(از چگونگی ترور شهید حسین بخش مشهور به حاجی عبدالحمید شهرستانی)
در 29مین برنامهی زنده «جنبش بیداری» عرضکنم: چندین بار در لایوها گفتم که اگر در نیم قرن اخیر از تحولات افغانستان علیه جنایتکاران جنگی، خصوصاً دهههای شصست و هفتاد خورشیدی دادخواهی صورت میگرفت و جنایتکاران جنگی محاکمه میشدند و در جمهوریت دوباره آنها بقدرت نمیرسیدند ما امروز این وضعیت اسفبار را نداشتیم.
تا هنوز در برنامههای زنده «جنبش بیداری» شاهدان عینی و کارشناسان وقایع و رویدادهای نیم قرن اخیر افغانستان، صحبتهای زیادی نمودند، قبل از پرداختن به چگونگی ترور شهید حسین بخش مشهور به حاجی عبدالحمید شهرستانی، اشارهی کوتا دارم از قتلهای زنجیرهای، نه در سطح کل افغانستان که فرصت وسیع را میطلبد، بلکه بخش از جامعهای تشیع، احزاب و سازمانهای مورد حمایت بیرونیها که باعث فروپاشی اتحاد شیعیان و نخستین دولت اسلامی در هزارهجات شد، هرچند هفتههای آینده به مناسبت سالگرد تأسیس شورای انقلابی اتفاق اسلامی از جنایات دههی شصت یاد آوری خواهد شد و همینطور قتلها دستهجمعی که مزاری و محقق در شمال کشور انجام داد و حتی علما را در مساجد قتل عام کردند. با آنکه من یکی از منتقدان مرحوم آیتالله محسنی در رفتار سیاسی و اجتماعیاش هستم، اما یکی از شرایط پیوستن ایشان به حزب وحدت محاکمهی جنایت کاران جنگی که منظورش عبدالعلی مزاری و کسانی دیگر که در ردیف اول جنایتکاران قرار داشت و حالا متوجه میشویم که شرایط مرحوم محسنی منطقی بود، اگر آن وقت دادخواهی صورت میگرفت ما حد اقل درجامعهی تشیع پس از تشکیل حزب وحدت شاهد جنایات دههی هفتاد نبودیم. در فاجعهی 23 سنبله 1373 خورشیدی نزدیک بود که سران موسس حزب وحدت به دست همدیگر کشته شوند که بسیاری از مخالفین مزاری و از موسسین حزب وحدت با لباس مبدل فرار کردند که در بحث 23 سنبله چند هفته بعد به جزئیات آن پرداخته خواهد شد. همینگونه شفیع دیوانه که بعضیها او را مثل مزاری مقام خدایی برایش میتراشد، مگر همین شفیع دیوانه نبود که چند بار در کارته سه خانه مزاریرا معاصره کرد، در این روزها در شبکههای اجتماعی بحث شفیع دیوانه و به عنوان قومندان حزب وحدت و خلیلی به عنوان دبیر حزب وحدت به یک نفاق در جامعهی هزاره تبدیل شده؛ مزاری و دارو دستهی جنایتکارش لکهی ننگ است برای هزارهها. مهدی راسخ که به زور خودرا وکیل مردم ساخت، در پارلمان به عنون قانون گذار، علیه جمهوریت و به نفع طالب جنگید، امروز او در اروپا راحت زندگی میکند باید علیه او به عنوان جنایتکار جنگی در نهادهای عدلی و بینالمللی شکایت درج شود و اجازه ندهد که در نشستهای سیاسی حضور پیدا کند و همینطور سایر جنایتکاران.
پیشنهاد میکنم که در برنامههای بعدی «جنبش بیداری» چنانچه مناسبت خاصی نباشد، قتلهای زنجیرهای جامعه تشیع به معرفی گرفته شود. حزب حرکت اسلامی که ادعا داشت در بدنه آن شخصیتهای خوشنام جهادیست و در راس یک فقیه قرار دارد، در این حزب نیز قتلهای زنجیرهای صورت گرفت، آنچه که من میدانم برخی از شخصیتهای جهادی، منتقد علیه معاملهگران این حزب در دههی شصست ترورشدند، یکی از آن ترورها، ترور حاجی عبدالحمید شهرستانی بود، همینطور معلم غلام، عباس مشهور استاد امین، محقق دهن تنور، مشفق گردن دیوار، در بعضی از این قتلها دکتر صادق مدبر و ضامنعلی فیضی متهم است و همچنان جنرال حسین، جنرال یونس، سید ولسوال، بابه بای، شیخ غلام حسن کاشفی، استاد محمد موسی شفیق و تعداد دیگری از حرکتیها به دستور محقق ترور شدند و گذشته از آنکه از دیگر احزاب و رقبای داخلی و سازمانی خود را نیز ترور نموده که در کتاب ثابت قدم(خاطراتم) مفصل آمده. همچنان ترور شیخ عبدالحسین رضوانی در بامیان به دستور خلیلی با وضع بسیار فجیع و بسیاری از شخصیتهای حزب وحدت و همینطور خاندان بزرگ فرهنگی سرور سرخوش به عنوان خوانین توسط سازمان نصر و پاسداران جهاد ترور شدند.
در پایان دههی شصست بسیاری از فرماندهان حرکت اسلامی دکتر صادق مدبر و هاشم مهدوی از سیاه پیتاب بخاطر ارتباط شان با دولت دکتر نجیب از حرکت اسلامی اخراج شدند. میخواهم خاطرهی از ورود مجاهدین به کابل و بحث محاکمه جنایتکاران جنگی داشته باشم. وقتی که ما با کاروان رهبران جهادی وارد کابل شدیم، من در مدرسه محمدیه تپه سلام اتاق داشتم و روزها در کانینینتال میرفتم و در جلسات مرحوم آیتالله محسنی شرکت میکردم، آن زمان جنرال سید شاه حسین حسینی پغمانی، جنرال سیدغریب و انجنیر سید قاسم مسئول امنیت آیتالله محسنی در هوتل کانتیننتال بودند؛ روزها خبرنگاران ومردم در هوتل با آیتالله محسنی ملاقات داشتند، روزی خبرنگار صدا و سیمای ایران از آیتاللهمحسنی پرسید که حضرت صبغتالله مجددی، رییسجمهور اسلامی افغانستان عفو عمومی اعلام کرده است؛ نظر شما چیست؟
آیتالله محسنی گفتند که از اعلام آقای مجددی حمایت میکنند بهشرط اینکه محکمه اختصاصی تشکیل شود و کسانیکه بر مردم ظلم کردهاند صرفنظر از اینکه از کدام جناح یا تنظیم هستند، باید محاکمه شوند و ادعای عارضین بررسی شود. ایشان گفتند که بههیچوجه کسی نمیتواند حقالناس را ببخشد.
یکی از روزها که تعداد از مردم غرب کابل با آیتالله محسنی دیدار داشتند، نوبت به پرسش و پاسخها رسید، هاشم مهدوی مشهور به مهدوی آتش نفس که از مسئولین سابق پایگاه امام موسی بن جعفر(ع) جبهه سیاه پیتاب حرکت اسلامی بود، او به دلیل پیوستن به حکومت دکتر نجیب، حدود 6 سال پیش از حرکت اسلامی اخراج شده بود، بعد از شش سال بدون اینکه آیتالله محسنی به انگیزهی سؤال او توجه کند، مهدوی از آیتالله محسنی دیدگاهشان را نسبت به 3 تن از رهبران جهادی (گلبدین حکمتیار، عبدالرب رسول سیاف و یونس خالص) جویا میشود، آیتالله محسنی درباره خصوصیات اخلاقی و اعتقادی هرکدام از این رهبران توضیحاتی را داد و درنهایت آنها را افراد متعصب خواند و حضورشان در قدرت را به نفع جامعه تشیع نمیداند، مهدوی ادامه میدهد که نظرتان درباره برهانالدین ربانی چیست؟
آیتالله محسنی پاسخ میدهد، ربانی نسبت به رهبران نامبرده بهتر و بازهم مذهبی عمل میکند، مهدوی میخواهد تیر را به هدف بزند، میگوید: حاجآقا نظرتان درباره دکتر نجیب چیست؟
آیتالله محسنی میگوید دراین کشور، لائیکها چون به مذهبکاری ندارند، بهمراتب بهتر از این رهبران سنتی و متعصب برای اقلیتهای مذهبیست، مهدوی میگوید: شما تازه این موضوع را متوجه شدید ولی من 6 سال قبل فهمیدم.
همانطوری که گفته شد یکی از قومندانان حرکت اسلامی دکتر صادق مدبر که در سیاه پیتاب ولایت میدان قرارگاه داشت، طبق دستور رهبری این حزب از حرکت اسلامی اخراج شد و مجدداً به حرکت اسلامی پیوست و تا سقوط قطعهی اسکاد و معامله او با مزاری، دستور دستگیری او توسط مرحوم قاضی داود ناصری صادر شد، اما مدبر از وزیر اکبرخان با همکاری سفارت ایران به غرب کابل منتقل شد، مزاری به استقبالش آمد و گاوی را به رسم پیوستن رسمی مدبر ذبح کرد، و مزاری در بسیاری از صحبتهایش از مدبر، فیضی و بعضی مسئولیت دیگر حرکت دفاع میکرد و معلوم بود که ارتباطات بعضی مسئولین حرکت با مزاری نیز وجود داشت و در چند مورد از ترورهای مسئولین سیاه پیتاب شخص مدبر متهم است که یکی آنها ترور شهید حاجی عبدالحمید شهرستانی بود. شهرستانی اصالتاً از ولایت دایکندی بود؛ در بالای کوه چنداول کابل سکونت داشت؛ حاجی عبدالحمید شهرستانی در زمان جمهوریت داود خان عضو استخبارات بود. او شخصی فعال و اجتماعی بود که به مشکلات مردم محروم و بیواسطه، مخصوصاً کسانی که از نقاط دوردست و مناطق مرکزی به کابل میآمدند و به مشکلاتشان رسیدگی و در حل مشکلات آنان از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
همزمان با کودتای 7 ثور 1357 خورشیدی و به قدرت رسیدن احزاب خلق و پرچم و اشغال افغانستان توسط روسها، او در قیامهای کابل و جبهات مناطق مرکزی حضور فعال داشت و در دوران جهاد، حدود دوصدوپنجاه میل اسلحه که از حکومت وقت به غنیمت گرفت و در اختیار حزب حرکت اسلامی قرار داد. در قیام چنداول تعدادی از بستگان وی ازجمله دو تن از برادرانش، برادرزادهها، شوهر خواهر و برادرشوهر خواهرش در قیام چنداول جزء زخمیشدگان قیام چنداول بودند. آنها در مسیر شفاخانه دستگیر شدند. آنان تا اکنون مفقودالاثر هستند. برادرزادههایش و از جمله ابراهیم نیز در جبهه سیاه پیتاب به شهادت رسیدند. حالا کسانی هستد و از جمله بچههای نوروز ترکاری فروش به دروغ پدرش را سالار قیام چنداول مینامند.
در جوزای 1358 خورشیدی با همراهی حاجی عبدالحمید شهرستانی جلسات مقدماتی قیام چنداول در نخستین روزهای تصمیم شورای انقلاب سه جلسه منزل حاجی عبدالحمید شهرستانی و سه جلسه بعدی در منزل حاجی اکبر برادر کوچک حاجی عبدالحمید و بعد از آن جلساتیرا در منزل سید عیسی شهرستانی تحت عنوان شورای انقلاب به ریاست حجتالاسلام والمسلمین مرحوم سید شاه موسی رضوی مالستانی وکیل دور سیزدهم اداره میشد. پس از افشای آن در بالای کوه چنداول، جلسات در قرتای چنداول منزل سید ابراهیم مشهور به مشهدی برای طرح قیام 2 سرطان 1358 خورشیدی ادامه یافت. شورا با همیاری جمعی از محصلان، کارمندان ملکی، اردوی ملی و کسبهکاران در منزل سید ابراهیم حسینی «مشهور به مشهدی» سید ابراهیم حسینی از سادات قرهباغ غزنی بود. پدرش از قرهباغ غزنی به بریکجوی خوات آمده و در آنجا ساکن شد. حاج آقای کلان «آیتالله شاه عبدالعظیم محسنی»، آیتالله حاج محمد اکبرشاه محسنی و مرحوم حاجآقای مشهدی از شخصیتهای بزرگ سرخکبوم و بریکجوی خوات بودند. منزل سید ابراهیم حسینی«مشهدی» فرزند مرحوم حاج آقای مشهدی، سالیان متمادی است که به ایران مهاجرت نمودند، این جلسات تا روز موعود و دوم سرطان در منزل در منزل سید ابراهیم مشهدی در منطقه قرتای چنداول برگزار شد. در این جلسات، تصمیم گرفته شد تا اعضای شورای انقلاب با برنامهریزی و اطلاعرسانی همگانی به شهروندان کابل در 2 سرطان 1358 خورشیدی دست به قیام عمومی بزنند.
من خاطرات زیادی از یاران و دوستان حاجی عبدالحمید شهرستانی شنیدم، تعدادی از دوستانش مثل رضوی مالستانی، صوفی صفر، خلیفه خادم… فعلاً در قید حیات نیستند و از جمله کسانی فعلاً زندههستند حجتالاسلام والمسلمین شیخ غلام عباس مصباح شهرستانی از بستگانش و مریض است و توان صحبت را ندارد، انجنیر سید شاه حسین حسینی سابق سفیر افغانستان در جرمنی و همینطور حاجی محمد علی شیرزاد، خاطرهی از حاجی محمدعلی شیرزاد شندم که فعلاً در کابل هست او میگفت: «من در جاده میوند، مقابل مأموریت پل باغ عمومی دکان بزازی داشتم و با مامای شهید حاجی عبدالحمید شهرستانی برادرخوانده بودم و از طریق او با وی آشنا شدم. یکی از روزها شهید حاجی عبدالحمید مرا به حزب حرکت اسلامی دعوت کرد. برای نخستینبار من متعهد به آن حزب شده و کارت عضویت آن را دریافت کردم. مبلغ یکصد افغانی حقالعضویت و یکهزار افغانی توسط شهید حاجی عبدالحمید شهرستانی به مجاهدین کمک کردم. من در قیام چنداول و بالاحصار جزو اشخاص حلقه سوم قیامکنندگان بودم. مرحوم آقای رضوی در رأس قیامها بود. درآنزمان بیشترین ارتباط من با شهید حاجی عبدالحمید شهرستانی بود. ایشان در هردو قیام مرا توظیف کرده بود تا از سینمای پامیر تا سرچوک با مجاهدین ایجاد هماهنگی کنم. شهید حاجی عبدالحمید یک خواهرزاده بسیار فعال داشت که در عرصههای مختلف همکار حاجی عبدالحمید بود. پس از شکست قیام چنداول نیز همکاری ما با حاجی عبدالحمید شهرستانی ادامه یافت. او در چنداول و قلعه وزیر، منطقه قلعهشهاده منزل داشت و تا زمانِ که افشا نشدند، رفتوآمدها به منزل وی ادامه داشت. حاجی عبدالحمید گزارش کارها را به شورای انقلاب میداد. او که برای گزارش به شورا رفته بود در همان محل دستگیر شد. وی خود را به دیوانگی زده بود. او را تمام روز زیر نظر داشتند. عبدالحمید شهرستانی، اسنادی با خود داشت اما ازآنجاییکه او خود را به دیوانگی زده بود بازرسی بدنی نشد. آنان باورشان شده بود که وی دیوانه است؛ او را رها کردند.
من وقتی که کتاب راویان عشق درنگی بر قیام چنداول را می نویشتم، در جستجوی اقارب و بستگان نزدیک آن شهید بودم، برادرانش وفات نموده، برادرزادهاش بهرام نظری را نتوانستم ببینم و تنها یک دختر از وی برجایمانده و داماد شهید حسینبخش نیز بهنام حسینبخش پسر ایوب شینیه باد آسیاب مرکز بهسود است. دامادش در مقابل مکتب شهید بلخی واقع قلعهشهاده کراچی بولانیفروشی داشته و در همانجا در یکمنزل مخروبه ساکن است. از شهید حسینبخش تنها یک فرزند دختر برجایمانده است. فرزند دیگر شهید حسینبخش مهدی است که وی در آوان جوانی در شهرستان وفات کرد. دختر شهید حاجی عبدالحمید شهرستانی از پدرش چیزی به یاد ندارد. از مشکلات و بیمِهریهای مسئولین حرکت اسلامی، مخصوصاً از آیتالله محسنی گلایه داشت که نسبت به خانواده شهدای این حزب توجهی نکردهاند. به گفته وی، پدرش باتوجه به احترامی که به علما داشت رهبری آیتالله محسنی را پذیرفت. او بر اساس دیدگاه آیتالله محسنی که ارتباط با رژیم موردحمایت روسها را نپذیرفت بود و گرفتن سلاحهای سیاه توس در سیاه پیتاب با آقای مدبر اختلاف پیدا کرد. همان روزی که تصمیم گرفت که به شهرستان و پایگاه 313 امام جعفرصادق(ع) که مؤسس آن نیز خودش بود برود. با ماینگذاری در سیاه پیتاب بتاریخ 23 سنبله 1368 خورشیدی(13 صفر 1410قمری) همراه پسر خُسُربرهاش در سیاه پیتاب به شهادت رسید. در دوران کرزی دوستان و بستگانش عریضهایرا ترتیب دادند تا محل پایگاه مربوط او را که فعلاً مکتب است، به نام مکتب شهید حاجی عبدالحمید نامگذاری شود کسی همکاری نکردند. در حالی در دوران جمهوریت جادهها و مراکزی آموزشی را بنام جنایتکاران جنگی نامگذاری نمودند.
باند مزاری چنانچه بی رحم بودند که حتی همکاران خود را حذف فیزیکی کردند، مزاری، خلیلی و محقق که علیه روسها جهاد نکردند، جز جنگهای خانمانسوز داخلی، قتل و ترور، سعادت غزنوی چرا مرگش مشکوک است، او افشاگری نمود که قاتل مزاری کریم خلیلی و دکتر طالب است؛ محقق در کنفرانس مطبوعاتی که در رابطه با جنبش روشنایی داشت او هم خلیلی را قاتل مزاری در تبانی با آی اس آی پاکستان معرفی کرد. آنچه که من به عنوان یک شاهد عینی و تحقیقات میدانی که داشتم به این نتجه رسیدم که جنایتکاران جنگی همه احزاب زیر پرچم مزاریست، به عنوان مثال وقتی مزاری از تروریستان حرکت مثل دکتر صادق مدبر و ضامن علی فیضی به نیکی نام میبرد. معلوم میشود که جنایتکاران جنگی از همه احزاب شیعی در محور مزاری هستند، فرق نمیکند سادات و یا هزاره تروریست باشد. من مصاحبهی با فیضی دارم هنوز نشر نکردم که میگوید من در طول عمر خود کاری که انجام دادم و شیرینی آن را فراموش نمیکنم، کشتن 12 نصری در یکی از مساجد قل خویش بود، من از منطقه متواری بودم، ساعت 2 شب همه خواب بودند که آنها را به رگبار بستم.
هرچند در دههی شصت همهی احزاب و سازمانهای شیعی در جنگها و جنایات دخیل بودند و اما در دههی شصت، حتی حرکت اسلامی و پاسداران جهاد در جنایات نقش نداشتند و جنایتکاران این احزاب زیر پرچم مزاری بودند که میلیاردها دالر خسارات مالی به شیعه وارد کردند، میدانید که اسکاد، تانکهای غول پیکر، رادار و دیگر سلاحهای سنگین و سبک هرکدام چقدر قیمت داشت و همه به دست پاکستان افتاد، سراهای اطراف چنداول چقدر اموال مردم به تاراج رفت، در افشار درست است که حتی دستکهای منزل مردم به پغمان برده شد و اما دزدهای حزب وحدت اموال و دستکهای خانههای مردم را در کوته سنگی و پل سوخته انبار نمودند و فروختند که من خودم شاهد بودم. هرچند محقق در مصاحبهی خود با خانم انیسه شهید جرئت نمیتواند که حقایق پشت پردهی افشار را بگوید و از بحث فرار میکند، از بس که دروغ گفتند و تهمت زدند و بعد محمد صدیق چکری را منبع معرفی میکند که گفته بود حزب وحدت به زنان تجاوز و بعد در چاهها دفن کرده و میخ به سر مردم کوبیده بود، اینها که از اشتباهات مزاری دفاع نمیتوانند، من یاد است سال 1391 خورشیدی وقتی در بامیان در سالگرد افشار تظاهرات کردند و تصاویر سیاف، مسعود و انوری را بالا نموده بودند، انوری به محقق و خلیلی تلفنی تماس گرفت که من در آنجا بودم، محقق گفت: این کار طرفداران خلیلیست، وقتی انوری به خلیلی تماس گرفت، سوگند خود که به جدهات زهرا(س) که کار طرفداران محقق منافق است، انوری گفت من فراخوان مناظره میدهم، سه سال پیهم انوری در تلویزیونهای مطرح افغانستان فراخوان مناظره داد، از سیاف، فهیم، محقق، خلیلی، اکبری دعوت کرد و چرا محقق و خلیلی حاضر نشدند، محقق و خلیلی هیچگاهیجرئت نخواهد کرد که در رسانه ها ظاهر شوند و از کارنامه خود و مزاری دفاع کنند. کتاب خاطرات یک سنگرنشین که بنام محقق است بخوانید که مخالفین خود را به عناوین مختلف ترور کرده و از جمله به نام مخالف ولایت فقیه و امریکایی، بعداً این کتاب را جمع کردند ولی پی دی اف او موجود است. اینها در این سی سال از بس تهمت زدند و زور گفتند و مصاحبهی که محقق با خانم شهید انجام داده در فیسبوک خود می نویسد که جامع ترین مصاحبه بود، و قتی از افشار میپرسد از بحث فرار میکنند. محقق و خلیلی بیاید حساب بدهد که به نام تیکه داری کردند، در این بیست سال برای افغانستان را بگذار که برای مردم هزاره جز ضرر رساندن چکار کردند، آدرسی را به نام قوم بند انداختند و در این 20 جز نفرت، جز زمینه کشتار هزارهها فرصت سوزی کردند. من از همینجا صدا میکنم آقای خلیلی و آقای محقق حداقل از خانوادههای قربانیان عذر خواهی کنید.
باند مزاری بقدری بی حیا و پُررو هستند که با اغفال عدهای درتبلیغات شان عکس عباس پایدار را که در دامنه اسکاد کشتند و امثال او را احساسات قومی را به نفع شان تحریک کند، یا گاهاً مدافع مشتاق میشوند؛ در حالی که از نزدیک شاهد بودم که مشتاق ضد سازمان نصر، خصوصاً مزاری بود و از مزاری خیلی متنفر بود، سخنرانیهای شهید مشتاق موجود است که در کنگره حزب حرکت اسلامی در قم سخنرانی نمود و جنایات سازمان نصر را افشا کرد، او صریحاً میگوید: مجاهدین از هزارهجات در جهاد علیه متجاوزین روسی عازم جبهات سنگلاخ، پغمان و بامیان بودند، توسط سازمان نصر کمین زده شدند.
به همین دلیل برای اولین بار اعضای سازمان نصر شهادت مشتاق را به آیتالله محسنی نسبت دادند، در این مورد مقصر اصلی بستگان شهید مشتاق هستند که موضوع شهادات او را به مردم واضع نساختند و اگر آقای جاوید در مصاحبه خود از اختلاف مشتاق محسنی میگوید، یک واقعیت تلخ است. جاوید بزرگترین خدمتش این بود که مرحوم آیتالله محسنی را از کشتن نجات داد و بعد او واضح ساخت که اختلاف در این جا حل شد. ممکن بسیاری از اسناد که هنوز نزد افراد محفوظ است در آینده چندان دور افشاگردد، برخی صحبتهای خصوصی که مرحوم آیتالله محسنی با من داشت، تا زمان حیاتش را راضی نبود و بعد از وفات کدام دلیلی برای مخفی نگهداشتن آن وجود ندارد و باید بعضی وقایع پشت پرده گفته شود. کاری را که شورای عالی حرکت اسلامی در طول عمر خود انجام داد، چند نفر مزاری دوست، بی ادبتر از فحشان مزاری مثل سرور جعفری با آنکه پدرش براتعلی جعفری مخالف مزاری بود، رشید مصباح زاده، محمد ضیا عزیزی از فحاشان تیم غنی کاشمی که در گروه وارثین حرکت و با ساختن صفحات جعلی کارشان فحاشی، تهمت و دروغ و بدتر از طرفدارن مزاریست؛ کاش باقر سیاه منافق را هم از جمع شان بیرون میانداختند.
در دههی هفتاد مسئولین حرکت اسلامی و پاسداران جهاد، خصوصاً آقای محمد اکبری بیشاز همه مسئول این همه فجایع و مشکلات جامعهی تشیع هستند، بهترین شخصیتهای تأثیر پاسداران جهاد توسط باند مزاری ترور شدند. از آن زمان در جامعهی تشیع تا اکنون خشونت و نفرت پراکنی افزایش یافت، تفرقه، انشقاق و تضعیف هویت جمعی و نا امنی مردم شیعه و هزارهرا زمین گیر ساخت و مسئول همهی این نا بسامانیها شخص اکبریست که با سکوت خود حتی از همسنگرانش دفاع نتوانستند، دیده شود که در سالگرد 23 سنبله وجدان اکبری و طرفدارانش برای افشای حقایق بیدار خواهد شد؟
باید عوامل ترورهای زنجیرهای در جامعهای شیعه بررسی شود و از جمله در حزب حرکت اسلامی و چرا پرونده قتل استاد مبشر، حاجی ابراهیم شاه حسینی و دهها تن دیگر بایگانی شد و عاملین قتل آنها معرفی شود و رسانهها سراغ آنها بروند واز جمله سراغ دکتر صادق مدبر و عوامل ترور حاجی عبدالحمید شهرستانی و استاد امین از وی پرسیده شود…
منبع : فیسبوک محمد علی مقدسی