(به مناسبت اسارت خاندان رسالت در كوفه وشام)
گفتار ما دربارهی گوشه ای از زندگانی پیام رسان نهضت عاشورا، قهرمان کربلا حضرت زینب كبرا (س) است که در واقعهی نینوا مصائب فراوانی را متحمل گردید، یکتا زن با شهامتی که در مدت بسیار کوتاهی یعنی کمتر از نصف روز بهترین و شایسته ترین مردان خانوادهی خود را از دست داده، آنهم با فجیع ترین کشتاری که تاریخ از لحاظ کیفیت هرگز نظیرش را ارائه نداده است. زینب(س) در تمام این لحظات اندوهبار چون کوهی استوار برپای ایستاد و چون صخره ای عظیم، امواج شداید را برسینه ای خود خورد و متلاشی ساخت، داستان شور انگیز او داستانی از قهرمانیهای یک زن است که برجبین تاریخ با خطی گلگون نوشته، داستانی از حماسه های جاوید که سرود جاودانگیاش را این دختر با شهامت علی(ع) گفته است. این بانوی بزرگواری که دارای قوت قلب، فصاحت، شجاعت، زهد، عفاف و شهامت فوق العاده بود. او یکی از اسوه های ماندگار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می باشد.
زینب از زین أب گرفته شده که زینب به معنای زینت پدر آمده، بدین لحاظ او کسی است که از همهی جهات زینت پدر بود؛ زینبی که در عبادت به مقامی رسید که به فرمودهی امام سجاد(ع) در شب یازدهم محرم سال 61 هجری، شبی که داغدار شمار زیادی از خاندان رسالت بود و درد و رنج اسارت امانش را بریده بود، نماز شبش (به صورت نشسته) ترک نشد، همچنین در کاخ یزید، علی گونه بر طاغوتیان زمان خویش فریاد ننگت باد برآورد و شماری زیادی را به شگفتی واداشت که گفتند: «به خدا قسم از او سخنور تر ندیدیم، گویا از زبان علی سخن می گفت».
زینب مرد آفرینی که با حماسهی ماندگار، راهبری اسیران اهلبیت(ع) عنوان زیبای عقلیهی بنی هاشم را از آن خویش نمود. حال مرور گذرا بر زندگانی این بانوی قهرمان می نمائیم.
حضرت زینب(س) در پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری قمری از دامان پاک فاطمه زهرا(س) در مدینه چشم به جهان گشود و بانگ شادی را به مردم مدینه هدیه نمود. قنداقهی کودک را نزد پدرش حضرت علی(ع) آوردند تا او را نامگذاری کند، او فرمود: «من در این کار بر رسول خدا(ص) پیشی نمی گیرم» منتظر ماندند تا پیامبر(ص) از سفر بازگشت و خبر فارغ شدن دخترش را شنید، آن حضرت فرمود: «نامش باید از سوی خدای متعال برگزیده شود، در این هنگام جبرئیل امین نازل شد و نام «زینب» را از سوی خداوند ارزانی نوزاد فاطمه(س) نمود. روایت شده که رسول خدا(ص) نوزاد را بوسید و صورت به صورتش گذاشت و اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد، عرض کردند: یارسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمود: «جبرئیل به من خبر داده است که این دختر در مصیبت و بلا ها شریک حسین من است». آن گاه سفارش اکید کرد و فرمود: «حاضران به غایبان برسانند و رعایت کنند حال این دختر را که او نمونه و نماینده خدیجه کبرا است.
دوران کودکی زینب کبرا(س) بهترین دوران زندگی ایشان است؛ زیرا او در خانواده ای شریف، با سرپرستی جدش رسول خدا(ص) زندگی خویش را سپری نمود و از محبت سرشار اهل خانه برخوردار بود. اما همین ایام از حادثه ای جانگداز با خبر می شود که او را آزرده و اندوهگین و از آیندهی پرمشقتی که در پیش خواهد داشت، آگاه می سازد.
خانه ای که در آن حضرت زینب(س) رشد یافت، مهد علم و دانش بی انتهایی بود که خداوند متعال به اهل آن خانواده عنایت فرموده بود. او دانشمند مکتب نرفته ای است که امام زین العابدین(ع) دربارهی ایشان فرمود: «عمه جان! تو دانشمندی هستی بدون اینکه آموزگاری داشته باشی و تو فهمیده ای هستی بدون اینکه کسی مطالب را به تو فهمانده باشد. یعنی دانش شما دانشی الهی است، نه خواندنی و نه وصف شدنی، چشمه ای فهمی که در قلب شریف تو جاری از منبع پرفیض الهی است.
بنا به گفتهی تاریخ نویسان و دانشمندان اسلامی، عقیلهی بنی هاشم را در زمره ای راویان و محدثان برجستهی جهان اسلام به شمار آورده اند؛ ایشان از پدرش حضرت علی(ع)، مادرش فاطمهی زهرا(س)، ام ایمن، ام سلمه و شمار دیگری از صحابه و تابعین روایت نقل کرده است.
هنگامی که پدر بزرگوارش در کوفه استقرار یافت، حضرت زینب(س) برای زنان کوفه مدرسه ای تشکیل داد و به آنان تفسیر قرآن می آموخت. اما عقیلهی بنی هاشم حضرت زینب(س) پس از شهادت برادرش امام حسین(ع) و یاران فداکارش، در حادثهی المناک و فراموش نا شدنی عاشورای 61 هجری قمری عهده دار و سرپرست اسرای خاندان آل الله گردید و در نقاط مختلف در دوران اسارتش از علل و انگیزه ای قیام امام حسین(ع) معرفی حکومت ظالم و مستبد یزید سخن می گفت که در حقیقت حضرت زینب(س) رسالت بردوش نهضت عاشورا بود.
لشکریان ابن سعد اهل بیت امام حسین(ع) را به سوی کوفه به اسارت بردند. سپاهیان کوفه پس از غارت و تاراج خیمه های حرم امام حسین(ع) ، حرمت عزیزان رسول خدا (ص) را شکستند، پشت و سینهی زنها و کودکان مصیبت زده را با نیزه آزردند، با دست مقنعه از سر وگوشواره از گوش اطفال خردسال معصوم و بانوان حرم حسین بن علی(ع) کشیدند، خیمه ها را آتش زدند و ساکنان وحشت زدهی آن را در دل صحرا پراكنده ساختند، هرچه بود غارت کردند.
عمر سعد سرشار از غرور این غلبهی ننگ آمیز، آمادهی بازگشت به کوفه شد، پیش از حرکت، سرهای شهیدان را از تن ها جدا کردند و پیکر عزیز آنان را آغشته به خاک و خون، در دامن دشت هولناک کربلا به جای نهادند. سر مبارک حسین بن علی (ع) را به نزد عبیدالله زیاد فرستاده و بانوان حرم امام حسین(ع) و فرزندان رسول خدا را به اسارت گرفتند و آنان را همراه سرهای شهیدان، که ثمرهی فتح ننگین او بود، در همراهي نیروهای خود به سوی کوفه کوچ داد.
کشتن امام حسین(ع) مرد بزرگ دنیای اسلام، همزمان با کوچانیدن اهل بیت حسین بن علی (ع) به کوفه، مردم آن شهر به دو دسته تقسیم شده اند، گروهی پشيمان از عدم مساعدت با نهضت حسین و مخالفت با عمل بی شرمانهی حکومت و متمایل به خاندان رسول و جمعی طرفدار اقدامات عبیدالله زیاد و دستگاه خلافت بنی امیه بوده اند. در میان سیل عظیم این اجتماع بزرگ مخالف و موافق که از دروازهی کوفه، تا دار الاماره را فرا گرفته بود، نیروهای ابن سعد با تشریفات مخصوص، خاندان حسین بن علی(ع) را به آن شهر وارد کردند. حسین بن علی در راه اعتلای آیین بزرگ اسلام و احیای سنت جدش رسول خدا(ص) و رسوایی حکومت یزید به شهادت رسید؛ ولی منشور این جهاد مقدس و پیام رسان نهضت عاشورا به عهده ای خواهر والا گهر و ارجمند وی حضرت زینب کبرا(س) محول گردید.
در آن وقت حکومت دمشق می کوشید، اقدام به قتل حسین(ع) و اصحاب او را به قدرت تبلیغات پردامنه ای خود، عمل مشروع و امری اجتناب پذیر به منظور حفظ دستگاه خلافت اسلامی جلوه دهد، ولی باکوچ دادن اطفال و زنان خاندان پیامبر اسلام(ص) به شهر وبلاد های مختلف، توجه اجتماعات مسلمین به حقیقت موضوع وحقانیت قیام امام حسین(ع) جلب می شد، بخصوص که امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) همه جا، ندای حقانیت خویش را بی پرده بگوش مردم می رسانیدند و با ایراد نطق و خطبه های موثر، افکار عمومی را برضد ظلمهاي بنی امیه بر می انگیخت که منادیان بزرگ این ندای حقیقت و حقانیت پروردهی دامان فاطمه و آغوش نبی و علی مرتضی(ع) بود. دختر بزرگ علی(ع) در این دوران نگذاشت پرچم مبارزه علیه مفاسد آل ابی سفیان در دشت کربلا واژگون شود، پایان جهاد مقدس حسین آغاز مجاهدت های دلیرانهی خواهر گرامیاش حضرت زینب کبرا(س) شد. زینب در طول سفر اسارت خود، بی پروا پردهی تزویر تبه کاران اموی را چاک زد، همه جا، با سخنان پر شور و آتشین خویش، اعمال حکومت ننگین یزید و جنایات فجیع عمال ستم پیشهی او را بازگو نمود و دغلکاران را که نخست سر به بیعت حسین سپرده و سپس به نهضت او پشت کرده بودند، رسوا کرد.
نويسنده:
سيدجعفرعادلي«حسيني»
منبع:
پامیر نشریه شهر کابل – شماره 221 چهار شنبه 18 دلو 1385