در فضای ملتهب و پیچیدهی دینی-سیاسی افغانستان، برخی افراد تلاش کردهاند با سوءاستفاده از شکافهای قومی و فضای رسانهای، خود را در جایگاههایی فراتر از ظرفیت علمی و دینی خود بنشانند. شیخ غلامعباس واعظزاده بهسودی، از چهرههایی است که با ادعای مرجعیت و بهرهگیری ابزاری از شعائر مذهبی، از مسیر اجتهاد و مرجعیت شیعی فاصله گرفته و در عمل، بیشتر به ترویج شکافهای فرقهای و منازعات سیاسی پرداخته است.
🔻 مرجع قومی یا بازیگر شعائری؟
🔹 ۱. شایستگی علمی یا رزومهی سیاسی؟
واعظزاده بهسودی بیشتر با مواضع جنجالی و فعالیتهای سیاسی شناخته میشود تا به پشتوانهای متقن در فقاهت. او که سابقهی حضور در پایگاه نظامی سازمان نصر و شاگردی عزیزالله شفق بهسودی را در جنگهای داخلی دارد، پس از ورود به ایران و حضور دهساله در حوزه علمیه قم، نه موفق به کسب اجتهاد شد و نه در امتحانات رسمی حوزه جایگاهی کسب کرد. ورودش به سیاست نیز سال 1383 خورشیدی از معاونت دوم در کمپین ناکام سید جلال کریم معروف به سید جلال نابغه آغاز شد و سپس با حمایت چهرههایی مانند محمد محقق، به عنوان یک مهرهی قومی مطرح شد تا یک روحانی مؤثر در عرصهی دینی.
🔹 ۲. مرجعیت شیعی؛ معیارها و مغایرتها
مرجعیت در فقه امامیه، قائم بر اجتهاد مطلق، عدالت، تأیید مراجع طراز اول و اقبال مردمی است. این ارکان، نه تنها در شخصیت علمی واعظزاده بهسودی یافت نمیشود، بلکه هیچ اثر علمی ماندگار یا تأییدی از سوی بزرگان فقاهت نیز از او در دست نیست. با این حال، او در تلاش است تا با ساخت عناوینی چون «مرجع قومی» در خلأ سیاسی و هویتی، جایگاهی برای خود جعل کند؛ مفهومی ساختگی که هیچ ریشهای در سنت مرجعیت شیعی ندارد.
🔹 ۳. شعائر مذهبی در خدمت سیاست
یکی از نمودهای آشکار رفتار ابزاری واعظزاده بهسود، افراطیت به مزاری تا حد تقابل او با پیامبراسلام (ص)، تغییر نام «مصلی خاتمالانبیا (ص)» به «مصلی عبدالعلی مزاری» است که نشان میدهد در نگاه او، شعائر دینی تابع اولویتهای سیاسی و قومی است. همچنین، پیشنهاد محدودسازی عزاداری عاشورا در دورهای که وی در اندیشه مهاجرت به استرالیا بود، نه تنها موجب واکنشهای تند مردمی شد، بلکه دستاویزی شد برای حاکمیت فعلی در حذف تعطیلی عاشورا از تقویم رسمی کشور، اقدامی که حساسیتهای مذهبی را بیش از پیش برای تقلیل ارزشعاشورا و حذف تعطیلی آن برانگیخت.
🔹 ۴. درگیری در دانشگاه کابل پس از سخنان جنجالی واعظزاده بهسودی
در شب تاسوعا، دانشجویان شیعه در دانشگاه کابل مراسم سوگواری برگزار کردند که در آن، واعظزاده بهسودی بهعنوان سخنران اصلی حضور یافت. او در سخنرانی خود با انتقاد شدید از خلفای نخستین و حکومت اموی، آنان را «مفسد» و «دشمن پیامبر و دین اسلام» خواند و معاویه را به «آتشی زیر خاکستر» تشبیه کرد. این در حالی است که اهل سنت، معاویه را «خالالمؤمنین» و از نویسندگان وحی در دوران پیامبر اسلام (ص) میدانند.
سخنان جنجالی واعظزاده، که برخی آن را ادامه گفتمان انتقادی جریانهایی مانند عبدالعلی مزاری نسبت به اختلافات فرقهای و مدیریت قومی کشور میدانند، موجب برانگیخته شدن حساسیتهای مذهبی در فضای دانشگاه شد.
فردای آن شب، در تاریخ ۴ قوس ۱۳۹۱ خورشیدی (مصادف با ۹ محرم ۱۴۳۴ قمری و روز تاسوعا)، میان گروهی از دانشجویان درگیری شدیدی بر سر برگزاری این مراسم رخ داد که در پی آن، یک نفر کشته و حدود ۱۲ نفر دیگر زخمی شدند.
این حادثه بهمثابه زنگ خطری برای گسترش شکافهای مذهبی در محیطهای آموزشی افغانستان تلقی شد و نگرانیهای جدی را در میان نخبگان، مردم و نهادهای مسئول برانگیخت. به دنبال آن، نشستهایی میان نمایندگان دو مذهب برای کاهش تنش و جلوگیری از بروز درگیریهای بیشتر برگزار شد.
🔹 5. لحن تکفیری و رویکرد تفرقهافکنانه
واعظزاده بهسودی اخیراً با تحریف ترجمهی «زیارت عاشورا»، لعنهای آن را متوجه خلفای اهل سنت دانسته و حتی پیروان آن را به «داعشیگری» متهم کرده است. چنین ادبیاتی، نه تنها فاقد پایهی علمی است، بلکه بذر تفرقه مذهبی را در جامعهای پاشیده که از افراطگرایی زخمهای عمیقی دارد. این مواضع، بیش از آنکه دینی باشد، واکنشی سیاسی برای جلب توجه و تحریک احساسات مذهبی و رضایت حاکمیت فعلی است.
🔹 6. از نقد علمی تا فتنهگری مذهبی
نقد علمی، لازمهی پویایی در اندیشه دینی است، اما آنچه واعظزاده بهسودی انجام داده، نه نقد بلکه تحریف، تهمت و تحریک است. اشارهی مبهم او به «لعن چهارم» در زیارت عاشورا و احتمال ارتباط آن با صحابه و خلفای اهل سنت، نوعی القای تفرقه و تشویش اذهان عمومی است. در فضای بحرانی افغانستان، چنین اظهاراتی تنها به افروختن آتش نزاعهای فرقهای کمک میکند.
🔹 7. مرجعیت، نه قومی است و نه ارثی
مرجعیت در مکتب اهلبیت (ع)، زاییدهی عقلانیت، تقوا، دانش عمیق و سلوک فقهی است؛ نه نتیجهی انتساب جغرافیایی و نه حاصل بازیهای سیاسی. استفاده ابزاری از مفاهیم مقدس برای مشروعیتبخشی به یک جریان سیاسی، بزرگترین خطر برای هویت دینی یک جامعه است و لباس مرجعیت را نمیتوان بر قامت کسانی پوشاند که فاقد پایههای علمی و سلوک معنوی آن هستند.
📍 جمعبندی:
در شرایط حساس فعلی، بر نخبگان، علما، طلاب و آگاهان جامعه فرض است که با حفظ کرامت نقد، از حرمت جایگاههای دینی پاسداری کرده و در برابر عوامگرایی دینی، تحریف شعائر و مرجعیتسازیهای بدون ریشه، ایستادگی کنند. مرجعیت شیعی، نه ابزاری برای مقاصد سیاسی است، نه نامی برای یک جریان خاص؛ بلکه سرمایهای است تاریخی و فکری که باید از آن صیانت کرد.
از اینرو، بر نخبگان، طلاب و مردم آگاه است که با هوشیاری و بصیرت، از تحریف مرجعیت و شعائر حسینی صیانت کنند و نگذارند چهرههایی با عملکرد شبههناک، لباس مرجعیت بر تن کنند.
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ؟
«پس به کجا میروید؟» (تکویر: ۲۶)
با احترام
سید جعفر عادلی حسینی / هامبورگ آلمان