نمایش نوار ابزار

سقوط جمهوریت و حاکمیت امارت

سه شنبه ۳۰ اسد ۱۴۰۳

در 28مین برنامه جنبش بیداری عرض‌کنم، ۲۴ اسد 1400 خورشیدی روز سقوط جمهوریت چگونه رُخ‌داد؟

من 3 سال قبل، روز سقوط جمهوریت و بقدرت رسیدن حاکمیت فعلی‌را در کابل بودم و صحبت خودم را با خاطرات آن‌روز این‌گونه آغاز می‌کنم، من در خوشحال مینه کابل در خانه‌ی شخص که یکی از پشتون‌ها مستأجر بودم، آنجا امنیت خوبی نداشت، تا گرفتن خانه‌اجاره‌ی مناسب دیگر قرار بود روز 14 اسد از خوشحال خان مینه وسائل خانه‌ی مان را به قلعه ناظر غرب کابل منزل یکی از بستگانم منتقل نمایم، وسایل خانه را به موتر باربری آماده نمودیم، همین‌که خواستیم درب گراژ حویلی باز و آنجا را ترک نماییم، دیدم سرک محل سکونت ما خیلی شلوغ و وضعیت غیر عادی وسایل نقلیه و افراد پیاده همه در حال دویدن به طرف سرک سیلوهستند، شهروندان کابل، خصوصاً جوانان کوله پشتی‌ها به دوش‌شان به جاده‌ها ریختند و اکثراً با پای پیاده می‌دوند، هیچ کسی پاسخ نمی‌گویند، فوری صفحه مجازی‌را دیدم که خبرعاجل از ورود نظامیان طالب به پایتخت کشور و ارگ ریاست جمهوری‌است.

در این روز هزاران نفر را دیدم که بخاطر فرار از کشور و با چهره‌های غم‌گین، با پای پیاده به سوی میدان هوایی کابل هجوم بردند، مردم از ترس و دلهره‌گی که داشتند اعضای خانواده و بچه‌های خوردسال خود را و چنانچه گفته می‌شد که حتی اطفال شان‌را در میدان هوایی کابل بجا گذاشتند، در کلیپ‌های نشر شده همه دیدیم که حتی جوان‌های تحصیل کرده و نخبه‌گان کشور خودشان را بر بال و تایر هواپیما چسپاندند، تعداد دیگری از مردم در حصر خانگی خود را قرار دادند و ما هم به قلعه‌ی ناظر رفتیم و این روز، روزی غم انگیزی بود که بهتر است به جزئیات آن رُخ‌دادها نپردازیم، به باور من یکبار دیگر خارجی‌ها چه بازی‌هایی‌را که نکردند، معمای فرار رئیس جمهور و بسیاری از مقامات حکومتی مردم را شوکه کرده بود و هرچه زمان می‌گذرد این بازی‌ها افشا می‌شود.

تاریخ سقوط نظام‌های افغانستان، خصوصاً در نیم قرن اخیر، برخی روسای جمهور این کشور هم سرنوشت‌اند و از جمله؛ دکتر نجیب و دکتر غنی؛ سرگذشت و سرنوشت شان شبیه هم بودند، تفاوت آنان این بود، دکتر نجیب، آخرین رییس جمهور رژیم کمونیستی، موفق به فرار نشد و از میدان هوایی کابل بازگشت خورد و اما غنی و همین‌طور بعضی مقامات دیگر جمهوریت از میدان هوایی کابل زمینه‌ی خروج و فرارشان فراهم شد؛ دکتر نجیب پس از سقوط حکومتش و آغاز حکومت مجاهدین، پنج سال در دفتر سازمان ملل در کابل بود و بلافاصله پس از تسلط دور اول گروه طالبان، سال ۱۳۷۵ خورشیدی به دار آویخته شد و اما دکتر غنی با چهار خودرو و هلی کوپتر همراه پول نقد از افغانستان فرار کرد و گروه حاکم کابل را تصرف و در کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان پشت میز کار غنی رئیس‌جمهور متواری این کشور نشستند؛  لذا این دو رئیس جمهور هم‌سرنوشت یکی در دام افتاد و دیگری‌را نجات دادند؛ ماه‌ها قبل از سقوط جمهوریت بینین‌سوان این تحلیل را داشت که دکتر غنی هم‌سرنوشت دکتر نجیب خواهد شد و در نتیجه دیدیم که در ۲۴ اسد 1400 خورشیدی، غنی پس از چاشت 15 آگست از افغانستان بیرون شد، جمهوریت سقوط کرد و امارت دوباره قدرت را به دست گرفت.

3 سال پیش در ظرف 9 روز اکثر ولایات افغانستان به‌گونه‌ی کامل سقوط کرد و برای دومین بار، طالبان قدرت‌را در افغانستان به دست گرفت. شبکه‌ی خبرگزاری‌ها شام روز 24 اسد کلیپ‌هایی را از ارگ به رسانه‌های جمعی منتشر کردند که برخی از اعضای گروه طالبان در دفتر اشرف غنی دیده شد. دکتر عبدالله، سابق رییس شورای عالی مصالحه ملی با چهره‌ی خسته در رسانه‌ها ظاهر وگفت: «رییس‌جمهور پیشین افغانستان، افغانستان را ترک کرد.»

حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین افغانستان گفت: «بالای مردم صدا می‌کنم که به آرامش در خانه‌های خود باشند.»

ذبیح الله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی 3 روز پس از سقوط کابل برای نخستین‌بار در یک نشست خبری در کابل ظاهر شد و فرمان عفو عمومی‌را به نظامیان حکومت پیشین اعلام کرد.

بعضی‌ها فکر می‌کردند که با ورود طالبان مثل ورود مجاهدین، ثور 1371 خورشیدی در کابل هرج و مرج ایجاد می‌شود، سقوط جمهوریت و حاکمیت امارت برای بسیاری‌ها دور از انتظار بود. ولی من با جمعی از دوستان در نیمه جدی 1378 خورشیدی سفری به دوحه داشتیم، مطمئن شدیم که طالبان آمدنی‌ست، در مذاکرات آنان جمهوریت فراموش شده بود، اعضای دفتر سیاسی قطر از مذاکرات شان با امریکایی‌ها راضی بودند، آن‌ها در لابلای صحبت‌های شان در جستجوی طرحی بودند که افغانستان بدون خونریزی به آن‌ها تسلیم داده شود که چنین شد، فرصت بود من در باره آن سفر و صحبت‌که با اعضای سیاسی دفتر طالبان قطر شد توضیح خواهم داد.

بهرحال! محمد اشرف غنى آن‌قدر غرور داشت که خود را شکست ناپذیر می‌خواند، عملیات‌های ساختگی‌را در سخنرانی خود مهندسی می‌نمود، وقتی راکت فیر می‌شد دکمه‌ها لباسش را باز می‌کرد و یا در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بود: من به امان‌الله خان پادشاه فقید افغانستان احترام می‌گذارم اما او فرار کرد، من فرار نمی‌کنم. در نهایت فرار کرد و گروه طالبان ۲۴ اسد 1400 خورشیدی، جمهوریت را سقوط داد و پایتخت کشور را به دست گرفت و 24 اسد را سالانه جشن می‌گیرند و آن‌را رخصتی عمومی اعلام کردند.

سرانجام 3 سال پیش آخرین سرباز امریکایی روز 9 ماه سنبله ۱۴۰۰ خورشیدی از افغانستان بیرون شد و امریکا به حضور 20ساله نظامی‌اش در افغانستان پایان داد. اما جنگ در ولایت پنجشیر میان جبهه موسوم به مقاومت و نیروهای امارت برای بیش از 20 روز ادامه یافت و سرانجام در 15 ماه سنبله سال ۱۴۰۰ خورشیدی این ولایت نیز به دست امارت سقوط کرد و با این کار نظام جمهوری که بنیاد آن ۲۰ سال پیش در بُن آلمان گذاشته شده بود، ریشه‌هایش خشکید. با 3 ساله‌شدن امارت تاکنون هیچ کشوری آن‌را به رسمیت نشناخته و دیده شود که سرنوشت آن با جهان در آینده چه خواهد شد. من این بازی‌ها را مدیریت بحران از سوی امریکایی‌ها می‌دانم که از جهاد آغاز شد وتا هنوز ادامه دارد. امریکایی‌ها در دوران جهاد وقتی متوجه شدند که مردم افغانستان فرصت خوب برای شکست رقیب سیاسی شرقی‌اش روس‌هاست، احزاب جهادی، بیشتر حزب اسلامی و جمعیت اسلامی را کمک کردند و درحقیقت جهاد این کشور پس از چند ماه اول خیزش‌های مردمی، ابزاری شد برای امریکا و هم‌پیمانانش که این دوره را می‌توان گفت پروژه امرکایی‌هاست.

اما از نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد بدینسو، حدود 14 سال مذاکرات گروه طالبان با امریکایی‌ها ادامه یافت، آنان به توافقات محکم رسیدند که حتی جمهوریت از جزئیات این توافقنامه‌ها بی اطلاع بودند، باور من این است که فعلاً نیز طبق همان توافقات عمل می‌شود و حتی محدودیت‌ها و از جمله منع رفتن دختران بالای صنف 6 مکتب و دانشگاه را من توافق پشت پرده می‌دانم.

سوال مهم دیگر این است که چه عواملی باعث سقوط جمهوریت شد؟

بعضی از بقایای جمهوریت ۲۴ اسد را روز نحس نامیده‌اند، باید این واقعیت تلخ را بپذیریم، هرچند سیگار در گزارش خود که با حدود 100 مقام فعلی و قبلی و کارشناسان مصاحبه کرده: 6 عامل‌را سبب فروپاشی حکومت پیشین افغانستان می‌داند و اما من یکی از مهم‌ترین عامل اصلی را فساد اداری و جزیره‌های قدرت‌را باعث شکست جمهوریت می‌دانم.

گذشته از فساد بی حد و حصر حلقه‌ی ارگ ریاست جمهوری، تعداد اعضای پارلمان، رهبران احزاب سیاسی، در جامعه تشیع تیکه‌داران که سه دروازه در ارگ برای فیلتر شدن جامعه‌ی مظلوم شیعه و هزاره گذاشته بودند، تنها مصرف امنیتی پیروان مزاری در زمان جمهوریت سالانه چهارملیارد افغانی می‌شد، میراث بجامانده‌ی آن‌ها شهرک‌سازی‌های غیر قانونی، تانک تیل، تالار عروسی و قصرسازی است. ‏طبق اظهارات مدیران بانک یو بی اس محمد کریم خلیلی به عنوان یک میلیارد، بیش از 94 درصد سرمایه‌های خانوادگی او 2 میلیارد 371 میلیون دالر شفاف نیست اجازه خروج پول را از بانک ندارد. اما زندگی مردم بهسود، حتی قول خویش زاده خلیلی تغییر نکرده و فاقد مدرسه و شفاخانه است  و همچنان در رسانه‌های جمعی مراجعه کنید که در زمان جمهوریت، شیر محمد آخندزاده و دیگر نمایندگان در شورای ملی اعتراض نمودند که ۲۲ میلیون افغانی برای درمان بواسیر سرور دانش از کُد اختصاصی ۹۱ هزینه شد؛ آیاد دانش نمی‌توانست با این هزینه زمین قبر مزاری را استملاک و رضایت مالکین زمین را به دست بیاورند و یا به وضعیت اسفبار اقتصادی خانوادگی مزاری رسیدگی نمایند.

عوامل دیگر سقوط جمهوریت این بود:

  1. جمهوریت بر واقعیت‌ها باور نداشتند، ازخدا بریده بودند و به امریکایی‌ها ایمان آورده بودند و از جمله عوامل اصلی این فروپاشی‌ست.
  2. سقوط جمهوریت از روزی آغاز شد که توافقنامه دوحه امضا شد، در این توافقنامه تنها منافع طالبان و امریکا در نظر گرفته شد.
  3. دخالت سفارتخانه‌ها در تعیین مقامات حکومتی و وابسته شدن بیش از حد جمهوریت به خارجی‌ها باعث فروپاشی نظام شد.
  4. ایالات متحده امریکا با هزینه بیش از ۱۴۵ میلیارد دالر تلاش کرد که یک حکومت مبتنی بر نهادهای با ثبات، دموکراتیک، مردمی، فراگیر و مسئول را در افغانستان ایجاد کند، بلکه غرق فساد شد و جامعه‌ی جهانی نتوانستند فساد را از بین ببرد.

– وضعیت حاکمیت فعلی با جمهوریت چه‌قدر تفاوت دارد؟

یکی از ویژه گی‌های مهم تصویر جدید تغیر در وضعیت قدرت حاکمیت فعلی‌ست، سرمایه‌های غیر مشروع که مقامات قبلی به زور از حکومت‌های ضعیف به دست آوردند از اختیار دزدان جمهوریت بیرون نموده و اکنون در اکثر مناطق کشور امنیت برقرار است و صدها مانع در داخل شهر و همین‌طور پوسته‌ها از شاهراها و جاده‌های عمومی برداشته شده و برای آینده برنامه ریزی می‌کنند، درجمهوریت هرگروه به زور نام مراکز علمی و آموزشی، جاده و چهار راهی را به نام مسئول یک حزب سیاسی گذاشته بودند که هرکدام در خرابی کابل نقش داشتند، پل سوخته پر از تصاویر شده بود، حداقل حاکمیت فعلی مثل آن‌ها عمل نکرده و این‌ها رهبران خود را دراین نام‌ها جایگزین نکردند. امید وارم حاکمیت فعلی به وعده‌های خود عمل کنند تا گرفتار سرنوشت جمهوریت نشوند.

17 جدی 1398 خورشیدی بر اساس دعوت وزارت خارجه کشور قطر همراه چند تن از دوستان در دوحه پایتخت کشور قطر رفتیم، همزمان با ورود ما به دوحه، شیر محمد عباس استانکزی از سوی طالبان و زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا  در روند صلح افغانستان مذاکره داشتند، در این مرحله از مذاکرات آنان، ما در هوتل موونپیک، خلیل‌زاد و هیأت همراه او در هوتل شرایتون گرند دوحه مذاکره اقامت داشتند و ما نیز با 7 تن از اعضای دفتر سیاسی طالبان در نشست سه مرحله‌ی حدود 12 ساعت پیرامون پايان خاتمه‌ی جنگ و بازگشت صلح و امنیت داشتیم، دقیقاً 50 روز بعد از این نشست، توافق نامه‌ی صلح میان طالبان و امریکا به امضا رسید.

در این نشست‌ها مسئولیت گفتگوی روزهای اول و دوم را از سوی طالبان، شیرمحمد عباس استانکزی و روز سوم را مولوی شهاب‌الدین دلاور به عهده داشتند. آنچه که به عنوان اولویت می‌خواهیم در این نشست مطرح ‌نماییم، مصالح عمومی و دغدغه‌های شهروندان افغانستان، مخصوصاً جمعیت هشت میلیونی اهل تشیع این کشور مطرح شد از این‌قرار بود:

– حفظ رسمیت مذهب جعفری در قانون اساسی کشور

– حفظ و مصئونیت قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان

– حضور مردم تشیع به تناسبت نفوس، لیاقت و شایستگی در نظر گرفته شود

– تأمین امنیت مراکز مذهبی، علمی، فرهنگی و آموزشی اهل تشیع

– حقوق انسانی اتباع افغانستان و از جمله زنان و جایگاه جامعه‌ی مدنی با معیارهای دینی و بین‌المللی در  این کشور.

آن‌ها این موارد را بصورت شفاهی پذیرفتند و گفتند قبل از توافق با امریکایی‌ها هیچ تفاهم نامه‌ی را امضا نخواهیم کرد. وگفتند ما حاضر نیستیم که حتی یک پیره زن هم از ما ناراض باشد و به خواسته‌های شان تن می‌دهیم، تا زمانی‌که شورای امامیه مطالبات تشیع را داشتند، کار به خوبی پیش می‌رفت و اما بر اساس مصالح و تفاضای بعضی بزرگان این مسئولیت به عهده شورای علمای شیعه گذاشته شد، اما تا هنوز بار عملی نداشته و دلیلش این است که شورای علمای شیعه مستقل نیستند و با دخالت بیرونی‌ها با چالش‌هایی روبروست.

تا اینجا بصورت کلی از عوامل سقوط جمهوریت و 3 ساله شدن امارت نکاتی را یاد آوری نمودم، جزئیات بیشتر سلسله گفتگوهایی را می‌طلبد که از عهده‌‌ی این برنامه خارج است.

به عنوان پایان بحث مطلبی را حیف می‌دانم که گفته نشود. آنانی‌که در جمهوریت مسئولیت داشتند به مردم خیانت کردند، مباحث قومی، سمتی و لیسانی را دامن زدند، جزیره‌های قدرت ساختند و چه جنایاتی‌را که انجام ندادند، مردم و تاریخ زخم‌های کهنه‌را هیچ‌گاهی فراموش نمی‌کنند. اولین بار که گروه طالبان مسلط شدند، عامل آن مشخصاً جنگ‌های خانمانسوز میان حکمتیار، مزاری و دوستم با دولت مجاهدین بود، اولین معامله برای سقوط دولت وقت و بقدرت رسیدن طالبان مزاری بود که تمام امکانات نظامی اهل تشیع را به طالبان تسلیم و زمینه سقوط دولت مجاهدین را فراهم کرد. مزاری 300 نفر را به جنگ طالبان به غزنی فرستاد و 30 نفر زنده نماند کسی پرسان نکرد، بعد همه سلاح‌های سقیله و خفیفه مردم غرب کابل را به طالبان تسلیم کرد و بعد به ملابرجان نامه نوشت که سلاح‌های مارا به ما برگردان که علیه دولت مجاهدین بجنگیم.

دومین معامله را در سقوط جمهوریت علاوه عواملی‌را که قبلاً ذکر کردم، فساد اداری در حد بود که مقامات جمهوریت پول برق منزل شخصی‌خود را تحویل نمی‌دادند از جامعه‌ی تشیع خلیلی، محقق و دانش دروازه‌هایی را در ارگ ریاست جمهوری ایجاد کردند که از جامعه‌ی شیعه و هزاره کسی بدون فیلتر با حاکمیت رابطه نداشته باشند، قوم گرایی و قوم فروشی توسط تیکه‌داران به اوج خود رسید، جنرال چهار ستاره توسط حزب و قوم خودش از فضای دایکندی بازگردانیده می‌شود. مردم بخاطر عمل کرد اشتباهات مزاری در دهه‌ی هفتاد قربانی خشونت می‌شوند، استفاده ابزاری از مذهب و قوم می‌نمایند، جاده را بنام رهبران خود می‌گذارند و عکس‌های جنایتکاران جنگی را در جاده‌ها نصب کردند و عمل آن‌ها بدتر از حاکمیت فعلی‌ست البته مسئولیت این‌عملکردها به تعداد از سیاسیون مخالف مزاری هم بر می‌گردد که بقول صائب تبریزی که سال‌ها پیش، بیتی سروده که شاید امروز معنای آن صریح تر و آشکار تر است.

 اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست / اشک کباب موجب طغیان آتش است

دو تذکر به عنوان نتیجه‌ی صحبت‌هایم داشته باشم، تذکر اول من به بعضی از برادران عزیز اهل سنت و اقوم پشتون و تاجیک است که حتی برخی تحصیلکردهایش از شیعه و هزاره در شبکه‌های اجتماعی تصویر بدی‌را ارائه می‌کنند، به این عزیزان بگویم شما تحقیق کنید و به این نتیجه می‌رسید که اصحاب وند و جنایتکاران جنگی هیچ سنخیتی با شیعه و هزاره ندارند و بیشتر تاوان را شیعه و هزاره تا هنوز بخاطر جنایات آنان می‌پردازند، خواهشاً عملکرد مزاری و دارو دسته‌اش را به نام شیعه و هزاره یاد نکنید.

تذکر دوم من به نسل جوان شیعه و هزاره‌است که تحت تأثیر تبلغات منفی طرفداران مزاری قرار گرفته‌اند، به عنوان مثال:

جوانی به نام محمد سرور جعفری که پدرش از مجاهدین سابق حرکت اسلامی و از مخالفین سرسخت سازمان نصر و باند مزاری بود و اصالتاً از مردم قل خویش است. این جوان مسئول بخش فرهنگی شورای عالی حرکت اسلامی به رهبری دکتر محمد عارف شاه‌جهان بود. من با بخش از انتقادات وی که در استعفایش از سِمت مسئولیت فرهنگی شورای عالی حرکت اسلامی نوشته بود موافق هستم و اما پستی را که در ارتباط با مصاحبه من با کاکتوس نوشته بود، دو مشکل دارد و امید وارم تعمد نباشد ورگ قومی ایشان برجسته نشده باشد.

مورد اول: از رقص مرده، کوبیدن میخ، بریدن سینه‌ی زن‌ها سندی ارائه نکرد. با آنکه جناب جعفری در آغاز می‌نویسد که با من با دقت مصاحبه را تماشا کردم، حتماً تعمدی در کار است. من در پاسخ لشکری گفتم: آقای چکری می‌گوید؛ پولی را که آقای انوری از مسعود دریافت نمود مبلغ و موردش را نمی‌دانم ولی پس از چند روز فاجعه‌ی افشار صورت گرفت. من گفتم اولا مرحوم انوری عضو دولتی بود که بسیاری از احزاب با شمول حزب وحدت از آن‌ها امکانات می‌گرفتند که این دلیل معامله شده نمی‌تواند، دوماً، حرف چکری سندیت شده نمی‌تواند و اگر برای شما سندیت دارد، او گفت که من از صحنه‌های که جنازه‌ها را به چاه‌های پوهنتون انداختند فلم‌برداری نمودم که در آشیوی تلویزیون ملی موجود است.

مورد دوم: من در آن مصاحبه گفتم، مزاری بخاطر وزارت کلیدی جنگید، جعفری انتقاد نموده که این حق مزاری بود. آیا مزاری بخاطر وزارت کلیدی این همه مردم را باید به کشتن می‌داد و آن‌هم بخاطر جنرال خدیداد، دولت پذیرفته بود که در امنیت ملی از مجاهدین معرفی شود و نه فرد خلقی که مردم را قتل عام نموده بود. از سوی دیگر همین جعفری که در تشکیلات غنی کاظمی نیز هست و تا چند روز قبل مسئول فرهنگی شورای عالی حرکت اسلامی به رهبری دکتر شاه جهان بود. مگر نمی‌داند که 150 نفر از دکتر شاه جهان و اکثراً هزاره در اسکاد کشته شدند. سران موسس حزب وحدت در 23 سنبله 1373 خورشیدی نزدیک بود به دست نیروهای مزاری کشته شوند که با لباس مبدل فرار کردند. مرحوم آیت‌الله محسنی اگر رهبری‌اش را قبول داری، مزاری محارب و مفسید گفت و حتی 20 سال بعد از کشتن مزاری با قاطعیت گفت: که 20 سال از آن زمان می‌گذرد و این حرف قلبی من بوده و من سیاسی نگفتم و مزاری مفسد و محارب بود. مزاری باعث نفاق قومی در افغانستان و اختلاف میان تشیع این کشور شد و این جوان در آن زمان به دنیا نیامده بود و چنانچه بسیاری از مدافعین مزار یا آن زمان چریک به ادبیات دهه‌ی هفتاد بودند و یا اصلاً به دنیا نیامده بودند تا می‌دیدند که مزاری و طرفدارانش چه جنایاتی را مرتکب شدند که ذکر برخی جنایاتش دشوار است.

 امید وارم که حاکمیت فعلی خلاء همه شمول بودن حکومت شان با چهره‌های خوشنام، لیاقت و شایستگی را در نظر بگیرند و نه اینکه تیکه‌داران سابق که اکثر مردم تشیع از آن‌ها بیزار هستند و به امید صلح و امنیت سراسری در افغانستان و جهان.

 

مطالب مشابه