نمایش نوار ابزار

تکیه خانه ها و احیای شعائر دینی

پنجشنبه ۲۸ عقرب ۱۳۹۴

(بمناسبت تهداب گذاری تکیه خانه قلعه سید افشار سیلو)
یاد آوری:
قبل از ظهر جمعه مورخ ۳۰ اسد ۱۳۹۴ خورشیدی برابر۷ ذی قعده ۱۴۳۶ هجری قمری محترم حاج سید کاظم هاشمی محفلی را برای تهداب گذاری تکیه خانه سید محبوب شاه هاشمی واقع در قلعه سید افشار سیلو ترتیب داده بود، پس از خواندن دعای نُدبه و ذکر مصیبت توسط مداح اهل بیت علیهم السلام جناب قاری حسین حیدری و سخنرانی حضرت آیت الله سید حسین ساجدی و همچنین قبل از معظم له حجت الاسلام سید جعفرعادلی حسینی سخنرانی نمودند.
نکات تاریخی در سخنرانی حضرت آیت الله ساجدی مبنی بر یاد آوری خدمات بزرگان این منطقه نهفته بود و به جهت اهمیت موضوع و نیز پیشینه تاریخی تکیه خانه ها در کابل همراه با محتوای سخنان حضرت آیت الله ساجدی تحت عنوان«تکیه خانه و احیای شعائر دینی» حضور خوانندگان محترم تقدیم است.
پیشینه¬ای تاریخی تکایا و عزاداری ها در کابل
تکایا و حسینیه های معروف و قدیمی کابل چندین ساله عزاداری سید الشهدا علیه السلام را با آداب و رسوم متولیانش زنده نگه داشته اند. از گذشته مردم کابل و مناطق مرکزی افغانستان برای برگزاری مراسم عزاداری در ایام محرم بصورت دسته جمعی و در شرایط مختلف بصورت مخفی و گاها علنی عزاداری می‌ کردند، در عصر حکام مستبد و خفقان، مخصوصا دوران عبدالرحمان خان و حبیب الله خان و نیز و آغاز حکومت کمونیست عزاداری برای شهدای کربلا ممنوع بود، به همین دلیل برخی از مردم مراسم عزاداری را در خانه های خود برگزار می کردند و از همان زمان روضه خوانی های خانگی و جمع های کوچکتر و متعددتر برای برگزاری این مراسم تشکیل شد.
در چنین شرایطی مرحوم حاج سید محبوب شاه هاشمی رحمه الله، منزل مسکونی خود را در قلعه سید افشار سیلو اختصاص به یاد بود و احیاء مکتب اهل¬بیت علیهم السلام و برگزاری مراسم عزاداری سید الشهدا علیه السلام در جوار علوم اجتماعی و مرکز تجمع نیروهای نظامی قرار داده بود و با دعوت از علمای و روضه خوانان آن عصر و نیز مناقب خوانی در فضل و مدح اهل بیت¬علیهم السلام، مخصوصا اباعبدالله الحسین علیه السلام و سایر شهدای کربلا و زنده نگه داشتن شعائر دینی برپا می گردید و تا اینکه در جنگهای دهه هفتاد بسیار از تکایات و از جمله تکیه خانه قلعه سید افشار تخریب گردیده بود.
بدون شک، افغانستان در چهار دهه¬ای اخیر از بحرانى‏ترین کشورهاى منطقه و جهان محسوب مى‏شود. موقعیت استراتژیک این کشور و دخالت بیگانگان، سیماى ناهمگون قومى، شکاف‏هاى مذهبى، ظهور جریانات تندرو مذهبى، بخصوص دیدگاه ارتجاعى طالبانى را مى‏توان به عنوان زمینه‏هاى بحران ذکر کرد که منجر به نا امنى و جنگ در افغانستان شده است.
هرچند اکثریت مردم افغانستان پیروان مذهب سنی حنفی اند و مذهب شیعه اثنی عشری در افغانستان و قبل از دهه هشتاد در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده بود، ولی بحران و جنگ در این کشور، نزاع مذهبی و جنگ های فرقه ای نبوده و بحران های چهار دهه اخیر کشور جنبه های سیاسی، قومی و سمتی و منافع بیگانگان در آن داخل است نه مسائل مذهبی، اما در جنگهای تحمیلی و تجاوز قدرت های بیگانه مردم مسلمان افغانستان در محور اسلام و قرآن و دفاع از ارزشهای دینی بصورت مشترک با متجاوزین جنگیدند.
مطابق نقل تاریخ، پیدایش تشیّع در هزاره‏جات(مناطق شیعه نشین) مربوط به دوران حکومت امیرالمؤمنین حضرت امام على علیه‏السلام مى‏باشد. در عصر خلافت آن حضرت بود که مردم «غور» (هزاره‏جات) اسلام را پذیرفتند(۱) و حضرت على علیه‏السلام پرچمى براى رئیس غور فرستاد و او را به امارت آن کوهستان ابقا نمود. بدین صورت، محبت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در قلب مردم غور (هزاره‏جات) راسخ گردید. مؤلّف مختصر المنقول در این باره مى‏گوید: «اعتقاد صاحب طبقات ناصرى و فریدالدین مبارک شاه مرو رودى، که تاریخ سلاطین غور را به رشته نظم درآورده، آن است که اهل غور در زمان خلافت امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه‏السلام مسلمان شدند و سبب آن بود که حاکم غور در آن زمان شخصى بود از اولاد ضحّاک و او منشورى به خط ید اسدالله الغالب على بن ابى‏طالب علیه الصلاه والسلام به نام خود در باب حکومت غور حاصل کرده بود و اولاد او بدان مفاخرت کردندى و آن منشور تا زمان بهرام شاه ابن مسعود غزنوى در دست بود.»(۲)
از اظهارات زمجى اسفزارى نیز چنین برمى‏آید که غوریان به اینکه به دست حضرت على علیه‏السلام مشرّف به دین اسلام شده بودند، افتخار مى‏کردند و از سیاست‏هاى ظالمانه بنى امیّه پى‏روى نمى‏کردند. وى مى‏نویسد: «بدین مفاخرت دارند که در زمان بنى امیّه در جمیع ممالک اسلام در منابر بر اهل خاندان رسالت لعن کردند، الاّ غور که ولایت بنى امیّه بدان ولایت راه نیافتند.»(۳)
در همین مورد ابیاتى را از مبارکشاه، شاعر دربار غیاث الدین، نقل نموده:
به اسلام در هیچ منبر نماند
که بروى خطیبى همى خطبه خواند
که بر آل یاسین به لفظ قبیح
بکردند لعنت به وجه صریح
دیار بلندش از آن شد مصون
که از دست ناکسان بُد برون
از این جنس هرگز در او کس نگفت
نه در آشکارا، نه اندر نهفت
نرفت اندر او لعنت خاندان
بر این بر همه عالمش فخر دان
همین پادشاهانِ با دین و داد
بدین فخر دارند بر هر نژاد.(۴)
اما شیعیان در کابل به سه دسته عمده قومى تقسیم مى‏شوند:
اول؛ سادات که سادات از همان روزهاى نخستین ورود اسلام به منظور تبلیغ و نشر معارف اسلام و اهل بیت علیهم السلام به این کشور هجرت نمودند وآنان در دوره‏هاى مختلف تاریخ این کشور تأثیر فوق العاده و شگرف در مسائل دینی واجتماعی نهادند، اکثرا رهبری دینی مردم را سادات عهده دار بودند و مسئولیت بیشتر تکایا و برنامه های تبلیغ در مناسبت های مختلف دینی را در میان هزاره ها، قزلباشان، بیات و… داشتند و مورد احترام فوق العاده مردم دیندار افغانستان بوده و هستند، خدمات علما و بزرگان این قشر وفعالیت گسترده¬ ای دینی آنها برشهرت و اعتبار سادات درعرصه‏هاى مختلف جامعه افغانستان افزود.
دوم؛ قزلباش‏ و بیات که هردو در حقیقت از یک تیره و تبار هستند، آنها از زمان تصرف کابل توسط نادر شاه در نقاط مختلف افغانستان ساکن شدند و در بعضى از مقاطع، نقش مهمى در جریانات تاریخى این کشور داشته‏اند.
سوم؛ هزاره‏ها که به دلیل شرایط دشوار زندگى در هزاره‏جات، سرکوب مضاعف حکومتى و کمبود عمومى تسهیلات اولیه مانند شفاخانه و مدرسه به کابل مهاجرت کرده‏اند و در شغل‏هاى رده پایین مشغول به کار بوده‏اند. به لحاظ جمعیت، گفته مى‏شود: در زمان حکومت مجاهدین، یک چهارم از جمعیت کابل متعلّق به هزاره‏ها بوده است.(۵)
از میان داستان‏ها و قصه‏ها و افسانه‏هایى که در میان مردم وجود دارند، به ذکر یک داستان شفاهى، که مربوط به چگونگى شیعه شدن مردم هزاره‏جات مى‏باشد، مى‏پردازیم:
روزى سائلى خدمت مولاى متّقیان على علیه‏السلام شرفیاب شد و درخواست کمک نمود. آن سرور به طریق طى الارض، او را در ملک بربر (هزاره‏جات) آورد. مردم این سرزمین در آن وقت کافر بودند. سائل طبق نقشه از قبل تعیین شده، مولا را به عنوان غلام هنرمندى که کارهاى خارق‏العاده مى‏تواند انجام دهد، به شاه بربر فروخت و برابر وزن آن سرور زر دریافت کرد. حضرت على علیه‏السلام متقبّل شد که سه کار مهم را، که حتى لشکر بربر هم نمى‏تواند از عهده آن‏ها برآید، به تنهایى انجام دهد:
۱٫ اژدهاى عظیم الجثه بامیان را نابود کند.
۲٫ رودخانه بربر را ببندد و مهار کند.
۳٫ على عرب را دست بسته نزد شاه بربر حاضر نماید. او در بامیان، اژدها را کشت و سپس براى جلوگیرى از طغیان آب، شش سدّ (بند) درست کرد به نام‏هاى «بند هیبت»، «بند پنیر»، «بند ذوالفقار»، «بند دُلدُل» و «بند قنبر» و «بند بربر» که قبلاً در این سدها همیشه هزار نفر کار مى‏کردند تا جلوى طغیان آب را بگیرند. پس از این اتفاق، همگى هزار نفر کارگر، مسلمان و شیعه شدند و مردم هزاره از نسل همان هزار نفرند و به همین دلیل این‏ها، را «هزاره» گویند. سپس حضرت امیر نزد شاه بربر آمد که او هم مسلمان و شیعه شد.(۶)
آداب و رسوم مذهبى و اجتماعى
آداب و رسوم اجتماعى در افغانستان شدیدا تحت تأثیر مذهب قرار گرفته است، بخصوص شیعیان به خاطر فشارهاى مذهبى، حساسیت بیشترى نسبت به مسائل مذهبى خود نشان مى‏دهند و به هر طریقى سعى در حفظ آن‏ها دارند. به طور کلى، مذهب نمودى آشکار در زندگى شیعیان دارد که در این‏جابه بعضى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
۱٫ منقبت خوانى
یکى از رسوم مذهبى شیعیان ـ که کمتر مورد توجه قرار گرفته ـ منقبت‏خوانى است. این مراسم به صورت هفتگى در خانه‏هاى خصوصى یا تکیه‏خانه‏ها برگزار مى‏شود. منقبت‏خوانان یا مدّاحان بر حسب توانایى، اشعارى را از حفظ در وصف خداوند، پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امام على علیه‏السلام و فرزندانش به نوبت مى‏خوانند. این اشعار معمولاً با آهنگ دل‏انگیزى خوانده مى‏شود. در چنین مجالسى، فقط مردان شرکت مى‏کنند. این رسم فقط ویژه افغانستان است و در دیگر کشورهاى اسلامى دیده نمى‏شود. هر مدّاح چندین شعر از حفظ دارد و با آهنگ‏هاى گوناگون مدّاحى مى‏کند. اشعار که از بهترین دیوان‏هاى شعرى شیعیان از جمله اشعار مرحوم علامه بلبل برادر بزرگتر مرحوم آیت الله حجت کابلی برگرفته شده که توسط مناقب خوانان از حفظ خوانده مى‏شوند. مدّاحان معمولاً عصا در دست و در حالت قدم زدن میان مستمعان به مدیحه‏سرایى مى‏پردازند. عصایى که مدّاح در دست خود مى‏گیرد به یکى از مو سفیدان تعلّق دارد و مقدّس شمرده مى‏شود. به همین دلیل، وى پیش از شروع مدّاحى و پس از آن عصا را مى‏بوسد.
۲٫ مجالس عزادارى امام حسین علیه‏السلام
شیعیان در افغانستان در انجام مراسم و مناسک مذهبى خود آزاد نبودند و بیشتر اعمال خود را در خفا انجام مى‏دادند و یا تقیّه مى‏کردند. اوج این‏گونه رفتارهاى تبعیض‏آمیز مذهبى را مى‏توان در دوران عبدالرحمن مشاهده کرد که از برپایى مراسم عزادارى امام حسین علیه‏السلام شدیدا جلوگیرى مى‏کرد که این امر باعث درگیرى و برخوردهاى خونین میان مأموران و مردم مى‏شد. در بسیارى از نقاط، مراسم محرّم به طور مخفیانه انجام مى‏شد.
با تغییر شرایط اجتماعى، انتظار مى‏رفت که در عصر قانون اساسى، این وضع بهبود یابد و ترتیبات قانونى براى جلوگیرى از این تعارض‏ها و بدبینى‏هاى مذهبى که منجر به تفرقه اجتماعى مى‏شود، اتخاذ گردد. اما متأسفانه در این مقطع نیز سیاست تبعیض نژادى و مذهبى بر سر حکّام و فرمان روایان کابل سایه افکنده بود و از این‏رو، هیچ تغییرى در این سیاست زیان‏بار ایجاد نگردید و دستگاه حاکم به طور رسمى، ممنوعیت برگزارى مجالس تعزیه امام حسین علیه‏السلام را اعلام کرد و نیز در ۱۳۱۳ خورشیدی دستور اکیدى صادر شد مبنى بر اینکه شیعیان حق برگزارى تعزیه حضرت سیدالشهداء را ندارند.(۷)
سرانجام، در پى اعتراض‏ها و تلاش‏هاى علما در دهه چهل(۱۳۴۰ خورشیدی)، که به «دهه دموکراسى» معروف است،(۸) شیعیان آزادى انجام مناسک مذهبى خود را به دست آوردند و توانستند آزادانه مراسم عزادارى حضرت سیدالشهداء را برگزار نمایند.
مراسم عزادارى حضرت سیدالشهداء با ذکر یک صلوات آغاز مى‏شود و ابتدا شخصى در پله اول منبر قرار مى‏گیرد و چند بیت شعر مى‏خواند که به آن «ذاکر» مى‏گویند. بعضى اوقات خردسالان این کار را انجام مى‏دهند که به آن‏ها «نوجوان» گفته مى‏شود. سپس دیباچه‏خوانان بر منبر قرار مى‏گیرند. دیباچه‏خوان به صورت مختصر، موعظه مى‏کند و روضه مى‏خواند که زمینه براى حضور آخوندهاى بزرگ‏تر فراهم شود. معمولاً معروف‏ترین و اصلى‏ترین سخنران در آخر از همه سخنرانى مى‏کند و سپس دعاى پایانى را مى‏خواند. پس از پایاین مراسم سخنرانى، سینه‏زنى شروع مى‏شود. در این مراسم، افراد به صورت منظّم صفوفى را تنظیم کرده و در حالت نشسته و دو زانو روبه‏روى هم قرار مى‏گیرند و با حرکاتى منظّم و هماهنگ با نوحه‏خوان دست‏ها را بر سینه و زانو مى‏زنند. معمولاً در ایام محرّم، پذیرایى بسیار خوبى از عزاداران صورت مى‏گیرد و با گوشت کوچه، که غذایى محلى است و از گندم و گوشت تهیه مى‏شود و همین طور آب گوشت و سالهای اخیر با پخت برنج و خورشت از عزاداران پذیرایى مى‏کنند.
در دوران امان الله خان (۱۲۹۷ میلادی ـ ۱۳۰۷ خورشیدی) اندک توجهى به حقوق شیعیان شد، اما این نیز کوتاه و زودگذر بود. شیعیان همچنان در ساختار قدرت هیچ نقشى نداشتند. این امر خود اوج سیاست تبعیض و قوم‏مدارى مرسوم در کشور بود و به نوبه خود، شکاف‏هاى قومى و مذهبى را تشدید مى‏کرد، به گونه‏اى که پس از سقوط حاکمیت داکتر نجیب الله رئیس جمهور وابسته به حزب کمونیست در بهار ۱۳۷۱ و فرو ریختن هرم اصلى کنترل، این شکاف‏ها ـ یعنى اجبار اجتماعى و خشونت دولتى ـ نیروها و گروه‏هاى فعّال قومى و مذهبى با اعتراض به وضعیت گذشته، خواستار توزیع عادلانه قدرت سیاسى و سهم داشتن فعّال همه اقشار، اقوام و احزاب در دولت مجاهدین گردیدند.(۹)
سرانجام، در دولت مجاهدین شیعیان توانستند در قدرت سیاسى سهم‏گیرى نمایند، اما ظهور طالبان مشکلات جدیدى براى افغانستان و بخصوص شیعیان به وجود آورد که بار دیگر شاهد قتل عام شیعیان هستیم؛ این بار توسط طالبان که شیعیان را کافر مى‏دانستند.
طالبان در ۱۷ میزان ۱۳۷۷ خورشیدی پس از تصرف مزار شریف، شروع به قتل عام گسترده شیعیان کردند. نماینده حقوق بشر در گزارش خود چنین مى‏نویسد: «طالبان در ظرف شش روز اول سلطه‏شان بر مزار شریف، سه هزار نفر از مردم تشیع را در منازل شان یا در جاده‏ها به قتل رسانیده‏اند. تعداد مجموع کشته‏ها پنج تا هشت هزار نفر تخمین زده مى‏شد.»(۱۰)
سخنرانی حضرت آیت الله ساجدی
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ، إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ(۱۱) ، رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی.(۱۲)
الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و خاتم انبیائه و رسله سیدنا و نبینا و شفیع ذنوبنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ، ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(۱۳)
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمود: «رحم الله شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولایتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا»، خدا شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی طینت ما آفریده شده اند و باآب ولایت ما عجین گشته اند و در ایام حزن ما محزون و در ایام سرور ما شادمان هستند.(۱۴)
هنوز از شهادت امام صادق علیه السلام چند روزی نگذشته که ما در آستانه ولادت با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام قرار داریم، همان طور که ما چند روز قبل در سالروز شهادت امام صادق علیه¬السلام محزون و عزا دار بودیم با فرا رسیدن ولادت ثامن الائمه حضرت امام رضا علیه السلام مردم ما خوشحال و جشن سرور بر گزار می نمایند، باید ما به این موضوع اهمیت دهیم، ائمه هدی علیهم السلام حق بزرگی بر ما و شما دارند.
در این مسجد که هستیم، کمی بالاتر حسینیه و مسجد معروف افشار، مقبره علامه شهید سید اسماعیل بلخی و مرقد مرحوم ملا آغا بابا، از علمای برجسته، شاعر، منبری که هنر خطاطی و نقاشی را نیز بلد بود، هردوی این بزرگوار از علمای خدوم و باعث افتخار مردم مسلمان ماست. در افشار سه قلعه مشهور بنام های قلعه غلام محمد خان، قلعه فراشا و قلعه سید که اینجا مسقط الرئس من است، در همین افشار آن زمان که من حدود شش سال داشتم همراه برادرم مرحوم آقای جید الف با، رو خوانی و حفظ قرآن کریم و خواندن کتاب حافظ را نزد خانم مرحوم سید ایوب آقا که مشهور به بی بی گل دوستی بود آموختیم که او خیلی حق بزرگی بر ما دارد و من همیشه که اینجا می آیم بر خود لازم میدانم در همین قبرستان که شخصیت های بزرگ و خدوم در آن دفن است رفته و در حق شان دعا کنم، یک شب مشمول طواف خانه خدا بودیم، ظاهرا نزدیک اذان صبح بود، در همان جا نیز از این بی بی مرحومه یاد نمودم و در حقش دعا کردم، نه تنها من که اکثر مردم افشار، آنهاییکه که با من هم دوره بودند و در اینجا بزرگ شدند، شاگردان این بی بی بودند که خداوند همه را غریق رحمت فرماید.
حالا من نمی¬خواهم که تاریخچه افشار را نقل کنم، افشار با داشتن افتخارات تاریخی اش یک کتاب را بخود اختصاص می دهد. اما یکی از چیزهایی را که خداوند به حکمتش به من عنایت فرموده حافظه¬ی من هنوز بجاست، در این مسجد وقتی که مردم محل می خواستند فاتحه بگیرند مسجد کوچک بود، مخصوصاً آنهایی که در دوایر دولتی بودند و قدیم ها در افغانستان رسم بر این بود که فاتحه را از هفت صبح تا ظهر ادامه پیدا می کرد و بعدها همین مسجد پل تخنیک درست که از نگاه رفاهی و امکانات برای مراسم فاتحه و تعزیه داری مردم بهتر شد و حالا بحمدالله مسجد زیاد شده ولی در اینجا که از مراکز دینی ماست و بر ما واجب است که این مراکز دینی خودمان را حفظ کنیم.
علمای بودند در مقاطع مختلف و از گذشته ها تا کنون مصدر خدمات زیادی شدند، مدارس دینی که تا کنون ساخته شده هر کدام آن یک چراغ است، مرحوم آیت الله فاضل رحمه الله که یکی از بزرگان است و آقا زاده ایشان نیز در محفل حضور دارند، ایشان چه بینش عجیبی داشت و از فرصت خوب استفاده کرد، شوخی نیست که او در آغاز حکومت مجاهدین چهل جریب زمین را در همان اول دشت برچی از دولت گرفت، آن مرحوم کارهای اداری اش را تمام کرد و با کمال تاسف اجل مهلت نداد و کارش به اکمال نرسید و با آنهم، الآن مردم که درشهرک و اطراف آن مجتمع بزرگ ساکن هستند از آن استفاده می¬کنند.
خدا رحمت کند آیت الله حجت را، یادم هست که اولین کاری را که او انجام داد، زمین تکیه خانه عمومی را از مرحوم مغفور کمال الدین خان، پدر داکتر نثار الدین شهاب زاده که مالکش بود خرید و یک مسجد به نام قاضی شهاب که او جد داکتر نثارالدین شهاب زاده بود، مرحوم آیت الله حجت همان زمین را تکیه خانه ساخت و به مرور زمان در رشد و گسترش مراسم مذهبی در نقاط دیگر تاثیر گذار شد، باید قبول کنیم که باعث گسترش مراسم شیعه در افغانستان از همان تکیه خانه عمومی شروع شد که برای هیچ کسی پوشیده و پنهان نیست و این مرکز دینی در سالهای بعد از وفات حضرت آیت الله حجت توسعه یافت، مَثَل معروف است عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد! در زمان که نجیب حکومت می کرد ما در مشهد بودیم و شنیدیم که او روز عاشورا در مراسم عزاداری تکیه خانه عمومی شرکت نموده بود، فراشان تکیه خانه از او می خواهد که در جلو تکیه خانه پارکینگ سرویس هاست که سرو صداهای همین سرویس ها برای مراسم عزاداری مزاحمت ایجاد می کند، نجیب دستور می دهد که آن شرکت سرویس ها را جای دیگر منتقل نمایند، آن زمان مرحوم حسین آقای حجت در کابل بودند، نجیب آن قسمت زمین را که دولتی بود جهت توسعه تکیه خانه واگذار می نماید و حالا شما ببینید که چه مسجد بزرگی بنام مرحوم حضرت آیت الله العظمی حجت بنا شده و همین طور مدرسه محمدیه شهید آیت الله واعظ و دیگر مراکز دینی و علمی در این کشور.
یا همین مدرسه ای را که حضرت آیت الله محسنی درست کرده اند، دیشب من در سخنرانی خود در مدرسه علمیه زینبیه سلام الله علیها یاد آور شدم، یک وقتی انسان از بعضی ها گلایه دارند، انتقاد سازنده اش را داشته باشند، اما اگر کسی در جایی درباره این تکایا و مراکز دینی و مذهبی که علما هرکدام چقدر زحمت کشیده اند، سخن تخریب کننده بزنند گناه نا بخشوندی انجام داده، در حالیکه این مدارس چراغ است، گاها من از چنداول به طرف کارته چهار برمی گردم، گنبد مسجد خاتم النبیین صلی الله علیه و آله از قمست های پل آرتل معلوم می¬شود که باعث افتخار همه است. من دیشب علناً گفتم و این فتواست اگر کسی در باره همین مراکز دینی یک حرف بزند و لو یک اندک صدمه ببیند یک گناهی است که آمرزیده نمی¬شود.
خدا همه بزرگان و گذشتگان این جمع را رحمت کند، پدر در افشار ملا بود، او روز های جمعه در مراد خانی خانه حاجی انور منبر می رفت، بعداً مرحوم پدرم مردم مراد خانی را دعوت کرد که منطقه افشار دارای آب و هوای نسبتا خوبی است، بیایید در این منطقه ساکن شوید و تعداد مومنین بیشتر شود، الآن افشار، آن افشار سابق نیست خیلی بزرگ شده، من آخرین بار که می خواستم از امریکا به افغانستان بیایم، بعضی مردم مرا نمی گذاشتند و می گفتند برای چه می روی آنجا؟ گفتم می خواهم چند روز عمر باقی مانده ام را در خدمت مردم این سرزمین باشم، برادر ها همه ما و شما وظیفه داریم، اینجا سنگر است، اینجا، افشار دارالامان، وزیر آباد، مراد خانی و چنداول که مرکز ما بود، باید در این مناطق این سنگرهای اعتقادی مردم را با زنده نگه داشته مراسم دینی و با برگزاری مجالس و محافل مان شعائر اسلامی را حفظ کنیم و ما هرچه داریم از برکت اهل بیت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام است.
من هیچ وقت بزرگان و علمای که در خِطه زحمت کشیده و مصدر خدمت قرار گرفته اند و مخصوصا اساتیدم را فراموش نمی¬کنم، اگر گاها به نماز شب توفیق پیدا کنم آنها، باالخصوص این خانم که استاد آموزش قرآن ما بود را فراموش نمی¬کنم و این زن را دعا می¬کنم و اکثر بچه های این سه قلعه آن زمان شاگرد همین بی بی بودند، همچنین مرحوم ملا آغا بابا، در آن زمان من متولد نشده بودم اما پدرم و دیگر علما از این مرد تعریف میکردند، عابد و زاهد شب زنده دار، اهل منبر، شاعر که اگر اشعار او را روضه خوانان می خوانند و ممکن کسی آن اشعار را جمع آوری نموده باشند، او در زمان امان الله خان بود و طبق نقل بزرگان چه منبر عالی می رفت، او علاوه بر اینکه عالم و روحانی پرتلاش بود فکر سیاسی عجیبی داشت و به فکر مومنین بود و او در همین جا دفن است، پسر حاجی کبیر و پسرآن عالم جلیل القدر که رفیق ما بود، بارها به آنها گفتم که باید قبر این عالم خدمتگذار به دین که در گذشته ها قبرش بلند و مشخص بود، باید همانند قبر علامه شهید بلخی که او نیز از علمای بزرگ ما بودندبازسازی و به مردم معرفی گردد، همچنین مرحوم مغفور شیدا نیز در همین جا دفن است.
اکثر آنها را من دیده بودم، یادم هست از جمله احمد شیدا در همین افشار میلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را جقدر با عظمت جشن می گرفت وقتی مرحوم آیت الله العظمی حجت خبر شد که این آدم چقدر عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السلام دارد، او را به تکیه خانه عمومی چنداول دعوت کرد تا زنده بود، در مناسبت های دینی در آنجا و اینجا حضور داشت.
این زیارت گاهها را باید حفظ کنیم، اولین زیارتی که بنام ابالفضل العباس علیه السلام که نظرگاه آن حضرت است، بحمدالله مسجد و تکیه خانه ای بزرگی کنارش بازسازی گردیده و دیروز جناب آقای هاشمی فرزند مرحوم سید محبوب شاه آمدند و گفتند که منزل خودشان را که در گذشته ها پدرش در آن مراسم عزاداری را بر گزار می نمودند و در جنگهای کابل تخریب شده بود، گفتند می خواهیم طبقه پایین آن را تکیه خانه بسازیم، خداوند پدر ایشان و همه گذشتگان این جمع را رحمت کند، مرحوم سید مهدی آقا برادر بزرگ سید محبوب آقا که از ما بزرگتر بودند و حتی پدر مرحوم شان سید ابراهیم آقا که در همین قلعه سید بودند یادم هست، در اینجا شب های جمعه مصیبت خوانی داشتند، یکروز آقای هاشمی گفتند که ما می خواهیم خانه پدری مان را درست کنیم، پایین تکیه خانه وقف کنیم و مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام و دیگر مناسبت ها را داشته باشیم و بالایش ما چند برادر زندگی نماییم.
در سفر قبلی مردم این منطقه لطف فرمودند و مرا در جشن نیمه شعبان دعوت نمودند، از آنجاییکه من متولد افشار هستم و شناختی که از بعضی بزرگان این خطه دارم، بعضی بزرگان و مومنین را معرفی نمودم، مومنین در اینجا بودن و زحمات زیادی کشیدن در آن زمان اذان علی ولی الله نبود ولی در همین جا مرحوم پدرم تابستان ها در همین مسجد سر کاریز نماز جماعت می¬داد ند و در راه دین و این مردم خیلی خدمت کرد.
سالهاست که از آن زمان می گذرد و ما در همین قلعه سید رفقای زیادی داشتیم که حالا خیلی از آنها را نمی بینم، در ایام ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حجت الاسلام و المسلمین سید خلیل حجت که در اینجا زحمات زیادی کشیده اند از من دعوت نمودند، مرحوم تابستان ها در مسجد سرکاریز که الآن ما هستیم نماز جماعت می دادند. (۱۵)
حالا همه ما و شما مسئولیت داریم که برای حفظ شعائر اسلامی تلاش کنیم، من یک وقتی به حاجی کبیر خدا او را رحمت کند و همین طور دیگر بزرگواران گفتم، آنها هر چند از من بزرگتر بودند، اما رفقای مان بود و حالا بعضی هایشان هستند و بعضی دیگر شان از دنیا رفته و یا مهاجر هستند که هرکدام آنها خیلی زحمت کشیدند، دو تا مسجد و تکیه خانه ها، که در قلعه فراشا مرحوم حاجی محمد یوسف در همان قلعه¬ای که ما بودیم، خدا رحمت کند کاکا شیر احمد عموی حاجی غلام جان افشار و محمد عظیم و دیگران بودند و در غیر آن خیلی ها تا هنوز هم در حال تقیه می بودند، علم ابالفضل و علم عاشورا به دست اینها بود، در اینجا بچه ها و دختر ها همه حسینی بودند تا اینکه خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی حجت را شخصیت بزرگی بود واقعاً حق بزرگی بر همه ما دارد آن بزرگان یادشان هست که حتی تا مرز شهادت ایستاد آن نماز اولی که در زیارت سخی و در کنار مسجد العلی علیه السلام قبرشان ایشان هست، ما آنجا ما بودیم سه تا مؤذن داشت که من و مرحوم آقاضیا حجت و یک نفر دیگری هم بود، همانجا اولین نماز جماعت را مرحوم آیت الله حجت خواند حالا این نوبت به دست ما و شماست مخصوصا به جوانان عرض می¬کنم خوشا به حال شما، امروز صبح دعای نُدبه توسط قاری محترم آقای حیدری خوانده شد و از روضه ایشان استفاده بردیم، وقتی در مکه معظمه ایشان را دیدم، روضه خواندند، امروز هم با چه صدای زیبا دعای ندبه و روضه خواندند خوشا به حال تان، هر چه ما داریم از همین دعا های، کمیل، ندبه، توسل و امثالهم است. همین مسجدی که هستیم در گذشته ما اکثرا در همین جا بودیم آن زمان مسجد در دو طبقه بود، حالا بزرگان آمدند مسجد را بازسازی نمودند و مسجد زیارت ابوالفضل که به همت شما در دو طبقه و سالن بسیار زیبا و بزرگی ساخته شد و آقا سید خلیل حجت نیز زحمات شان را می کشند که جای افتخار است.
در قندوز یک مدرسه بزرگ از برادران اهل سنت و جماعت بود، شاید حالا هم باشد سال ۱۳۳۴ خورشیدی من همراه پدرم در ماه محرم آنجا دعوت بودیم، خدا رحمت کند سید حسین آقا را خیلی به مردم خدمت کردند، در آن مدرسه علما از اینها تمجید کردند و گفتند حسینیه و تکیه خانه¬ای که اهل تشیع دارند همه، زن، مرد، پیر و جوان به نام مصیبت داری شرکت می¬کنند، اما تمام مسائل اسلامی، آموزش، قرائت و تفسیر قـرآن کریم، احکام شرعی در اینجا گفته می¬شود، بیایید ما هم همچنین جایی داشته باشیم، بعد از چند وقت مراسمی را برگزار می نمودند واسمش را مدح صحابه گذاشتند.
حالا که خداوند به ما و شما عنایت کرده این فرصت را از دست ندهیم، جناب حجت الاسلام حاج آقای عادلی که در باره احیای مکتب اهل بیت علیهم السلام صحبت کردند و بر اهمیت برگزاری محافل دینی روایتی را از امام رضا علیه السلام خواندند، واقعاً ایشان خیلی زحمت می¬کشند خدمت گذار مکتب اهل بیت علیهم السلام هستند و همچنین حجت الاسلام آقای افشار و دیگر بزرگوارن که در خدمت شان هستم، الحمدلله اینها اهل علم و هرجا که باشند چراغ هستند. آقایانی که اینجا هستند خوش بحال تان که مشغول خدمت و قدر دان عالم و علم هستید.
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید جعفرعادلی «حسینی»
با اجازه علمای حاضر در این محفل که برای تهداب گذاری تکیه خانه مرحوم حاج سید محبوب شاه هاشمی در این صبح جمعه گردهم آمده اید. در آستانه فرا رسیدن میلاد حضرت امام رضاعلیه السلام قرار داریم، پیشا پیش میلاد مسعود آن حضرت را تبریک و تهنیت گفته و بمناسبت تهداب گذاری تکیه خانه¬ای که این محفل را ترتیب داده با اجازه علمای حاضر در محفل، مخصوصا حضرت آیت الله ساجدی، مفسر و حافظ قرآن کریم، استاد حوزه که با تربیت شاگردان مفید و موثر در جامعه مصدر خدمات فراوان دینی قرار گرفته که در پایان از سخنرانی ایشان اسفتاده خواهیم برد، من به همین مناسبت روایتی را از امام علی بن موسی الرضا علیه خوانده با ترجمه و شرح کوتاهی در این زمینه و نیز یادی از خدمات مرحوم حاج سید محبوب شاه هاشمی خواهم داشت.
امام على‏بن موسى‏الرّضا علیه‏السلام: «مَنْ جَلَسَ مَجْلِسا یُحْیى فیهِ اَمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوت الْقُلُوبُ» هر کس در مجلسى بنشیند که احیاى مکتب ما، در آن مى‏شود دلش نمى‏میردآن روز که دلهامى‏میرند!(۱۶)
از جمله بالا بخوبى روشن مى‏شود که وظیفه حتمى پیروان اهل بیت علیهم‏السلام این است که درجلسات خود برنامه هاى آنها را احیاء کنند، مکتب شان را بشناسند، روح سخنان شان را دریابند، به تعلیمات آنان آشنا شوند و مجلس آنها مجلس سازندگى و آمادگى و حیات زندگى باشد نه جلسه سرگرمى و تنها حاجت طلبى و به دردها و خواستهاى شخصى اندیشیدن، و مسائل انسانى و اجتماعى و عقیدتى را نادیده گرفتن، چنین مجلسى موجب زنده شدن دلها وبیدارى افکار است.
آری! پس از بقدرت رسیدن کمونیست ها در این کشور، دوران جهاد و مهاجرت، فرزندان مرحوم حاج سید محبوب شاه هاشمی به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت نمودند، نسبت به آن عشق و علاقه ای که به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام داشتند آنان در شهرهای مختلف با تشکیل هیأت مناسبت های مذهبی، مخصوصا مراسم سوگواری در ماههای محرم و صفر را با همان شیوه و رویش پدر بزرگوارشان شعائر دینی و مذهبی را زنده نگه داشتند، تا اینکه در آستانه محرم امسال، بعد از حدود شصت سال عزاداری و سه دهه تعطیل مراسم سوگواری ایام عاشورا در قلعه سید، واقع افشار سیلو، حاج سید کاظم هاشمی به نمایندگی از طرف سایر برادران با همکاری محترم عارف حسین دیگر مومنین ماموریت یافت که یک طبقه منزل شان را بنام تکیه خانه بازسازی مجدد و سالهای آینده مراسم عزاداری را به همان سبک و سیاق قدیمی برگزار نماید.
مرحوم سیّد محبوب شاه، یکى از اعیان و رجال شناخته شده‏ى تشیّع منطقه افشار کابل است، وى اصالتا از سادات موسوى نسب، از اعقاب سیّدابراهیم مجاب و نوه‏ى سیّد هاشم که مقبره اش در ننگرهار زیارت خاص و عام است مى‏باشد. سیّدمحبوب شاه واقعا محبوب مردم و اهل علم بود، زیرا او در سخت‏ترین شرایط خانه‏ى شخصى خویش را که در افشار سیلو واقع مى‏باشد براى برگزارى مراسم دینى ومذهبى وقف نمود و شب‏هاى جمعه و مناسبات مختلف دینى از علماء و شخصیت‏هاى مذهبى مخلصانه پذیرایى مى نمود.
فرزندانش همانند: حاج سیّدسلیمان هاشمى، مجاهد پرتلاش، انجنیر حاج سیّدقاسم هاشمى در شهر اهواز، مداح مخلص اهل‏بیت علیهم السلام حاج سیّدکاظم هاشمى، نماینده‏ى صندوق خیریه‏ى هرات، مداح هیأت مهاجرین افغانى در شیراز فارس، حاج سیّدهاشم هاشمى در شهر قم و سید علی هاشمی.
بدون مبالغه برادران هاشمى در چندهیأت مهم مذهبى در میان مهاجرین افغانى همانند پدر بزرگوار شان خیر اندیش و بانى برگزارى بسیار از مراسم دینى ومذهبى در حال حضار میان مهاجر مسلمان افغانستان مى‏باشند و خداوند به همه خدمتگذاران به دین و مکتب اهل¬بیت علیهم¬السلام توفیق خدمت صادقانه عنایت فرماید.
پى‏نوشت‏ها
۱٫ اصغر فروغى ابرى، تاریخ غوریان، تهران، سمت، ۱۳۸۱، ص ۱۲٫
۲٫ افضل ارزگانى، مختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول، قم، فرانشر، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰٫
۳٫ همان، ص ۱۳٫
۴٫ همان، ص ۱۱۹٫
۵٫ سید عسکر موسوى، هزاره‏هاى افغانستان، ترجمه اسدالله شفاهى، تهران، نقش سیمرغ، ص ۲۵۶٫
۶٫ سیدمحمدحسین فرهنگ، جامعه‏شناسى و مردم‏شناسى شیعیان افغانستان، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ص ۲۷۸٫
۷٫ عبدالقیّوم سجّادى، جامعه‏شناسى سیاسى افغانستان ص ۱۵۶٫
۸٫ عبدالمجید ناصرى داودى، زمینه و پیش‏زمینه جنبش اصلاحى در افغانستان، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ص ۲۹۹٫
۹٫ عبدالقیّوم سجّادى، پیشین، ص ۱۱۰، به نقل از: فیض محمد کاتب هزاره، سراج التواریخ، قم، فرانشر، ۱۳۷۰، ج ۳، ص ۸۴٫
۱۰٫ ماهنامه صراط، ش ۵ و ۶ (سال ۱۳۷۷ خورشیدی، ص ۱۶۸ .
۱۱ . سوره هود، آیه ۸۸ .
۱۲٫ سوراه طه، آیه ۲۵ تا ۲۸ .
۱۳٫ سوره آل عمران، آیات ۳۳ و ۳۴ .
۱۴٫ الحکم الزاهره با ترجمه انصارى – ص ۴۶۷؛ شجره طوبى – شیخ محمد مهدی حائری – ج ۱ ص ۳٫
۱۵٫ حجت الاسلام مرحوم سید ابراهیم مقدس از علمای بنام عصر خود بود، او چنان در تقوی و قداست، شهره داشت که مردم زمان، ایشان را به سید ابراهیم مقدس ملقب نمودند. از خصوصیات بارز این مرد ملکوتی آن بود که هرگز نماز را از اول وقت به تاخیر نیانداخته و تا قبل از کسالت و مریضی هر پنچ نماز را با جماعت اقتدا می فرمودند. آن مرحوم قداست خاص داشته و از مصرف اموال شبهه ناک به شدت اجتناب می نمود. همچنین مرحومه والده آیت‌الله ساجدی؛ بانویی متدینه و از خاندان مرحوم حضرت آیت الله العظمی حجت رحمه الله بود. او بانویی که به نماز اول وقت و نوافل شبش فوق العاده اهمیت می داد و این بانوی مومنه در امر تدریس قرآن کریم، فعالیت های گسترده و خاصی داشت.
۱۵٫ میراث امامان، ص ۴۴۳٫ بنقل از یکصدوپنجادرس زندگى، ص ۱۵۳ .
تهیه و تنظیم: سید عباس حسینی

مطالب مشابه