به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی، حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی، رئیس سازمان جهاد فرهنگی به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمین مرحوم حاج سید محمد تقی رضوانی از خطبا و ذاکرین اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، پیام تسلیتیرا به بیت، بستگان، دوستان و علاقمندان این خطیب و شاعر بلند آوازه کشور دادند که متن پیام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم . ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام
خبر ارتحال خطیب گرانمایه، شخصیت خوش محضر و نکتهپرداز و شاعر شهیر کشور در حوزه علمیه قم، حجتالاسلام والمسلمین حاج سید محمد تقی (رحمةالله) موجب تأثر و تألم فراوان گردید.
آن مرحوم بیش از نیم قرن از حیات پربرکت خویش را با بیان گرم و پر احساس صرف ترویج معارف اسلام و اهلبیت علیهمالسلام در افغانستان و عالم مهاجرت نمود که ایشان در فن خطابت و بیان شیوا و روان از خطبای شهیر کشور به شمار میرفت.
این جانب مصیبت فقدان این شخصیت وارسته را به بیت شریف، فرزندان عزیز، برادران مکرم و سایر بستگان سببی و نسبی آن مرحوم تسلیت گفته و از خداوند متعال علوّ درجات را برای آن فقید سعید مسئلت مینمایم.
با احترام / سید جعفر عادلی حسینی، شمال شرق کشور آلمان
شایان ذکر است: شرح حال مختصر زندگی خطیب و شاعر بلند آوازه کشور حجتالاسلام والمسلمین سید محمد تقى رضوانىرا از کتاب کوثرالنبی حضور علاقمندان آن مرحوم تقدیم میداریم.
حجتالاسلام سید محمدتقی رضوانی، فرزند سید محمد طاهر، در كجاب بهسود متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه حوزوى را در كابل فرا گرفت. در سال 1357 خورشیدی پس از تجاوز اتحاد جماهير شوروى سابق به افغانستان مجبور به ترك وطن شد و به ايران هجرت كرد و ضمن فراگيرى علوم حوزوى به فعاليتهاى فرهنگى، تبليغی وسياسى در ايران و افغانستان در دوران جهاد و مقاومت پرداخت، سابقه فعاليتهاى سياسى، تبليغى وفرهنگى حجتالاسلام والمسلمین رضوانى دراحزابجهادى بيشتر درحركت اسلامى به عنوان عضو شوراى مركز و مسئول شرطهالخميس آن حزب بود، اخيراً در حزب وحدت اسلامى به عنوان عضو شوراى مركزى و مسئول اطلاعات آن حزب فعالیت داشت. از او تاكنون اشعار زيادى در نشريههاىگوناگون چاپ ومنتشرشدهاست. دراين قسمت لازم ديدم ازميان اشعارش شعرى را انتخاب نمايم كه در دفتر خاطرات نگارنده با دست خط خويش تحرير نموده است.
خواستى خاطرهى چون ديگران بنويسم
با قلم تيغ و تبر تيرو كمان بنويسم
بنويسم كه بجزمن، همهگان خونخوارند
هركسى ديگرى هم خاين و هم غدارند
بنويسم كه مُرداب من اقيانوس است
من نهنگم، ديگران جُلبك واُختاپوس است
جنگل سوخته ام را بنويسم باغ است
يا هماى ديگران را بنويسم زاغ است
چهكنم جاىفغان، جاى خروش اينجانيست
جاى افكندن بارازروى دوش اينجا نيست
ورنه مىگفتمى با مام وطن چون كردند
دل هندوكش و بابا ز جفا خون كردند
دوست من «عادلى» چونخواستهى مىگويم
دفتر خاطره چون ساختهى مىگويم
كشورىراكهگرفتارصدوبيست حزب است
چون توانگفتكه حقمالكدامين حزب است
جنگ هفتاد دو ملّت اگر افسانه بود
وطن ما كه پر از بنجل و ديوانه بود
هريكى اسب يدك با دوسه خورجين دارد
در پكن خانهى سر مركزى از چين دارد
چه بگويم پسر خاله تعارف نكنم
راست گويم به خدا چون ديگران پُف نكنم
كلبه ى خاكىء دهام نرود از يادم
آرى شيرين من آن جاست، منش فرهادم
گنبد كوچك جدّم پس آغل مانده
هر كجا مىروم آن جاست كه مرا دل مانده
گر زقم باز روم همسفرم مىماند
خفته در خاك، به غربت پدرم مىماند(1)
حال بدگويى و تعريف ندارم از كس
تا به نُه پشت همين در بدرى ما را بس
شعر دوم مرحوم رضوانی عنوان: «من کیست؟» بهار 1391 خورشیدی در قم سروده بود.
من کیستم؟ بدفترغم بایگانیأم
برباد رفته فصل خوش شاد مانیأم
ازبسکه رنج و غصّه فراوان کشدهأم
محتاج لطف و مرحمت و مهربانی أم
یادش بخیر خانه و کاشانه داشتم
یادش بخیر زمان، کم شادمانی أم
یادش بخیر پنجرة باز آرزو
یادش بخیر حال دل آسمانی أم
حق داری روزگار که روزم سیه کنی
چون هدیه فریب تو شد زنده گانیم
آن روزها تو بندة فرمان من بودی
امروز خنده زن بتن استخوانیم
در هجرت و جهاد و ایاب و ذهابها
از دست رفت گوهر نقد جوانیم
من کیستم؟ غریب و پریشان و بیقرار
رضوانیم، که غصّه بود شادمانیم(2)
…………………………………………………..
- پدر بزرگوار مرحوم رضوانى كه اهل علم بود چند سال قبل در قم وفات نمود.
- به نقل از تبار شاه علی مردان (بازخوانی حیات و اندیشههای حجتالاسلام مرحوم سید آقاحسن حسینی)
منبع: کوثرالنبی(پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان، صص 679-677 / سید جعفر عادلی حسینی