چهلوپنجمین سالروز تجاوز ارتش سرخ شوروی به افغانستان، یادآور یکی از دردناکترین و در عین حال حماسیترین فصلهای تاریخ این سرزمین است. این رویداد که با شجاعت و ایمان مردم افغانستان در برابر اشغالگران همراه شد، سرشار از درسهایی برای آینده است. بررسی این واقعه تلخ نشان میدهد که ریشههای بحران به اختلافات داخلی میان شاهزادگان و بیثباتی سیاسی بازمیگردد.
اختلافات شاهزادگان؛ زمینهساز بحران
اختلافات در خاندان سلطنتی افغانستان در قرن بیستم، از عوامل مهم بیثباتی بود که بستر مداخلات خارجی را فراهم کرد. جاهطلبیهای سیاسی میان شاهزادگان و نبود انسجام در ساختار حکومت، موجب تضعیف قدرت مرکزی و نفوذ ایدئولوژیهای خارجی شد.
پیشینه اختلافات
- سقوط امانالله خان:
اصلاحات اجتماعی و سیاسی امانالله خان با مقاومت محافظهکاران و برخی شاهزادگان مواجه شد. سقوط او در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، افغانستان را وارد دورهای از آشوب و هرجومرج کرد.
- دوره نادرشاه و محمدظاهر شاه:
نادرشاه با سرکوب مخالفان به قدرت رسید و پس از او، محمدظاهر شاه نیز در دورهای طولانی با چالشهای ناشی از اختلافات داخلی میان شاهزادگان مواجه بود.
- کودتای محمدداوود خان:
در سال ۱۳۵۲ خورشیدی، محمدداوود خان نظام سلطنتی را سرنگون و جمهوری را برقرار کرد، اما این اقدام به اختلافات شدید میان شاهزادگان و جناحهای سیاسی انجامید.
پیامدهای اختلافات شاهزادگان
- تضعیف حکومت مرکزی:
اختلافات شاهزادگان موجب کاهش تمرکز قدرت و تقویت ایدئولوژیهای خارجی نظیر کمونیسم شد.
- نفوذ احزاب چپگرا:
حزب دموکراتیک خلق افغانستان با حمایت شوروی، از این بیثباتی بهرهبرداری کرد و در نهایت به قدرت رسید.
- 3. کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی:
این کودتا به سرنگونی محمدداوود خان و آغاز حاکمیت کمونیستی انجامید.
۶ جدی ۱۳۵۸؛ تجاوز شوروی و آغاز مقاومت تاریخی
در ۶ جدی ۱۳۵۸ خورشیدی، ارتش شوروی به افغانستان حمله کرد و حکومت دستنشانده ببرک کارمل را تقویت نمود. این تجاوز که بیش از ۹ سال (۳۳۳۹ روز) به طول انجامید، با خروج نیروهای شوروی در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ پایان یافت.
عوامل تهاجم شوروی
- بحران داخلی رژیم کمونیستی:
اختلافات درونی حزب دموکراتیک خلق و شورشهای مردمی، حکومت کابل را وادار به درخواست کمک نظامی از شوروی کرد.
- استراتژی شوروی در منطقه:
شوروی در پی استفاده از افغانستان بهعنوان پایگاهی برای گسترش نفوذ خود در جنوب آسیا بود.
وقایع مهم دوره مقاومت
قیام و خیزشهای مردمی
مردم افغانستان از تمامی اقوام و مذاهب علیه اشغالگران شوروی قیام کردند. این خیزشها، که به آزادسازی مناطق وسیعی منجر شد، نتیجه اتحاد ملی و نفرت از اشغالگران بود.
- قیام مردم هرات در حوت ۱۳۵۷ خورشیدی:
مردم هرات علیه شوروی و حکومت کمونیستی شورش کردند، اما این قیام با خشونت سرکوب شد و هزاران غیرنظامی قربانی شدند.
- مقاومت در هزارهجات و مناطق همجوار:
مردم هزارهجات، در کنار سایر اقوام، علیه نیروهای اشغالگر شوروی و حکومت کابل مقاومت گستردهای انجام دادند.
تشکیل نخستین دولت اسلامی
در مناطق آزادشده، نخستین دولت اسلامی افغانستان به نام شورای انقلابی اتفاق اسلامی تشکیل شد.
ویژگیها:
مشارکت حدود ۱۰۰۰ نماینده از ۸ ولایت و ۴۲ ولسوالی.
انتخاب آیتالله سید علی بهشتی بهعنوان رئیس شورا.
کنترل ۲۰ درصد خاک کشور.
این شورا الگویی از وحدت ملی و دولت اسلامی مستقل ارائه کرد که در تاریخ افغانستان بیسابقه بود.
دخالت کشورهای همسایه
ایران:
توافق با شوروی:
ایران در قبال کاهش حمایت نظامی شوروی از شیعیان عراق، فشار بر شوروی در افغانستان را کاهش داد.
حمایت از گروههای شیعی:
ایران گروههایی نظیر سازمان نصر و پاسداران را حمایت کرد که به جنگهای داخلی شیعیان و تلفات گسترده منجر شد.
پاکستان:
پاکستان، با هدف زمینگیر کردن شوروی و تأمین منافع غرب، کمکهای مالی و تسلیحاتی به مجاهدین اهل سنت ارائه داد.
این دخالتها نیز جنگهای خونینی میان گروههای سنی را در پی داشت.
تاریخچه وحدت ملی در افغانستان
نمونههای تاریخی:
- قیام علیه انگلیسها:
قیامهای مشترک اقوام مختلف، نظیر قیام عاشورا در چنداول، با فتوای علمای شیعه و سنی همراه بود.
- جهاد علیه شوروی:
اتحاد اقوام مختلف، نظیر پایگاه خاتمالانبیا(ص) در ولایت پکتیکا، گواهی بر این وحدت بود.
درسهای تاریخی و ضرورت استقلال ملی
- همسایگان بهدنبال منافع خود هستند:
تجربه تاریخی نشان میدهد که ایران و پاکستان بهجای کمک به مردم افغانستان، به منافع خود پرداخته و به جنگهای داخلی دامن زدند.
- وحدت و همبستگی:
مردم افغانستان بارها نشان دادهاند که در برابر تجاوز خارجی متحد میشوند. این اتحاد باید به ساختاری پایدار تبدیل شود.
نتیجهگیری
تجاوز شوروی به افغانستان، علاوه بر فجایع انسانی، تغییرات عمیقی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد کرد. قیامهای مردمی و اتحاد اقوام و مذاهب از نقاط روشن این دورهاند، اما دخالت کشورهای همسایه و جنگهای داخلی نیز آسیبهای بسیاری به بار آورد. افغانستان تنها با تقویت وحدت ملی و کاهش وابستگی به کشورهای خارجی میتواند از تکرار چنین بحرانهایی جلوگیری کند.
دلایل شکست شوروی
- مقاومت مسلحانه مردم:
تاکتیکهای جنگ چریکی و اتحاد گروههای مجاهدین، ارتش شوروی را فرسوده کرد.
- اختلافات درون حزب دموکراتیک خلق:
جناحهای خلق و پرچم بهجای اتحاد، درگیر رقابتهای داخلی بودند.
- سیاستهای اصلاحی شوروی:
روی کار آمدن میخائیل گورباچف و اصلاحات داخلی شوروی باعث کاهش تمرکز بر جنگ افغانستان شد.
- فشارهای بینالمللی و اقتصادی:
هزینههای سنگین جنگ و انزوای سیاسی شوروی در صحنه جهانی، این کشور را به خروج از افغانستان واداشت.
پیامدهای تجاوز شوروی
- تلفات انسانی:
بیش از یک میلیون نفر کشته و میلیونها نفر مجروح شدند.
- آوارگی گسترده:
حدود 5 تا 10 میلیون نفر به کشورهای همسایه پناه بردند.
- تخریب زیرساختها:
مناطق وسیعی از کشور بهکلی نابود شد.
- گسترش مینهای زمینی:
میلیونها مین کارگذاشتهشده هنوز هم جان غیرنظامیان را میگیرد.
درسهایی از تاریخ
تجاوز شوروی به افغانستان نشان داد که اتحاد مردم و مقاومت مسلحانه میتواند حتی قدرتمندترین ارتشها را شکست دهد. اما مهمتر از همه، این رویداد به ما آموخت که اختلافات داخلی و فقدان مدیریت مؤثر میتواند زمینهساز فاجعههای بزرگتر شود. بازخوانی این دوره از تاریخ، فرصتی است تا از اشتباهات گذشته عبرت بگیریم و برای آیندهای بهتر برنامهریزی کنیم.
دکتر نجیبالله در سال 1371 خورشیدی، حکومت تحت رهبری وی که با حمایت شوروی روی کار بود، به یکی از تاریکترین دورههای تاریخ افغانستان تبدیل شد. دولت نجیبالله نه تنها در زمینه کشتار مخالفان سیاسی و مردم عادی بیرحم بود، بلکه در تخریب اقتصادی و ترویج فساد نیز نقش پررنگی ایفا کرد. اقدامات وی در بسیاری از مناطق کشور به نابودی زیرساختها و کاهش اعتماد عمومی به حکومت منجر شد.
پیامدهای پس از خروج شوروی
- جنگ داخلی: پس از خروج نیروهای شوروی در سال 1367 خورشیدی، افغانستان وارد یک دوره جنگ داخلی خونین شد. گروههای مجاهدین که در برابر اشغال شوروی متحد بودند، به دلیل اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک به نزاع با یکدیگر پرداختند.
- ظهور طالبان: خلأ قدرت پس از خروج شوروی و سقوط دولت نجیبالله در نهایت به ظهور طالبان انجامید. این گروه توانست با استفاده از بیثباتی سیاسی و حمایت خارجی، کنترل بخشهای وسیعی از کشور را به دست گیرد.
- فقر و مهاجرت: با وجود پایان اشغال شوروی، میلیونها افغان همچنان در فقر مطلق زندگی میکردند. بسیاری از مردم به کشورهای همسایه پناه برده بودند و توان بازگشت به کشور را نداشتند.
درسها و اندرزها
- اتحاد ملی: یکی از مهمترین درسهای این دوره، ضرورت اتحاد ملی برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. اختلافات داخلی میان شاهزادگان، حکومتها و گروههای سیاسی، افغانستان را به سمت بحران کشاند و زمینهساز مداخلات خارجی شد.
- تقویت ساختار حکومتی: ضعف ساختارهای حکومتی و اختلافات داخلی باعث شد افغانستان نتواند در برابر مداخلات خارجی ایستادگی کند. ایجاد یک حکومت ملی و فراگیر که نماینده تمامی اقشار جامعه باشد، یک ضرورت اساسی است.
- مدیریت اختلافات: افغانستان به دلیل تنوع قومی، زبانی و مذهبی همواره در معرض اختلافات داخلی بوده است. مدیریت این اختلافات با استفاده از گفتگو و سازش میتواند از تکرار بحرانهای مشابه جلوگیری کند.
نتیجهگیری
تجاوز شوروی به افغانستان یکی از فاجعهبارترین رخدادهای تاریخ معاصر این کشور بود. این حادثه نشان داد که اختلافات داخلی میتواند زمینهساز مداخلات خارجی شود و مردم یک کشور را به سمت ویرانی سوق دهد. با گذشت دههها از این رویداد، نسل جدید افغانستان باید از این تجربههای تاریخی درس بگیرد و با اتحاد، انسجام و تقویت حکومت، آیندهای روشن برای کشور خود بسازد.
منبع: برنامه زن و زندگی با مدیریت دکتر خیرالنساء فیضانی