نمایش نوار ابزار

راهکار درمان غفلت از یاد خدا

یکشنبه ۳ ثور ۱۳۹۶

حجت الاسلام والمسلمین سید جعفرعادلی«حسینی»، رئیس سازمان جهاد فرهنگی:

مرحوم کربلایی سید محمد امین جوادی شخصیت مخلص، درد آشنا، خدمتگذار هیئت حسینی و حامی مجاهدین و مهاجرین بود.

به گزارش نشریه عصر انتظار: در پی درگذشت مرحوم کربلایی سید محمد امین جوادی ازسوی بستگان، اقارب و دوستانش مراسم یادبودی در مسجدرسول اکرم(ص) واقع غرب کابل، شهرک خاتم الانبیاء(ص)  برگزار شد و بعد از ظهر جمعه ۱ ثور ۱۳۹۶ خورشیدی در این مراسم اقشار مختلف مردمی، نمایندگان بیوت مراجع، علماء، مسئولین احزاب سیاسی و… حضور داشتند.

این مراسم با تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید توسط قاریان حاضر در مراسم  و نیز در بخش پایان مرایم، حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفرعادلی«حسینی»، از پژوهشگران و  اهل قلم با سخنانی پیرامون ویژگی های مرحوم آقای جوادی و نیز با تحلیل از اوضاع جاری کشور در آستانه روزهای تاریخی ۷ و ۸ ثور، یاد بود از شهداء، ارزشهای دینی و راهکار درمان غفلت از یاد خدا به ایراد سخنرانی پرداخت و طی سخنان خویش از تحولات نزدیک به چهار دهه ای کشور به صورت گذرا اشاراتی داشت.

براساس تقاضای دوستان، مخصوصا اعضای محترم مجمع فرهنگی بقیۀ الله(عج) مقیم کابل، محتوای کامل سخنرانی رئیس سازمان جهاد فرهنگی را حضور خوانندگان محترم پیش کش می گردد.

———————————————

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ(۱)

این جلسه بمناسبت در گذشت و یاد بود مرحوم مغفور سید محمد امین جوادی، تشکیل شده  و امیدوارم که خدای متعال روح آن مرحوم را با حبیب بن مظاهر و حسین بن علی محشور و به بازماندگانش عزت و صبر عنایت نماید.

مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بار دیگر زندگی عزیزی را بـه انتظار بنشینیم و با کمال تأسف و تاثر اطلاع یافتیم که مرحوم مغفور کربلایی سید محمد امین جوادی بزرگ خاندان میرزایی که چندی قبل در کشور ترکیه و عالم غرب یه لقا الله پیوست، این مصیبت را  به تمامی بستگان و دوستان آن عزیز سفر کرده که اسامی شان در اطلاعیه ذکر شده، تسلیت گفته و برای بازماندگان صبر جمیل و برای آن مرحو غفران الهی را آرزومندیم.

سید جلیل القدر، شخصیت مخلص، صمیمی و دوست داشتنی، مرحوم کربلایی جوادی، نام او یادآور مهربانی، پایمردی، تلاش بی‌وقفه برای زندگی و خدمتگزاری به خاندان عصمت و طهارت و حامی مجاهدین است.

مرحوم سید محمد امین جوادی، فرزند مرحوم سید محمد سرور اصالتا  از سادات سبز درخت کجاب و از اعقاب امام زاده یحیی مشهور به شاه قلندر که مرقد شریفش در منطقه ای وردک زیارت خاص و عام است.

مرحوم  سید محمد امین جوادی سال ۱۳۲۴ خورشیدی در مرکزبهسود متولد و او دوران جوانی را جهت کار با عرق جبین و آبِله دست از راه حلال امرار معاش زندگی خویش را نماید به کابل کوچید و در آنجا  مشغول کارهای آزاد بود.

امروز در اول ماه ثور قرار داریم، سی و نُه سال قبل یعنی شش روز بعد از امروز در ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی کودتای سیاه و ننگینی به وقوع پیوست، پس از بقدرت رسیدن کمونیست ها، تره گی فرمان هایی پی هم را صادر که برخی بندهای آن با ارزشهای دینی و عنعنات ملی مخالفت داشت، علاوه بر آن حکومت کمونیستی نسبت به هر مسلمانی مضنون و اقدام به دستگیری و زندانی نمودن اقشار مختلف از کسبه کاران متدین عادی گرفته تا قاریان قرآن، روشنفکران مسلمان، اساتید دانشگاهها و علمای کشور در کابل و مناطق مرکزی در گورهای دسته جمعی قتل عام و به شهادت رسانیدند و من به عنوان مثال به اسامی چند تن از علمای کابل و بهسود اشاره می کنم از جمله: سالار و سرور شهدای روحانیت حضرت آیت الله العظمی شهید واعظ، آیت الله العظمی شهیدی افشار، علامه شهید ناصر، علامه شهید مصباح، آیت الله شهید عالم، آیت الله شهید معصومی و همین طور در بهسود حجج اسلام؛ شهید سید محمد طاهر بصیر، شهید سید عبدالعظیم مبلغ، شهید سید آقای حسین حسینی، شهید سید شاه حسین حسینی، شهید میرحسین رضوانی، شهید کربلایی سید عبدالعظیم آبدره و صدها تن دیگر، کم کم زمینه تجاوز روس ها به افغانستان فراهم گردید، علمای که از خطر دستگیری نجات یافته بودند، فتوای جهاد و دفاع از دین و کشور را می دهند و جهاد آغاز و مناطق مرکزی آزاد می  گردد، مومنین زیادی بودند که با مجاهدین در مناطق مرکزی ارتباط داشتند و مساعدت های مالی می نمودند، از جمله کسانیکه با جبهات بهسود همکاری داشت مرحوم آقای جوادی بود، ایشان با  بازگشت از مناطق مرکزی به کابل، توسط مامورین دولتی دستگیر گردیده  و به هرات منتقل و از آنجا موفق به فرار می گردد و به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت و در شهر زهدان به شغل و حرفه ای خبازی مشغول می گردد، در این دوره نیز مرحوم آقای جوادی و خاندان بزرگ میرزایی معضلات کسانی که از مناطق مرکزی به ایران مهاجرت می نمودند، به مشکلات شان رسیدگی می نمودند و همین طور برادران و پسرعموهای بزرگوارش که در نقاط دیگر شهر زاهدان به شغل خبازی روی آورده بودند، هرکدام به افراد  بی بضاعت همکاری می نمودند، در  چنین شرایطی که ظلم و ستم احزاب خلق و پرچم مردم را به ستوه آورده بودند و مردم سراسیمه کشور را به قصد کشورهای همسایه ترک می نمودند، افراد مجبور به ترک خانه و کاشانه ای شان می گردیدند که با فرهنگ شهر نیشینی بیگانه وقتی به زاهدان می رسیدند نمی دانستند که برای ادامه زندگی چه چاره ای بجویند، خاندان بزرگ میرزایی نه تنها در رسیدگی به مشکلات بخش از مهاجرین اقارب و هموطن شان، بلکه برای جهاد افغانستان نیز حامی و پشتیبان بودند.

مرحوم کربلایی جوادی پس از مدتی، چندسالی زاهدان را ترک گفته و در شهر اصفهان اقامت گزید، آنجا با برادران و پسرعموهایش هیت مذهبی داشتند و از مناسبت های دینی و مذهبی یاد آوری می نمودند، وی سالهای اخیر گرفتار دندان درد شدید شده بود که من سفری به ایران داشتم از نزدیک دیدم که چقدر از این مریضی رنج می بود، پس از سفر فرزندانش به کشور عثمانی تُرکیه، او نیز همراه خانواده اش برای زندگی به آن کشور سفر نموده تا اینکه در هفته گذشته در عالم غربت دار فانی را وداع گفته و خداوند او را با اجداد طاهرینش محشور گرداند.

بحث کوتاهی که خدمت شما تقدیم می کنم، درباره غفلیت که  یکی از مشکلات تاریخی بشر بوده و غفلت این است که انسان به مسائل اساسی زندگی اش بی توجه باشد و به آنچه که باید توجه کند، توجه نکرده و به آنچه که باید اهمیت بدهد، اهمیت ندهد و مسئله ای را که اولویت دارد، کنار گذاشته، و آن را که اولویت ندارد، با اهمیت تلقی کند. بازیها را به جدی و جدیها را به بازی گرفته باشد؛ این غفلت است. شیطان وقتى بخواهد انسان را فریب بدهد غفلت را بر او تحمیل مى کند . یعنى در اثر ابتلاى به گناه او را غافل می نماید، ممکن کسى به مرگ و قیامت معتقد باشد، ولى غافل می شود، بنا بر این غفلت از جهل حساس تر است؛ چرا که جهل با علم زدوده می شود؛ ولی غفلت با آموزشگاهها و دانشگاهها، رفع نمی گردد. یکی از امور خطرناکی که ممکن است دامنگیر هر کسی شود و او را از سعادت دنیا و آخرت ساقط سازد، «غفلت» است. غفلت از یاد خدا، سر منشأ خود فراموشی و بیگانگی از خویشتن و سرآمد دردها و بیماریهای بشر و زمینه اصلی همه گناهان و رذایل اخلاقی می­باشد.

اگر کسی در مقطعی عالم شود، دیگر جاهل نیست؛ اما قلمرو غفلت، بیماری فراگیر و خطرناکی می تواند باشد که حتی دامنگیر عالمان نیز بشود. تفاوت در این است که برای برطرف شدن جهل به علم نیاز است؛ ولی برطرف شدن غفلت، نیاز به ذکر دارد.

یکی از چیزهایی که باعث غفلت ما می شود، امر تماشاگری است که امروز در دنیا رایج شده، انسانِ امروز چشمانش را به تماشا سپرده است. وقتی در جاده راه می رویم و هرچیزی را می بینیم، دل به تماشای آن می سپریم؛ وقتی که به خانه می رسیم؛ اینترنت، تلویزیون و امثال اینها ما را به تماشا می خوانند. طبیعی است که اگر انسان غرق تماشا شود، غافل می شود؛ غافل از خویش، خدا، سرنوشت و مرگ خویش. او دیگر فراموش می کند که حساب و کتابی هست، و او پا به دنیا گذاشته است تا خود را بسازد.

طبق آیات و روایات راه درمان جهل کسب علم و مراجعه به عالم و هم نشینی با اهل علم است ولی برای درمان غفلت چه باید کرد؟

یکی از راههای غفلت زدایی توجه به پروردگار و بازگشت به خدای سبحان و توبه نمودن و از نظر شرع، ظاهر آیات و روایات، گواه بر وجوب توبه را دارد، حتى عقل نیز بر فوریت توبه دلالت دارد، زیرا مرگ، هر لحظه انسان را تهدید مى‏کند وهیچ انسانى نمى‏تواند بر حیات خود براى آینده‏اش یقین داشته باشد، در این صورت عقل دلالت بر فوریت توبه دارد.

چرا توبه از واجبات فورى است؟

اعمال و افعال که از طرف خداوند متعال براى بندگان واجب شد دو نحو و دو قسم است یک نحو عملهایى است که بجا آوردن آن واجب فورى است و یک نحو عملهایى است که بجا آوردن آن واجب فورى نیست، بعبارت دیگر یک نحو عمل عمل هایى است که وقت آن مضیق است و یک نحو عملهایى است که وقت آن موسع است مانند، اینکه کسى براى شما سلام داد، همان ساعت جواب سلام براى شما واجب شد و همان ساعت هم باید جواب سلام را رد کنید تأخیر جایز نیست و یا اینکه کسى آیه سجده واجب قرآن  را خواند شما شنیدید و یا خودتان آیه سجده را خواندید واجب است همان ساعت سجده کنید ویا اینکه شما مال کسى را پیدا کردید و صاحبش را هم مى شناسید براى شما واجب فورى است که آن مال را بصاحبش برسانید و اگر بدون عذر نگهدارید مسئول خواهید بود. این قسم واجبات را، واجبات فورى گویند.
امّا آن قسم واجباتى که بجا آوردن آن فورى نیست مانند اینکه مثلاً یک روز بجهت مسافرت یا مرض در ماه مبارک رمضان روزه تان را خورده‏اید وقضاى آن را باید بگیرید، تا ماه مبارک رمضان آینده براى شما وقت است که در هر کدام روز خواستید آن قضا را بعمل بیاورید ویا یک روز نذر کرده اید روزه بگیرید یا دو رکعت نماز بخوانید در این موارد هم تا مدتى که منجر به مسامحه نکشد تأخیر جایز است.

در واجبات فورى ممکن است به یک علّت و مانعى تأخیر جایز بوده ویا اصلاً وجوب برداشته شود، مگر دریک واجب فورى که به هیچ وجه تأخیر جایز نبوده و وجوب برداشته نمى شود و آن واجب فورى عبارت است از توبه کردن و بازگشت نمودن بطرف پرور دگار عالم، همان ساعتى که انسان گرفتار گناهى شد باید همان ساعت از آن گناه توبه کند و تأخیر به هیچ عذر جایز نیست و اگر توبه نکرد ظلم بر نفس خود کرده است. «وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»(۲) کسى که توبه نکند پس آنها ستمکارانند. بنابراین تأخیر توبه براى انسان خطراتى دارد.
علّت اینکه چرا بعضى از واجبات فورى وبعضى غیر فورى است اگر چه عقول ما به تمام مصالح و مفاسد احکام خدا نمى رسد و آنهاییکه بعقول ناقصه خودشان بخواهند مصالح و مفاسد تمام احکام را بداند سخت در اشتباهند زیرا اگرچه عقل انسان را راهنمایى مى‏کند و الاّ اگر عقل بشر مصالح ومفاسد همه چیز را مى فهمید احتیاج به ارسال رُسُل و تنزیل کتب نداشت پس عقل انسان بعد از معرفت و شناسایى خدا و پیغمبر و ائمه(ع) انسان را ملزم مى کند بر اینکه باید احکام را از فرمایش خدا وپیغمبر و ائمه(ع) اجتهادا یا تقلیدا بدست بیاورد وبعد از اخذ احکام دیگر، چرا مثلاً نماز مغرب سه رکعت و نماز عشاء چهار رکعت نافله عشاء دو رکعت نشسته و نافله ظهر مثلاً هشت رکعت قرار داده شده عقل ما به آنجا نمى رسد مگر در جایکه فلسفه و حکمت احکام را خود آنها بیان نمایند با این حال ممکن است در بعضى از احکام  بعضى مصالح و مفاسد بنظر انسان برسد واگرچه مصالح و مفاسد دیگرى هم داشته باشد که پى به آنها نبرده ایم مثلاً در همین موضوع یعنى واجب فورى بودن توبه مى توانیم بگوییم که چون تأخیر توبه براى انسان خطراتى دارد از این لحاظ شارع مقدس توبه را واجب فورى قرار داده است.

خطر اوّل این است که تأخیر توبه باعث سختى توبه است، اگر انسان امروز نتوانست توبه کند فردا بطریق اولى نمى تواند توبه کند اگرچه از حد امکان بیرون نمى‏رود.

خطردوّم این است که در صورت تأخیر توبه گناه در روحیه انسان تأثیر میکند و روح را مریض و ناخوش میکند همانطوریکه ذایقه شخص مریض لذّت غذاى لذیذ را نمى تواند بچشد همان طور ذائقه روحى از درک لذائذ معنوى محرومند.

خطر سوّم ممکن است پیش از آنکه موفق به توبه بشود از دنیا با بار گناه برود و دچار عذاب اخروى بشود در صوریتکه مى توانیست آن عذاب را با توبه از خود دور کند.

خطر چهارم این است که در اثر اصرار معصیت ممکن است خداى متعال نعمتهاى خود را تغیر بدهد، اَللّهُمَ اغْفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُالنِّعَمَ… یعنى خدایا آن گناهانم را بیامرز که نعمتهارا تغیر میدهد….

من در اینجا به چند فراز دعای کمیل راجع به انواع ذنوب اشاره می کنم؛ در عظـمت دعای کـمیل هـمین بس که آن را به عـنوان انسـان دعاها شناخته اند یعنی همان طور که انسان، برترین موجودات است دعای کمیل هم برترین ادعیه است. صاحب این دعا، در فرازهایی از آن، از خـدای متـعال در خواسـت بخشش از گناه می‌کنـد که حکایـت از اثرات وضعـی بعـضی از گناهان دارد.

اَللّهُمَ اغْفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُالنِّعَمَ

پروردگارا! بیامرز آن گناهانی را که نعمت ها را تغییر می‌دهند (تجاوز) است.

اَللّهُمَ اغْفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُورِثُ النِّدَمَ

پروردگارا ! بیامرز آن گناهانی را که موجب پشیمانی است، (قتل ) است.

اَللّهُمَ اغْفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ

پروردگارا!  بیامرز آن گناهانی را که موجب سرزنش و عقاب می‌شود، (ظلم ) است.

اَللّهُمَ اغْفِرلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ…

خدایا! بیامرز آن گناهانی را که پرده‌ی عصمتم را می‌درد (شراب‌خواری ) است.

البته ناگفته نماند که خداوند کریم و غفّار است و بنای آمرزش گناهکاران را دارد.

خطر پنجم این است که بواسطه ترک توبه راه شیطان بر قلب باز تر میشود و براى خود منزل و مأوى میگیرد، آن وقت قلبى که باید مأوى و منزل رحمن بشود، منزل و مأوى شیطان میگردد.

خطر ششم، که بالا ترین خطر است این است که حضرت امام باقر(ع) مى فرماید: «هیچ بنده مؤمن نیست مگر اینکه در قلب او نکته سیاهى خارج مى شود وقتیکه توبه کرد و پشیمان شد این سیاهى برطرف مى شود واگر در گناه خود مبالغه نمود و مداومت کند این نکته سیاهى زیاد میشود تا اینکه آن سفید را مى پوشاند و دراین صورت صاحب همچو قلب بطرف خیر ابدا بازگشت نخواهد کرد.

در اخیر این بحث بصورت مثال دو داستان آموزنده را حضور تان عرض کنم:

یکی حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود. در روز عاشورا حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین اصرار دارند، به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به امام حسین(ع)،

هنگامی که شاه اسمایل به کربلا مشرف شد، نخست به دیدن سالار شهیدان رفت وآنگاه حضرت ابولفضل(ع) ودیگر شهدای کربلا را زیارت نمود.اما به زیارت حر، که قبرش با سالارش حسین(ع) فاصله داشت نرفت.
اطرافیانش پرسیدند: «چرا»
استدلال کردکه اگر توبه او پذیرفته شده بود ازسالارش حسین(ع)دورنمی ماند.
اطرافیان توضیح دادند که: «شاها,از آنجا که او فرمانده لشگر یزیدبود وآشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق ودریاری حسین(ع)بستگانش بدن اوراباتلاش واصراربسیار ازمیدان جنگ خارج ساختندودراینجابه خاک سپردند.»
شاه گفت:«من می روم با این شرط دستور دهم قبراورا بشکافندودرون قبر رابنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است وبرای او مقبره می سازم.درغیراین صورت دستور تخریب قبراورامیدهم.»
شاه پس از اخذ این تصمیم با گروهی از علما، ارکان ارتش، وارکان دولت خویش, کنارقبر حر آمدندودستور نبش قبر حربن ریاحی را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدندچراکه دیدند پیکر به خون آغشته حر پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح وسالم است.زخم های بسیاری گویی تازه وارد آمده ودستمالی نیز سالار شهیدان برفرق او بسته بر پیشانی دارد.
شاه گفت:این دستمال از امام حسین(ع)است وبرای ما، مایه برکت وپیروزی بر دشمنان وشفای بیماران.به همین جهت بادست خویش آن را باز کردودستمال دیگری بست، اما به مجردبازکردن آن دستمال,خون جاری شد وهرگونه تلاش برای توقف آن بی حاصل آمد.
به ناچار شاه اسماعیل صفوی همان دستمال رابر سر حربن ریاحی بست وگوشه ای ازآن را برای تبرک برداشت وخون هم متوقف شد.
به همین جهت دستور داد برای حر مقبره بسازند ومردم را دعوت به زیارت این بزرگوار کرد.
داستان دوم از یک عارف است که بعد از توبه حقیقی جزء عرفا قرار گرفت، آیه ای را در که در اول صحبت خود خواندم، شاهد مثالش اینجاست که قرآن در درون یک انسان راهزن و خلاف کار انقلاب ایجاد می کند و با توبه حقیقی آن شخص یکی از ذهاد معروف می گردد.

در کتب تاریخی می نویسند که فضیل بن عیاض سال ها دزدى و راهزنى مى کرد، با شنیدن کلام الهى منقلب گشته توبه کرد و از زهّاد معروف و مشهور عالم گشت. وقتى هدایت یافته، اداى حقوق نموده و به مکّه رفته بود، در عرفات از او پرسید ند که این مردم را چگونه مى‏بینى؟ گفت خداوند همه را مى آمرزید، اگر من در میان آنها نبودم، یعنى عدم آمرزش ایشان از من است که از بد ترم.

گویند فضیل معشوقه داشت طبق وعده قبلى شبى از دیوار بالا رفت، از خانه همسایه شخصى با صوت حزین قرآن مى خواند، به این آیه رسید: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»  آیا وقت آن نرسیده که دل هاى مؤمنین به ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع شوند؟ همان لحظه گریان و دست بر سر زنان بر گشت و مى گفت چرا، الآن، در مراجعت به کاروان سرا رسید، گوشه استراحت کرد، کاروانى مى خواست بار کند، یکى از ایشان گفت: «فضیل در راه دیده شده فعلاً بار نکنید، وگرنه بار ها به تاراج خواهد رفت،

فضیل از شنیدن این سخن گریه کرد و صدا زد که اى برادران فضیل با شما است، دیگر با کسى کارى ندارد، بر خیزید و به سلامت بروید، فضیل بعد از توبه از صاحبان اموالى که دزدیده بود، به هر وسیله رضایت گرفت، گویند یکى از صاحبان مال یهودى بود، از او نیز حلیّت طلبید، یهودى گفت: در فلان گوشه  خانه، زرى پنهان کرده‏ام، آن را بردار و بیاور تا از تو راضى شوم

فضیل رفت زرها را آورد، یهودى گفت: «اشهد ان لااله الاّاللّه وَ اَنَّ محمّدا رسول اللّه» اضافه کرد که من زرى پنهان نکرده بودم، مى خواستم بدانم تو توبه کرده یانه، در کتاب خوانده بودم و از علمای مان نیز شنیده بودم که اگر از امّت محمّد(ص)  کسى توبه واقعى کند خاک در دستش طلا گردد.

نتیجه بحث:

یکی از راهکارهای غفلت زدایی یاد خداوند و دفاع از ارزشهای دینی است و نباید اجازه داد که برخی ها با جهاد به صورت عقده مندانه موضع میگیرند و حرف می زنند، آنها عقده مندی شخصی دارند اما هیچ کس نباید به خود اجازه بدهد که به یک ارزش بزرگ دینی، تاریخی و ملی یک کشور توهین صورت بگیرد؛ زیرا علمای شهید و اقشار مختلف مردم و کارگران همانند مرحوم آقای جوادی در این راه رنج ها را متحمل شدند، این مردم همان مردمی هستند که در برابر متجاوزین بیگانه با جان و مال شان مبارزه نمودند و باعث پیروزی جهاد شدند و باید از آنها و از خانواده های شهدا، معلولین و مجاهدین یادآوری شود، نباید غفلت صورت گیرد و زحمات آنها به فراموشی سپرده شود.

دیگر این امروز با شیوه های مختلف خطر استحاله فرهنگی در کمین جهاد، ارزشهای دینی و انسانی است، در این زمینه نباید غفلت صورت گیرد که غفلت از جنگ نرم و تهاجم فرهنگی بیگانه در یک کشور اسلامی؛ مساوی با نابودی ارزش ها است.

در قرآن کریم، کتب روایی و فقهی و متون اسلامی ، مخصوصا در قرآن کریم قید فی سبیل الله دارد به‌معنای کشته شدن در راه خدا است. در اسلام شهید به کسی گفته می‌شود که جان خود را در راه خدای مسلمانان فدا کند.

کسانیکه حتی در رکاب پیامبراسلام(ص) کشته شدند و هدف شان غنیمت بودند، پیامبراسلام(ص) او را شهید نمی گفتند، در عصر ما نیز کسانی بوده و هستند که کشته شدگان که تشنه قدرت بودند، برای قدرت طلبی، زراندوزی و غنیمت و حتی کشته شدگان احزاب چپی خلق و پرچم نیز کشته شدگان شان را شهید می نامند، از نظر فقه و متون اسلامی اینها شهید نیستند، همانگونه که قداست زدایی در موارد مختلف جریان دارد، عده ای آگاهانه می خواهند، جهاد، شهادت و دیگر ارزشهای دینی را به تمسخر گرفته و آن را در جامعه کمرنگ وبدنام سازند، ممکن بعضی ها در جهاد اشتباه کردند ولی بدین معنی نیست که اصل جهاد، شهادت و دیگر مقدسات را به چالش کشانیده شود.

شهدای آغاز جهاد و از جمله ۲۱ تن شهید در کُهنه خمار میدان شهر در ۱۵ سنبله ۱۳۵۸ خورشیدی که در شدت گرمای تابستان و با وجود حیوانات درنده در آن کوهها ۶۲ روز بدنهای آنها که در راس شان شهید  ارباب نسیم کجاب و شهید سلطان عزیز مرگ و همین شهید سید سرور و ۱۹ تن دیگری قرار داشت، وقتی جنازه ها را پایین می آورند بدنها سالم مانده و اینها را می گویند شهدای واقعی نه هر خود مرده و کشته شدگان جنگهای خانمانسوز داخلی و …

بنا بر این ترویج فرهنگ ایثار، شهادت و گسترش ارزش های ناب اسلامی راهکار مقابله با جنگ نرم دشمنان غفلت زدایی است.

در این گونه مجالس یادی از ارزشها و یادی از بزرگان دینی مان، مخصوصا پیامبر گرامی اسلام(ص) و خاندانش در مان غفلت زدایی است، در اینجا یادی از امام حسین(ع) و ثوابش به روح مرحوم آقای جوادی نثار گردد، یکی از مصائب اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) که در قصیده رائیه ابن عرندس حلی آمده بخوانم.

«قصیده رائیه ابن عرندس حلّى»

حاصل ما زین جهان مِهر و تولاى توست        بوسه گه ما مدام خاک کف پاى توست

عشق تو شد دین ما مهر تو آیین ما               تو دانى و روز حشر ز بار سنگین ما

یکى از القاب سیّدالشهداء علیه‏السلام عطشان است کما این تعبیر در روایات، زیارتنامه ها و تواریخ در باره آن حضرت  آمده است، از جمله  در حدیث امام محمّد باقر علیه‏السلاماست: «اِنَّ الْحُسَیْنَ… قُتِلَ مَظْلُوما مَکْرُبا عَطْششانا» به درستى که حسین مظلوم در حالیکه غصه او را احاطه کرده بود با لب تشنه شهید شد.

لذا یکى از اشعار جانسوزى که تا به حال در مصیبت عطش امام حسین(ع) گفته شده قصیده رائیه ابن عرندس حلّى است.

مرحوم حاج شیخ عبدالزّهراکعبى (متوفاى ۱۳۹۳) که از رجال اهل منبر کربلا بود و مورد توجه اهل بیت(ع) بود، از او نقل شده که روزى وارد صحن حرم سیّد الشهداء(ع) شدم، دیدم شخصى مقابل یکى از حجره‏هاى صحن مطهرنشسته و دارد کتاب مى فروشد و با من هم سابقه آشنایى داشت وقتى که چشمش به من افتاد مرا صدا کرد وگفت: فلانى کتابى دارم که ممکن به درد شما بخورد، این کتاب در بر دارنده اشعار است و قمت آن هم این است که یکبار اشعارش را برایم بخوانى.

مرحوم عبدالزهراء کعبى مى گوید که من با دیدن این کتاب گویا گم شده‏أم را پیدا کردم، چون مدتها بود که در جستجوى آن کتاب بودم، او مى گوید: آن  کتاب را گرفتم دیدم قصیده ابن عرندس شاعر معروف اهل بیت(ع) است، داخل صحن رو بروى ایوان طلا نشستم مشغول خواندن اشعار و قصیده ابن عرندس شدم، یک وقت دیدم که سیّد عربى  با عظمت و هیبت ملبس به لباس اهل علم کنار ما نشسته و همین طور به اشعارى که مى خواندم گوش مى داد و اشک مى ریخت با حضور آن سیّد مجلس ما معنویت و روحانیت خاصى پیدا کرد؛ و هر گاه یادم مى‏آید منقلب مى شوم، وقتى که به این بیت رسیدم: أَیُقْتَلُ ظَمانا حُسَیْنُ بِکَرْبَلا وَ فى کُلِّ عُضْوِ مَنْ أَنا مِلِهِ بَحْرُ یک مرتبه دیدم آن سیّد بزرگوار به شدت گریه مى نماید و در حالتى که توجهش به قبر امام‏حسین(ع) بود و مرتب این بیت را تکرار مى‏کرد و مثل زن جوان مرده گریه مى کرد واشک ریخت بعد از اتمام قصیده یک وقت دیدم که آن سیّد از نظرم غایب شد، به هر طرف که رفتم آن سیّد را ندیدم، بعدا فهمیدم که آن آقا امام زمان(عج) بوده. علامه امینى در جلد هفتم الغدیر فرموده بین اصحاب امامیه مشهور است، که در مجلسى قصیده ابن عرندس خوانده نمى‏شود، مگر اینکه امام منتظر(عج) در آن مجلس حضور پیدا مى کند.

حالا چون این اشعار مورد نظر امام زمان(عج) است و هر کجا خوانده شود آقا تشریف فرما مى شوند، لذا براى آنکه نظر آن حضرت، معطوف به مجلس ما بشود، همه بیاد مظلومى جدّ بزرگوارش این اشعار را زمزمه مى کنیم: أَیُقْتَلُ ظَمانا حُسَیْنُ بِکَرْبَلا وَ فى کُلِّ عُضْوِ مَنْ أَنا مِلِهِ بَحْرُ چگونه حسین(ع)‏ در کربلا با لب تشنه شهید مى‏شود – در صورتیکه در عضو از انگشتانش دریایى از سر فرازى وجود دارد؟

وَ والدُهُ السّاقى عَلَى الْحَوْضِ فِى غَدٍ  وَ فاطمَهُ مَاءُ الْفَراتِ لها مهرُ  و با آنکه پدرش على(ع) (ساقى حوض کوثر است) و فرداى قیامت – مردم را از آن آب گوارا سیراب مى‏کند و آب فرات مهریه مادرش زهرا(س) بود.

فَوا لَهْفَ نَفْسِى لِلْحُسَیْنِ وَ مَاجَنى عَلَیْهِ غَداهَ الطَِّف فِى حَرْبِهِ الشِّمْرُ  جانم بر حسین(ع) دریغ مى‏خورد که در آن روز (واقعه) کربلا- شمر چه جنایاتى را در باره او روا داشت.

در اینجا ابن عرندیس اشاره به مصیبت عطش امام حسین(ع)  دارد؛ همان مصیبتى که تمام انبیاء(ع) بر آن گریه کردند و جبرئیل براى انبیاء(ع) مصیبت عطش امام حسین(ع) را خواند، همه ائمه ما براى مصیبت عطش امام‏حسین(ع) گریه کردند. خود امام زمان(عج) هم وقتى که تشریف فرما مى‏شود براى جدّمظلوم شان مصیبت عطش خواند و مى فرمایند: «ألا یا أهْلَ الْعَالَمِ اِنَّ جَدِّىَ الحُسَیْنَ قَتَلُوهُ عَطْشانا»اى مردم عالم همانا جدّم حسین رابا لب تشنه به شهادت رسانیدند.

زان تشنگان  هنوز به عیّوق مى رسد      فریاد العطش  زبیابان کربلا

پی نوشت ها:

  1. سوره حدید، آیه ۱۶ .
  2. سوره حجرات، آیه ۱۱ .

 

تنظیم کننده گزارش: سید محمد حسینی

دیدگاه ها