نمایش نوار ابزار

 استقلال افغانستان: در گذرگاه تاریخ

سه شنبه 28 اسد 1404

(به مناسبت ۱۰۶ سالگی سالروز استقلال افغانستان – ۲۸ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی)

به‌گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی، در صدو‌ششمین سالروز استقلال افغانستان، استاد سید جعفر عادلی حسینی بیان داشت:

«افغانستان پس از سه جنگ خونین با بریتانیا سرانجام در ۲۸ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی به رهبری شاه امان‌الله خان به استقلال دست یافت. با این حال، در یک قرن گذشته، جشن استقلال بیش از آنکه دستاورد واقعی ملت باشد، همواره رنگ سیاست و نزاع‌های قدرت به خود گرفته است.»

وی افزود:

«از اصلاحات امان‌الله خان و سقوط او، تا حکومت‌های نادرشاه و ظاهرشاه، جمهوریت داوود خان، رژیم‌های کمونیستی، جنگ‌های داخلی و طالبان، هر دوره استقلال را به‌گونه‌ای بازتعریف کرده است. مردم افغانستان در این صد سال بیشتر شاهد اجبارهای اجتماعی، فشارهای اقتصادی و جنگ‌های داخلی بوده‌اند تا دستاوردهای پایدار. امروز نیز، با گذشت ۱۰۶ سال، استقلال افغانستان بیش از آنکه واقعیت عینی باشد، بیشتر به یک شعار سیاسی شباهت دارد.»

در ادامه، شرح کامل بیانات استاد سید جعفر عادلی حسینی، رئیس سازمان جهاد فرهنگی، تقدیم می‌گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم

در بخش دوم صحبت‌هایم، و در ادامه بحث احزاب‌شناسی، که امروز هجدهمین برنامه با موضوع نخستین دولت اسلامی تحت عنوان «شورای انقلابی اتفاق اسلامی» است، به مناسبت ۱۰۶مین سالروز استقلال افغانستان – ۲۸ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی، در پیوند با موضوع «استقلال افغانستان در گذرگاه تاریخ» نکاتی را یادآور می‌شوم.

پیشینه تاریخی: از نبرد تا استقلال

اولین جنگ افغان و انگلیس در سال‌های ۱۲۱۷ تا ۱۲۲۰ خورشیدی (۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲ میلادی) رخ داد و منجر به شکست متجاوزان هندی شد که تحت فرماندهی بریتانیا بودند. جنگ دوم افغان و انگلیس در سال‌های ۱۲۵۷ تا ۱۲۵۹ خورشیدی (۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰ میلادی) اتفاق افتاد که در آن نیروهای بریتانیا شکست خوردند و عبدالرحمن خان به‌عنوان امیر جدید وارد صحنه قدرت شد.

پس از این جنگ، صفحه جدیدی از روابط میان افغانستان و بریتانیا شکل گرفت؛ امور روابط خارجی افغانستان به بریتانیا سپرده شد و در مقابل، بریتانیا متعهد شد افغانستان را در برابر روسیه و ایران حمایت کند.

در سال ۱۲۸۰ خورشیدی (۱۹۰۱ میلادی)، حبیب‌الله خان، پسر عبدالرحمن خان، بر مسند قدرت نشست. او نسبت به پدر و شاهان پیشین، اصلاح‌طلب‌تر بود و تلاش کرد کشور را به سوی پیشرفت و ترقی هدایت کند. حبیب‌الله خان در طول حکومت خود فن‌آوری‌های جدید و داروهای مدرن را وارد افغانستان کرد و اصلاحات گسترده‌ای در کشور اعمال نمود.

حبیب‌الله خان در ۱ حوت ۱۲۹۷ خورشیدی (۲۰ فبروری ۱۹۱۹ میلادی) در هنگام شکار در ولایت لغمان ترور شد. پس از او، برادرش نصرالله خان قدرت را به دست گرفت، اما حکومت وی بیش از یک هفته دوام نداشت و امان‌الله خان، فرزند سوم حبیب‌الله، نصرالله خان را زندانی کرد و خود قدرت را در دست گرفت.

جنگ سوم افغان و انگلیس و استقلال افغانستان

جنگ سوم افغان و انگلیس در زمان امان‌الله خان رخ داد. آغاز این جنگ با صدور اعلامیه استقلال توسط امان‌الله خان در ۱ حوت ۱۲۹۷ خورشیدی (۲۰ فبروری ۱۹۱۹ میلادی) بود. درگیری‌های نظامی به‌طور رسمی از ۱۶ ثور ۱۲۹۸ خورشیدی (۶ می ۱۹۱۹ میلادی) آغاز شد و حدود سه ماه ادامه یافت. این جنگ با امضای پیمان صلح راولپندی در ۱۷ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی (۸ آگست ۱۹۱۹ میلادی) به پایان رسید و استقلال داخلی و خارجی افغانستان توسط بریتانیا به رسمیت شناخته شد.

حکومت ده‌ساله امان‌الله خان تغییرات گسترده‌ای در سیاست داخلی و خارجی افغانستان ایجاد کرد. با وجود اینکه حکومت او به‌صورت ناگهانی پایان یافت، دستاوردهای زیادی برجای گذاشت. امان‌الله خان در ۲۵ دلو ۱۳۰۷ خورشیدی (۱۴ فبروری ۱۹۲۹ میلادی) به هند رفت و در افغانستان جنگ داخلی آغاز شد. او سپس به اروپا مهاجرت کرد و در ۵ ثور ۱۳۳۹ خورشیدی (آوریل ۱۹۶۰ میلادی) در سوئیس درگذشت.

افغانستان در ۲۸ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹ آگست ۱۹۱۹ میلادی) پس از جنگ سوم با بریتانیا، تحت رهبری امان‌الله خان، استقلال رسمی خود را به دست آورد. این روند با امضای پیمان صلح راولپندی آغاز و با تأیید نهایی امان‌الله خان در ۲۸ اسد تکمیل شد. هرچند در متن اصلی پیمان، واژه «استقلال» ذکر نشده بود، اما در یادداشت الحاقی، استقلال داخلی و خارجی افغانستان به رسمیت شناخته شد.

شاه امان‌الله پس از ترور پدرش، امیر حبیب‌الله، در ۳۰ دلو ۱۲۹۷ خورشیدی سلطنت خود را در کابل اعلام کرد. دوازده روز بعد، در نامه‌ای به لرد چلمسفورد، فرماندار کل هند، مرگ پدر و سلطنت خود را اطلاع داد و از «حکومت مستقل و آزاد افغانستان» سخن گفت، اما فرماندار هند به این اعلام توجهی نکرد.[1]

درباره تاریخ واقعی استقلال افغانستان دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد:

غلام‌محمد غبار، ۹ حوت ۱۲۹۷ خورشیدی (صدور اعلامیه استقلال توسط امان‌الله) را تاریخ واقعی می‌داند.

محمدصديق فرهنگ، ۲۴ حمل ۱۲۹۸ خورشیدی، زمانی که امان‌الله خان با شمشیر برهنه در مرادخانی سخنرانی کرد و استقلال کشور را اعلام نمود، را نقطه عطف می‌شمارد.

در آن سخنرانی تاریخی، شاه امان‌الله گفت: «به هیچ نیروی خارجی اجازه داده نخواهد شد که در امور داخلی و خارجی افغانستان مداخله کند و اگر کسی چنین کند، گردنش را با این شمشیر خواهم زد.» [2] نماینده بریتانیا پاسخ داد: «بله، فهمیدم».[3]

شوروی نخستین کشوری بود که در 7 حمل 1298 خورشیدی (۲۷ مارچ ۱۹۱۹ میلادی) استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت.[4]

تحولات در مراسم استقلال افغانستان: بازیچه سیاست‌ها

از ۲۸ اسد ۱۲۹۸ خورشیدی، سالروز خروج قوای انگلیس و اعلام استقلال افغانستان، تا امروز بیش از ۱۰۶ سال می‌گذرد. در این مدت، تجلیل از استقلال همواره بازتابی از سیاست‌ها و تحولات تاریخی بوده و هر دوره، رنگ و بوی خاص خود را داشته است:

دوره امان‌الله خان: جشن استقلال در ابتدا در ۹ حوت ۱۳۹۷ خورشیدی (روز جلوس) در پغمان برگزار می‌شد و محور آن نقش شاه بود. اصلاحات امان‌الله خان، از جمله تغییرات اجتماعی و فرهنگی، با مخالفت برخی گروه‌های مذهبی مواجه شد و از عوامل سقوط سلطنت او به‌شمار می‌رود.

دوره حبیب‌الله کلکانی: حکومت کوتاه‌مدت وی، معروف به «بچه سقو»، پس از خروج امان‌الله خان از کشور شکل گرفت. طرفداران امیر حبیب‌الله کلکانی او را خادم دین و پادشاه مقتدر معرفی می‌کنند، اما نقش او در روند استقلال افغانستان چندان روشن نیست.

دوره محمد نادرشاه: تاریخ رسمی جشن استقلال به ۲۸ اسد ۱۳۰۹ خورشیدی تغییر یافت و «منار استقلال» در کابل ساخته شد تا مشروعیت حکومت نادرشاه تثبیت شود. در این دوره، اعدام برخی چهره‌های وفادار به امان‌الله خان و خانواده چرخی، منجر به ترور نادرشاه توسط عبدالخالق هزاره شد. برخی نویسندگان هزاره، این رویداد را انتقام از ستم‌های پیشین علیه مردم هزاره تفسیر کرده‌اند.[5]

دوره محمد ظاهرشاه: جشن استقلال به ۶ جوزا ۱۳۱۷ خورشیدی منتقل شد تا با هوای بهاری و موفقیت‌های محمد نادر در جنگ سوم افغان و انگلیس همزمان باشد. دوران سلطنت ظاهرشاه با نهضت مشروطیت، ثبات نسبی و توسعه تدریجی نهادهای دولتی همراه بود.

دوره محمد داوود خان و جمهوریت: کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ خورشیدی با رهبری داوود خان سلطنت را پایان داد و جمهوریت اعلام شد. جشن پنجاه‌وهفتمین سالگرد استقلال نیز به ۶ جوزا ۱۳۵۳ خورشیدی منتقل شد و استقلال به «دو دستاورد بزرگ» ملت نسبت داده شد. در این دوره، رشد احزاب چپ وابسته به شوروی نیز آغاز شد.

دوره کمونیستی و حزب دموکراتیک خلق: از سال ۱۳۵۸، جشن استقلال دوباره به ۲۸ اسد تثبیت شد. روزنامه دولتی «انیس» به چاپ عکس سخنرانی معروف امان‌الله خان در میدان مرادخانی پرداخت، هرچند تاریخ واقعی سخنرانی ۲۴ حمل ۱۲۹۸ خورشیدی بوده است.

جنگ‌ها و تحولات پس از ۷ ثور ۱۳۵۷: کودتای حزب دموکراتیک خلق، اشغال افغانستان توسط شوروی و آغاز جهاد، با ظهور جنگ‌های نیابتی داخلی، سقوط رژیم وابسته شوروی و حاکمیت مجاهدین در ۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی همراه شد. این دوره، جنگ‌های داخلی و ظهور طالبان را به دنبال داشت.

دوره طالبان و جمهوریت پس از سقوط آنان: حاکمیت طالبان، شکست سه قدرت جهانی—انگلیس، شوروی و آمریکا—را نقطه قوت خود می‌دانست و ۲۴ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی را روز استقلال اعلام کردند. تجلیل از ۲۸ اسد ۱۴۰۴ خورشیدی نیز محدود و رسمی بود، در حالی که جشن‌های گذشته پرشورتر برگزار می‌شدند.

یک قرن اجبارهای ظاهری و نتایج ناکام: در طول یک قرن، مردم افغانستان بارها با تحمیل‌های اجتماعی و فرهنگی مواجه شدند: از تراشیدن یا گذاشتن ریش، رعایت یا حذف حجاب زنان، تا پوشش و لباس‌های اجباری. این تحولات، چه توسط امان‌الله خان و چه توسط طالبان، با هدف «موفقیت اجتماعی» تحمیل شد، اما نتایج ملموس اقتصادی و اجتماعی برای مردم به همراه نداشت.

برای نمونه، امان‌الله خان پس از سفر شش‌ماهه‌اش به اروپا، با تقلید از رفتار اروپاییان، تلاش کرد با اجبارهای اجتماعی، زنان را وارد عرصه عمومی کند و پوشش مردان را تغییر دهد. این اصلاحات منجر به شوک اجتماعی و سقوط سلطنت شد. طالبان نیز در جهت معکوس همین سیاست‌ها عمل کردند.

در کنار این تحولات اجتماعی، مردم افغانستان بارها با فشارهای اقتصادی مواجه شدند: از تغییر رنگ دکان‌ها و تاکسی‌ها گرفته تا تحمیل قوانین اقتصادی بی‌رویه. هر کودتا و انقلاب، زخم‌های اجتماعی را عمیق‌تر کرد و نتیجه آن، عقب‌ماندگی نسبی کشور نسبت به کشورهای همسایه در ابعاد اقتصادی، امنیتی و اجتماعی بود.

یک قرن پس از اولین جشن استقلال، افغانستان هنوز نتوانسته به دستاوردی پایدار و جامع برای مردم خود برسد، در حالی که کشورهایی مانند هند و پاکستان بدون درگیری‌های مداوم به استقلال رسیدند و امروز در شاخص‌های توسعه، امنیت و نظم اجتماعی به مراتب از افغانستان جلوترند.

بیش از یک قرن پس از اولین جشن استقلال افغانستان، تجلیل از این روز نه تنها بازتابی از تاریخ و مبارزات ملت بوده، بلکه همواره بازیچه سیاست‌ها و نزاع‌های داخلی نیز بوده است. از اصلاحات امان‌الله خان و سقوط سلطنت او، تا دوره‌های کوتاه‌مدت حبیب‌الله کلکانی، محمد نادرشاه و محمد ظاهرشاه، هر حکومت با رنگ و بوی خاص خود، استقلال را تفسیر و بازتعریف کرده است. دوران جمهوری محمد داوود خان، حکومت‌های کمونیستی و جنگ‌های نیابتی داخلی نیز نشان داد که استقلال و جشن آن بیش از آنکه دستاورد واقعی ملت باشد، عرصه‌ای برای سیاست‌ورزی و نمایش قدرت بوده است. حتی در دوره‌های اخیر، رئیس‌جمهور محمد اشرف غنی با حمایت جامعه جهانی فریاد می‌زد که «امان‌الله خان خوب آدم بود»، اما در نهایت خود فرار کرد، و نیز مارشالی که در برابر چند موتورسوار «پوف» می‌کرد و توان شکست دشمن را نداشت، از همه زودتر فرار نمود؛ در حالی که عنوان مارشال سزاوار کسی است که دشمن را شکست دهد و کشور را از سلطه بیگانه آزاد سازد و این سمت در چارچوب رقابت انتخابات ریاست جمهوری توسط دکتر عبدالله در برابر رقیبش محمد اشرف غنی به دست آمد. در نهایت، یک قرن تلاش برای استقلال پایدار و توسعه اجتماعی و اقتصادی نشان می‌دهد که افغانستان هنوز نتوانسته دستاورد واقعی و جامع برای ملت خود به دست آورد، در حالی که کشورهای همسایه با ثبات و توسعه بیشتر، توانسته‌اند استقلال خود را حفظ کنند.

✍️ گزارش: پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی

 ۲۸ اسد ۱۴۰۴ خورشیدی / ۱۹ آگوست ۲۰۲۵ میلادی

[1]. گریگوریان، وارتان. ظهور افغانستان نوین، ترجمه علی عالم کرمانی، تهران: ۱۳۸۸، عرفان، ص ۲۸۶.

[2]. غبار، میر غلام محمد. افغانستان در مسیر تاریخ، تهران: نشر انقلاب، ۱۳۶۶، ص ۷۵۳.

[3]. آدامک، لودویگ. تاریخ روابط سیاسی افغانستان از امیر عبدالرحمان تا استقلال، ترجمه علی‌محمد زهما، کابل: افغان کتاب، ۱۳۴۹، ص ۱۴۶.

[4]. میرمحمد صدیق فرهنگ. افغانستان درپنج قرن اخیر.

[5]. ترور محمد نادرشاه توسط عبدالخالق هزاره هیچ ربطی به ستمگری‌های حکام گذشته ندارد. همان‌طور که منابع مختلف، از جمله خالد صدیق چرخی، برادرزاده غلام‌نبی خان چرخی، در کتاب «برگی چند از نهفته‌های تاریخ در افغانستان» نقل کرده‌اند، عبدالخالق فرزند مولاداد و کاکایش خداداد در خانه غلام‌جیلانی خان چرخی خدمتگار بودند. وقتی نادرخان به قدرت رسید، هجده نفر از اعضای خاندان چرخی، از جمله غلام‌نبی خان و غلام‌جیلانی خان چرخی، به دلیل مخالفت با او زندانی و سپس به قتل رسیدند. تنها غلام‌صدیق خان که در خارج به سر می‌برد، از این قتل‌ها جان سالم به در برد. همچنین همسر غلام‌جیلانی، «شاه بی‌بی»، و دختران او، «راضیه» و «رابعه»، زنده ماندند. این وقایع باعث شد احساسات برخی از زنان خاندان چرخی تحریک شود و آن‌ها به نوجوانی چون عبدالخالق تفنگچه دادند تا محمد نادرشاه را ترور کند. بدین ترتیب، سوءاستفاده از این نوجوان هزاره توسط خاندان چرخی منجر به قتل نادرشاه شد. برخی از نویسندگان هزاره با تحریف تاریخ، این رویداد را «اعدام انقلابی» یا «انتقام جوان هزاره از ستمگری‌های آل یحیی، به ویژه عبدالرحمان خان» تعبیر کرده‌اند، در حالی که واقعیت تاریخی چنین نیست.