نمایش نوار ابزار

به بهانه‌ي 28 اسد، سالروز استقلال افغانستان

یکشنبه ۲۷ اسد ۱۳۹۲

 ياد آوري و تجليل از سالروز استقلال افغانستان،  بزرگداشت از مقاومت وسلحشوري ملتي است که نسبت به هويت تاريخي، ملي و استقلال سياسي خويش حساسيت داشته، هيچ گاه و در هيچ زمان استحاله فرهنگ ملي خويش را نپذيرفته اند. لذا از اين رو تجليل و تقدير از  بزرگمردان، شهيدان و رزمندگان را ه آزادي تاريخ افغانستان است ؛  از اين روز پر افتخار ما دو درس را مي آموزيم: يکي درس وحدت ملي و ديگري درس مقاومت در برابر بيگانگان؛  اگر صفحات تاريخ را ورق بزنيم مي بينيم که مردم ما از تمام اقوام و مذاهب از سراسر افغانستان در برابر بيگانگان در صف واحد قرار گرفته اند و با وحدت کامل چون تن واحد در برابر دشمنان اين خاک جنگيده اند؛

ملت مسلمان افغانستان در تجاوزات انگليس ها به اين كشور، به فتواي علماي خويش عليه تجاوز جهاد و مبارزه نمودند؛ علماي ديني در تمام نقاط كشور به فتواي جهاد پرداختند و مردم را براي قيام عمومي عليه متجاوز بسيج نمودند و آنها پرچم و علم مبارزه را بردوش گرفتند كه با خيزش عمومي مردم پس از نبرد هاي پيروزمندانه انگليس ها را به شكست مواجه ساختند و در نهايت ملت مسلمان افغانستان با بهاي خون هاي شهداء،  اين سرزمين، استقلال كشور خويش را بدست آوردند.

افغانستان در سال  1298 خورشيدي (برابر سال 1919ميلادي)  استقلال خود را از برتانيه در اين روز بدست آورد و منحيث يک کشور مستقل شناخته شد.  افغانستان در مقايسه با هند و پاکستان، استقلال خود را بيست و هشت سال قبل بدست آورد و در زماني که افغانستان از کسب استقلال خود تجليل بعمل مياورد، کشور هند و بيشتر کشور هاي شرق ميانه هنوز براي کسب استقلال شان از استعمارگران مبارزه مينمودند.

از آنجايي که افغانستان به قول اقبال قلب آسياست،  از اين جهت است که سبب شده که هميشه مورد تهاجم باشد. حضور بريتانياي کبير يا کمپاني هند شرقي در آن مقطع باعث شده بود که افغانستان مورد تهاجم و تجاوز قرار بگيريد به عنوان يک موقعيت ژئوپليتيکي و استراتژيک انگليسي‌ها حضور به هم رسانند تا بتوانند در برابر روسيه مقاومت کنند و افغانستان باز بين دو قدرت قرار گرفته بود. افغانستان بين اين دو قدرت و بازيهاي سياسي که بين روسيه ( شوروي سابق) و بريتانياي کبير آن عصر هميشه مورد بازيها قرار گرفته بود،  استبداد و استعمار هماهنگ در برابر ملت عمل مي‌کردند، ملت مسلمان افغانستان در راستاي به دست آوردن آزادي و استقلال شان جان‌فشاني هاي فراواني نمودند،  سرانجام در سال 1289 خورشيدي  افغانستان به استقلال و آزادي رسيد و اين كشور توسط جامعة جهاني به رسميت شناخته شده و حلقة استعمار بريتانياي کبير براي اولين بار دچار گسست مي‌شود که در نهايت بعداً شبه قاره يا هندوستان به آزادي دست پيدا مي‌کند و تحولات بزرگ منطقه‌اي ايجاد مي‌شود و بريتانياي کبير به انگلستان تبديل مي‌شود.

آيا در طول اين نود دو سال افغانستان انکشافي بخود ديده است؟ آيا کسب استقلال به مستقل بودن اين کشور انجاميده است؟  بايد گفت در اين 94 سال،  افغانستان تحولات گوناگون را پشت سر گذاشته است و همواره استقلال اين کشور از طرق گوناگون مورد تهديد قرار گرفته است.

با در نظرداشت وقايع وحوادث صد و پنجاه ساله کشور که از آغاز  تجاوز قواي استعماري آغاز يافت تا امروز افغانستان صحنه هاي گوناگون را تجربه کرده است. امروز وقتي از استقلال خويش تجليل مي کنيم که از زير يوغ استعمارگر ديگري به نام شوروي رهيده وحاکميت سياه حزب دموکراتيک خلق را پشت سرگذاشته ايم .

بدين مناسبت اولين سوال اين است  که اساساً استقلال يک کشور به چه معناست؟ استقلال يک مفهوم است که در شرايط متفاوت معناي مختلف را برمي‌تابد و در مجموع استقلال به اين معناست که يک کشور بتواند در مديريت دروني و در حفظ منافع و مصالح مردم و شهروندان خويش متکي به اراده و فکر و تدبير خويشتن باشد. اما آنچه که در خصوص استقلال فرهنگي و سياسي مورد توجه بايد قرار بگيرد اين است که هر ملتي و هر کشوري داشته‌هاي فکري و تمدني و تاريخي مخصوص به خود دارد که اگر فرهنگي و يا سنتي و يا ارزشهايي از بيرون بخواهد با اين داشته‌هاي تمدني – تاريخي و فکري سرِ ستيز و تعارض داشته باشد و درصدد برانداختن آن داشته‌ها و پيشينه‌هاي تاريخي برآيد در چنين وضعيتي همهمة فرهنگي يا ستيزه‌گري فرهنگي تعبير مي‌شود. در قدم نخست نخبگان آن کشور در خط مقدم اين مبارزه قرار مي گيرد و از داشته‌ها و کيان فکري و فرهنگي خويش دفاع مي کنند.

اين كشور استقلال را در واقع از لحاظ تاريخي درست است که توانست بعد از جنگ سوم انگليس و افغانستان به دست بياورد ولي حقيقت اين است که از همان زمان تاکنون دچار مشکلات بسيار جدي در ارتباط با مسايل سياسي – اقتصادي و فرهنگي بوده است.

به طوري که تقريباً مي‌شود گفت جز زمان خيلي کوتاهي در هيچ مقطعي در اين مدت طولاني افغانستان استقلال واقعي نداشته يا به شکل مستقيم تحت اشغال درآمده که همچنان الآن مي‌بينيم که تحت‌ اشغال خارجي هاست بعد از مدتي که تحت‌الشعاع روسها بود و علاوه بر اين آن چيزي که براي افغانستان مهم است يک موقعيت تاريخي است وقتي انگليسي‌ها شبه‌قارة هند را گرفتند و به سمت شمال آمدند و افغانستان را در اشغال خودشان درآوردند ولي نتوانست به طور کامل اشغال نمايند يک مسئله‌اي پيش آمد تحت عنوان خط ديورند و توافقي که بين استعمار انگليس با عبدالرحمن‌خان پادشاه وقت شد؛ عبدالرحمن با آن که از مستبد ترين شاهان  وابسته به بيگانه بود و بسي از قرار داد هاي مرزي توسط او به امضا رسيده است و ميراث او هنوز دست ازسر مردم ما بر نداشته است.

استقلال افغانستان توسط اراده ملت و حضور ملت در عرصه‌هاي مختلف سياسي گرانتي مي‌شود.

ما اين واقعيت را بايد درک کنيم که نيروهاي غربي  و ناتو در افغانستان حضور دارند و حضورشان تنها به خاطر افغانستان نيست بلکه مسايل کلي‌تري در سطح منطقه و جهان و حضور خودشان را در آسياي مرکزي همانند:  چين، ايران و هند مطرح است. همه اينها چالشهايي را براي غرب به وجود مي‌آورند که در افغانستان با همه اين کشورهايي که با غرب مشکل دارند و يا در آينده دچار مشکل خواهند بود همسايه افغانستان هستند.

افغانستان قلب آسيا و کشور آزادگان است ، من آزادي کشور را در حفظ استقلال ، صلح ، ترقي و پيشرفت آن مي دانم . اکنون با شرايط بوجود آمده و به همکاري جوامع بين المللي فرصت آن مساعد شده تا براي ساختار يک افغانستان آباد و مرفه کار نمائيم ، تانسلهاي آينده در رفاه و آسايش زندگي نمايند.

استقلال کشور ما باعث افتخار ماست ولي مستقل بودن آن خوابي است که اگر اصلاحاتي اساسي در اين کشور رونما نگردد، براي هميشه يک آرزو باقي خواهد ماند. اميد است که هر سال زماني که از کسب استقلال کشور خود از چنگ بيگانگان تجليل به عمل مي‌آوريم، لحظه اي را وقف تفکر نماييم و بيانديشم که ما براي کشور خود چه خدمتي را انجام داده ايم، آيا خشتي را در گوشه اي از خاک ان بخاطر آبادي بر زمين نهاده ايم و يا آ رزوي خودخواهي ديوار گلي و مخروبه آن را هم ويران تر نموده ايم.

با درود فراوان بر روان پاک شهداي جهاد و استقلال افغانستان، يک بار ديگر روز استرداد، استقلال کشور را به تمام ملت مجاهد پرور افغانستان تبريک گفته، سعادت و سرفرازي را براي ملت  مسلمان كشور خويش از خداوند بزرگ استدعا مي نمايم.

نویسنده: سیدجعفرعادلی«حسیینی»

مطالب مشابه