مجتمع با مشکل رو برو نشود ولی کسی توجه نکرد.
– در رابطه با سرنوشت دلارهای مزاری جناب آقای علوی گفت و من این مورد را تکمیل کنم: آنچه که آقای مصلح در اظهارات خود گفته یک روز قبل از فرار مزاری از کابل، سفارت ایران او را مأمور میسازد که نامه در لای واسکتش دوخته و آن را به مزاری برساند، مصلح میگوید در دهمزنگ جنگ بود، من از مسیر چهلستون و از طریق چهار آسیاب به دارالامان و کارته سه مقر مزاری رفتم که آنها در حال برآمدن بودند، بکسهای دالر را در سه گونی جابجا نموده بودند، من نامه را به مزاری تسلیم نمودم، سید علی یاور مزاری به من گفت: پسرخاله یکی از این گونیها را بردار که از اینجا میرویم، گفت سه نفری در قلعه ناظر خانه حاجی رمضان حسین زاده رفتیم، گونی پول را از من گرفت برو، گفتم کجا برویم، بگذار شب را با شما باشم، سید علی اسلحه را طرف من گرفت و گفت میروی و یا بزنم، من به ناچار از آنها جدا شدم.
– در رابطه با کشته شدن حاجی رمضان حسین زاده که آقای علوی گفت، او در رابطه با چند مورد مالی و از جمله شراکت در شفاخانه مولا علی(ع) با محقق اختلاف پیدا کرد، محقق با بچههای حزب اسلامی در گلخانه را توافق کرد توسط آنها در آشپزخانه مسجد الزهرا(س) کشته شد، پسر حاجی رمضان وقتی از افغانستان بیرون شد، در یکی از پستهای فیسبوکی خود نوشته بود که ترور پدرم کار داعش نیست، مار داخل آستن میباشد.
– در رابطه با مسجد الزهرا(س) آقای علوی گفت: مربوط حاجی رمضان حسین زاده هست، عرض کنم اصلاً مسجدالزهرا(س) با کمک مالی یک خانم کویتی که از طریق آقای موسوی به آیتالله صالحی سپرده شده بود ساخت و ساز شده، این زمین جزو پروژه خاتمالانبیا(ص) بود، از طریق مرحوم انوری در اختیار آیتالله صالحی گذاشته شد و با کمک مالی خانم کویتی ساخته شد، زمین آن تا چند سال قبل دعوایی بود و حاجی رمضان به عنوان همسایه آن مسجد و عضو هیئت امنا در مدیریت و برنامههای مسجد الزهرا(س) نقش تعیین کننده داشت و نه به عنوان بنیانگذار.
…………………………….
در برنامهای لایو هفته گذشته مباحث خوبی صورت گرفت، در آن برنامه اشاره به «پیشینهای تاریخی» و همچنان «بحران رسانهها» به بررسی گرفته شد. از بحث هفتهای گذشته در مورد مجله برهان و نشریه پیام وجدان نکات باقی مانده آن را یاد آوری نمایم:
مجله «برهان» در اواخر پادشاهی محمد ظاهرشاه در جمع مطبوعات افغانستان ظهور نمود و شماره 11 آن آماده چاپ و به مطبعهی دولتی ارسال شد که سردار محمد داود خان در 26 سرطان 1352 خورشیدی کودتاه کرد و نشریات غیر دولتی را از چاپ و نشر متوقف نمودند. مورد دوم در باره پیام وجدان که در هفتهای گذشته یاد آوری نمودم آن را اصلاح نمایم، این نشریه بیشتر سخنرانیهای علمای کابل و همینطور اشعار علامه بهلول، علامه بلخی، حجتالاسلام مبین و دیگران را منتشر مینمود که من در هفتهای گذشته موسس آن را به عنوان تاجر نام بردم و گفتم در رقابت با حاجی نادر الله داد در شورای ملی بود و من خواستم این اشتباه لفظی را اصلاح نمایم که حاجی توفیق رقیب حاجی نادر بود و نه دگروال مرحوم محمد رئوف ترکمنی.
هفتهای گذشته به رسانههای صوتی و تصویری اهل تشیع رسیده بودم که این صفحه با مشکل تخنیکی رو برو شد، اما مهمترین بحران در رسانههای اهل تشیع در دوران جمهوریت تا کنون وجود داشته و دارد و از جمله:
- در هفتهی گذشته گفتیم تلویزیونهای اهل تشیع همانند، کوثر، تمدن، راه فردا و نگاه با بحران و چالشهای زیادی رو برو بوده و هستند که من در این برنامه دیدگاه خودم را در رابطه با تلویزیون تمدن بیان میکنم و در این رابطه خوب است که کارشناسان همهای رسانهها، مخصوصاً از 20 سال گذشته تا کنون را آسیب شناسی نمایند و آنچه که من در هفتهای گذشته نیز اشاره کردم و سخنم نا تمام ماند، مدیریت تلویزیون تمدن به فرد متخصص و متعهد سپرده نشده، رئیس این رسانه محمد جواد محسنی که حتی صنف 12 را هم نخوانده و چه رسد به اینکه او در مدیریت رسانه تخصص داشته باشد، فکر کنم دلیل انتخاب ایشان از نظر مرحوم آیتالله محسنی از اهل خانوادهاش نگهداشتن راز تمویل کنندگان بوده که دیگران اطلاع نداشته باشند وگرنه آدمهای مختصص و پابند به ارزشهای دینی و مورد اعتماد، اشخاص زیادی بودند و بعضی کاندیدان این پست را من میشناسم.
- اختلافات چهار تلویزیون دینی و شیعی که قبلاً نامبردم که در راس دو رسانه دو فقیه همانند: مرحوم آیتالله محسنی و آیتالله تقدسی قرار داشتند، آن رسانهها حتی در افق شرعی، مخصوصاً ماه مبارک رمضان و روئیت هلال باعث نفاق و چند دستگی میان اهل تشیع واقع میشدند، من به عنوان مثال یک داستان را از زبان دکتر شاه جهان به عنوان شاهد عینی نقل میکنم: در یکی افطاریهای ماه مبارک رمضان در کابل، آقای خلیلی میزبان روزهداران سیاسیون شیعه بود، نزدیک اذان مغرب میشود، آقای خلیلی یاورش را صدا میکند که تلویزیون نگاه اذان گفت: اطلاع میدهد که آری، آقای خلیلی به مهمانان تعارف میکند و با هم حزبیهایش شروع میکند به افطار کردن، به تعقیب او آقای محقق از خنجری میپرسد که تلویزیون راه فردا اذان گفت: خجری میگوید یک دقیقه مانده، آقای عارف رحمانی حرکتی از حاضرین در محفل سئوال میکند که به اذان تلویزیون تمدن چند دقیقه مانده، کسی میگوید: پنج دقیقه، حرکتیها باید پنج دقیقه صبرکند، حتی این تلویزیونهای دینی اذان را هم سیاسی ساختند و در نتیجه باعث اختلاف در میان مردم شدند و هرکدام رسانهای خود را آدرس دین و مذهب قرار دادند و همین طور روز اول شوال هرکدام منتظر خبر تلویویزیون حزب خود بودند و مثل دههی شصت باعث اختلاف شدند.
- تمدن بجای اینکه مدافع مردم باشد، گاهاً خود همین رسانه باعث رعب و وحشت شده بود، حرمت شکنی و در حریم خصوصی افراد وارد شدند، من داستان اختلاف مرحوم آیتالله محسنی و حجتالاسلام مرتضوی را در خاطراتم کتاب ثابت قدم مفصل و دقیق آوردم، برخلاف دیدگاه موافقین و مخالفین این دو بزرگوار، من در این جنجال نه مرتضوی را مدافع زید شهید و اهلبیت(ع) و نه مرحوم آیتالله محسنی را توهین کننده به زید شهید و اهلبیت(ع) میدانم، بلکه این جنجال را کار استخباراتی کشور همسایه میدانم و در این مورد دلایل محکم دارم، دوست دارم در فرصت دیگری تفصیلاً به آن بپردازم، وقتی مرحوم آیتالله سفری به عراق داشت، با بزرگان نجف وی از اقتدار و استقلال تشیع افغانستان صحبت نمود که برای ایرانیهای حکومتی خوشیاند نبود، وقتی مرحوم آیتالله محسنی از عراق به ایران رفت، قرار بود در حسینیه هراتیهای مشهد سخنرانی نمایند اما مقامات ایرانی، مخصوصاً سپاه قدس با سخنرانی ایشان مخالفت نمودند. در همین سفر بود که آقای سید ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس آستان قدس رضوی پنجاه میلیون دلار، سرمایه مرحوم آیتالله محسنی را مسدود نمود، وقتی آیتالله محسنی به کابل آمد، چند نفر از شورای اخوت اسلامی حضور آیتالله محسنی رسیدیم و من نیز در آن جمع بودم، در آنجا گفته شد که شورای اخوت اسلامی چند ماه هست که از دریافت بودجه محروماند، مرحوم آیتالله محسنی داستان مسدود شدن پولهایش که برای سرمایهگذاری در آستان قدس رضوی به امانت گذاشته بود به تفصل صحبت کرد و اضافه نمود که فایده همان پولها را خرج شورای علمای شیعه و شورای اخوت اسلامی مینمود که دو سال دیگر در حیات مرحوم آیتالله محسنی ایرانیها مصارف شورای اخوت اسلامی را از طریق مولوی حبیبالله حسام انجام میداد و مرحوم آیتالله محسنی در دو سال اخیر عمرش کلاً با شورای اخوت اسلامی قطع رابطه نمود و اینکه شورای اخوت اسلامی را میراث آن مرحوم مینامد مبالغه و خلاف واقع است.
از موضوع بحث دور نرویم، آیتالله محسنی وقتی که به کابل آمد، شورای علمای شیعه روزهای شنبه جلسه داشتند، در جلسهی هفتگی، ایشان گزارش سفرش از عراق و جنگ یمن و عربستان و عقاید زیدیهای یمن را شرحداد، آقای مرتضوی مدتی بود که در جلسات شورای علمای شیعه حضور نداشت، آن روز مامویت داشت که در شورای علمای شیعه حضور پیدا کند و اگر احیاناً آیتالله محسنی نظر مخالف در رابطه با ایران و یا یمن داشته باشد، ایشان موضع بگیرد و دفاع نماید، درحاشیهی جلسه جدال لفظی صورت گرفت که به آن نمی پردازم، مرحوم آیتالله محسنی و بقیهی اعضا هرکدام به خانههای شان رفتند، حدود یک ساعت بعد محمد جواد محسنی رئیس تلویزیون و حفیظ محسنی مشاور تلویزیون، آنان گاردهای تلویزیون و مدرسه را با خود میگیرند، در کارته سخی منزل مرتضوی رفتند با فیرهای هوایی رعب و وحشت در همان منطقه ایجاد میکند، مردم محل بعداً داستان حمله مسلحانهی آنها را بسیار وحشتناک تعریف مینمودند که چگونه اطفال و زنان همسایهها با جیغ و فریاد پرداختند، این گاردها آقای مرتضوی را در اتاق خوابش مورد لت و کوپ قرار میدهند، مدیر معارف اسلامی تلویزیون تمدن شخص بنام محمد رضا قیام تفنگچه را بیخگوش مرتضوی میگذارد و او را تهدید به مرگ میکند، بعد او را اختطاف نمودند و اعتراف اجباری با شصت و امضایش میگیرد که گویا آقای مرتضوی مقصر بوده به اشتباه خود اعتراف نموده است.
از میان 12 گارد شبکهی تمدن 8 نفر آن را سادات تشکیل میداد و محمد جواد محسنی در فیسبوک خود نوشته بود؛ اولین فیر توسط یک سید صورت گرفت، بعد اعتراض میشود که چرا این موضوع را به سادات ربط میدهی؟
در حالیکه واقعیت این است که آن سادات به دلیل عِرق تباری و یا وجدانی از دستور محمد جواد محسنی سر پیچی نمودند و دست به اسلحه نبردند و مورد غضب محمد جواد محسنی محسنی واقع شد و بلا فاصله آن عده سادات را از تلویزیون تمدن اخراج نمود که بعضاً توسط عالمی بلخی معرفی شده بود.
آن زمان در فضای حقیقی و شبکههای اجتماعی مردم اینگونه قضاوت میکردند که آیا آیتالله محسنی با نوشتن حدود الشریعه قبول دارد که فرزندانش محارب بوده، تجاوز به حریمخصوصی، لت وکوب و تهدید به مرگ مرتضوی و فیرهای هوایی در منطقهی کارتهسخی و ایجاد رعب و وحشت، باید عمل فرزندانش را محکوم مینمود و نه بیخبری خود را اعلام میکرد که در غیر آن سکوتش باعث تائید موارد رُخ داده شده است و این عمل مسئولین تمدن به مرحوم آیتالله محسنی ضربهی شدیدی وار نمود.
- یکی دیگر از بحرانها در تلویزیون تمدن، ترجيحدادن منافع شخصي بر منافع ارزشی و جمعيست؛ همه میدانند که مرحوم آیتالله العظمی محسنی با مرحوم عبدالعلی مزاری از آغاز جهاد تا آخر با هم اختلاف شدیدی داشتند تا جایی سال 1373 خورشیدی آیتالله محسنی در مصاحبهاش با رادیو بی بی سی عليه مزاري فتوايي صادر کرد و او را محارب و مفسد في الارض خواند و در سال 1393 خورشیدی کسی با مرحوم آیتالله محسنی مصاحبه نمودند و از مصاحبهی 20 سال قبلش یاد آوری میکند، مرحوم محسنی میگوید که من 20 سال قبل مزاری را محارب و مفسد فی الارض گفتم، اعتقاد قلبی من بود و ذرهی از موضع خود عقب نیشنی نمیکنم؛ با این موضع محکم مرحوم آیتالله محسنی روزی من همراه مرحوم انوری و بعضی بزرگان دیگر به دیدار آیتالله محسنی رفتیم، در آن جلسه صحبتهای متفاوتی صورت گرفت، یکی از انتقادات مرحوم انوری اعلانات تجاری تلویزیون تمدن بود، ایشان گفت: حاجآقا شما که مزاری را محارب و مفسد فی الارض میگفتید و ما نیز براساس دستور شما بهعنوان یک فقیه خودمان را با او مواجه ساختیم، مگر کلمهی شهید برای مزاری توسط تلویزیون تمدن به لحاظ دیدگاه آنوقت شما، تخلف از آرمانهای تان به شمار نمیرود؟ مرحوم آیتالله محسنی مکثی کرد و گفت: مشکلی نیست، آن اعلانات تجاریست، مرحوم آقای انوری باخنده گفت: پس از فردا طرفداران لنین هم اعلانات تجاری به این رسانهای دینی میدهد که شهید لنین، باید تلویزیون تمدن به عنوان اعلانات تجاری آن را نشر کنند که با خندهی حاضرین مسیر بحث عوض شد؛ همینطور من بارها از زبان بعضی حرکتیها و از جمله آقای باهنر منشی شورای عالی حرکت اسلامی شنیدم و ایشان معترض بودند که تلویزیون تمدن منافع مادی را بر منافع ارزشی و جمعی ترجیح میدهد و اتفاقاً کسی از سادات سنگلاخ در پست جدید آقای باهنر نیز همین موضوع را کامنت گذاشته که اعلامیهی قومندان شهید علی آقا را تلویزیون تمدن نشر نکرد و پول هنگفت به عنوان اعلانات تجاری از ما خواست و ما نا گزیر شدیم که از طریق آقای محقق این اعلامیه را از تلویزیون راه فردا و آنهم در پرببیندهترین برنامه نشر نمایند، البته آن زمان منشی فعلی شورای عالی حرکت اسلامی با توهین به مرحوم آیتالله محسنی و محمد جواد محسنی این خاطرهرا حکایت مینمود، میخواهم بگویم یکی از بحرانهای مهم تلویزیون تمدن ترجیح دادن منافع شخصی برمنافع ارزشی و جمعی بوده است.
فکر میکنم در مورد بحران رسانهها همین مقدار کافیست و امید وارم مسئولین تمدن و خاتمالنبین(ص) به خود آیند و از احساسات اقشار مختلف جامعه که ظواهیر را میبینند سوء استفاده ننمایند، من بخاطر دارم در قضیهای احوال شخصیه اهل تشیع چپیهای جامعهی تشیع بنام جامعهی مدنی با این قانون مخالفت نمودند، مظاهره کنندگان مخالف، اطراف خاتمالنبیین(ص) را محاصره نمودند که در این میدان مبارزه مذهبیها، حتی جریانهای سیاسی مخالف مرحوم آیتالله محسنی نیز به میدان آمدند، آیتالله سید محسن حجت موضع قاطعانه گرفت و حتی با مرحوم آیتالله محسنی تلفنی صحبت نمودند و قرار شد بعد از ختم تظاهرات بیشتر در مورد این قانون مشوره و گفتگو شود، حجتالاسلام دکتر محمد حسین جعفری قندوزی نیز در صحنه بود و یکسره با رسانههای داخلی و خارجی با زبانهای پشتو و دری مصاحبه داشتند که خیلی از کسانی که امروز ادعاد دارند در برابر دوربینها حاضر نمیشدند، اما وقتی مشکل حل شد، هرکسی که در این راه ریسک قبول نمودند به فراموشی سپرده شد، امید وارم این بار اشتباهات گذشته تکرار نشود؛ من در پیوند با شبکهی تمدن، مخالفین و موافقین دیدگاهم چند گپ واضح و جدی دارم.
- رهبران و احزاب سیاسی چپی و راستی و طرفداران آنان که در نیم قرن اخیر کم و یا زیاد در خلق فجایع افغانستان نقش داشته باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد، اگر احیاناً کسی نقد هم میشوند به عقیده ما اهل تشیع، به غیر از معصوم، یعنی پیامبراسلام(ص) و خاندان طاهرینش را قابل نقد نمیبینیم و همه در معرض نقد قرار دارند، لذا رهبران احزاب سیاسی را مقدس نشمارید، خطاب من به حرکتیها و دیگر جریانهای معتدل است که مثل مزاری پرستان، رهبران تان را به مقام پیامبری و خدایی قرار ندهید، من زمانی که در شورای علمای شیعه عضو بودم، حدود 15 سال قبل کمتر بزرگانِ در شبکههای اجتماعی حضور داشتند، وضعیت، مجاهدین واقعی و مظلوم، خانوادههای شهدا و عملکرد مسئولین مدرسه و تلویزیون را میدیدم، رفتار و کردار آنها را نقد مینمودم و مطالب انتقادی را در سایت شخصیام میگذاشتم، پسر مرحوم آیتالله محسنی انجنیر حمید محسنی که هنوزهم دوست شان دارم، به من اطمینان میداد که مطالب تان را پرنت نموده و حضرت آیتالله مطالعه فرمود و گاهاً شخص آیتالله محسنی در شورای علمای شیعه و در جمع خطاب به من میگفت فلانی مطالب شما را خواندم و نظرش را بیان میفرمود و یکی از انتقادها این است بارها مرحوم آیتالله محسنی اظهار نمود که مدرسه و تلویزیون خونبهای شهدا و رشادت مجاهدین است و آیا منطقیست که قبرشیخ عبدالله در آنجا باشد که هیچ ربطی به جهاد و حرکت اسلامی ندارد و اما اجازه تجلیل از بزرگان این حزب داده نشود.
بهرحال! عقیدهای من این است که در میان رهبران سیاسی احزاب و سازمانهای جهادی شیعه، مرحوم آیتالله محسنی از نظر علمی، خدماتی و اعتبار اجتماعی در ردیف اول قرار دارد، من در زمان جهاد رهبری مرحوم آیتالله محسنی را پذیرفتم و در سالهای اخیر عضو شورای علمای شیعه بودم و او به من توجه داشت و در سه کتاب من بهترین تقریظ را نوشت و در جمع بزرگان همیشه مرا تأیید مینمود و منم او را از دیگران بیشتر قبول داشتم و دارم و اما در برخی موارد قابل نقد نیز میدانم و خودش نیز در جمع بزرگان اظهار مینمود که من قابل نقد هستم ؛ خیلی از بزرگان حرکت اسلامی گلایههایی از آن مرحوم داشتند و من در جریان محتوای شکایت نامههای برخی آنان هستم، حتی گاهاً بعضی از فرماندهان جهادی که احساسات شان تحریک میشدند و اختلافات به حدی میرسید که حتی در حذف فیزیکی مرحوم آیتالله محسنی اقدام نمودند، یکی از آن فرماندهان شهید مشتاق بود؛ جالب است که من چند ماه قبل در کشور سوئدن به عیادت حجتالاسلام دکتر سید محمد علی جاوید رفتم، از ایشان اجازه خواستم که پاسخ چند سئوالم را ویدیو بگیرم، ایشان نیز طبق همان لطف همیشگی خود موافقت نمود، در این ملاقات پسر شهید مشتاق نیز مرا همراهی نمودند، من بخاطر حضور فرزند شهید مشتاق از حاج آقای جاوید خواستم، خاطرهای از شهید مشتاق بگوید تا به عنوان یادگار ضبط نمایم، آقای جاوید همان اختلافات خانوادگی مرحوم آیتالله محسنی را با شهید مشتاق به تفصیل بیان نمود که حتی مشتاق تصمیم داشت که مرحوم آیتالله محسنی را حذف فیزیکی نماید که بعد در اثر تلاش آقای جاوید قضیه کاملاً حل میشود، من امسال میخواستم این مصاحبه و آخرین سخنرانی شهید مشتاق که از یارانش شکوه داشت نشر کنم، به دلایلی از آن تصمیم خود منصرف شدم و از جمله که مبادا طرفداران مزاری از آن سوء استفاده کنند وگرنه خود آقای جاوید نیز این مصاحبه را بخاطر نشر انجام دادند. و این را هم عرض کنم وقتی طرفداران مزاری همانند جعفر عطایی بی رحمانه در حریم خصوصی مرحوم آیتالله محسنی وارد شدند، من بارها به جعفر عطایی و امثال او گفتم که من تحقیق کردم شهید مشتاق در جنگ رویارویی با رژیم دست نشانه روسها به شهادت رسید و مرحوم آیتالله محسنی در این قضیه دست ندارد، من از جنرال ابوالفضل تقاضانمودم که به عنوان نزدیکترین دوست و همسنگر شهید مشتاق دفاع کند و حقایقرا بگویند، و همینطور سایر همسنگران شهید مشتاق همه سکوت نمودند و بیشترین جفا را در حق شهید مشتاق یاران و همسنگرانش نمودند که بعضیها به دروغ اتهام کشتن مشتاق را به مرحوم آیتالله محسنی نسبت میدهند و آنچه که من تحقیق نمودم این شایعه دروغ است، لذا از حرکتیهای میخواهم که مثل اصحاب وند نقد را با فحش و دشنام پاسخ ندهند. البته بعضی بزرگان بصورت خصوصی به من مینویسند که حرف دل ما را مطرح میکنی و حرفایت حقیقت دارد و اما فعلاً ذکر آن مصلحت نیست. عدهای که حالا در فضای مجازی برعلیه من و آقای مقدسی فحش و دشنام میدهند قبل از حضور آقای مقدسی جرئت دفاع از بزرگان شان و حتی دفاع از حریم خصوصی مرحوم آیتالله محسنی را نداشتند، وقتی انتقادی صورت میگیرد، شروع میکند به فحش و دشنامدادن، بزرگان سیاسی حرکت اسلامی تجربه دارند و در جلسات خصوصی هرکدام منتقد مرحوم آیتالله محسنی هستند، ولی این را بدانید که در سیاست نه دشمنی و نه دوستی دائمیست، صحبتهای متفاوت آقای اکبری در باره آیتالله محسنی میان دههی شصت و دههی هشتاد چقدر تفاوت دارد، یک نشریه در دههی شصت مصاحبهای با استاد محمد اکبری داشت، آقای اکبری راجع به مرحوم آیتالله محسنی میگوید من وقتی به ایران رفتم و تحقیق نمودم برایم ثابت شد که او مسلمان نیست و اما بعد از وفاتش با تلویزیون تمدن مصاحبه میکند و میگوید مرگ آیتالله محسنی بقدری برایم سنگین بود که در مرگ پدرم این قدر ناراحت نبودم. لذا هدف و رویکرد انتقادیما در این برنامهها از سر دشمنی و یا تضعیف کسی نیست، بلکه نقد ما بیشتر جنبهی اصلاگرایانه داشته و دارد که برای اصلاح کاستی و راست کجیهای که در زمان حیات و بعد از درگذشت مرحوم آیتالله محسنی میان مردم، خانوادههای شهدا، مجاهدین با این نهادها بوجود آمده، ترمیم و اصلاح شود. نباید همیشه این نهادها توجیهگر باشند، هر زمان که مشکل نداشت بگویند که این نهاد خصوصی است وقتی که با مشکل مواجه شد، حتی خودشان را آدرس دین و مذهب بسازند که این کار منطقی و درست نیست.
- سوء استفاده مخالفین از این نقد، از جمله جعفر عطایی که قبلاً به من پیشنهاد نموده بود که راه گفتگو باز شود، متوجه شدم که وی در گفتههای خود صادق نیست، او در یکی از پوستهایش به بهانهی دفاع از مرحوم آیتالله محسنی سادات را میکوبد و میخواهد بحث را قومی سازد، مینویسد که مرحوم آیتالله محسنی تعصب قومی ندارد و دلیلش اینکه سه دختر خود را به هزاره داده است، این حرف را بارها من با شما گفتم؛ مرحوم آیتالله محسنی از مزاری بدش میآمد و اما هزارههای مومن را خیلی احترام داشت و اصلاً تعصب قومی نداشت و این کشف شما شیطنتی بیش نیست و همینطور میثم صحرایی که در پست خود با عنوان «سادات هزاره، پناهی از بی پناهان» نوشت و یا حتی از مسئولین حرکت نیز این انتظار نمیرفت که دکتر شاه جهان در جلسهای خصوصی ادعا نماید که در حق هزارههای حرکتی اجحاف صورت گرفته و من حق هزارهها را مطالبه مینمایم، این حرف دکتر شاه جهان تکرار دیدگاه نفرت پراکنی مزاریست که مزاری در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود که دکتر صادق و دکتر شاه جهان چرا در راس این حزب نباشد که آقایان جاوید، انوری و هادی باشد. و همینطور از دکتر شاه جهان و اعضای شورای عالی حرکت اسلامی انتظار نمیرفت که نماینده خود را در جلسهای آنلاین مشکور کابلی در مسجد امام مهدی(عج) واقع فرانکفورت و به طرفداری جبهه مقاومت معرفی کنند که او جز گزینه جنگ را در پیش نگیرد و از سوی دیگر میخواهند از تلویزیون تمدن نیز دفاع نمایند که بد دفاع کردن همین لعن و تحریکات نظامی علیه حاکمیت فعلی کاری درست است که جان عدهای از طرفدارانش در داخل کشور را به خطر بیاندازد و تلویزیون تمدن را نیز با مشکل مواجه سازند.
در پایان صحبت خطاب من بیشتر به جعفر عطاییست که دروغ و تهمتهای تان مرا وادار به سکوت نمیتواند و من با اینگونه اتهامات در افشاگری مصممتر خواهم شد و مهم نیست کسی به شما وعده شده کلیپ صوتی در مورد حریم خصوصی مرحوم انوری را در اختیار تان قرار دهند، به باور من مرحوم انوری در میان رهبران اهل تشیع نقش جهادی و خدماتیاش بیشتر از دیگران است که این منافقت شما اثر نخواهد گذشت، یا تهمتی را که از طریق مفلوکی به مصباح شمالی وارد نمودید بیچاره بودن تان را میرساند واین منافقت شما اراده مرا در معرفی جنایتکاران جنگی و از جمله مزاری پرستان محکمتر میسازد.
من حکمتیار را از جنایتکاران جنگی میدانم وخودش گنهکار است و رحم نکردن شما حتی به زن و دخترش و همینطور حلیم تنویر و دهها چهرهی سیاسی دیگر و آن هم نسبت دروغ و تهمت به ناموس دیگران ولو حقیقت داشته باشد، کار نادرست و خلاف انسانیت است.
اشتباه دیگر جعفر عطایی که من تا هنوز او را از خیرالموجودین وندیهای مزاری فکر میکردم، ایشان اتهاماتی را از صفحات جعلی منتشر میکند که واقعاً برایش خجالت آور است و دوستان، در مورد صفحات جعلی آنان بیشتر تحقیق شود.
– اما جعفری عطایی چرا به صفحات جعلی و دروغ مفکوکهای ذلیل شده پناه برده است؟
کتاب ثابت قدم بصورت مستند کاری نمود تا در آینده مزاری و مزاری پرستان به عنوان جنایات جنکی در تاریخ محکمه شود.
لذا عطایی دایهی دلسوزتر از مادر شد، وقتی خاطراتم در کابل چاپ شد، وندیهای مزاری به دفاع از چریکهای خود صندوق اعانه گذاشتند، دو وکیل دعوا علیه من گرفتند، بیش از بیست شکایت علیه من در محکمه افغانستان درج نمودند و در راس کمیسیون که از 12 نهاد عضو بودند محمد طاهر زهیر قرار داشت، آنها فکر میکردند زهیر به عنوان سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ با اینها همسو میشود، اما برعکس حق طلبی اعضای کمیسیون زهیر را نیز با خود همسو ساختند، با امضاء زهیر و لوگوی وزارت اطلاعات و فرهنگ، لوح سپاس بابت خلق کتاب ثابت قدم به من داده شد و در نهایت کمیسیون مرا حق به جانب شناختند که نامهی رسمی کمیسیون موجود است.
انشاالله روزی برسد که همه تان به محکمه بینالمللی و تاریخ به ثبت خواهی رسید…
به جناب آقای مقدسی پیشنهاد می کنم که سلسله مباحث جنبش بیداری از جنایات دهههای شصت و هشتاد که عامل همه اینها ریاست طلبی و قدرت طلبی مزاری و اکبری بود که جامعه تشیع را این دو نفر به این وضع رساند. چه در دههی شصت و چه در دهههفتاد طرف مقابل مزاری فرشته که نبود، جنگ بر سرقدرت و ریاست طلبی همین دونفر باعث بدبختی جامعهای تشیع افغانستان شد که میطلبد به بررسی گرفته شود. پیشنهاد من ایناست که با حضور شاهدان عینی عاملین فجایع نیم قرن اخیر بررسی شود.
………………………………………………………..
میبخشید در همین گوشی دیگرم کسی به من پیام خصوصی داده، از همین بزرگوار میخواهم وقت که در لایو شرکت نمودید، نظرت را در همین برنامه کامنت بگذار، شما دوست من هستید و به من احترام دارید و منم به شما احترام دارم و حالا اگر نام ببرم ناراحت میشوی، ایشان به من کنایه نوشت که مشکل تمدن و خاتمالنبین(ص) حل شد و روی منافقین سیاه شد.
من در پاسخ این دوستم عرض کنم: داستان فشار آوردن حاکمیت به تلویزیون تمدن و خاتمالنبیین(ص) حقوقی نیست، بلکه سیاسیست، بدون شک زمین تلویزیون تمدن و دانشگاه خاتمالنبیین(ص) شخصیست نه دولتی و از سوی دیگر این قضیه مربوط به وزارت عدلیه نمیشود، اگر بحث حقوقی و غصب زمین باشد، مربوط به کمیسیون غصب اراضیست و باید در آنجا اسنادش بررسی شود و اینکه چگونه سیاسیست:
- یک هفته قبل از اقدام حاکمیت فعلی، برخی حرکتیها با میزبانی حجتالاسلام مدرسی معاون شورای عالی حرکت اسلامی در مشهد جلسه داشتندو فایل صوتی که در میان برخی اعضای این جلسه دست به دست میشود، لیست گیری نظامیان و مخالفت با حاکمیت فعلی و از همان جلسه تماس گرفتن با محمد جواد محسنی، این موارد دست هم داده و مشکل ایجاد نموده است.
- مخالفت دولت ایران با تغییرات در کنسولگری افغانستان در مشهد، هرچند گفته میشود بعد از فشار بر تلویزیون تمدن و خاتمالنبیین(ص) گفته میشود ایرانیها کوتاه آمدند، واگذار نموده و یا مینمایند. و در این شکی نداشته باشیم که ایران دنبال منافع سیاسی خود هستند و در سیاست نباید ایران را ملامت کنیم و این ضعف و نا توانی ماست که مصالح کشور خود را در نظر نمیگیریم و برای سید ابراهیم رئیسی جلسات ویژه را در تلویزیونی میگیریم که ممکن برای مرگ رئیس جمهور افغانستان چنین کاری انجام نشود و امید وارم اینگونه اشتباهات تکرار نشود و بحث را مذهبی و قومی نسازند…
سید جعفر عادلی حسینی – شمال شرق آلمان / 31 میزان 1401 خورشیدی / لایو در صفحه محمد علی مقدسی