نمایش نوار ابزار

به بهانه ی بیست و هفتمین سالروز عروج، الگوی جهاد، علم وعمل، تقوا و نیایش

چهارشنبه ۲۴ ثور ۱۳۹۳

در فراز و فرود تاریخ زرین و خونبار خاور زمین و در دل کوران حوادث و در دامن پاک مادران پارسا و پرهیزکار، مردانی پروریده و تربیت شدند که به حق مصداق بارز این گفته قرآن کریم قرار گرفتند: «از میان مومنان مردانی هستند که بر سرپیمانی که با خدا بستند صادق و پایدار ماندند.» یکی از این دلیرمردان، استاد شهید عزیز الله حقيار«مبشر» است.

در سال 1328 هجری شمسی بود که در شمال افغانستان ودر ولسوالی  سر سبز حضرت امام صاحب ولایت کندوز در کانون پر مهر وتدین خانواده مرحوم همت علی کودکی دیده بر چهره ی هستی گشود ؛که سراپا مهر وعاطفه  و شور و شعف و امید را برای خانواده خویش به ارمغان داشت ؛ ومرحوم همت علی ومادرش به چشمان امید مندی این کودک پرشور حرف های نه گفته بسیاری میخواند که گویا سرنوشت برای اورقم زده بود و همین بود که این کودک  بعد ها به یکی از نام آوران عرصه های علم، عمل، جهاد و مقاومت و استکبار ستیزی در کشور عزیز ما  مبدل گردید. او کسی نبود جز استاد شهید «مبشر».

استاد شهید اصالتا از دیار سنایی و از تیره ی مردم «بیات» غزنی است که بعد ها ساکن ولایت کندوز می گردد. و برای همین پدر مرحومش نیز در دوران عمرخود ضمن این که به زهد و تقوی  و پارسایی  توجه تام داشت  به علم دوستی ودانش اندوزی نیز معروف بود و یکی از ویژگی های اخلاقی او، اهتمام بسیار و جدیت در مورد تربیت فرزندانش بود؛ به همین دلیل ایشان علی رغم مشکلات اقتصادی که گریبان گیر خانواده اش بود،  استاد را از همان آوان کودکی راهی مکتب نمود تا از چشمه سار زلال معارف اسلامی سیراب گردد و استاد شهید نیز بر آرزوها واعتماد پدر پاسخ مثبت گفت و با تمام توان خود را وقف فراگیری علم و دانش نمود.

استاد شهید پانزده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود که بزرگترین حامی خود یعنی پدرش را از دست داد که علاوه بر ضربه روحی وروانی که بر این نو جوان وارد آمد، بار سنگینی مشکلات زندگی نیز به عهده وی افتاد  وهمگی بر این باور بودند که استاد دیگر سراغ درس ومکتب نرود اما  شور و اشتیاق درونی  او نسبت به فراگیری علم و دانش سبب شد تا استاد شهید  انرژی مضاعف گرفته  و پاره ای از وقت خود را صرف کار و تامین مخارج زندگی عائله پدر نموده  و پاره ای دیگر را صرف درس خواندن  نماید و سر انجام با تمام دشواری های زندگی او توانست در سال 1351دوره عالی را درلیسه مرکزی حضرت امام صاحب به پایان رساند. از موارد قابل توجه در زندگی استاد این است که او در دوران تحصیل با آن که کودک ویا نوجوانی بیش نبود امَا آرزوهای بزرگی ر ا به سر می پر وراند واز ظلم واستبداد وبی عدالتی رژیم حاکم سخت رنج می برد و عملاً مبارزه خویش را آغاز کرده بود زیرا اودر سنین شانزده سالگی روزهای جمعه را در مساجد اهل تسنن و تشیع رفته و به ایراد سخنرانی می پرداخت ؟!! و مردم را به وحدت همبستگی و مبارزه دعوت می نمود،  ومی توان گفت که استاد  مبارزه را از دوران مکتب(سالهای 1342-1343) آغاز و سپس وارد دارالمعلمین کندوز گردید و در شیوه و روش مبارزه اش شدت بخشید و در ماه حمل سال 1353 تحصیلاتش را باموفقیت به پایان رسانده و در همان لیسه به حیث معلم مشغول تدریس گردید.استاد چنان که  در مدارج تحصیلی رشد ونمو داشت  وپله های موفقیت را طی نمود آرزوهای مبارزاتی او نیز بزرگتر می شد ، آرزوی که بر گرفته از مکتب وعقیده وعاشور ای حسینی بود زیراآرزوی هر کسی با سرشت او، با روح او و با سنخیت فکر و تربیت و محیط و جنس فطرت او و تربیت و تاریخ و فرهنگ محیط و خاندان  او و بلکه با شیوه تفکر و مکتب او پیوند دارد.

آغاز زندگی سیاسی و مبارزه علیه استکبار:

از آنجاییکه مبارزه از خصائص و سرشت زندگی استاد گرانقدر به شمار می رفت، ظلم و ستم  واستبداد وبی عدالتی رژیم شاهی را به مردم بازگو می نمود،  وباور داشت دولت شاهی حافظ منافع روسها و دشمن اسلام می باشد، لذا با رژیم شاهی مانند سایر مکاتب مادی از جمله احزاب چپ الحادی خلق و پرچم و شعله جاوید یکسان مبارزه می کرد. استاد شهید اکثرا در تظاهرات و راهپیمایی های جوانان مسلمان منحیث یک چهره فعال و درخشنده، در پیشا پیش و صفوف اول  همه قرار داشت و همچنین او در آسمان مبارزات اسلامی آن دیار چون ستاره درخشان می درخشید و در مقام مباحثه همواره جهان بینی مادی را با استفاده از جهان بینی اسلامی مطرود و شکست خورده می دانست و کمترین افرادی در این زمینه نمی توانیست با او برابری کند، کمونیست ها  از نام او هراس داشتند، برای ترور شخصیت وی نقشه و توطئه ها چیدند تا وی را از مسیر راه شان بردارند.

یکی از آرزوهای دیرینه استاد شهید وحدت بین جامعه شیعه و سنی بوده و همین مسئله باعث شده بود تا مارکیسیت ها و دشمنان از اوبیشتر احساس خطر کنند، این بخش از زندگی استاد مصادف شد با اوج گیری مکتب الحادی و مبتذل مارکسیزم در سراسر جهان و به ویژه در کشور عزیز ما افغانستان، در این آوان استاد شهید همراه عده ای از جوانان  و روشنفکران متعهد، حلقات مبارزاتي را عليه گسترش انديشه هاي الحادي و گمراه كننده كمونيزم به راه انداختند، مبارزه و انقلاب اسلامي در افغانستان از همين زمان آغاز و سپس وارد كابل و ساير ولايات كشور ميگردد، كه با شكل گيري ايدئولوژي هاي وارداتي مبتذل  و الحادي ماركسيزم(لنينيسم و كمونيسم از يكسو و كژ انديشي ديني و از سوي ديگر ابتذال اخلاقي كه پديده فرهنگ نظام فاسد سرمايه داري است، وارد افغانستان شده بود، ازسوي ديگر عده اي از جوانان مسلمان روشنفكر صفحات شمال كه قبل از تأسيس نهضت جوانان مسلمان افغانستان در سال هاي 1342 و 1343 وارد حلقه مبارزاتي شده بودند كه بعداً در سالهاي 1347 و 1349 نهضت جوانان مسلمان افغانستان را رسماً تأسيس نمودند. وضع موجود آن روز را به نفع اسلام و ملت مسلمان ندانسته و چون امواج طوفنده ای با درک حساسیت و وخامت اوضاع سکوت را به نفع دشمن  تشخیص داده و جهت ادای دین شرعی و تکلیف اسلامی برای جلوگیری از گسترش روز افزون و سیل آسای کمونیسم، الحاد و بی دینی و خصوصا در مجامع نسل جوان و تحصیل کردگان صفا رایی می نمایند که استاد شهید با حقیاری و بشارت به حق و حقانیت مبارزه را، با اندک پاسداران حریم عزت و شکوه با مدیریت استاد شهید آغاز گردید و بعد ازمدت زمانی حلقه مبارزاتی از میان جوانان تحصیل کردگان و روشنفکران شمال کشور تشکیل دادند که در این حلقه مبارزاتی شخصیت های چون؛ استاد شهید مبشر و الشیخ انجينر گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان( که از پیشگامان جهاد افغانستان می باشد)، شهید سیدعمر زبان گوياي جوانان مسلمان، شهید سیداکبر اسوه شجاعت و ايثار، شهید جلال الدین خان شهید محمدکاظم شاروقی نويسنده چيره دست، شهید سیدعبدالغفورحق بین چهرة مطرح سياسي، شهید استاد محمد حسن مشعر(1) ، شهید جعفرهادی، عبدالرئوف ابراهیمی رئیس ولسی جرگه، استاد دوست محمدخان، استاد محمدایوب حقیار، همایون جریر و دیگر مبارزین قرار داشتند.

برای روشنگری و تشدید مبارزات سیاسی استاد شهید تصمیم گرفتند تا مبارزه خویش در بعد فرهنگی گسترش دهد، برای همین با همرزمانش به پوهنتون کابل آمدند و به اراد سخنرانی و کارهای فرهنگی  جوانان را جهت می داد، لذا  بعد از مدت زمانی نهضت جوان مسلمان در سال 1347 مبارزه خویش را در کابل با همکاری حلقه تحصیل کردگان شمال کشور آغاز کردند. شخصیت های مبارز در این نهضت، شهید استاد غلام محمد نیازی، رهبر نهضت جوانان مسلمان افغانستان،  انجنیر شهید عبد الرحیم نیازی، شهید انجیر حبیب الرحمن، شهید استاد عزيز الله حقيار«مبشر»، شیخ انجنیر گلبدین حکمتیار، سرمحقق میرشریف پاکرأی معاون علوم اسلامی اکادمی علوم افغانستان، اکادمیسین شهید استاد برهان الدین ربانی، پروفيسور استاد عبدالرب رسول سياف، سيف الدين، استاد فريد،شهید سید اسماعیل پاسخ،نورالله عماد، انجنیر احمدشاه احمد زی صدر اعظم پیشین حکومت مجاهدین، و دیگر مجاهدین و جوانان متدین ومتعهد که اسامی شان از قید قلم افتاده (که از آنان دنیای پوزش داریم) حضور داشتند که بیشتر حوزه فعالیت شان را شمال کشور(کندوز) و کابل قرار داده بودند.

استاد شهید و یارانش در تداوم مبارزات خودشان علیه تفکر مارکسیستی جهت روشنای اذهان عامه مردم، مخصوصا جوانان کشور، جریده ای را بنام «وجدان پاک» و همچنین نشریه دیواری را تحت عنوان «انتظار» راه اندازی کردند و به دلیل عدم امکانات بسیاری از مطالب و محتویات آن را استاد شهید و همرزمانش به شکل دست نویس به نشر می رسانیدند.

درسال  1355 در زمان حاکمیت داود خان دوره طلایی کمونیست ها آغاز می شود؛دراین زمان دو عامل بعنوان مانع در برابر روسها و کمونیست ها قرار داشت :

1-       : تحصیلکردگان ولیبرال های که با تفکر سرمایه داری  وغربی بودند و در همین راستا سفیر آمریکا در کابل نیز به قتل رسید.

2-       : روشنفکران و تحصیلکردگان شمال کشور چون شهید مبشر ویارانش که در جامعه به « اخوانی » مشهور بودند.

یک از این چهره های شاخص لیبرال، وزیر پلان افغانستان «علی احمد خرم» با تحصیلات و گرایش غربی می باشد زیرا ایشان مانع اجرای پلان های شوم کمونیست ها در افغانستان بودند، روسها برای از بین بردن هردو رقیب خود(تحصیل کردگان غربی- روشنفکران مسلمان) نقشه قتل وزیر پلان رژیم طرح و تدارک می بیند تا با یک تیر،دو حریف را نشانه بگیرد. برای همین با توطئه از پیش طراحی شده، علی احمد خرم به دست عمال تــروریستی K G B بنام «غلام سخی مرجان »(2) که تفکر مارکسیستی داشت به قتل می رسد و ایشان به این جرم توسط نیر وهای امنیتی دولت وقت دستگیر می گردد ، این عنصر فاسد در دادگاه نمایشی و فرمایشی رژیم داودخان که گردانندگان آن بیشتر مارکیست ها بودند،‌ با تبانی با مسؤلین داد گاه خود را بعنوان قاتل وزیر پلان داودخان معرفی و جوانان مسلمان را شریک جرم قلمداد نمودند و یکی از آن چهره ها ی شاخص وتابناک استاد شهید مبشر بود . برای همین در شامگاه خزان 1356 هنگام که استاد شهید مشغول کار و انجام وظیفه بود، به جرم عمل نکرده توسط ولسوال امام صاحب کندوز به ولسوالی فرا خوانده شد و در رابطه به قتل علی احمد خرم وزیر پلان داود خان دستگیر و همراه جمعی از جوانان مبارز و روشنفکر مسلمان راهی نظارت خانه ولایت کابل  می گرددو بعد از سپری کردن مدتی در  آن مکان به  زندان دهمزنگ منتقل می گردد و سرانجام در زندان پلچری محبوس می شوند.

در این دادگاه رژیم ، ضمن اتهام به شرکت در قتل مذکور،فعالیت های زیر پرده دیگر استاد نیز مورد بر رسی قرار می گیرد که یکی از اینها شرکت در قیام 1353 افسران نظامی اردو به رهبری عده ای از جوانان مسلمان میباشد وقرار گزارش دادگاه  ا ستاد شهید در قیام مذکور نقش موثر واساسی  داشته وبلکه در صورت پیروزی پست «وزارت معارف» برای استاد در نظر گرفته شده بود.

قابل یاد آوری است که استاد به مدت یک ماه در نظارت خانه ولایت کابل و بعد مدت سه ماه در زندان دهمزنگ و سپس مدت نه ماه در زندان مخوف پلچرخی زندانی شدند. وضمناً وی و همکارانش از جمله دو برادرشهید سید اکبروسید عمر و شهید جلال الدین خان جزء اولین کسانی بودند که در این زندان تازه تاسیس(پلچرخی) و بسیار مخوف زندانی شدند؛ شهید سيد اكبر بایک عمل قهرمانانه توانست تا در داخل زندان پلچرخی ، عبد الله قندهاری قوماندانی جنایتکار زندان پلچرخی را با استفاده از چفتی کلکین های زندان به صورت اسلحه سرد به قتل رساند.

استاد مبشر با روحیه سرشار از عشقی به خدا و دین اسلام و مبارزه در راستای حفظ کیان و ارزشهای دینی و میهنی بود ازین رو ایشان هیچگاه بابی تفاوتی و سکوت سر سازش نداشت و این شعر علامه اقبال لاهوری همواره ورد زبانش بود:

ساحل افتاد ه گفت؛ گرچه بسی زیستم

آه! نه معلوم شد هیچ که من کیستم

موج زخود رفته ای، تیز خرامید و گفت

هستم اگر می روم ، ور نروم نیستم

استاد شهید علاوه براینکه برجنبه های معنوی اهمیت و ارزش می داد و اکثرا با تلاوت آیات کلام الله مجید و مستحبات توجه داشت، خواندن نماز شب را  بعنوان عبدحقیقی و با استغاثه به درگاه پروردگار، ارج می گذاشت، همچنین در سرودن اشعار حماسی و اخلاقی نیز استعداد سرشار داشت و در زمینه های مختلف فرهنگی و ادبی آثار ماندگاری از استاد شهید بجا مانده  است که به دو عنوان نمونه  از سروده های آن شهید بنام قسم در ذیل اشاره می شود:

                                        « مبشر»

خوشا مسجد خوشا سجاده عشق             خوشا قرآن و مکتب خانه عشق

خوشا سنگر زمین عشق عشاق                  خوشا محراب، آن جولانگه عشق

خوشا مرد مجاهد جبهه جنگ                   خوشا ساغر، خوشا پیمانه عشق

خوشا زندان مکان شیرمردان                    خوشا شلاق، معبد خانه عشق

خوشا کعبه زمین دعوت حق                    خوشا مینا و آن قربانگه عشق

خوشا شهر شهادت، کشور خون               خوشا کرببلا، شش ماهة عشق

خوشا تحقیر و توهین در ره دین               برای من مبشر بنده عشق

1/12/1361

همچنین:

                                     « قسم»

بنام تو اي نام نامها قسم                           به قلب تو اي قلب قلبها قسم

به عشق تو اي مادر مهربان                       كه دادي به فرزند سالها قسم

من هم دوست دارم ترا مادرم                     به قدوس و احمد به عيسي قسم

قسم ها خورم من عشقت مدام                                به عصرو زمانه به شب ها قسم

به آنروزگار سيه روزي ات                            كه گشته ترا حال سودا قسم

به قلب حزين و به عشق وزين                    كه داري تو بر من سرا پا قسم

به دين و به مذهب به راه و طريق                                به اسلام و زردشت و بودا قسم

به عرش وبه كرسي و لوح قلم                   كه جان من اي تو هزارها قسم

به كوه و به دشت و به ماه فلك                   به بحر و به ساحل و به دريا قسم

به سوزي كه دارد دل عاشقان                    زشب تا سحر شعله آسا قسم

به آن زنده داران شب زنده دار                     كه وصلت بجويند شب ها قسم

به آن دردمندي كه در بسترش                    ندارد دوائي به جز آه قسم

به اشكي كه از چشم نوميدها                   روان است مانند دریا قسم

به آهي پر از سوز دل سوختگان                  در آن نيمه شب چون مريض ها قسم

به حلق يتيمان تشنه گلو                                        كه ماندند بي آب روزها قسم

به عريان تناني كه دارند هميش                  بدل داغ هاي زكالا قسم

به نوكر كه از دست فرمانروا                        خورد سيلي بي محابا قسم

كه دارم ترا دوست اي مادرم                      بذات خداوند يكتا قسم

ندارم به جز عشق تو هيچ عشق                               به عذرا به شيرين به ليلي قسم

نگردد فنا عشقت از قلب من                    به ختم به يس به طه قسم

شب 17 -18 برج سنبله 1357 در زندن پلچرخي بياد مادر گفته شده است.

جاذبه اخلاقی استاد شهید:

در دوران که استاد شهید در زندان به سر می برد ، رژیم برای آزار و اذیت کردن استاد افرادی را در داخل زندان می گمارید تا هم مراقب روابط ایشان با بیرون از زندان باشد و هم به هر شکلی اسباب آزار و اذیت ایشان را فراهم نمایند؛ ولی غافل از آنکه شخصیت علمی و دینی استاد از چنان جاذبه ی برخوردار است که سنگدل ترین دشمنانش را نیز به پای صحبت های عالمانه و روشنگرانه خود می کشاند ودر نتیجه این افراد به جای جاسوسی و آزار و اذیت استاد، همچون شاگردان دلداده به پای درس و نصایح حیات بخش و افشاگرانه استاد می نشستند. تا اینکه سر انجام در پی کودتای ننگین کمونستی در 7 ثور 1357 به طور معجزه آسا وی و یارانش از زندان رها شده و جمعی از همرزمانش از جمله شهید سیدعمر و شهید سیداکبر و شهيد جلال الدین خان در زندان به شهادت می رسند.

ناگفته نماند که فقیه فرزانه حضرت آیت الله العظمی شهید سیدمحمدسرور واعظ(ره)  و ادیب فرهیخته ونویسنده پر افتخار وچیره دست کشوراستاد رهنورد زریاب نیز در زندان همراه استاد همزمان در زندان پلچرخی  بسر می بردند.

تلاش برای وحدت ملی و همگرایی میان مبازران افغانی:

پس از آزادی از زندان استاد شهید که شخص کار آزموده و پخته تر از پیش شده بود، به زودی دریافت که ریشه همه بد بختی ها ی ملت افغانستان دوری از همدیگر و نداشتن وحدت و یکپارچگی است؛ با تمام توان سعی نمود تا وحدت و اخوت اسلامی جایگزین جدال های بی حاصل مذهبی شود وهمه مردم افغانستان یکدست علیه دشمن مشترک و دشمن دین و میهن شان به مبارزه بر خیزند؛ برای همین  استاد شهید  با مبارزین اهل سنت که ذکر شد ،نهضت جوانان مسلمان افغانستان را تأسیس نمودند، وپس از مدتی فعالیت در این حلقه سیاسی ایشان به همراه الشیخ انجنیر گلبدین حکمتیار و دیگر بزرگان همرزمش،برای گسترش فعالیت های فرهنگی ونظامی شان حزب اسلامی را پایه نهادند و از این آدرس به مبارزه علیه کمونیزم پرداختند. با گذشت هر روزمبارزه همچنان شدیدتر می شد و کمونیست ها باتمام توان روی باور های دینی مردم کار می کردند، تا اینکه در سال 1358  همکاری خویش را با آیت الله العظمی محسنی وحزب حرکت اسلامی آغاز کرد و مبارزه علیه متجاوزین روسی و مزدوران داخلی شان راشدت داد و علی رغم جو خفقان کمونیستی،به صفت مسئول شورای ولایتی کابل(3)  مشغول خدمت گردید و از این طریق به  مبارزاتش ادامه داد وبرای رشد کار های فرهنگی نشریه ای را تحت نام «فریاد اسلام» تاسیس کرد. در پی گسترش روابطش با مردم و نسل جوان، دفتری ارتباطی را واقع درپل سوخته کابل تاسیس نمود که کانال ارتباطی ایشان با مردم و خصوص نسل جوان باشد.

هجرت برای جهاد

در حمل 1360استاد شهید به همراه دو تن از یارانش ،با درخواست مسئولین ومهاجرین وهمچنین رساندن پیام جهاد ومبارزه مردم دلیر وشهادت طلب مردم افغانستان عازم جمهوری اسلامی ایران می شود و در آنجا باسخنرانی های شور آفرین وعالمانه ،مهاجرین را تشویق به جهاد وشهادت طلبی می کند وپیام مجاهدین را از طریق رسانه های جمعی آن روز به گوش جهانیان می رساند ،مسؤلین و  رهبری حزب حرکت اسلامی با درک دلسوزی ودانش استاد، وی را بحیث مسئول دفتر زاهدان تعیین می کند تا از توانمندی آن بزرگوار برای جذب مهاجرین ورایزنی با مقامات ایران در حل مشکلات مهاجرین استفاده کندکه همین توانایی ودانش وبرخورد عالمانه وانسانی او باعث شد که یک تحول شگرف در کارکرد آن دفتر به وجود آمده  ومشکلات زیادی ازمهاجرین حل گردد برای همین مردم و مهاجرین مقیم زاهدان سالها بعد از ایشان به نیکی یاد کرده و وجود استاد را در دفتر زاهدان یک فرصت بی بدیل می خواندند. اما سر پرشور استاد اورا بر آن داشت تا دوباره در اواخر سال 1360 عازم جبهات جنگ گردیده  وجهاد عزت مند را بر هجرت ترجیح می دهد و در پایگاه14 حرکت اسلامی،به عنوان معاون شورای عالی داخلی و رئیس فرهنگی ایفای وظیفه نمود.

به دلیل شایستگی های استاد در عرصه های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی، در سال 1362 از سوی فرماندهان جهادی و نمایندگان دفتر مرکزی حزب حرکت اسلامی به حیث معاون شورای عالی جهاد تعیین می گردد. استاد شهید در سرو سامان و نظم بخشیدن به مبارزات و هم چنین تنظیم و ترتیب ساختار حزب حرکت اسلامی افغانستان نقش به سزای داشت. وی نه تنها به حیث یک سردار سرافراز اسلام بلکه به عنوان معلم اخلاق و یک شخصیت خود ساخته و عارف در میان تمامی مجاهدین شناخته می شد.

گستره مبارزاتی استاد:

گستره مبارزاتی استاد شهید فراتر از شهر و ولایت خاص بود بلکه بعد از آغاز مبارزه در شهر کندوز، فعالیت خویش را به سمت پایتخت(کابل) متمرکز می کنند وبا سخنرانی ها در دانشگاه کابل وایجاد تظاهرات عرصه را برای رژیم وقت تنگ می نمایند.سپس با ایجاد شدن پایگاه های مختلف از جانب حرکت اسلامی در ولایات مختلف، عرصه مبارزاتی استاد نیز گسترش می یابد زیرا استاد ضمن این که مبارزاتی دانشجویان وچریک های شهری را در داخل شهر سازماندهی می کرد بلکه برای مبارزه هدفمند مجاهدین در اطراف  و ولایات نیز سفر می کرد؛ برای همین امر در ولایات كابل، پروان، بامیان، میدان وردک، غزنی، لوگر، پكتيا، پكتيكا و ولایات صفحات شمال ودیگر مناطق مختلف رفته واز نزدیک با فعالیت ها ونحوه مبارزاتی مجاهدین در پایگاه های مختلف آشنا شدند ونقاط قوت وضعف آنها را بر رسی کرده وهدایات مفید ومؤثر را برای قوماندان ها ومجاهدین داشتند. یکی از اهداف سفر استاد در این پایگاه ها سامان بخشیدن در عملیات های نظامی وهمچنین نزدیک نمودن دید گاه های مسؤلین محلی بود که با برخورد نیک استاد بسیاری ازمشکلات وپراکندگی ها در این سفر ها حل گردید که فرماندهان ومسؤلین پایگاه ها هرکدام از حضور استاد ونحوه برخورد شان با مشکلات موجود خاطره ها دارند .

راهکار مبارزاتی استادشهید:

استاد شهید ، یکی از چهره های شاخص جهادی و مبارزاتی کشور ما محسوب می شود، برای به ثمر نشاندن جهاد مردم افغانستان بیشتر بر روی دو عنصر بیش از همه تکیه داشت: یکی شناخت دین اسلام و شناساندن آن به تمامی نسل جوان و حتی عساکر و مبارزان جهادی ودیگر اهتمام وافر برای ایجاد وحدت و یکپارچگی میان صفوف مجاهدین؛ برای تایید اهداف مبارزه به بخشی از وصیت نامه استاد اشاره می شود: «مسئولین محترم، فرماندهان عزیز و قومندانان غیور صحنه های جهاد افغانستان! شمارا  به خون شهدای مظلوم افغانستان قسم ! که اسلحه را بدست کسانی که با اسلام بیگانه اند ندهید که اسلحه بدون معرفت فاجعه بار می آورد؛ لذا باید اولا مبارزین را با ایدئولوژی اسلامی آشنا کرد و بعد مسلح ساخت تا در مبارزه، دشمن را از دوست تفکیک نموده بتواند وانقلاب از انحراف مصئون بماند.

وبازدرجای دیگر از وصیت نامه ایشان چنین آمده است:… ولی باید متوجه بود که نیل به سعادت و فایق شدن بر زور گویان زمان  جز در سایه وحدت مسلمین ممکن نیست و ما امروز از هر روز دیگر نیاز شدید به وحدت داریم. آنهای که بنام مذهب، لسان، منطقه، زبان و قوم بین مسلمین ایجاد نفاق می نمایند، یا با اسلام بیگانه اند ویا مزدور دشمن اند.

استاد شهید در میان مردم خویش از محبوبیت و احترام خاصی برخور دار بود و او در همان عصر یکی از چهره های پرنفوذ کشور محسوب می شد که در اثر تلاش و زحمات وتربیت شاگردانی که هم اکنون هرکدام از شاگردان و دوستان او در داخل وخارج از کشور در بسیاری از مسئولیت های مهم حکومتی، شورای ملی و همین طور در نهادهای علمی، فرهنگی ومدنی همانند دانشگاهها و مراکز مهم دولتی و غیرانتفاعی ایفای وظیفه می نمایند.

ایجاد تشکل های جدید:

در اواخر سال 1364 استاد شهید جهت گزارش وضعیت داخلی کشور و پلانهای صلح و مهار نمودن جنگهای خانمانسوز داخلی میان احزاب جهادی و نیز تداوی مشکل صحی که برای ایشان پیدا شده بود، به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد و علی رغم ناخوشی که عارض حالش شده بود، مسئولیت دفتر حزب حرکت اسلامی در تهران را نیز به عهده گرفت. وی همچنان از موسسین نهاد شرطه الخمیس در داخل حزب حرکت اسلامی بود و در راستای تعلیم نیروهای متخصص و تشکل های جدید برای پیشبرد اهداف مبارزاتی اقداماتی خوب  وشایسته ی انجام داد.

شهادت در راه وحدت طلبی:

در تاریخ 9/12/1365 در میران شاه پاکستان استاد شهید اقدام به حل منازعات میان حزب اسلامی و حزب حرکت اسلامی و آزاد سازی زندانیان هردو طرف نمود ودر همین آوان ، عضویت شورای مرکزی را نیز پذیرفتند. در زمستان 1365 بانگرانی شدید که از اوضاع آشفته و جنگهای داخلی مخصوصا در شمال کشور داشت، مطابق فیصله شورا مرکزی، جهت باز دید و هماهنگی بیشتر میان پایگاه های جهاد در داخل کشور و هم چنان خاموش نمودن جنگهای داخلی وهمسویی بین احزاب اسلامی، عازم افغانستان گردید.

با دیدار با مجاهدین و جلسه شورای عالی جهاد از پایگاه مالک اشتر در ولایت پروان مربوط فرمانده قهرمان جهاد اسلامی افغانستان شهید سیدابراهیم شاه حسینی و تنظیم برنامه های فرهنگی و نظامی برای حل اختلافات بین احزاب عازم شمال کشور گردید. با خاموش نمودن جنگ های میان حزبی در شمال کشور و آزادی زندانیان و سر وسامان دادن بی جا شدگان، دو بار عازم  مناطق مرکزی می گردد که در تاریخ 14/2/1366  مصادف با چهارم ماه رمضان در راه ولایت بلخ در ولایت سمنگان  منطقه دره صوف ازسوی دژخیمان و عمال کمونیست ها مورد حمله قرار می گیرد که بعد از یک شبانه روز تحمل جراحت سر انجام به لقای دوست شتافت و در سن 38 سالگی دار فانی را وداع گفت و روحش به ملکوت اعلی پیوست و جام شهادت را سر کشید و پیکر پاکش در منطقه دالان ولایت بلخ، قرین سینه سرد خاک می گردد.

پی نوشت ها:

1. از جمله چهره های سیاسی وفرهنگی بود و در اوایل جهاد اسلامی مردم افغانستان اقدام به آزاد سازی زندانیان از زندان کندوز نمود، پس از آن که موفق به رهایی زندانیان گردید در آخرین لحظات مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

2. غلام سخی مرجان مدتی ساکن کندوز بود و به صفت معلم ریاضی در لیسه ذکور حضرت امام صاحب از سوی کمونیست ها مقرر شده بود تا استاد شهید ودیگر مبارزین و یارانش را در این شهر تخریب کند.

3. ایجاد شوراهای ولایتی در حزب حرکت اسلامی افغانستان یکی از طرح های استاد مبشر بود.

مطالب مشابه