در 38مین برنامهی زندهی «جنبش بیداری» با عنوان: «زوایای تاریک پشت پردهی بنام جبههی مقاومت غرب کابل» نکاتی را یاد آوری میکنم و قضاوت را به تاریخ نویسان بیطرف میگذارم.
من از بهار سال 1367 خورشییدی به بعد به عنوان مبلّغ در امورات فرهنگى به جبهات حومهی پایتخت کشور، همانند: سنگلاخ، میدانشهر، پغمان، شمالی، لوگر… شاهد شکست روسها در افغانستان بودم، تأسیس حسینیهی دهمسگین شمالی سال 1368 خورشیدی یکی از دستآوردهای من بود و همچنان در 14 ثور سال 1371 خورشیدی به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی کاروان بزرگ رهبران احزاب جهادی وارد کابل شدم و تا قبل از حاکمیت دور اول گروه طالبان در کابل بودم و پس از حضور جامعهی جهانی دوران حامد کرزی محمد اشرف غنی تا سقوط جمهوریت و حاکمیت فعالی در افغانستان بودم و از نزدیک در جزئیات نقاط قوت و ضعف احزاب و سازمانهای سیاسی بوده و هستم که بخش از خاطراتم، مخصوصاً بخش از فجایع دههی هفتاد در کتاب «ثابت قدم» (خاطرات من از جمهوریت تا جمهوری اسلامی افغانستان) آمده و قبلاً نیز پیشنهاد داده بودم که من آمادگی دارم تا تفصیلاً احزاب و سازمانهای سیاسی مورد نقد و آسیب شناسی قرار گیرد و برای عبرت آموزی نسلهای آینده مستند شود.
یکی از جعلهای تاریخ نیم قرن اخیر، مخصوصاً در جنگهای خانمانسوز داخلی دههی هفتاد، بالخصوص غرب کابل صورت گرفت، رعب، وحشت و جنایات ضد بشری غرب کابل در دههی هفتاد را «مقاومت غرب کابل» نامیدند، افغانستان امروز به تاریخ نویسان بیطرف نیازمند است تا «زواياى تاريك پشتپردهى بنام مقاومت غرب کابل» برای نسل امروز و فردای کشور روشن نمایند.
در شرایط فعلی پس از هیاهو و جعل کاران سه دههی گذشته مثل دایفولادی و عزیز رویش، اما و اگرهایی که هنوز وجود دارد، جادارد علاوه بر خاطرهنگاری از سوی نویسندگان و پژوهشگران در حوزه تاریخنگاری حوادث نیم قرن اخیر افغانستان دقیق و بصورت مستند مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد که ندانستن «تاریخ» خلا مهمی در هویت نوجوانان است. باید بدانیم که بخش از حزب وحدت و آنهم بهخاطر منافع حزب اسلامی دنبالرو حکمتیار شد و با ایجاد شورای هماهنگی با دولت مجاهدین جنگیدند و فجایع زیادیخلق شد و پیوند بخش از حزب وحدت با حزب اسلامی فرزندان نا مشروع و از جمله بهنام «مقاومت غرب کابل» را خلق نمودند که باعث شرمندگی و سرافکندگی بخش از مردم کابل شدند. عبدالعلی مزاری رئیس یکی از شاخههای حزب وحدت و احمدشاه مسعود رئیس شورای نظار دشمنان سرسختی همدیگر بودند که من صحبت خود را با سخنان احمد شاه مسعود در باره مزاری و متحدینش شروع میکنم که مسعود در یک کلیپ ویدیویی در شبکههای اجتماعی نیز موجود است، او در خلق فجایع کابل مزاری و شورای هماهنگیرا مقصر میداند و در مصاحبهی که از مسعود بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی منتشرشده اینطوری اظهار میکند: «فکر نکنم پیش هیچ کسی شکی باقی باشد که مزاری وابسته به ایران نیست و مزاری وابسته به ایران نبوده، به همه معلوماست که مزاری وابسته به ایران بوده و ایرانیها خواستهی بخصوص خود را در کشورما داشت، به همین ترتیب دوستم در ارتباط ازبکستان و بقیه کشورها، با ملتما مواجه شدند به یک جنگ ناخواسته که قصداً از طرف همسایهها توسط همچون عناصر خود فروخته تحمیل و ادامه یافت و تا به امروز ما شاهد این مسئله بوده و هستیم.
من خداوند را سپاسگذارم که این لطف پرور دگار و مقاومت مردم، اخصاً مقاومت مردم کابل در بدترین شرایطی بود، اما دشمنان آرامش مردم افغانستان موفق نشدند.
آی اس آی موفق نشد که دست نشاندهی خود را بقدرت برساند، ایرانیها موفق نشد که گوشهی کابل را برای ما لبنان دیگری درست کند و بتوانند در اینجا یک پایگاهی بسازند، آرزوی که ازبکستان و باقی کشورها داشتند که سرحدات شمالی را توسط دوستم در افغانستان تأثیرات خود را داشته باشند هیچ یکی از آنها موفق نشدند.
حکمتیار شکست خورد، مزاری گِلَم چیده شد، دوستم هم با وجود همه تلاشهایش در جنگهای شمال ناکام ماند.»
و همینطور دکتر عبدالله در مصاحبهی ویدیویی با خبرنگاری ادعای حمایت مردمی دارد و میگوید: چهرهی کاذیب که از حکمتیار به عنوان نماینده پشتونهای افغانستان، یا مزاری به عنوان نماینده اهل تشیع افغانستان، یا دوستم قاتل نیمی ازبیکهای افغانستان است، به حیث نماینده ازبیکهای این کشور باشند، تمام اقوام افغانستان، آنهایی که افغانستان آزاد میخواستند از ما پشتیبانی نمودند.
من چند سوال از کسانی دارم که خلق فجایع در غرب کابل را مقاومت مینامند:
27 جنگ در غرب کابل و بشتر علیه حزب و مردمش صورت گرفت که متأسفانه خلق آن فجایع توسط تفنگ بدوشان غیر مسئول، امروز لکهی ننگی در تاریخ کشور ثبت است، چرا آیتالله العظمی محقق کابلی قبل از سقوط افشار اینگونه جنگها را حرام و با آن مخالفت نمودند که به همین دلیل بسیاری از فرماندهان انشعابی حزب وحدت در جنگها تعلل ورزیدند. در صفحه 63 کتاب «نصایح اخلاقی» آیتالله العظمی محقق کابلی آمده: «کسی که شیعهای را میکشند ذلیل است… یکی از وظایف برادرانی که داخل میروند باید این تبلیغ را بکنند که هرکسی که در این جنگهای داخلی اشتراک کنند و کمک کنند و مباشرتاً جنگ کنند اگر کشته شوند مستحق جهنم هستند.» و در جای دیگر این کتاب آیتالله محقق کابلی آمده: «قدرت طلبی، شهرت طلبی، ریاست طلبی… اگر یک طرف مهاجم باشد و طرف دیگر مدافع، فقط مهاجم جایش جهنم میباشد…» و « کشتههای جنگهای داخلی در قبرستان مسلمین نباید دفن شوند… «القاتل و المقتول كلاهما في النار»[1] قاتل و مقتول هر دو در جهنماند. چونکه هیچ انگیزه خدایی ندارد…»
شیخ عبدالله مهاجرانی در صفحه 132 کتاب «ریشههای جنبش اسلامی افغانستان و آسیبهای آن»، به نقل از محمد اکبری، متحد سابق مزاری و یکی از موسسین حزب وحدت مینویسد: «مزاری بهخاطر کار تشکیلاتی «تعیینات حزب وحدت» و ترس از اینکه ممکن است دو باره رئیس حزب انتخاب نشود، کودتای 23 سنبله 1373 خورشیدی را علیه من راه انداخت و غرب کابل را به آتش کشید، بیمارستانهای کابل و صلیب سرخ را مجروحان جنگ پر نمودند. در این صورت میتوان گفت: انحلال احزاب و تأسیس حزب وحدت یک دامی برای به گروگان گرفتن چهرههای سیاسی، اجتماعی و مردم مظلوم تشیع افغانستان بود، زیرا وحدت با قاتل ملت معنی نداشت، او میخواست محمل و پوششی برای مفاسد گذشتهأش درست کنند و تاریخ انقلاب را دور بزند و به شکل دیگری خون به پا کند؛ با این تفاوت که این دفعه بنام ولایت فقیه و نماینده تقلبی سید مهدی هاشمی صدها انسان را از زن و مرد، کوچک و بزرگ را به خاک و خون کشید؛ اما در این مرحله با استراتژی هزاره گرایی، بنام عدالت اجتماعی بزعم باطل خود علیه به اصطلاح خائنین ملی و شورای نظار و سیاف صف بندی نمود.»
همچنان مهاجرانی در صفحات 132 و 133 همین کتاب نوشت: زیرا دو چیز مزاری را مستبد و خود کامه ساخت:
- امکانات مادی، دلارهای دریافتی از ستاد وزارت خارجه ایران .
- باور نژاد پرستانهی او که زمینه پذیرش عناصر نژاد پرست چون تنظیمیهای نسل نو هزاره را به سرعت فراهم نمود.»
مهاجرانی در صفحه 127 این اثرش اضافه میکند که دکتر سید محمد سجادی لعلی از اعضای شورای عالی نظارت حزب وحدت اسلامی، سال 1372 خورشیدی سخنرانی که در مسجد ابوالفضل گلشهر مشهد پیرامون جنگ افشار داشت، چنین اظهار نمود:
«در چنین شرایطی حزب وحدت با حزب اسلامی که از هر جهت درمانده و مستأصل شده بود ائتلاف نموده وقتی که افشار مورد حمله قرار گرفت، از حزب اسلامی کمک خواسته شد، گلبدین حکمتیار نیز به نیروهایش دستور داد که حزب وحدت اسلامی را در راکت باران علیه شورای نظار کمک کند، اما مواظب باشید که ما حزب وحدت اسلامی ضعیف را میخواهیم.»
آنها در طرح اين اتهامات خود، جز سخنان عقدهمندانه و عکسالعمل مزارى كه پس از فاجعهی ٢٣ سنبله 1373 خورشیدی ایراد کرد و تنها انورى و هادی را از حرکت اسلامى و سلطانى را از هواداران اكبرى بهواسطهگرى بين مسعود و قوماندانانش متهم ساخت، هيچ سند و مدرك و دليلى بر مدعاهاى خويش ندارند و فقط هواى گیرکرده عدهاى نابالغ و نادان هم كه تعدادشان بسى اندك است به گفتههاى آنان هورا مىكشند.
ازاینرو به جعل تاريخ پرداخته، مخصوصاً نسل جوان هزاره را با همان دروغهای خود توجيه كنند، به همین دلیل در این برنامه براى افشاى حقايق و جلوگيرى از تاریخسازی دروغين، مىكوشيم تا زواياى تاريك فجایع غرب کابل را روشن سازیم و نسل امروز ما باید در جريان حقايق قرار گیرند و به فرموده قرآن کریم: فاعتبروا يا اولى الابصار[2] نسل جوان از تاریخ عبرت بگیرید که دوباره همچون رهبران نالایق بر شما مسلط نشوند.
من از قوم وند چند پرسش دارم که این عملکردهای شما چه سنخیتی با مقاومت دارد؟
– در کجای دنیا سراغ دارید که مردم خود را بکشند و نامش را مقاومت بگذارند؟
– در کجای دنیا سراغ دارید که همکاران خود را بخاطر قدرت طلبی نابود کنند، در افغانستان ما شاهد اختلافات بین سران احزاب بودیم و نه مثل حزب وحدت که نزدیک بودم سران موسس آن به دست همدیگر کشته شوند و بعضاً کشته هم شدند.
– از جنایات عبدالرحمان خان تا به امروز بررسی کنید کدام قوم توسط هم حزبیهای خودش شکنجههایی را در کوتی گانَی دیدند که در تاریخ بشریت بی سابقه بوده است.
مگر رقص مرده، تجاوز به زنان و ناموس قوم خودش، سرباز گیری زیر سن که جزو جرایم جنگیست، به فساد کشاند جوانان و اعتیاد به مواد مخدر و شراب نامش مقاومت هست؟
آیا تغییر نام مصلی خاتم الانبیا(ص) به مصلی مزاری جزو اهداف مقاومت است در همین باره از آیتاللهالعظمی محقق کابلی استفتاء و ایشان چنین پاسخ داد:
«بسمه تعالی» محضر مبارک حضرت آیتاللهالعظمی محقق كابلي(دامت بركاته)
در اين اواخر عدهای با حمله به مجتمع خاتمالانبیا(ص) لوحهاي كه به نام مصلی خاتمالانبیاء(ص) بود، آن را به نام آقاي مزاري توسط افراد خاصي تغیير دادهاند و بناً از حضرتعالی بهعنوان «حاكم شرع» تقاضا میشود نظر مبارک تان را در اين زمينه بيان فرماييد.
با احترام / جمعي از طلاب و مقلدين حضرتعالی در غرب كابل
«بسمهتعالی»
در فرض سؤال چون در سابق آن مسجد و مصلی به نام یکی از معصومین(ع) بوده و حالا هم به نام آن معصوم باقی بماند و روح شهید مزاری هم راضی به آن هست و اختلاف بین مردم هم واقع نمیشود. همینطور تحت عنوان دیگری نیز از ایشان سؤال شده وی در پاسخ آن نیز مینویسد: در فرض سؤال، بعد از اسماء خداوند متعال بهترین اسم، اسامی ائمه معصومین و فاطمه زهرا(س) است و لذا به همان اسم باقی بماند.
به کتابهای ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺷﮑﺴﺖ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺤﺮﻭﻡ (ﺭﻭﺍﯾﺖِ ﺳﺘﯿﺰﻫﺎ ﻭ ﺧﺼﻮﻣﺖﻫﺎﯼ ﺳﺮﺍﻥ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺤﺮﻭﻡ). ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻗلیتﻫﺎﯼ ﻣﺤﮑﻮﻡ، ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺰﺍﺭﻩﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﻞ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ … (ﺭﻭﺍﯾﺖِ تلخِ ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﺩﺍخلی ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺷﯿﻌﯽ) و حتی بگذار نفس بکشم عزیز رویش را بخوانید که دست آورد جنگ سه سالهی مزاری در غرب کابل بنام مقاومت چی بود؟
– آیا تبدیل حزب وحدت به یک حزب وحشت مقاومت است؟
– آیا مزاری در لیست یکی از کمیتههای ملل متحد به عنوان جنایتکاران جنگی مقاومت است؟
– آیا نفرت پراکنیهای قومی و دشمنی با سایر اقوام مقاومت است؟
– ترور چند تن از سران گروه مجاهدین مستضعفین و از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت در سرک سیلو و هرچند بعداً ترور آنهارا به گردن حزب اتحاد انداختند. نا کام ساختن طرح شورای حل منازعات قبل از جنگ افشار که نجمالدین مصلح از ولسوالی جرم ولایت بدخشان که رئیس اداره امور ریاست آن را به عهده داشت و از مکرویان با همکاری جنبش ملی دوستم اختتاف و به زندان کوتی گانی منتقل و با فجیع کشته می شود. ترور دگر جنرال میرهاشم هاشمی از شیعیان چنداول، قبل از جنگ افشار که برای صلح تلاش می کرد. ترور غرجستانی در پیوند ملاقات با دوستم قبل از جنگ افشار. هتک حرمت به دکتر ودیر صافی در مأموریت صلح طلبی، قبل از جنگ افشار وندی در دهمزنگ او را نگه داشتن که وزیر سواری هم تجربه کنیم، جدا شدن دوستان قدیمی مزاری قبل از جنگ افشار، توافق مخفیانه با حکمتیار به منظور کودتا علیه دولت، قبل از جنگ افشار همه این موارد چه سنخیتی با مقاومت دارد؟
– در مجموعه پس از سکوت آثار مرحوم علی جان زاهدی بخوانید که از شیشهخور، مارخور، معاون خدا، بچهی خدا دیوانهها چه سنخیتی با ارزشهای مذهبی و ملی تشیع و هزارهدارد که در نهایت به عوامل تضعیف و چند شقهشدن حزب وحدت شد.
– فرار مزاری با لباس مبدل چی سنخیتی با مقاومت دارد؟
– این چه مقاومتی بود یاران قدیم مزاری مسیر خود را جدا کردند؛ صادقی پروانی فتوای قتل مزاری را می دهد؛ شیرحسین مسلمی تصمیم به ترور مزاری را می گیرد؛ ابوذر غزنوی به منتقد و مخالف مزاری تبدیل می شود و دهها نمونه دیگر و در نهای به گفته محمد محقق که در کنفرانس مطبوعاتی جنبش روشنایی خلیلی را با هم دستی آی اس آی پاکستان متهم به قتل مزاری نمود.
– اگر می خواهید بیشتر بیشتر از رازهای پشت پرده کشته شدن مزاری بدانید کتاب «ریشه های اصلی بحران بی هویتی در جامعه هزاره» که طرفداران محقق نوشته بخوانید…
نتیجه کار مقاومت غرب کابل، نفرت پراکنی محقق نسب، رئیس خود خوانده دادگاه عالی جمهوری دموکراتیک هزارستان در فرانسه علیه پشتون ها، در حال مزاری در کنار فاشیست پشتون آقای حکمتیار ایستاد و نامش را مقاوم گذاشت.
در جواب محقق نسب که حکومت گذشته به هزاره جات چی کرد، مگر خلیلی، دانش و محقق 20 سال در راس حکومت نبودند، این ها به مردم چه کردند.
تنها مصرف امنیتی پیروان مزاری در جمهوریت سالانه چهارملیارد افغانی میشد، میراث بجامانده شان تانک تیل، تالار عروسی، قصرسازی و شهرک سازی است. در رسانههای جمعی مراجعه کنید که در زمان جمهوریت، شیر محمد آخندزاده و دیگر نمایندگان در شورای ملی اعتراض نمودند که ۲۲ میلیون افغانی برای درمان بواسیر سرور دانش از کُد اختصاصی ۹۱ هزینه شد؛ آیاد دانش نمیتوانست با این هزینه زمین قبر مزاری را استملاک و رضایت مالک زمین بنمایند و یا حتی در همان منطقه خود یک مکتب بسازند.
منبع: صفحه فیسبوک محمد علی مقدسی
[1]. نهج البلاغة خطبه ۳۱ .
[2]. سوره حشر، آیه 2 .