راههای تقویت ایمان در قرآن
قبل از بحث ارتباط و قرآن، شهادت مظلومانه امام نهم حضرت جواد(ع) را تسلیت می گویم، نام پدر و مادر آن حضرت امام رضا(ع) خيزران بود. امام جواد(ع) 10 رجب سال 195 هجرى قمری در مدينه متولد شد، دوران امامت آن حضرت 17 سال (از سال 203 تا 220 هق)؛ خلفاء غاصب در زمان آن حضرت، مامون و معتصم (هفتمين و هشتمين خليفه عباسى) بودند.
امام رضا(ع) در آخر ذيقعده سال 220 هجری قمری در سن 25 سالگى به دسيسه معتصم توسط امّالفضل همسر آن حضرت (دختر مامون) در بغداد به شهادت رسيد که مرقد شریف آن حضرت در شهر كاظمين عراق است.
امروز از همين جا دلهاى تان را بفرست كاظمين كنار قبر جوادالائمه(ع) مىخواهم امام رضا(ع) را از خودمان خوشحال كنيم براى پسر بيست و پنج سالهاش گريه كنيم امان از دشمن خانگى، خدا نكند زنت دشمنت بشود آقا را زهرش داد ميان حجره در را بروى آقا بست آقاى
هى مىگفت جگرم از تشنگى مىسوزد جواب نمىداد زهر دادن يك معنى در راه هم بستن دل آدم را آتش مىزند امّا يك رذالتى دختر مأمون امالفضل كرد كه جگر آقا را آتش زد بگويم تا دادتان بلند شود، آقا داخل اطاق ناله مىكرد براى اينكه صداى آقا را همسايهها نشود، اى خدا اين نانجيب يك مشت كلفتها را صدا زد و گفت بياييد پشت در بنشينيد براستى اينكه صداى آقا را كسى نشنود همه تان كف بزنيد پسر فاطمه ناله مىكند اينها كف مىزند يك وقت ديدند آقا ديگه ناله نمىكند آمدند در را باز كردند ديدند آقا جان داده آيا گفت برويد شيعيانش را بگوييد بيايند، نه بخدا قسم پس چه كار كردند يك مشت غلامان و كلفت را جمع كرد گفت ببريد بدنش را بالاى بام بگذاريد مدت سه روز بدن آقا بالاى بام بوده خدا قسمت كند برويم كاظمين بعد از سه روز چه كردند اين نانجيب دستور داد بدن آقا را از بالاى بام پايين انداختند امّا بعد شيعهها آمدند غسل دادند كفن كردند دفن كردند امّا بميرم بر غريبيت مظلوم كربلا حسين(ع) «يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلىٍّ اَيُّهَا الْجَوادُ يَابْنَ رَسُولاللّه يا حُجَّهاللّه عَلى خَلْقَه يا سيِّدنا وَ مَوْلانا اِنّا تَوَجَّهنا وَاسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلىاللّه وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ
حاجاتِنا يا وَجيهَا عِنْداللّه اِشْفَعْ لَنا عنداللّه».
ادامه بحث راههای تقویت ایمان در قرآن، قبلا در مورد توبه و بازگشت به سوی خداوند و راه نجات از گناه و رهایی از عذاب را یاد آورشدم. حال برای اینکه بدانیم «توبه» چه تأثیر واثرات در زندگی انسان دارد و از مطالب قبلی به خوبی معلوم میشود که توبه حقیقی، با آن ویژگیهایی که برای آن ذکر شد، راهی است که انسان از آن طریق ، ضررهایی را که به خودش وارد کرده است جبران می نماید.
اثرات و پی آمدهای توبه
«توبه» از مهم ترین آموزه های تربیتی و اخلاقی است که آثار بی شمار و ره آورد گرانبها و پی آمدهای مثبت فراوانی دارد که به اهم آنها در قرآن اشاره می شود.
1. بازیابی شخصیت: انسانی که مرتکب گناهی شده است، چه بخواهد و یا نخواهد احساس سرشکستگی و کوچکی می کند؛ اگر متولیان تربیت او را ملامت و تحقیر کنند، این احساس بیشتر می شود و اگر ملامتها ادامه یابد، ممکن است به آنجا برسد که کاملاً احساس کند شخصیت خود را از دست داده است و در این صورت است که به شدت وجود او برای خانواده و جامعه خطرناک خواهد شد و ممکن است دست به گناه و هر جنایتی بزند؛ چون او احساس می کند همه چیز را از دست داده است.
منابع دینی مخصوصاً قرآن تلاش می کنند که با توبه و اظهار ندامت پنهانی شخصیت گناهکار را بازسازی کنند و لذا قرآن کریم به مردم گوشزد می کند که خلاف کاران اگر برگشتند، برادران دینی شما هستند «فَان تابُوا وَ أقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ فَإخوانُکُم فِی الدِّینِ»؛(1) «اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، برادران دینی شما هستند.» و همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود: «التائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛(2) توبه کنندة از گناه مانند کسی است که گناه ندارد.»
2. محبوب خدا شدن: قرآن کریم می فرماید: «إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ»؛(3) « به راستی که خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست می دارد.» خودِ اظهار دوستی از مقام برتر علاوه براینکه افتخاری است برای محبوب و باعث بازیابی شخصیت گناهکار می شود، برد تربیتی و سازندگی مهمی دارد. به همین جهت، در تربیت فرزندان توجه شده است که نسبت به آنها اظهار محبّت شود و همین طور جهت پاک و با عفّت ماندن و با نشاط بودن همسر توصیه شده است که شوهر اظهار محبت کند و بگوید: « دوستت دارم.»
خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه کاران اظهار محبت می کند و اعلام می دارد: «توبه کار دوستت دارم.» رسول اکرم(ص) فرمود: «لَیسَ شَیءٌ أَحَبَّ إلَی اللهِ مِن مُؤمِنٍ تائِبٍ أو مُؤمِنَةٍ تائِبَةٍ؛(4) چیزی در نزد خداوند محبوب تر از مرد مؤمن توبه کار و زن مؤمن توبه کننده نیست.»
3. بخشش گناهان: اثر مهم توبه، بخشیده شدن گناهان انسان گناهکار است. قرآن کریم می فرماید: «تُوبُوا إلی اللهِ عَسی رَبُّکُم أن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیئِاتِکُم»؛(5) « (ای مؤمنان!) به سوی خدا توبه کنید… امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند.»
4. تبدیل شدن سیئات به حسنات: اگر توبه واقعی انجام گیرد، خداوند علاوه بر نابودی گناهان، آنها را تبدیل به نیکی و حسنات میکند؛ چنان که می فرماید: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً»؛(6) « مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می کند و خداوند همواره آمرزندة مهربان بوده است.»
5. رستگاری ابدی: از مهم ترین آثار اخروی توبه، عاقبت به خیری و رستگاری ابدی است. قرآن کریم می فرماید: «وَ تُوبُوا إلی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»؛(7) « ای مؤمنان! همگی به سوی خدا توبه کنید؛ شاید رستگار شوید.»
6. آسایش ابدی: در کنار رستگاری، آسایش ابدی نیز از پی آمدهای توبه شمرده شده است: «إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ»؛(8) «مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنان داخل بهشت می شوند.»
7. افزایش روزی: توبه علاوه بر آثار و برکات بی شمار معنوی و اخروی، اثر و برکت دنیوی و مادّی نیز دارد و در ازدیاد رزق و روزی انسان نیز اثر گذار است. علی(ع) در این باره می فرماید: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزقِ وَ رَحَمَةِ الخَلقِ؛(9) «و خداوند استغفار را وسیله دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان (خود) قرار داده است.»
و ادامه می دهد: « سپس (در قرآن) خود فرمود: «فَقُلْتُ إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفَّاراً؛ یُرسِل السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً؛ وَ یُمْدِدْکُم بِأموالٍ وَ بَنینَ وَ یَجعَل لَکُم جَنَّاتٍ وَ یَجعَل لَکُم أنهارا»؛(10) «از پروردگار خود (با توبه) آمرزش بخواهید که بسیار آمرزنده است تا بارانهای پر برکت را از آسمان پی در پی بر شما فرو ریزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را یاری دهد و باغستانها و نهرهای پر آب در اختیار شما گذارد.»
نقش عالم و تبلیغ در هدایت مردم و اثرات و پیامدهای توبه، قبل از یاد آوری داستان های هدایت یافتگان در مورد حضور در محضر عالم اشاره می نمایم.
در محضر عالم
مردى از انصار نزد رسول اكرم(ص) آمد و سؤال كرد: «يا رسول(ص) اگر جنازهاى شخصى در ميان است و بايد تشييع و سپس دفن شود و همزمان مجلس علمى هم هست كه از شركت در آن بهرهمند مىشويم، وقت و فرصت هم نيست كه در هر دو جا شركت كنيم، در هر كدام از اين دو كار شركت كنيم از ديگرى محروم مىمانيم، شما كدام يكى از اين دو را دوست مىدارید تا من در آن شركت كنم؟!» حضرت فرمود: «اگر افرادى ديگرى هستند كه همراه جنازه بروند و آن را دفن كنند، در مجلس علمى شركت كن، همانا شركت در يك مجلس علمى از حضور در هزار تشييع جنازه و هزار عيادت بيمار و از هزار شب عبادت و هزار روز روزه و هزار درهم صدقه و هزار حج غير واجب و هزار جهاد غير واجب بهتر است، اينها كجا و در محضر و حضور عالم كجا! مگر نمىدانى به وسيله علم است كه عبادت خدا صورت مىگيرد. خير دنيا و آخرت با علم توأم است، همانطوريكه شر دنيا و آخرت،با جهل همراه است.»(11) و نيز پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: «اَحَبُّ النَّاسِ إِلىَ اللّه اَنْفَعُهُمْ لِلنَّاس» بهترين مردم آنهايى هستند كه نفعش بحال مردم باشد. بنابراين از مطالب فوق استفاده مىشود كه انسان هميشه با انشمندان و آنهاييكه نفعش بحال مردم است همنشين گردد.
هدايت يافتگان و رستگاران كيانند؟
نقطه آغازین توبه که سخت تحول ساز و تربیت آفرین و اثر ساز و اعجازگر است، یعنی همان انقلاب درونی که در درون توبه کننده ایجاد می شود و نشان آن اشکهای روان و ناله های بی پایان و نفرت و ندامت شدید از گذشته و امید به آینده است.
عالمان برجستة افغانستان در طول تاریخ همواره جهت هدایت مردم نقش برجسته داشته و حامی تقویت جنبه های معنوی در جامعه بوده اند و در این راه سختی های مختلفی را متحمل می شدند. به امید آنکه ما و علمای امروز ما ادامه دهندة راه آنان باشیم….
در اینجا به داستان اشاره می کنم که بواسطه تبلیغ و ارشاد یک عالم دینی آن چنان اثر گذاشت و انقلال در درونش ایجاد کرد که پس توبه از هدایت یافتگان گردید و جزء عرفای مشهور شد؛ در زمان های گذشته حضرت آیت الله واعظ شهید که طلبه جوان بوده در منطقه تیزک، مرز میان پشتونهای وردک و آغاز منطقه بهسود هزاره جات با بیان احکام، معارف اسلامی و ارشادات باعث هدایت دزد و راهزن مشهور بنام قربان دزد می گردد.
مردم تیزک زمانیکه با فقرفرهنگی و نا آگاهی از مسائل دینی و اعتقادی بودند، از آیت الله واعظ شهید تقاضا می کند تا در آنجا بعنوان روحانی مردم منطقه تیزک را ارشاد و تبلیغ نماید، ایشان می پذیرد، اما مشروط به اینکه؛ قربان دزد بپذیرد که اهل مسجد و مراسمات دینی باشد، یکی از خوانین منطقه این شرط را می پذیرد و به قربان دزد می گوید عملکرد تو هیچ عالمی حاضر نیست که در این منطقه بعنوان روحانی ایفای وظیفه نمایند، آقای واعظ پذیرفته که در این منطقه مستقر باشد و گفته مشروط به اینکه قربان نیز به مسجد و منبر بیاید، ارباب منطقه قربان را متقاعد می سازد که او اهل مسجد باشد، آیت الله واعظ شهید، ابتداء با امربه معروف و نهی از منکر، مانع قمار زدن و انواع بی بند و باری های افراد جاهل و منحرف می گردد، آن عده پس از حضور در نماز جماعت و جلسات دینی با توبه و ترک گناه و شکستاندن دمبوره (آلات موسیقی) هدایت می یابند، قربان دزد و همراهان وی نیز تصمیم می گیرند که از کردار و عمل های زشت شان اظهار پشیمانی نمایند، با راهنمای آیت الله واعظ شهید توبه می کنند، اموال که از مردم به زور گرفته بودند به صاحبان شان مسترد می نمایند، قربان در اثر تبلیغ و ارشاد آیت الله واعظ شهید علاقمند می شود که دروس دینی را بخواند، بعد از سالیان متمادی او جزء علماء و عرفا می گردد که در میان مردم منطقه و کابل مشهور به شیخ قربان است، او در تقوا، عبادت، تهجد و اخلاق نیکو آن چنان شهرت یافته بود که حتی بسیاری از اهل علم او را الگو خوبی ها قرار می دادند.(12)
حكايت حر؛ حماسه توبه و تصميم
داستان «حر» يكي از عجيبترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.
«حر بن يزيد رياحي» رادمردي پهلوان و سرداري نيرومند بود. برخي او را «دليرترين مرد كوفه» ميدانستند.
حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حاليكه فرماندهي هزاران سوار بود به دنيا پشت پا زد. لذا داستان حر درسی عبرت برای كسانی هست كه اگر از روی حقیقت پشیمان شود خداوند او را می بخشد، حر در مرحله اول به سوی اهل كوفه برگشت و حق را به آنها ابلاغ كرد و با همین تبلیغ همه خطاهای عمر خود را برگردانید؛ مرحله دوم با خون خویش همه گناهان عمر خود را شست و تا آنجا پاك شد كه امام سر او را به دامن گرفت و یا آن جریانی که توسط شاه عباس یکی از شاهان ایران رخ داد، او می خواست بفهمد که آیا توبه حر قبول شده یانه؟ او را نبش قبر نموده که از پیشانی حر خون تازه بیرون شد.
هنگامي كه به عبيدالله خبر دادند كه امام حسين(ع) به عراق رسيده است وي «حر» را به همراه حدود 1000 سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد. هنگامي كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايي از پشت سرش شنيد كه گفت: «ای حرّ! شادباش كه به سوي خير ميروي!». حر به سوي صدا برگشت و كسي را نديد. با تعجب از خود پرسيد: «اين چه بشارتي بود؟ و اين چه خيري است كه به جنگ حسين بروم؟».
در گرماي نيمروز، سپاه حر به كاروان امام(ع) رسيد. امام هنگامي كه تشنگي آنان را ديد به ياران فرمود: «به اين جماعت و اسبان شان آب دهيد» و وقتي مشاهده كرد كه يكي از سربازان نميتواند براحتي آب بخورد و آب از مشك بيرون ميريزد خود برخاست و با دستان مباركش وي را سيراب كرد. اين مهر و عطوفت امام(ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وي كردند مقايسه كنيد. حسين اسبان آنان را سيراب كرد اما آنان آب را از فرزندان حسين دريغ كردند.
تا تمامي لشكريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام از خيمه بيرون آمد خطبهاي كوتاه خواند و گفت: «اي مردم! من به سوي شما حركت نكردم تا وقتي كه نامههاي شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامي نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همينجا باز ميگردم».
سپس به حر فرمود : «ميخواهي با اصحاب خود نماز گزاري؟» گفت: نه، ما همه با تو نماز ميگزاريم.
امام پس از نماز به خيمه خود رفت و حر نيز به جمع سپاهيان خويش برگشت. هنگام نماز عصر، دوباره امام بيرون آمد و نماز خواند و سپس روي به كوفيان كرد و فرمود : «اي مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را براي اهلش بدانيد خداي تعالي بيشتر از شما راضي ميگردد. ما اهل بيت محمد به تصدي امر خلافت از مدعياني كه اين مقام از آن آنها نيست و با شما به ستم رفتار ميكنند شايستهتريم. اما اگر ما را نميپسنديد و حق ما را نميشناسيد و رأي شما غير از آن چيزي است كه در نامهها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما برميگردم.» حرّ گفت : «سوگند به خدا كه من از اين نامهها و نمايندگان كه ميگويي چيزي نميدانم.» امام به يكي از همراهان گفت تا خورجيني را بياورد كه انباشته از نامههاي كوفيان بود. امام(ع) نامهها را به حر نشان داد. حر گفت : «من از كساني كه اين نامهها را نوشتند نيستم. به من دستور دادهاند كه وقتي تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم». امام به ياران و نيز زنان كاروان دستور داد كه سوار شوند و فرمود: «باز گرديد». اما سپاهيان حر راه برگشت را نيز سد كردند.
گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلا شد…
اما ببينيد سرنوشت همين شخص كه راه را بر امام بست، پس از توبه چگونه شد.
در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه ميفرمود: «اَما مِنْ مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجْهِ اللّه، اَما مَن ذابٍّ يَذُّبَّ عَنْ حَرَمِ رسولاللّه» شنيد چنان استغاثه امام(ع) در حر بن يزيد رياحى اثر گذاشت كه صف خود را از صف لشگريان دشمن عوض كرد و لشگر عمر سعد را به قصد خيمه هاى ابىعبداللّه الحسين(ع) ترك كرد و خط سير خود را تغيير داد.
يكى از لشگريان وقتى ناراحتى حرّ را مشاهده كرد با آنكه شجاع ترين اهل كوفه را حر مىدانست، پرسيد ناراحتى تو براى چيست؟ گفت من خود را بين بهشت و دوزخ مىبينم وهيچ چيزى را بجاى بهشت نخواهم گرفت بناگاه مركب خود را به طرف لشگر امام حسين(ع) حركت داد در حالى كه دست بر سر نهاده و از خداوند پوزش مىطلبد از اينكه دل اولياى صغير را به لرزه درآورده و از حالتى كه بخود گرفته بود كه سپر را وارونه نهاده بود فهميدند قصد جنگ و جدال ندارد. غرض در حالى كه اظهار ندامت و پشيمانى مىكرد خود رابه خيمه امام حسين(ع) رسانيد.
حرّ گفت: يابن رسولاللّه شرمسارم از اينكه راه را بر شما بستم و سرانجام تو را به اين سرزمين پربلا كشانيدم. من كه باور نمىكردم دشمن اينگونه با تو برخورد نمايد وگرنه چنين نمىكردم و هم اكنون از كردههاى خود پشيمانم، و پوزش مىخواهم آيا عذر مرا مى پذيرى و توبه مرا به درگاه خداوند قبول مىبينى يا نه؟
امام حسين(ع) در پاسخ حر فرمود: آرى، توبه ات پذيرفته شده و خداوند تو را مورد رحمت قرار مىدهد.
حرّ عرضه داشت هرگز پياده نخواهم شد دوست دارم سواره در ركاب تو جنگ كنم، حرّ از خيمه ابىعبداللّه(ع) جدا شد و به طرف ميدان حركت كرد و رجز خواند و به سرزنش دشمن پرداخت. و از امام(ع) دفاع كرد كه شما او را دعوت كرديد و حالا آب را به روى بچّهها و كودكان او مىبنديد. آبى كه يهود و نصارى مىنوشند، همه حيوانات از آن بهره مىبرند ولى آل محمّد(ص) ر ا از آن محروم سازيد بناگاه دشمن به طرف حرّ تير پرتاب كرد وى به طرف خيام حرم باز حركت كرد و در انتظاردستور مجدّدى از طرف امام(ع) بود.(13)
آمدم بر آستانت، سر نهم، سامان بگیرم
دل دهم، دلبر بیابم، جان دهم، جانان بگیرم
آمدم در کربلایت، تا کنم جان را فدایت
بگذرم زین عمر فانی، عمر جاویدان بگیرم
آمدم پایت ببوسم، تا مگر دستم بگیری
آمدم دردم بگویم وز کَفَت درمان بگیرم
یا حسین، ای آن که سبط رحمةٌ للعالمینی
رحمتی، کز تو جواز رحمت رحمان بگیرم
از حضورت شرمسارم وینقدر امیدوارم
کز عطایت میتوانم بخشش عصیان بگیرم (14)
بعضى از ارباب مقاتل نوشتهاند كه از امام حسين(ع) درخواست كرد كه به او اجازه دهد تا از زنان حرم و دختران اهلبيت(ع) عذرخواهى كند حضرت هم به او اجازه دادند، آمد پشت خيام حرم و از بانوان حرم عذرخواهى كرد و گفت مرا ببخشيد اگر دل شما را لرزه درآوردم، فرداى قيامت در نزد زهرا(س) مبادا از من شكايت نماييد. سخنان حر آنچنان اهل حرم را به ناله و شيون واداشت كه حر آنچنان تحت تأثير قرار گرفت كه از اسب پياده شد و لطمه به صورت مىزد و خاك بر سر مىريخت و مىگفت: كاش دستم بريده شده بود. و زبانم لال بود كه چنين برخورد با فرزندان فاطمه(س) نمىكردم. ولى بعضى از اهل حرم او را دلدارى دادند.(15)
بالاخره جنگى كه حر كرد تمام لشگريان عمر سعد را در وحشت انداخت و از ترس و خوف كه پيدا كردند و از تنهايى روبرو شدن با او وحشت داشتند گروهى، دسته جمعى بر او حمله ور شدند، و او پياده شد و به جنگ ادامه داد و سرانجام با حمله دشمن روى زمين افتاد و امام(ع) خود را كنار حر رسانيد و فرمود: «بَخِّ بَخِّ لَكَ يا حُر اَنْتَ حُرٌّ سَمَّتْكُ اُمُّك» به به! درود وآفرين بر تو. تو آزادى همانطورى كه مادرت تو را آزاد نامگذارى كرد.(15)
امام(ع) خود را به پيكر پاك حر رساند و خطاب به او گفت: «اي حر! براستي همانگونه كه نامت را نهادهاند در دنيا و آخرت حر هستي». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست.
آري؛ امام حسين(ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد ميشدند ميرساند و پيكر پاكشان را در آغوش ميكشيد ؛ اما دلها بسوزند و چشمان بگريند براي او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينهاش نشسته بود…
الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ «مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»(16)
پی نوشت ها:
1 . سوره توبه، آیه 11.
2 . میزان الحکمه، ج 1، ص 338، ح 2118.
3. سوره بقره، آیه 222 .
4. میزان الحکمه، ج 1، ص 338، ح 2118 .
5 سوره تحریم، آیه 8.
6 . سوره فرقان، آیه 70.
7 . سوره نور، آیه 31.
8 . سوره مریم، آیه 60.
9 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 143، ص 262.
10. سوره نوح، آیات 10 تا 12 .
11. بحارالانوار، ج 1، ص 204، بنقل از داستان راستان شهيد مطهرى .
12. به نقل از حجت الاسلام والمسلمین ابوالهادی.
13. مصائل الابرار به نقل از القولالسديد شبّان، حرّ الشهيد، ص 116 .
14. سیّدرضا مؤید
15. بحارالانوار، ج 45، ص 14 و 15 .
16. سوره شعراء 228 .
همچنین در این ارتباط از منابع اصلی چون؛
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذويالقربی، 1378 .
استفاده گردیده است.
تنطبم کنند: سیدعباس حسینی – 6 عقرب 1390