نمایش نوار ابزار

خلقت مرگ و زندگی مراحل تکامل انسان

شنبه ۱۶ حمل ۱۳۹۳

 قبل از ظهر جمعه 15 حمل 1393 خورشیدی بمناسبت فاطمیه دوم و درگذشت مرحوم سیدعوض حسینی محفل ختم قرآن کریم در منزل سیدآقاحسن میرزایی با حضور شخصیت های علمی، فرهنگی، نمایندگان سنا، متنفذین و بزرگان برگزار گردیده بود، این محفل با قرائت قرآن کریم توسط سیدنورآغا احسانی، و مداحی حاج سیدکاظم هاشمی همراه بود و در پایان رئیس مجمع فرهنگی بقیۀ الله(عج) جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدجعفرعادلی حسینی سخنرانی نمود و اینک محتوای سخنرانی وی از صفحه فیسبوک مجمع فرهنگی بقیۀ الله(عج) حضور خوانندگان محترم پیش کش می گردد.

 در پایان فاطمیه دوم قرار داریم، سالروز شهادت صدقه کبری فاطمه زهرا(س) به فرزندش بقیۀ الله الاعظم(عج) و شیفتگان راه ولایت  و امامت، مخصوصا به شما محبین اهل بیت(ع) تسلیت گفته و همچنین درگذشت مرحوم مغفور سید عوض حسینی (ره) به بازماندگان و بستگان آن مرحوم تسلیت می گویم.

محفل و ختم قرآن کریم امروز بمناسبت درگذشت سیدجلیل القدر آقای حسینی مرحوم، از سوی برادر محترم سیدآقاحسن میرزایی، سرورگرامی ثقۀ الاسلام سیدسلیمان حیدری و برادر بزرگوارم جناب سیدجان آقا احسانی برگزار گردیده، خداوند ثواب این ختم قرآن کریم را به ارواح گذشته گان بانیان محترم، مخصوصا مرحوم مغفور تازه گذشته واصل فرماید.

مرحوم مغفور جناب آقای حسینی قبل از آنکه به مشکلات و امراض متعدد از جمله سرطان روده او را مورد اذیت و آزار دهد، وی در آغاز جهاد اسلامی همگام با سایر اقوام ما که در زاهدان ساکن بودند مجاهدین را حمایت مالی می نمودند و یا آنانیکه از مناطق مرکزی به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت می نمودند، در زاهدان از مساعدت های  ایشان و دیگر بزرگوان بهره مند بودند و از هیچگونه همکاری دریغ نمی ورزیدند و در این راستا تلاش های موثر نمودند، در نخستین سالهای جهاد که حرکت اسلامی دفتری در زاهدان باز نموده بود وگاها حضرت آیت الله محسنی به زاهدان تشریف می بردند مورد استقبال سیدعوض حسینی و دیگر اقوام ایشان قرار می گرفتند، او انسان سخی، مهمان نواز و با احساس بود.

 اما پس از آنکه مریضی عاید حالش گردیده بود، کم کم به انزوا بسر می برد و تا اینکه  چندی قبل در اثر حادثه ترافیکی در یکی از شهرهای  ایران دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوست.

 با اجازه همه بزرگواران، مخصوصا علمای کرام، دقایقی که در خدمت هستم می خواهم به همین مناسبت به موضوع مراحل تکامل مرگ و زندگی نکاتی را یاد آوری نموده و پس از آن به برخی ویژگی های حضرت زهرا(س) اشاره نموده و با ذکر توسل به آن حضرت عرائضم را خاتمه می دهم.

دانشمندان اسلامی باتکیه برمتون دینی، مفهوم زندگی و مرگ را مراحل تکامل می دانند، این نکته را باید بپذیریم که مرگ نابودی نیست و مرحله تکامل انسان می باشد و آن يك امر حتمى است.

 شاید تعجب‌آور باشد كه از نظر قرآن کریم و روایات، مرگ و زندگی هم دو مخلوق خداوند هستند، اما آفریدگار هستی، از خلقت این دو مخلوق هم هدفی داشته است.
قرآن کریم از این موضوع، پرده‌برداری کرده و می‌فرماید:‌ الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً(1) پر بركت است خدایى كه ملك به دست اوست و او بر هر چیزى توانا است. كسى كه موت و حیات را آفریده تا شما را بیازماید كه كدامتان خوش‌‏رفتارترید.

از این آیات کریمه استفاده می‌شود که اولا: موت و حیات(مرگ و زندگی) دو مخلوق خداوند هستند و  ثانیا: خالق موت و حیات، از خلقت آنها هدفی داشته و آن،‌ آزمودن انسان است که کدامیک نیکوکارترند.

برخی از عرفا نیز معتقدند که مرگ و زندگی، دو عرض از عوارض اند و هر دو مخلوق خدا می باشند و اصل و حقیقت حیات نسبت به عارف، حیاتِ تجلیه، و اصل موت، موت استتار است و در دنیا تجلیه و استتار دنبال هم و متعاقب یکدیگرند تا وقتى که حجب مرتفع شود و معارف آنان به مرتبه شهود و عیان برسد که پس از آن دیگر حجابى باقى نماند و وقتى حجب برداشته شد، دیگر موت و مرگى براى آنان نیست و زنده هستند به زندگانى جاودان و داراى حیات ابدی اند، چنانچه در باره شهداء فرمود: «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ».(2)

برکات وجودی حضرت زهرا(س)

حضرت فاطمه زهرا(س) طبق آیه‌ تطهیر از هرگونه ناپاکی، منزّه است و طبق سوره کوثر، منبع و مصداق خیر کثیر و طبق داستان مباهله، حضور در کنار پدر بزرگوارشان پیامبر مکرّم حضرت محمّد مصطفی(ص)، شوهرش حضرت امام علی(ع) و فرزندان ارجمندشان حَسَنین علیهما‌السلام اتمام حجت الهی به رهبر مسیحیان و مخالفان شد. در این فرصت به برخی از  برکات وجودی آن دردانه ی پیامبراسلام(ص) و بانوی عصمت و طهارت و کرامت(س) آشنا شویم.
1. تربیت و کمالات انسانی
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:

امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند… راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد». (3)
2.  دانش و معرفت
آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث بوده، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست و گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد.(4)

3. پاره تن پیامبراسلام(ص)

روایت«فاطمة بضعة منی» اجماع شیعه وبسیاری از کتب و منابع معتبر و دست اول اهل سنت از جمله صحیح مسلم وصحیح بخاری که از کتب سته که بعد از قرآن کریم صددرصدبرای اهل سنت معتبر وصحیح هستند.

این حدیث علاوه برصحیح بخاری و صحیح مسلم، در سن ترمذی، مسند احمد، مستدرک الصحیحین، سنن کبری، کنزالعمال، ابن حجرعسقلانی، خصائص سیوطی، حاکم نیشابوری و دیگر منابع، وقتی من این روایت را بررسی می کردم در بیش 50 منبع اهل سنت آن را دیدم، در اینجا روایت را از کتاب بخاری نقل می کنم که در کتاب صحيح البخارى 4/210، (ص 710، ح 3714)، كتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم . و4/219، (ص 717، ح 3767) كتاب فضائل الصحابة، ب 29 ـ باب مَنَاقِبُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ  چنین آمده است:

حدثنا أبو الوليد حدثنا ابن عيينة عن عمر و ابن دينار عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌمِنِّى، فَمَنْ أَغْضَبَهَاأَغْضَبَنِى». فاطمه پاره تن من است.

پس هرکس اورا غضبناک کند مرا غضبناک نموده است. در بعضی منابع اضافه شده: هرکس مرا اذيّت و آزاردهند خداوند را اذيّت کرده. لذا فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیامبرگرامی اسلام(ص) خیلی مورد اذیت و آزار قرار گرفت.

4.   بیماری، وصیّت و شهادت
حضرت زهرا(س) بعد رحلت جان گداز پدر بزرگوارشان، حضرت محمّد بن عبدالله(ص) چند ماهی بیشتر زندگی نکرد و در این مدت نیز به قدری اشک می ریخت که ایشان را یکی از «بکّائین» شمرده اند و هیچ گاه خندان دیده نشد.(5) علت گریه های آن مخدرّه هم نگرانی از انحراف مسیر امت مسلمان از صراط مستقیم الهی(مسیر امامت راستین) بود که بد بختی و مشکلات مادی و معنوی از نتائج آن بـود.
روزی امّ سلمه(یکی از همسران پیامبر) بر ایشان وارد و عرض کرد: «ای دختر پیامبر(ص) چگونه صبح کردی؟». حضرت فرمود:« با غم و اندوه گذراندم!. پدرم را از دست دادم. خلافت و امامت پسر عم و شوهرم غصب شد و بر خلاف دستور خدا و رسول خدا(ص)، امامت را از او گرفتند، زیرا از او کینه داشتند، چون پدرانشان را در جنگ بدر و احد کشته بود». (6)
گریه های فراوان او باعث ناراحتی و اعتراض مردم شد. آن بانوی نمونه اسلام، روزها دست حسینین(ع) را می گرفت و بر سر قبر مطهّر رسول خدا(ص) می رفت و پس از گریه و ندبه به نزد قبور سایر شهداء و سربازان فداکار می رفت و اشک می ریخت. حضرت امام علیّ(ع) سایه بانی برای محافظتِ ایشان از سوزش حرارت آفتاب، ساخت که به «بیت الأحزان» معروف شد. (7)

امام جعفر صادق(ع) فرمود: «در اثر ضرباتی که قنفذ، بر پیکر نازنین حضرت زهرای مرضیّه(س) وارد ساخت، سقط جنین کرد و به آن علت، پیوسته رنجور و ضعیف می گشت تا اینکه در بستر افتاد و امیر المؤمنین(ع) و اسماء بنت عمیس پرستاری ایشان را می کردند».(8) یک روز گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفتند و عرض کردند: ای دختر رسول خدا(ص) حال شما چطور است؟ فرمود: «به خدا سوگند، به دنیای شما علاقه ای ندارم. از مردانتان دل گیرم… . وای به عقیده ی سست و رأی متزلزل آن ها، چه کار بدی کردند و مستوجب غضب خدا گشتند.

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يااَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، اَلسّلامُ عَلَيْكِ اَيُّتَهَاالْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها، اَلْمَكْسُورَةِ ضِلْعُها، اَلْمَظْلُومِ بَعْلُهااَلْمَقْتُولِ وَلَدُها…

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه              قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه                  منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه

رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا                       دل بولاش داده ام تا به کجا کشد مرا

گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا                    درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا

مهر و محبتش بود طینت من سرشت من                   ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من

سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم                     به یاد خاک قبر او داد مدینه می زنم

شيخ مفيد(ره) نقل ميكند: سپس بيمارى رسول خدا(ص) سخت وخيم شد؛ اميرمؤمنان(ع) در كنار بسترش بود، همينكه نزديك بود روح از بدنش مفارقت كند به امام على(ع) فرمود: «سرم را بردامن خود بگير، زيراكه امرالهى فرا رسيده، ياعلى! وقتى كه روح از بدنم

بيرون رفت… مرا روبه قبله بگذار و كار (غسل و كفن) مرا خودت انجام بده وپيش از همه مردم بر جنازه‏أم نماز بخوان، واز من جدا نشو تامرابه خاك بسپارى و از خداوندطلب مغفرت كن».

حضرت على(ع) سر آن حضرت را بر دامن گرفت، آن حضرت ازحال رفت وبيهوش شد، فاطمه(س) خود را به روى آن حضرت انداخت در حالى كه نوحه وگريه مى كرد واين شعر را مى‏خواند:

وَاَبيَضُ يُستَسقَى الغَمامُ بِوَجهِهِ ثِمالُ الْيَتامى عِصْمَةُ لِلْأَرامِلِ

زنان است». رسول خدا(ص) چشمش راگشود وباآواز ضعيف فرمود: «دخترجانم، اين‏گفتار عمويت ابوطالب‏است، آن رامگو، ولى اين آيه را بخوان:» «وَمَا محمّدٌاِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبْلِهِ‏الرُّسُلُ، أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلى‏أَعْقابِكُم وَ مَنْ يَنْقَلِبْ…»

در اين هنگام فاطمه(س) گريه طولانى كرد، پيامبر(ص) به او اشاره كرد كه نزديك بيا، فاطمه(س) نزديك رفت، پيامبر(ص) آهسته به او سخنى‏گفت كه روى فاطمه(س) ازآن سخن شكوفاشد.

در حديث آمده به فاطمه(س) گفته شد، آن سخنى كه پيامبر(ص) آهسته به تو گفت چه بود كه موجب خرسندى توگرديد؟». فاطمه(س) در پاسخ فرمود: پيامبر(ص) به من فرمود كه نخستين كسى ازاهل بيت اوهستم كه به او ملحق مى‏گردم وبعد از اوچندان نمى گذردكه به آن حضرت مى پيوندم.اين مژده موجب ازبين رفتن اندوه من‏گرديد».

حضرت زهرا(س) دست حسنین را گرفته و بالای قبر پدرش رسول الله(ص) این اشعار جانسوز را کنار قبر پدرش رسول اللّه(ص) می خواند:

صُبَّتْ عَلَىَّ مُصائِبٌ لَوْ اَنَّهاصُبَّتْ عَلَى الاَْيّامِ صِرْنَ لَيالِيا؛ آنچنان باران غم و اندوه بر جانم فرو ريخته، كه اگر بر روزهاى روشن
مى ريخت، آن روزها مانند شب تيره و تار مى گرديد.

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.»

پی نوشت:

1. سوره الملک، آیات 1 و 2 .

2. سوره  آل عمران، آیه 169.

3. المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهراء(س)«سیّدة النساء» ۳: ۳۶.
4. ابن المغازلی، المناقب… ۲۶۴؛ اربلّی، کشف الغمة…۲: ۱۷۶؛ طبری، دلائل الامامة ۶۵؛آغا بزرگ الطهرانی، الذریعة… ۲۱: ۴۲۴۸.

5. ابن سعد، الطبقات الکبری ۲: ۸۵؛ طبرسی ، الإحتجاج… ۱: ۱۴۹.
6. مجلسی، بحار الأنوار… ۴۲: ۱۵۶؛ یوسفی غروی(محمدهادی)، موسوعة التاریخ الإسلامی ۴: ۱۴۳.
7. همان ۴۳: ۱۵۷.
8. طبری، دلائل الإمامة ۴۵؛ مجلسی، بحار الأنوار… ۴۳: ۱۷۰

تهیه و تنظیم گزارش: سیدرضا احسانی و سیدعباس حسینی

مطالب مشابه