نمایش نوار ابزار

بازخوانی اندیشه، کارنامه و میراث آیت‌الله‌العظمی محسنی؛ از حوزه تا جهاد، سیاست و نقد

چهارشنبه 22 اسد 1404

به مناسبت ششمین سالگرد ارتحال فقیه، اندیشمند و رهبر برجسته جهادی اهل تشیع افغانستان، آیت‌الله‌العظمی شیخ محمد آصف محسنی، بازخوانی ابعاد مختلف شخصیت، خدمات و نقد کارنامه‌اش ضرورتی انکارناپذیر است.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی، شصت‌ودومین برنامه «جنبش بیداری» که قرار بود در فیسبوک برگزار شود، به‌دلیل مشکل فنی در صفحه تلگرام این سازمان انجام شد. در این برنامه، حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی، محقق و پژوهشگر، به بازخوانی و نقد کارنامه علمی، سیاسی و مدیریتی آیت‌الله‌العظمی شیخ محمد آصف محسنی پرداخت.

عادلی حسینی با اشاره به بیش از چهار دهه شناخت و همکاری نزدیک با آیت‌الله محسنی، سخنان خود را در سه بخش «جایگاه علمی»، «شخصیت فردی» و «رهبری و مدیریت» ارائه کرد. وی ضمن برشمردن بیش از ۱۶۰ اثر علمی، نقش مؤثر آیت‌الله محسنی در تأسیس نهادهای آموزشی و رسانه‌ای، مانند حوزه و دانشگاه خاتم‌النبیین(ص) و شبکه تلویزیونی تمدن را یادآور شد.

در بخش نقد، عادلی حسینی به مواردی چون عدم شفافیت مالی حزب حرکت اسلامی، رهبری از راه دور، انحصارگرایی خانوادگی، فرصت‌سوزی در همگرایی شیعیان، موضع‌گیری‌های جنجالی از جمله «حرام دانستن جنگ داخلی» علیه طالبان، و عدول از ساختارهای جمعی اشاره کرد. او همچنین گفت: با وجود قربانی‌های فراوان حزب حرکت اسلامی، توجه کافی به خانواده شهدا و زندانیان صورت نگرفت.

وی خاطرنشان کرد که آیت‌الله محسنی شخصیتی نوگرا و دغدغه‌مند در عرصه تقریب مذاهب بود، اما عملکرد سیاسی و مدیریتی‌اش با نقدهای جدی همراه است. عادلی تأکید کرد که نقد، به معنای دشمنی نیست و باید بر اساس اسناد و به‌دور از توهین انجام شود.

در ادامه، متن کامل سخنان رئیس سازمان جهاد فرهنگی ارائه می‌شود.

زمینه و انگیزه بیان کارنامه و نقد

بسم الله الرحمن الرحیم

ششمین سالگرد ارتحال آیت‌الله‌العظمی محسنی را گرامی می‌داریم.

به همین مناسبت، این گفتار به بازخوانی اندیشه‌ها و نقد کارنامه ایشان اختصاص یافته است.

تا آنجا که فرصت مجال دهد، می‌کوشم بدون حب و بغض، و بر پایه شناخت نزدیک حدود چهل‌ساله ـ به‌ویژه همکاری در دو دهه پایانی عمر ایشان در شورای علمای شیعه و شورای اخوت اسلامی ـ دیدگاه‌ها و برداشت‌های خود را صادقانه بیان کنم.

در زمان حیات آیت‌الله محسنی، منتقد برخی عملکردهای او بودم و گاه خود ایشان در جلسات به نقدهایم اشاره می‌کرد، به آن‌ها احترام می‌گذاشت و در سه کتاب من، بهترین تقریظ‌ها را نوشت.

تأکید می‌کنم که «نقد» به معنای دشمنی نیست و هیچ‌کس جز معصوم از نقد مصون نیست. همان‌گونه که هر طرفدار آگاه وی حق دارد مستدل از او دفاع کند، منتقدان نیز حق دارند دیدگاه‌های خود را بیان نمایند.

سخنان من در این زمینه سه بخش دارد.

بخش اول جایگاه علمی

در بُعد علمی و جایگاه شخصیتی آیت‌الله محسنی وارد بحث‌های جزئی نمی‌شوم. اینکه او به‌عنوان «پژوهشگر جهان اسلام» از سوی برخی نهادهای علمی و حتی نهادهای وابسته به حکومت‌ها شناخته شده است، به نظر من رتبه‌های اعزازی که از سوی حکومت‌ها اعطا می‌شود، بیش از آنکه جنبه علمی داشته باشد، تشریفاتی است و چندان تعیین‌کننده نیست.

با این حال، آیت‌الله محسنی در میان رهبران احزاب جهادی شیعه، از برجسته‌ترین چهره‌های علمی و سیاسی بود. او از تحصیل‌کرده‌ترین، زیرک‌ترین و بانفوذترین شخصیت‌های دوران جهاد و پساجهاد به شمار می‌رفت. بهره‌گیری هوشمندانه‌اش از ظرفیت‌های اجتماعی و روان‌شناسی جامعه، از او شخصیتی تأثیرگذار ساخته بود؛ هرچند عملکرد سیاسی و اجتماعی او، محل نقد و نظرهای جدی است.

آیت‌الله محسنی بیش از نیم قرن به تدریس، پژوهش و نگارش پرداخت و بیش از ۱۶۰ عنوان کتاب از خود به یادگار گذاشت. برخی از آثار برجسته او عبارت‌اند از:

مشرعة بحارالأنوار

معجم الأحاديث المعتبرة

بحوث فی علم الرجال

زن در شریعت اسلامی

تقریب مذاهب؛ از نظر تا عمل

وی همچنین در تأسیس نهادهای آموزشی و رسانه‌ای، مانند حوزه علمیه و دانشگاه خاتم‌النبیین(ص)، شبکه تلویزیونی تمدن و شورای علمای شیعه افغانستان، نقش مهمی ایفا کرد.

آیت‌الله‌العظمی محسنی برنده جایزه «برترین پژوهشگر» در جایزه بین‌المللی فارابی بود و تقدیرنامه‌هایی از یونسکو و آیسسکو دریافت کرد. با این همه، شخصیت آیت‌الله محسنی، همانند هر شخصیت تأثیرگذار دیگر، خالی از نقد نبود. شخصیت او محل اختلاف نظر بود؛ عده‌ای او را نماینده واقعی دین و تشیع می‌دانستند، در حالی‌که برخی دیدگاه‌های فقهی‌اش را نزدیک به سلفیت و وهابیت می‌پنداشتند. مواضع او درباره برخی احادیث، ادعیه و مسائل کلیدی مانند امام زمان (عج)، واقعه عاشورا و موضوع لعن، باعث شد که هم از سوی سنت‌گرایان، هم از سوی تکفیری‌ها و هم از سوی برخی روشنفکران دینی، مورد هجمه قرار گیرد.

بخش دوم شخصیت فردی

آیت‌الله محسنی، به‌عنوان رهبر حزب حرکت اسلامی، عضو شورای رهبری دولت مجاهدین و از شخصیت‌های اثرگذار در به‌رسمیت شناختن مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان و تصویب «قانون احوال شخصیه شیعیان» در دهه هشتاد، نقش کلیدی ایفا کرد. البته این دستاوردها نتیجه همکاری جمعی دیگر علمای شیعه نیز بود و نباید آن را به یک فرد منحصر دانست.

در این میان، برخی طرفداران عبدالعلی مزاری، بدون ارائه هیچ سند و دلیل معتبری، رسمیت مذهب جعفری را به نام او ثبت می‌کنند، در حالی که این ادعا نادرست است. در دهه هفتاد، مزاری تحت تأثیر حلقه‌ای از نیروهای سکولار، هم در مسیر جداسازی هویت شیعه از هزاره حرکت کرد و هم بعدها در عمل مانع تصویب قانون احوال شخصیه شیعیان شد.

بر اساس گفت‌وگوی من با آیت‌الله صادقی جاغوری (رئیس شورای مدیریت حوزه‌های علمیه افغانستان و از اعضای شورای نظارت حزب وحدت)، اینکه مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن فاضل بود که با سران دولت مجاهدین وارد مذاکره شد و در نهایت با نامه‌ای از استاد برهان‌الدین ربانی، توافق بر سر به‌رسمیت شناختن مذهب جعفری را به نتیجه رساند. استاد ضیاالحق حافظی از بزرگان اهل سنت نیز همین روایت را تأیید کرده و ویدیوهای آن در شبکه‌های اجتماعی موجود است.

از سوی دیگر برخلاف برخی ادعاهای قوم‌گرایانه‌ی طرفداران مزاری، آیت‌الله محسنی شخصیتی فرا قومی داشت. حتی شماری از یاران پیشین مزاری، از جمله مرحوم شیخ قربانعلی عرفانی (معاون شورای علمای شیعه)، استاد یوسف واعظی (عضو شورای علمای شیعه) و مرحوم مصطفی اعتمادی (عضو شورای علمای شیعه)، در کنار ایشان فعالیت می‌کردند.

امسال نیز در شهر بامیان و در مسجد منسوب به مزاری، مراسم ششمین سالگرد ارتحال آیت‌الله محسنی با حضور حوزه‌های علمیه، دفاتر مراجع و مردم برگزار شد؛ در حالی که برای برخی چهره‌های دیگر – از جمله خود عبدالعلی مزاری – نهادهای دینی مشارکت مشابهی نداشتند. این امر بیانگر جایگاه فکری و اجتماعی برجسته آیت‌الله محسنی در جامعه هزاره است.

بخش سوم رهبری و مدیریت

در جامعه افغانستان، به‌ویژه میان متدینین، احترام به علما گاهی تا مرز افراط می‌رسد و به همین دلیل در عرصه سیاست نیز به‌دنبال رهبران سنتی می‌روند.

با این حال، رهبران سنتی در سیاست امروز چندان کارساز نیستند. عملکرد این‌گونه رهبران باعث فاصله افتادن میان مردم و علما شده است. در گذشته، مردم به علما اعتماد داشتند و در برابر بی‌عدالتی حکومت‌ها و جریان‌های سیاسی به آنان پناه می‌بردند. اما در یک جامعه پویا، رهبر باید بر مشارکت جمعی و احترام به رأی موسسین و اعضای کلیدی تکیه کند.

در حزب حرکت اسلامی – که مقتدرترین حزب شیعه در دوران جهاد بود – تصمیم‌گیری‌ها عمدتاً در اختیار شخص رهبر قرار داشت. این شیوه سلیقه‌ای باعث شد بسیاری از چهره‌های تاثیرگذار به حاشیه رانده شوند.

رهبر نباید با لحن تحکم‌آمیز برخورد کند، به دیگران فرمان دهد، و خود و خانواده‌اش در رفاه زندگی کنند، در حالی که پیروانش در خط مقدم قربانی می‌دهند. آیت‌الله محسنی در دوران جهاد خود و خانواده‌اش در رفاه بودند، اما بسیاری از پیروان احساسی، جان و مال خود را فدا کردند.

رهبر باید نسبت به مشکلات بازماندگان شهدا و اسیران آگاه و مسئول باشد، همان‌گونه که پیامبر اسلام (ص)، امام علی (ع) و سایر پیشوایان دینی بوده‌اند. حزب حرکت اسلامی تحت رهبری آیت‌الله محسنی هزاران قربانی و زندانی داد، اما توجه شایسته‌ای به سرنوشت خانواده‌های آنان نشد.

نمونه مشخص: فردی که در زندان پلچرخی زیر فشار حاضر به اعتراف نشد، اما با شکنجه خانواده‌اش وادار به اعتراف گردید و در نهایت اعدام شد. آیا رهبری حزب مسئولیتی در قبال او انجام داد؟ آیا کسی سراغ خانواده این قربانیان را گرفت؟

در حزب حرکت اسلامی، کدام خائن به‌طور جدی مجازات شد؟ به‌عنوان نمونه، شیخ محمد ابراهیم محقق دهن‌تنور در مسیر جاجی و پاکستان کشته شد و قاتلان او این خبر را به آیت‌الله محسنی و جاوید گزارش دادند. آیا پرونده او، یا پرونده‌های سید محمد مشفق، سید ابراهیم شاه حسینی، استاد عزیزالله مبشر و دیگر قربانیان بررسی شد؟ آیا از خانواده شهدا دلجویی گردید و از خدمت‌گزاران قدردانی شد؟

آیت‌الله محسنی بارها گفت که پروژه «خاتم‌النبیین» از برکت خون شهداست، اما پرسش اینجاست: چند خانواده شهید حزب واقعاً مورد حمایت قرار گرفتند و فرزندان آنان حداقل از امتیاز تحصیل در دانشگاه خاتم‌النبیین(ص) بهره‌مند شدند؟

آیا در مورد دارایی‌ها و منابع مالی حزب حرکت اسلامی شفافیتی ایجاد شد؟ این حزب تحت رهبری آیت‌الله محسنی بیشترین قربانی را در میان احزاب شیعه داشت و همین قربانی‌ها به اعتبار و نفوذ رهبر افزود. آیت‌الله محسنی در بهار ۱۳۵۸ خورشیدی رهبری حزب را به‌دست گرفت و در زمستان ۱۳۸۳، پس از ۲۵ سال و چند ماه، استعفا داد. اما در این مدت جمع زیادی بی‌سرنوشت ماندند، انشعابات و تکه‌تکه شدن حزب شکل گرفت، و تشکیلاتی با پیشینه مبارزاتی قوی که زمانی در جامعه اهل تشیع – و حتی در کل افغانستان – جایگاه اثرگذاری داشت، دچار افول شد.

این حزب ۲۵ سال تحت رهبری بلامنازع محسنی بود و در میان احزاب شیعه، سرمایه‌دارترین حزب به شمار می‌رفت. سؤال کلیدی این است:

آیا اعضا و خانواده‌های شهدا از سرنوشت دارایی‌ها و کمک‌های داخلی و خارجی حزب اطلاع دارند؟ آیت‌الله محسنی می‌گفت: «پروژه خاتم‌النبیین از برکت خون شهداست»، اما پرسش این است که چند خانواده شهید واقعاً از این برکت بهره‌مند شدند؟ آیا دارایی‌ها این حزب شفاف‌سازی شد؟

گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که در زمان طالبان اول، حدود ۳۰۰ میلیون دلار در بانک پاکستان به نام حزب نگهداری می‌شد. این پول چه سرنوشتی پیدا کرد؟

در حالی که در بسیاری از کشورها و از جمله افغانستان رسم است که دارایی مقامات عالی‌رتبه پیش و پس از مسئولیت ثبت و شفاف‌سازی شود، در این مورد هیچ‌گاه چنین شفافیتی وجود نداشت.

رهبری و مسئولیت‌گریزی در حزب حرکت اسلامی

در جامعه مذهبی افغانستان، احترام به علما گاه به مرز افراط می‌رسد و همین امر باعث می‌شود رهبران سنتی، حتی بدون کارآمدی واقعی، سال‌ها در رأس بمانند. نتیجه این روند، فاصله‌گرفتن مردم از علما و فرسایش اعتماد تاریخی میان آنان بوده است.

حزب حرکت اسلامی که روزگاری مقتدرترین حزب شیعه در دوران جهاد بود، عملاً تحت تصمیم‌گیری‌های فردی آیت‌الله محسنی اداره می‌شد. این شیوه مدیریت سلیقه‌ای، نیروهای مؤثر را به حاشیه راند و مانع شکل‌گیری هرگونه سازوکار مشارکتی شد.

رهبر واقعی باید پیشگام در میدان عمل و همدرد بازماندگان شهدا باشد، اما در حالی‌که پیروان حزب جان می‌دادند، رهبری و خانواده‌اش در رفاه زندگی می‌کردند. هزاران قربانی و زندانی محصول این حزب بودند، اما سرنوشت خانواده‌هایشان به فراموشی سپرده شد. نه تنها هیچ خائنی مجازات نشد، بلکه قتل‌هایی چون ترور شیخ محمد ابراهیم محقق دهن تنور در مسیر پاکستان کشته شده و گزارش آن توسط خود قاتلین به آیت الله محسنی و حجت الاسلام جاوید داده شد و همین طور پروندهای قتل سید محمد مشفق و استاد عزیز الله مبشر و دیگر قربانیان نیز هرگز بررسی نشد.

در مراسم بزرگداشت ایشان که در سال‌های گذشته در کابل و از جمله در حسینیه جوادیه در دیبوری برگزار شد، سخنرانان متعددی چون دکتر جعفری قندوزی، مولوی نورالله کوثر، استاد لطف‌الله حق‌پرست (امام جماعت مسجد شهدای صالحین) و این‌جانب حضور داشتند. در سخنرانی خود تأکید کردم که با همه احترامی که به جایگاه علمی ایشان قائلم، عملکرد سیاسی و اجتماعی‌اش خالی از ابهام و نقد نیست؛ به‌ویژه در نحوه تعامل ایران با وی، محدود ماندن فعالیت‌هایش در چارچوب پروژه خاتم‌النبیین، و فراهم‌شدن فضا برای قدرت‌گیری چهره‌هایی چون خلیلی و محقق.

این سخنان از موضع تجربه شخصی و نقد از درون بود. از سال ۱۳۶۴ خورشیدی، در بخش‌های مختلف حزب حرکت اسلامی فعالیت داشتم و در دوران جهاد، او را از نظر مدیریتی یکی از چهره‌های توانمند می‌دانستم؛ اما در عین حال، همواره منتقد صریح و جدی عملکردهای سیاسی، مالی و تشکیلاتی‌اش بوده‌ام. این انتقادات در بسیاری از نوشته‌هایم نیز بازتاب یافته، هرچند برخی اطرافیان او آن را دشمنی تعبیر کرده‌اند.

نکات کلیدی نقد و ارزیابی کارنامه سیاسی و مدیریتی آیت‌الله محسنی

بر اساس تجربه، مشاهدات مستقیم و شناخت نزدیک طی سی سال، به‌ویژه در پانزده سال اخیر که در شورای علمای شیعه، شورای اخوت و رایزنی‌ها درباره برخی چهره‌ها، از جمله حل اختلاف میان آیت‌الله محسنی و مرحوم آقای هادی پس از جریان مسیحیت‌سازی من و غلام مشتاق (برادر شهید مشتاق) داشتم، آیت‌الله محسنی به بسیاری از پرسش‌های من بدون ملاحظه پاسخ می‌داد. با این حال برخی موارد از کارنامه سیاسی و مدیریتی ایشان قابل نقد است که به اختصار بیان می‌شود:

۱. رهبری از راه دور و عدم شفافیت مالی

آیت‌الله محسنی، رهبر حزب حرکت اسلامی، عمدتاً دوران جهاد را از شهر قم هدایت می‌کرد و عملاً در داخل افغانستان و در میدان نبرد حضور نداشت. منابع مالی قابل توجهی از مهاجرین و برخی کشورها دریافت می‌شد، اما کنترل این منابع محدود و در انحصار نزدیکان او بود. حتی در دفتر مرکزی حزب در قم، اجازه پخت غذا برای نیروهایی که به جبهات اعزام می‌شدند داده نمی‌شد و سختگیری می‌کرد. اعضای شورای مرکزی از میزان و نحوه مصرف کمک‌ها بی‌اطلاع بودند و بخش عمده منابع در اختیار فرزندان و وابستگان نزدیک ایشان قرار گرفت.

شایان ذکر است که آیت‌الله خویی ـ که معمولاً فتوای جهاد صادر نمی‌کرد ـ اجازه مصرف وجوهات شرعی را برای جبهات حرکت اسلامی داده بود؛ اما مدیریت و مصرف این وجوهات نیز شفاف نبود.

۲. ماجرای «حرام» دانستن جنگ علیه طالبان

در دوره نخست طالبان، حدود ۳۰۰ میلیون دلار کمک خارجی به جبهات حرکت اسلامی از طریق پاکستان ارسال و در بانک‌های این کشور ذخیره شد. وقتی پاکستان تهدید به بلوکه کردن این دارایی‌ها کرد، محسنی برای آزادسازی آنها با طالبان و مقامات پاکستانی مذاکره نمود و در یک نشست خبری به گزارش «نشریه نوای وقت» جنگ داخلی را «حرام» اعلام کرد. این اقدام واکنش‌های فراوانی در پی داشت و باعث اختلافات در درون حزب حرکت اسلامی گردید.

۳. حزب وحدت و فرصت‌های از دست‌رفته

عدم حضور و همراهی آیت‌الله محسنی در روند شکل‌گیری حزب وحدت اسلامی، باعث شد جامعه شیعه افغانستان از فرصتی مهم برای انسجام و همگرایی محروم شود و برخی که قبلاً به اعتماد ایشان به این حزب پیوسته بودند، موجب اختلاف و بی‌اعتمادی در میان حرکتی‌ها گردیدند. بسا بسیار ترورها را به همین موضوع ربط می‌دهند.

۴. نقش آیت‌الله محسنی در شورای اخوت اسلامی

برخی طرفداران ایشان شورای اخوت اسلامی را مهم‌ترین میراثش می‌دانند، اما در آغاز عمده هزینه‌های شورا را استاد ربانی پرداخت می‌کرد و پس از آن با حمایت مجمع جهانی تقریب مذاهب، منابع مالی از طریق آیت‌الله محسنی تأمین می‌شد. دو سال پیش از وفاتش حمایت مالی ایران مستقیماً از طریق مولوی حبیب‌الله حسام ادامه یافت که باعث رنجش و فاصله گرفتن آیت‌الله محسنی شد.

پیش از چاپ کتاب کارنامه ۱۵ ساله شورا، در جلسه‌ای تصویب شد بزرگان شیعه و اهل سنت از جمله آیت‌الله محسنی و مولوی حسام تقریظ بنویسند. آیت‌الله محسنی علاوه بر تقریظ در یادداشت جداگانه‌ی خود توصیه کرد نام برخی چهره‌های اهل سنت (مانند صبغت‌الله مجددی و عبدالرب رسول سیاف) از فهرست مؤسسین حذف شود؛ در حالی که این افراد با افتخار عضویت خود را اعلام کرده بودند. این رفتار نشان‌دهنده تمایل ایشان به عدم برجسته شدن دیگران در شورا بود.

۵. رفتار مقطعی با همراهان

آیت‌الله محسنی نسبت به برخی از نزدیک‌ترین همکاران خود رویکردی مقطعی داشت. چهره‌هایی چون حجت‌الاسلام سید محمدعلی جاوید، سید محمدهادی، غلام‌حسین کاشفی و دیگران از این مسئله گلایه داشتند. به عنوان نمونه، آقای جاوید که از نظر علمی جایگاه بالایی در هیأت امنای پروژه خاتم‌النبیین (ص) داشت، به دلیل مخالفت مقامات ایرانی از عضویت محروم شد.

۶. اختلاف با خط ولایت فقیه

آیت‌الله محسنی که از شاگردان آیت‌الله العظمی خویی بود، با نظریه ولایت فقیه زاویه داشت و این مسئله موجب سردی روابطش با جمهوری اسلامی ایران شد. حتی در مراسم ارتحال آیت‌الله خمینی شرکت نکرد و پیام صادر ننمود این نوع رفتارهای زمینه را برای سازمان نصر بیشتر فراهم کرد و هرچند در دهه ۱۳۸۰ خورشیدی روابطش با ایران بهبود یافت و با حمایت مالی ایران، پروژه حوزه علمیه خاتم‌النبیین را دوباره فعال کرد که با دستور آیت‌الله خامنه‌ای، بیش از ۳۰ میلیون دلار بودجه دریافت کرد.

۷. عدول از ساختارهای تشکیلاتی

در نهادهایی چون شورای علمای شیعه افغانستان که اساس آنها کار جمعی بود، گاه تصمیمات را فردی و تحکمی اتخاذ می‌کرد که موجب فاصله گرفتن برخی علما شد.

۸. انحصارگرایی خانوادگی

یکی از جدی‌ترین انتقادها به ایشان، واگذاری مسئولیت‌ها و امتیازات به فرزندان و بستگانش بود، از جمله معرفی حفیظ‌الله محسنی به نهادهای رسمی بدون سابقه لازم. این رویکرد باعث کنار گذاشتن یاران قدیمی و کاهش اعتماد بدنه حزب شد.

۹. مشاجره با سید رحمت‌الله مرتضوی

در جلسه ۲۲ حمل ۱۳۹۴ شورای علمای شیعه، مشاجره‌ای میان محسنی و حجت‌الاسلام مرتضوی رخ داد که به تهدید فیزیکی توسط فرزندان محسنی و سپس حمله مسلحانه به منزل مرتضوی انجامید. سکوت محسنی در برابر این حادثه برای بسیاری سؤال‌برانگیز بود. مردم این‌گونه قضاوت می‌کند که آیت‌الله محسنی با نوشتن حدود الشریعه خویش قبول دارد که فرزندانش محارب بوده، تجاوز به حریم‌خصوصی، لت وکوب و تهدید به مرگ مرتضوی و فیرهای هوایی در منطقه‌ی کارته‌سخی و ایجاد رعب و وحشت، باید عمل فرزندانش را محکوم و بی‌خبری خود را اعلام می‌کرد.

۱۰. ماجرای دیدار با نماینده آیت‌الله سیستانی

در اول اسد ۱۳۹۴ خورشیدی، حجت‌الاسلام سید جواد شهرستانی نماینده آیت الله العظمی سیستانی بیش از یک هفته در کابل با اقشار مختلف دیدار داشت، سه روز پس از آن، آیت‌الله محسنی حجت‌الاسلام شهرستانی و هیئت همراه ایشان را در مدرسه خاتم‌النبیین(ص) دعوت کرد. محافظان مدرسه، به جز موتر خود آقای شهرستانی، اجازه ورود بقیه را به داخل حیاط مدرسه ندادند. شهرستانی که این موضوع او را به‌شدت ناراحت کرده بود، قصد بازگشت داشت و شرط گذاشت که اگر شخص آیت‌الله محسنی به همین‌جا نیاید، او برمی‌گردد، چرا که او خود با موتر شخصی‌اش به درب حیاط آیت‌الله خامنه‌ای رفته بود و در افغانستان هرگز بدون احترام به درب کسی نرفته بود.

آیت‌الله محسنی از موضع خود کوتاه نیامد و بی‌تفاوت بود و گفت: «من کاری ندارم که وارد می‌شود یا برمی‌گردد.»

آیت‌الله صالحی مدرس و آیت‌الله شیخ علی احمد شیخ‌زاده در مسیر دروازه مدرسه و حسینیه، آرامش نداشتند و هرچقدر تلاش کردند، عذرخواهی و التماس نمودند، اما موفق نشدند و هر دو بزرگوار بر تصمیم خود پافشاری می‌کردند. این وضعیت برایم بسیار حیرت‌انگیز بود و هنوز جزئیات آن برای زمان دیگری باقی مانده است.

پس از نیم ساعت بحث، قهر و ناراحتی، با تدبیر دکتر محمدحسین جعفری و همراهی حجت‌الاسلام آقای جاوید، اختلاف و لجاجت هر دو طرف در داخل مدرسه خاتمه یافت. با صحبت‌های آقای جاوید و عذرخواهی آیت‌الله محسنی بابت معطلی همراهان در دم دروازه و مشکلات پیش آمده، جلسه به شکل عادی از سر گرفته شد.

جمع‌بندی

آیت‌الله محسنی شخصیتی نوگرا، شجاع در نقد و دغدغه‌مند در مسائل تقریب مذاهب بود. با این حال، عملکرد سیاسی و مدیریتی وی با نقدهای جدی در حوزه شفافیت مالی، انحصارگرایی خانوادگی، عدول از ساختارهای جمعی و برخی تصمیمات مقطعی همراه بود. نقد ایشان و اطرافیانش باید منصفانه، مستند و به دور از توهین باشد تا تصویری واقعی و متوازن از کارنامه‌اش ارائه شود.

گزارش از : پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی / 22 اسد 1404 خورشیدی