نمایش نوار ابزار

آشنايي با شخصيت هاي كلان تشیع افغانستان

جمعه ۲۴ اسد ۱۳۹۳

(6)  مردی از تبار آزادگان

(جنرال حاج سید احمدشاه گردیزی)

 از چهره های ناشناخته و یکی از پیشگامان نهضت اسلامی در افغانستان جنرال حاج سید میر احمدشاه گردیزی به حساب می آید، میر احمد شاه مشهور به سید فرزند سید برات شاه از سادات گردیز و اعقاب آقا سید حسن گردیزی است که اکثر سادات موسوی گردیز منسوب به آن بزرگوارند و مرقد پاک جد بزرگ میر احمد شاه (آقا سید حسن) در نظر مردم آن منطقه از جاذبه و قداست خاصی بر خوردار است.

سید میر احمد شاه بصورت رسمی یک شخصیت نظامی بوده و با داشتن رتبۀ (جنرالی) یکی از صاحب منصبان ارشد که سمت رسمیش، ریاست عمومی توپچی وزارت دفاع افغانستان بود. او در رشته مسلکی و نظامی بسیار ورزیده بود و بر اساس لیاقت، خلاقیت و برازندگی که داشت بعنوان استاد رشته های نظامی انتخاب شده بود و عملاً در اردو شغل معلمی را هم بعهده داشت.

اما هیچگاه فکر، شخصیت و فعالیت او در رشته های خشک و خشن نظامی منحصر نشده و در بین دوستان و همفکرانش بیشتر یک شخصیت اسلامی و فکری به حساب می آمد تا یک فرد نظامی. سید با داشتن اطلاعات و معلومات وسیع از مبانی اعتقادی و مسائل اخلاقی اسلامی خود را در قبال جامعه و سر نوشت ملت و کشور مسئول دانسته و از هیچ تلاشی برای ایجاد تحولی بنیادی در جهت رشد و ارتقاء فکری، سیاسی و دینی و اخلاقی ملت فرو گذار نمی کرد. در این راستا بود که بدون توجه به شخصیت و حیثیت نظامی اش همواره خود را موظف به تبلیغ اسلام می دانست و از کوچکترین موقعیت و کمترین امکانات برای این هدف و الا بهره می گرفت. از آنجائیکه سید جوانان مسلمان را نیروهای پر شور و آماده برای پذیرش حقایق می دانست و آنها را کسانی می دید که می توانند زمینه ساز انقلاب باشند، بیشتر با آنها سرو کار داشت و در میان اردو و نیز در سطح جامعه به سراغ جوانان مسلمان می رفت و به آنها شور و شعور و آگاهی می آفرید. او فقط حرف نمی زد بلکه اهل فکر و مطالعه بود و بیشتر اوقات فراغت خود را صرف مطالعه آثار متفکران بزرگ اسلامی می نمود و بتاریخ سیاسی اسلام علاقۀ خاصی داشت و آشنائی با تاریخ سراسر افتخار اسلام وفتوحات و تمدن اسلامی را یکی از راه های بازیابی مجدد عظمت از دست رفتۀ مسلمین و امت اسلامی جامعه می دانست.

سید روابط مبارزاتی خود را به قشر خاص منحصر نکرده و متعقد بود که باید با تمام جناحها و اقشار جامعه بوجود آید؛ لذا او با چهار تیپ مختلف  تماس داشت:

1 – با اردو که مهم ترین بخش فعالیت های او را احتوا می نمود و جوانان در اردو به سید علاقمند بودند. سید از کلاسهای درس خود که صاحب منصبان عالی رتبه اردو در آن شرکت می کردند و بعنوان پایگاهی جهت تبلیغ اسلام استفاده می نمود و بر خلاف موضوع درسهایش مرتباً از اسلام سخن می گفت و به همین جهت رشتۀ معلمی را برگزیده بود تا بتواند اسلام را در بین اردو و بویژه نسل جوان مطرح نماید و او بر ضرورت این مسئله بخصوص وقتی بیشتر تاکید می کرد که می دید کمونیستها در اردو نفوذ روز افزون یافته و با فرستادن جوانان به روسیه جهت تعلیمات، آنان را به مکتب مارکسیسم علاقه مند می نمایند.سید از این مسئله جدا احساس خطر می کرد و لذا تلاش پیگیرداشت که جوانان راحتی المقدور با روحیه و افکار و عقاید اسلامی تربیت نموده و از رفتن شان به مسکو جلوگیری بعمل آورد.

2 – سید به روحانیت بویژه روحانیون مبارز علاقهء زیادی داشت و با روحانوین شیعه و سنی از جمله علامه شهید سید اسماعیل بلخی، آیت الله شهید میر علی احمد عالم، علامه شهید سید محمد حسین مصباح ، علامه شهید سید عبدالحمید ناصر و حجت الاسلام والمسلمین رضوی مالستانی و دیگران ارتباط و همفکری نزدیکی داشت.

سید دائماً در مجالس ومراسم مذهبی شرکت می جست و با علمای دینی به بحث ومناظره فکری و سیاسی می پرداخت.

3 – سید به این نتیجه رسیده بود که برای ایجاد یک حرکت وسیع اجتماعی، شرکت و هماهنگی گروهها، اقوام و قبائل مختلف ضروری است و لذا با افراد موثر و در عین حال معتقد و مسلمان قبائل گوناگون کشور ارتباط داشت و هر کدام را به نحوی انگیزه می داد و در صدد بود که در یک تشکیلات وسیع سیاسی، اسلامی همه طرف های ذی دخل و موثر را شرکت دهد تا مقدمات یک حرکت همگانی فراهم آید.

4 – تماس با جوانان مسلمان، اینها طیف وسیعی از جوانان دانشجو، طلبه، اردو و غیره را تشکیل می دادند که بصورت یک تشکیلات وسیع نامرئی عمل می کردند و در اکثر شهر ها و مناطق افغانستان طرفداران زیادی داشت.

وحدت طلبی:

 یکی از ویژیگی های بارز دیگر سید وحدت طلبی او بود و برای ایجاد وحدت کلمه در بین شیعه و سنی تلاش فراوان می کرد و از هر گونه اختلافی در این مورد رنج می برد.

سید از هر زمینه یی برای گسترش وحدت میان شیعه و سنی بهره میبرد مثلاً در سال 1347 که زیارت سید حسن آقا در گردیز باز سازی نمود در مراسم افتتاح آن، عده یی از علمای شیعه و سنی را دعوت نمود وازاین زمینه برای رفع اختلافات مذهبی موجود در آن منطقه استفاده کرده که سخنرانی علامه بلخی در آن مراسم بسیار موثر بود.

سید در سال 1349 به زیارت خانه خدا و سایر عتبات مشرف شد و در جریان همین سفر در نجف اشرف امام خمینی(ره) را ملاقات نمود و ضمن ارائه گزارشی از پیشرفت مبارزات اسلامی و عملکرد دولت افغانستان در زمینه های مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی رهنمود های لازم را برای ادامه و گسترش مبارزه در یافت داشته و به افغانستان مراجعت نمود.

از آن پس دامنهء فعالیت های سید هر روز گسترده تر می شد و دیدارها و جلساتش با علما، دانشجویان، نظامیان و بزرگان قوم اعم از شیعه و سنی بحدی زیاد بود که حتی وقتی کار رسمی خود در وزارت دفاع را نیز بدین مسائل صرف میکرد و از آنجا بعنوان سنگری برای مبارزات اسلامی استفاده می نمود، علاوه بر اینها جلسات و دیدارهای مخفی سید نیز فراوان بود . دامنۀ فعالیت های وی در سالهای1353 و 1354 بسیار گسترده شده بود تا بدانجا که دولت وقت نسبت به سید و برادران همرزمش مشکوک شده و آنان را مورد تعقیب مستمر قرار دادند. در اوائل سال 1354 دو نفر نماینده ازاین جریان بنام های میر حسین خوش وال و اختر محمد پکتیا وال جهت ملاقات و هماهنگی با مسئولین اخوان المسلمین به پاکستان اعزام شده و با یکی از سران شان در خصوص هماهنگ ساختن مبارزات اسلامی تبادل نظر کردند. در همان سال شهید محمد منتظری نیز جهت یک سری هماهنگی ها و بررسی ها به افغانستان آمده و با سید و برخی دیگر از برادران دیدارها و صحبت هایی داشت.

تعقیب و دستگیری سید:

در سال 1354 و همزمان با تشدید فغالیت های اسلامی و گسترش روز افزون جریان جوانان مسلمان و دولت مزدور احساس خطر جدی نموده و در صدد کشف تشکیلات و دستگیری سران آن شد، اما مدرک مشخصی دراین زمینه نتوانست بدست آورد ولی بر اساس قرائن و احتمالاتی سید و یارانش را از اعضاء این تجمع تشخیص داده و در همان سال سید را باز نشست کرده و او را در منزل زیر مراقبت شدید قرار دادند.

تعقیب و مراقبت سید بحدی جدی بود که پلیس در مقابل منزل او غرفه دید بانی ایجاد کرد تا هم فعالیت های او را زیر نظر گیرند و هم رفقایش را شناسایی کنند. از طرف برادران به سید پیشنهاد شد که کابل را ترک گفته و به یکی از ولایات و یا به خارج از کشور هجرت نماید،  اما او نپذیرفت که صحنه را بزودی ترک گوید و برکارش اصرار ورزید.

کمونیست ها که در دولت محمد داود از نفوذ فراوان برخوردار بودند با سید دشمنی آشتی نا پذیر داشته و در صدد بودند تا در فرصت مناسب او را از سر را خود بردارند. از جمله حسن شرق که یک چهره روسی بود و در آن زمان در پست صدر اعظمی قرار داشت از مخالفین سرسخت سید بود.

حیدر رسولی نیز که وزیر دفاع وقت افغانستان بود با اینکه مسلمان بود اما شخص نا لایق و با سید مخالفت صنفی داشت و نفوذ سید در اردو و نیز لیاقت و کار آیی او را نمیتوانست تحمل کند. او از روی جهالت سید را رقیب خود می پنداشت و با او مخالفت می ورزید.

نهایتاً در اواخر سال1354 سید وعده یی از دوستان و همفکران شناخته شدۀ وی که در حدود چهل نفر می رسیدند توسط سازمان جاسوسی دستگیر و روانه زندان شدند. تعداد25 نفر از آنها را دانشجویان و 15 نفر دیگر را افسران اردوی افغانستان تشکیل می دادند.

بهانه یی که رسماً بعنوان علت دستگیری این عده اعلان شد این بود که قصد کودتا علیه حکومت محمد داودخان را داشته اند.

 در میان دستگیر شدگان افراد متعهد و مبارز سابقه دار و سر شناسی چون اسماعیل پاسخ از بدخشان، میرحسین خوش وال از خوشی لوگر، اختر محمد پکتیاوال از پکتیکا و علی رضا بیات از غزنی و …. وجود داشتند که هر کدام مسئولیت های مهمی را در نهضت عهده دار بودند که حادثه ناگوار دستگیر این عزیزان ضربۀ جبران ناپذیری بر پیکر نهضت نوپابود.

رابطه سید و یارانش با خارج از زندان برقرار بود و در جریان فعالیت ها قرار می گرفت تا  آنکه در سال 1357 بدنبال کودتای کمونیستی 7 ثور جمعی دیگر از شخصیت ها نیز زندانی شده و تعدادی از آنان بشهادت رسیدند، خاطره این راد مردان پیشگام و فدا کار جاوید، یادشان گرامی و راه شان پر رهرو باد.

برگرفته از:

1. برگرفته از زندگی نامه جنرال میر سید احمدشاه گردیزی.

2. کوثرالنبی(پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) نویسنده: سید جعفرعادلی«حسینی»

3. شهدای نخبه و مرزبانان اندیشه؛ نویسنده: سیدجعفرعادلی«حسینی»

مطالب مشابه