نمایش نوار ابزار

نقش آیت الله بهشتی(ره) در همگرایی ملی

چهارشنبه ۱۲ میزان ۱۳۹۱

 چکیده
علماء و فقهای نامدار تشیع با آغاز غيبت امام زمان(عج)  وارد مرحله جديدي شدند و تشیع از آن زمان تا به امروز بزرگان فراواني به عنوان فقیه تقدیم جامعه نموده اند، از جمله فقهای كه در عصر کنونی نقش رهبری و پیشتازی در پيشبرد جهاد اسلامی و همگرایی در افغانستان داشته فقیه فرزانه حضرت آیت الله سیدعلی بهشتی(ره) هست.

آنچه در اين نوشتار به دنبال آن هستيم، آشنايي با فعاليت‌ و نقش برجسته علمی، مبارزاتی و خدماتی حضرت آیت الله بهشتی(ره) در همگرایی ملی خواهد بود. بی تردید، نقش آیت الله بهشتی(ره) در همگرایی ملی شامل سطح بینش، قانونی و مردمی معظم له، از میان نخبگان، فرهیختگان و مرجع فکری و سیاسی گروه‌های مطرح کشور در عصرجهاد بوده و نقش ایشان در این راستا همانند نقش دیگر علما و اندیشمندان فرهیخته گذشته تشیع، اعم از شهدا روحانیت و فقهای نامدار این سرزمین که هرکدام در جامعه نا بسامان افغانستان، علم مبارزه و قیام را به دوش گرفتند، ایشان نیز با برخورداری از پشتوانه ایدئولوژیک اسلامی، تشکیلات سازمان یافته و اولین حکومت موقت دینی را در مناطق مرکزی بعنوان فقیه بیدارگر، ساماندهی و رهبری دینی و سیاسی انقلاب اسلامی را در مقابله همه جانبه با تهاجم خارجی، مرزبانی از فرهنگ دینی و ملی و گسترش باورها با مقوله مهم وحدت و همگرایی ملی سنگ بنای قوام ملیت های مختلف که عامل تعیین کننده در تحکیم هویت ملی، تحصیل پیشرفت‌های معنوی و مادی، تثبیت اقتدار ملی و عامل مؤثری در پیش رفت جامعه  می باشد، بنا گذاشت.

واژگان کلیدی: بهشتی، فقاهت، وحدت، همگرایی ملی، هویت، دین، فرهنگ، ‌جهاد، نقش.

مقدمه

  همگرایی ملی از مقولات اساسی قوام جوامع بشری و شرط لازم برای ادامه حیات، توسعه و شکوفایی بوده که در این میان «نقش روحانیت معظم در همگرایی ملی» تعیین کننده و قابل ملاحظه است.

یکی از علمای افغانستان که در عرصه‌هاي مختلف خوب درخشید و خدمات بسیاری را به اسلام راستین تقدیم نمود و برخی از این اقدامات وی به عرصه‌ی ظهور رسیده و بر همگی آشکار و هویدا است که این فقیه جلیل القدر،  در افغانستان خدمات وافری نموده و پذیرفتن زعامت جهاداسلامی در مناطق مرکزی از جانب مجاهد کبیر مرحوم حضرت آیت الله بهشتی(ره) برای حفظ و گسترش جهاد  اقدامات بسیارجدی صورت گرفت. اما عدم موفقیت بیشتر آن به دلایل متعدد از جمله رقابت، اختلافات و تعدد احزاب و ظهور سازمانهای  پی‌درپی متعصّب مانع از ابراز عملکرد ثمربخش در ایجاد تشکیلات مردمی او بوده و امروز نقش مرحوم آیت الله بهشتی(ره) در ایجاد وحدت و همگرایی ملی و فتوای مشهور ایشان مبنی بر ادامه جهاد و تکفیر کمونیست ها زبانزد خاص و عام است.

حضرت آیت الله بهشتی(ره) باورود به حوزه علمیه نجف اشرف که حدود پنج سال تحصیل و پس از تکمیل سطوح عالیه، در حلقه‏ى درس‏هاى خارج فقه آيات عظام سيّد محسن حيكم(ره)، سيّد محمود شاهرودى ونيز درس‏هاى خارج اصول حضرت آيت اللّه العظمى خويى(ره)  سال 1334 خورشیدی به کشور باز گشت و  با تأسیس مدرسه علمیه و تدریس و حل و فصل مشکلات اجتماعی مردم، در سال 1358 از پیشگامان جهاد بود و  پس از عمری خدمت به جامعه اسلامی افغانستان، سرانجام در برج ميزان سال  1375 خورشیدی زندگى را بدرود گفت.

بی تردید، نقش علما و روحانیت تشیع در تبیین، گسترش فرهنگ سازی، توسعه وتعمیق معرفت دینی و تقویت همگرایی نقش بی‌بدیلی است. با توجه به فطری بودن وتکامل بخشی اسلام به عنوان یک دین کامل و ابراهیمی و منطبق کردن تمام ابعادزندگی اجتماعی انسان بر پایه دین و به عبارتی ساری و جاری ساختن همه رفتارها و شیوه‌های زندگی بشری در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر مبنای دین و حاکم ساختن دینمداری در رفتارهای فردی و اجتماعی، این اعتقاد و التزام مبنای اساسی در سعادتمندی جوامع در طوفان اختلافات وتضادهای گوناگون بشری است و مؤلفه ایدئولوژیک بالاترین سطح وحدت را در جامعه امروز بشری و در میان تنوع قومی، نژادی و زبانی فراهم می‌نماید.

در این تحقیق سعی شده که مهم ترین نقش‌ آیت الله بهشتی(ره) در گسترش مبارزات اسلامی و همگرایی ملی ارائه گردد تا علاقمندان و نسل جوان به گوشه ای از نقش برجسته دینی و رهبری مخلصانه ای این عالم بزرگوار  مطلع و آشنا شوند.

مرحوم آیت الله بهشتی(ره) پرورش یافته مکتب امام جعفرصادق(ع) در حوزه های علمیه کهن نجف اشرف و افغانستان و از پیشگامان جهاد اسلامی علیه کمونیست های الحادی در افغانستان بوده که در این نوشتار ضمن سیرتدریجی حوزه های علمیه دینی تشیع و از حضور وی بطور گذرا در حوزات علمیه افغانستان و عراق و پس از آن به نقش معظم له در همگرایی ملی پرداخته خواهد شد.

 سیر تدریجی حوزه‌های دینی

 اصطلاح حوزه دینی هرچند که از واژه‌های جدید است امّا مصداقیت و تشکیل آن در همان عصر اول اسلام به چشم مي‌آيد.

در زمان حضور پیامبراسلام(ص) مدینه پایگاه اصلی تعلیم و نشر معارف اسلامی بود و صحابه برجسته به تعلیم قرآن و احکام شرعی می‌پرداختند و بدین ترتیب شکل اولیه‌ی حوزه ترسیم شد. حوزه‌ی مدینه در زمان امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع) رونق بسیاری داشت و هزاران دانش‌پژوه از محضر آن بزرگواران بهره می‌بردند، امّا پس از شهادت امام صادق(ع) فرزند بزرگ ایشان امام موسی بن جعفر(ع) اغلب عمر پر برکت خود را در زندان‌های هارون الرشید، خلیفه‌ی عباسی در بغداد سپری کرده و در همان سیاه چال‌ها به شهادت رسیدند. بدین ترتیب حوزه‌ی مدینه رو به افول نهاد. بعد از مدینه مهم‌ترین حوزه‌های شیعه در عراق شکل گرفت که در عراق حوزه‌ی کوفه و بغداد و بعدها حوزه‌ی نجف و حلّه بیشترین فعالیت‌ها را در جهت رواج اندیشه‌های شیعی از خود نشان دادند.

کوفه در عصر فتوحات و پس از آن شاهد سکونت بسیاری از صحابیان و تابعان در خود بود و مرکز تشیع به حساب می‌آمد. با انتقال مرکز خلافت از مدینه به کوفه به وسيله امیرالمؤمنین(ع) تشیع در این شهر پر رنگ شده و بر اهمیت آن افزود. تعداد زیادی از اصحاب ائمه(ع) در کوفه حضور داشتند که در کتاب‌هاي رجالی الفهرست و الرجال طوسی و… قابل شناسایی هستند، بدین ترتیب شهر کوفه پایگاه مهم تشیع و فعالیت شیعیان گردید و اصول کلّی استنباط به وسيله ایشان نوشته شد.

با آمدن آل بویه و تسلّط آنان بر بغداد ـ مرکز خلافت اسلامی آن زمان ـ کم کم فعالیت‌های علمی کوفه به بغداد منتقل شد و دانشمندان کم‌نظیری در این حوزه پرورش یافتند. شیخ مفید، سید مرتضی، سید رضی و شیخ طوسی از جاودانان تاریخ هستند که در بغداد کسب علم نموده اند.

زعامت بغداد را شیخ مفید و پس از وی سید مرتضی ـ که از شاگردان برجسته اوست ـ بر عهده گرفت. بعد از رحلت سید مرتضی (436هجری قمری) شاگرد بارز او شیخ ابوجعفر طوسی عهده‌دار این مسئولیت گردید.

با حمله‌ی سلجوقیان به بغداد و تعصّب شدید آن‌ها، شیخ طوسی همراه عده‌ای از شاگردانش جوار امیرالمؤمنین(ع) را اختیار کرده و به نجف مهاجرت نمودند، با آمدن وی نجف قوّت گرفت و مرکز مهم علوم حوزوی گردید، تا اینکه مغول‌ها در سال 656 هجری قمری به بغداد حمله کرده و اوضاع عراق آشفته شد. در این موقع حلّه به محل امنی برای علما مبدّل گشت و توانست عده‌ی بسیاری را در خود پناه دهد. در آن جا بود که شاگردان فاضل و علمای بسیار برجسته همچون ابن ادریس، علامه حلّی، محقق حلی، فخرالمحققین و سید بن طاووس درخشیدند و حلّه را به مرکز علمی شیعه در آن دوره تبدیل کردند.»(1)

بعد از رحلت محمد بن الحسن حلّی زعامت شیعه به جبل عامل لبنان منتقل شد و شهید اول ـ محمد بن جمال الدین مکی عاملی ـ این مهم را بر دوش گرفت که با شهادت این عالم بزرگ و ظهور شیخ احمد بن فهد حلّی (756 هجری قمری) در کربلا این شهر برای مدتی مقرّ علم و معارف شیعی گردید تا اینکه در جبل عامل بار دیگر عالمی برخاست که شهره‌ی او در جهان اسلام پیچید. او شهید ثانی زین الدین بن علی عاملی که سال 911 هجری قمری به شهادت رسید.

در قرن دوازدهم هجری قمری در کربلا سید ابوالفتح حائری زعامت دینی را در کربلا عهده‌دار شد. در این بقعه‌ی مقدس دانشمندان بسیاری ظهور کرده و هر یک به نحوی در گسترش تشیع نقش مهمی ایفا کرده‌اند. از این بزرگان شیخ محمد باقر بهبهانی ـ ملّقب به شیخ وحید ـ شیخ یوسف حائری، شیخ یوسف بحرانی درازی، سید مهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء و صاحب ریاض را می‌توان نام برد. با رحلت شیخ وحید (1205هجری قمری) زعامت فقهی به نجف اشرف منتقل شد که شیخ جعفر کاشف الغطا و سید مهدی بحرالعلوم و شیخ محمدحسن نجفي و دیگر بزرگان آن را پذیرفتند.

امّا حوزه علميه نجف اشرف در زمان مرحوم آخوند ملا محمد كاظم هروى معروف به آخوند خراسانى صاحب كتاب كفاية الاصول (آخرين كتاب درسى مرحله سطح در حوزه علميه) حوزه درسى ايشان را حدود هزار و دوصد نفر تشكيل داده است و حدود يكصد نفر آنان مجتهد بودند.(2) بعد از مرحوم آخوند كه زعامت و مرجعيت به شاگردان مبرّز مثل آقا سيد ابوالحسن اصفهانى(ره)، آقا سيد ضياء الدين عراقى(ره)، شيخ محمد حسين اصفهانى(ره) و ميرزاى نائينى(ره) كه از همطرازان آخوند بودند، انتقال يافت. در  حوزه‏هاى درسى شاگردان آخوند چهره‏هاى برجسته از دانشمندان کشور ما چون آيات عظام؛ سيد مير على احمد حجت كابلى(ره)، شيخ محمد امين افشار(ره)، سيد محمد حسن رئيس(ره)، شيخ عزيز اللّه غزنوى(ره)، شیخ محمد رضا اوحدى كه هر يك از بعض مراجع سه گانه معروف  (آقاسيد ابوالحسن اصفهانى(ره)، آقا سيد ضياء الدين عراقى(ره)، ميرزا محمد حسين نائينى(ره)) وديگران اجازه نامه اجتهاد دريافت كردند.

مرجعیت در این دوره در نجف اشرف توانست طلبه‌های بسیاری را پرورش داده و به نقاط مختلف عالم اسلامی بفرستد و نجف اشرف خود قطب مهم علوم حوزوی  از اقصی نقاط اسلام بلکه جهان گردید و محل اقامت طلاب ایرانی، افغانی، هندی، خلیج و لبنان شد.

با ظهور مرجعیت سیدحسن شیرازی بعد از شیخ انصاری مرجعیت نجف وارد مرحله‌ی جدیدی شد، ماجرا‌ی تحریم استعمال توتون و تنباکو در ایران از طرف میرزای شیرازی و پس از آن فتوای جهاد ضد استعمارگر انگلیس به وسيله میرزا محمدتقی شیرازی موجب شد تا مرجعیت علاوه بر سطح علمی برجسته، از حیث سطح اجتماعی و سیاسی نیز درخشان گردد. علمای بزرگ دیگر که ظهور کرده‌اند از جمله شیخ الشریعه‌ی اصفهانی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی، سید محسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، امام خمینی، شهید سیدمحمدباقرصدر و… این روش مشارکت در امور سیاسی را ادامه دادند.

بعد از رحلت شیخ الشریعه‌ی اصفهانی و پس از وی شیخ نائینی مرجع اعلم و مطلق عموم در عراق، ایران، افغانستان، هند و خلیج سید ابوالحسن اصفهانی گردید و پس از آن دوران بود که آیت الله سیدمحسن حکیم(ره) نیز همراه دیگر علمای اعلام در نجف فعالیت خود را آغاز کردند.(3)

در سال 1333 هجری قمری با شروع جنگ جهانی اول آیت الله حکیم(ره) در صف مجاهدین علیه استعمارگران انگلیسی در کنار سید حبوبی قرار گرفت و مشارکتی فعّال داشت هرچند که به دلایلی این حرکت جهادی ساکن شد و به شکست انجامید. اما آیت الله حکیم(ره) پس از بازگشت از جهاد بار دیگر تمام اهتمام خود را صرف درس و تدریس نمود. در سال 1338 قمری تدریس بحث خارج او آغاز شد. وی نزدیک پنجاه سال به تدریس و پرورش شاگردان مکتب جعفری پرداخته و توانست مکنونات علمی خود را به آن‌ها تقدیم و در اختیارشان قرار دهد.(4)

آیت الله حکیم(ره) کوشش و مساعی خود را به نجف منحصر نکرده و در سراسر عراق بلکه در كشورهاي خارج اقداماتي كم‌نظير براي پيشبرد دين اسلام انجام داد که مهم‌ترين فعاليت‌هاي مرحوم آیت الله حكيم(ره) در داخل عراق عبارتند از:

1.  ایجاد تحول در حوزه‌ی نجف اشرف

آیت الله حكيم(ره) اهمیت فراوانی برای حوزه‌ی هزار ساله‌ی نجف قائل بود. ایشان حوزه را پایگاه انسان‌سازی و پرورش استادان و سربازان فرهنگی شریعت می‌پنداشت. از این رو نظم و نسق دادن به برنامه‌های درسی طلاب را در اولویت قرار داد.

پس از بارها تلاش مرجعیت برای خاموش کردن حرکت آن‌ها و تلاش کمونیست‌ها براي گسترش فحشا و گمراهي مردم، سرانجام آیت الله حکیم(ره) در پاسخ به سؤال یکی از مقلّدان در خصوص پیوستن به حزب کمونیست فرصت را برای وارد کردن ضربه‌ی مهلک بر کالبد کمونیسم مناسب دید و فتوای واضح و روشن صادر کرد. «بسم الله الرحمن الرحیم: پیوستن به حزب کمونیست جایز نیست، زیرا این کار کفر و بی‌دینی و موجب گسترش کفر و بی‌دینی است. خداوند شما و همه‌ی مسلمانان را از این امر در پناه خود حفظ کند و برایمان و تسلیم شما بیفزاید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»

«17 شعبان 1379ق – محسن الطباطبائی الحکیم»

بغض مسلمانان با این فتوای کارساز ترکید و طیف گسترده‌ای شامل ملی‌گرایان و اهل سنت از اقدام زعیم بزرگوار به گرمی استقبال کردند. بعضی از گروه‌های محافظه‌کار از این فتوا به عنوان ابزار کارساز و اسلحه‌ی آتشین برای تقویت موقعیت خود استفاده کردند.

گفتار آیت الله سیدمحسن حكيم(ره) راه را برای بیان نظر سایر مراجع مقیم نجف گشود، شیخ عبدالکریم جزائری، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدمحمود شاهرودی، سیدابوالقاسم خوئی، سیدمحمد جواد تبریزی، محمدعلی طباطبائی و عبدالکریم زنجانی همگی در تأیید دیدگاه آیت الله حکیم(ره) موضع شرع را اظهار داشتند. از علمای اهل سنت هم نجم الدین واعظ، ملاصالح عبدالکریم، جمیل مفتی، عمر عبد العزیز، نیز فتوا صادر کردند، به دنبال اعلام نظر مراجع، مردم به تبلیغات دروغین کمونیست‌ها پی برده و بسیاری از آن‌ها دوباره به آغوش اسلام بازگشت و چنین شد که پایه‌ی کمونیست سست شده و بنیان وسیع آن‌ها منهدم گشت و در عوض بنیاد حوزه تقویت شد و شور و نشاط و تحرک را به آن بازگرداند.(5)

2.  افزایش شمار طلاب حوزه‌ی نجف اشرف

در آغاز زعامت سید محسن تعداد طلاب عراقی حوزه کمتر از صد تن بود و این با جمعیت عراق بسیار فاصله داشت. طلاب دیگر هم به طور محدودی در حوزه به تحصیل آمده بودند، با روی کار آمدن مرحوم آیت الله حكيم(ره) این ارقام به سرعت رو به فزونی نهاد: شمار طلاب افغانی از 70 نفر به 1500 نفر رسید. طلبه‌های لبنانی هم که 9 یا 11 نفر بودند به 200 طلبه افزایش یافتند. طلاب عراقی از سی نفر به 700 نفر رسیدند، این وضعیت در خصوص طلبه‌های افغانی، هندی، پاکستانی، کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس و جاهای دیگر نیز حاكم بود.(6)

3. توسعه‌ی سازمان وکالت

سازمان وکالت از ابتکارات امام صادق(ع) بوده و به وسيله امامان بعدی با توجه به شرایط و موقعیت حاکم افزایش یافت، این شیوه در وکلای خاص و عام امام در اغلب برهه‌ها به چشم می‌‌خورد و هر جایی که برای مرجع فرصت مطلوبی برای ارسال وکلا به مناطق مختلف پیش می‌آمد به این اقدام مهم دست می‌زد.

در زمان آیت الله  حکیم(ره) با رعایت و اهتمام وی تعداد وکلاء بسیار افزایش یافت. وکلای ایشان نه تنها در سراسر عراق بلکه در کشورهای خارج از عراق نیز منتشر شده و رابطه‌ی میان مرجعیت مرکز و شیعیان بسیار تقویت شد.

وکلا در کشورهای خلیج فارس، هند، سوریه، افغانستان، پاکستان و مناطقی از عربستان از جمله قطیف و لبنان پراکنده شده و زمینه را برای گسترش فرامین دینی فراهم نمودند. همچنین هیئتی از طرف حوزه نجف برای نظارت و ارزیابی عملکرد وکلا تشکیل شد.

3. توجه خاص به مسئله فلسطین

از قضایای بسیار مهم عالم اسلامی که ذهن آیت الله حکیم(ره) را به خود مشغول ساخته بود مسأله‌ی فلسطین بود، به نظر وی قضیه‌ی فلسطین یک قضیه‌ی اسلامی است نه عربیِ صرف، به همین دلیل بر تمام مسلمین دفاع از آن واجب می‌شد.

در اولین واکنش، آیت الله حکیم(ره) نامه‌ی احتجاج‌آمیزی به سازمان ملل متحد در سال 1948 میلادی نوشت و در آن از اعتراف این سازمان به دولت اسرائیل و پذیرفتن آن به شدت اعلام انزجار می‌کند.

به نظر آیت الله حکیم(ره) تنها راه مقابله با اسرائیل جنگ با این دشمن غاصب است نه راه‌های سیاسی مسالمت آمیز، به همین جهت برای نصرت مسلمین فلسطین همواره ملت‌ها را تشویق می‌نمود.

واکنش‌های ضد اسرائیلی مرحوم آیت الله حکیم(ره) اثر عمیقی در نفوس فلسطینیان نهاد و رابطه‌ی شیعه و فلسطینیان برای دفاع از این سرزمین را تقویت نمود، شاهد این رابطه ملاقات یاسر عرفات بعد از تأسیس سازمان فتح از مرجع بزرگ شیعه در نجف است، که در این دیدار آیت الله حکیم(ره) از سازمان فتح حمایت کرده و برای مدد مالی و معنوی به مجاهدین آن درنگ نکرد.

هرچند سالهای نخستین اشغال قدس شریف، حدود شش دهه قبل مسلمانان افغانستان، به رهبری برخی وکلای آیت الله حکیم(ره) و شخصیت های دینی و با احساس کشور در نخستین روزهای اشغال بیت المقدس درصدد ایجاد حمايت از مجاهدین و مبارزین فلسطینی برآمدند، تکیه مرحوم میر اکبرآغا یکی از وکلای مرحوم آیت الله حکیم(ره) واقع در چنداول و مسجد پل خشتی مرکز پایتخت کشور را از مراکز مهم حمایت کننده مجاهدین فلسطینی در افغانستان قرار دادند؛ در دهه بیست عده ای از دانشمندان و علمای افغانستان کمیته کمک به فلسطین را در تکیه خانه مرحوم میراکبر آغا ایجاد نمودند، شهید استاد میرعلی اصغرشعاع، نورالمشایخ مجددی و علامه شهید سید اسماعیل بلخی در راس این تشکیلات قرار داشتند،  در جوزا 1327 هجری شمسی کمک های نقدی و اعانه برای مجاهدین فلسطین به جهاد اسلامی فلسطین کمک گردیده بود، این حرکت بیانگر حضور برجسته بیت مرحوم میر اکبر آغا و دیگر شخصیت های مطرح کابل، از  افتخارات و سابقه مبارزات و ویژگی خاص بزرگان آن روز  در حمایت از مظلومین فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی  را می افزاید.

 در جريان اولين جنگ اعراب و رژيم صهيونيستي در جوزا سال 1327استاد شعاع و علامه بلخي در اوج مبارزات سياسي شان در كابل بسرمي بردند. وقتي خبر اشغال فلسطين را از طريق راديوي لندن و رسانه هاي ديگر شنيدند، اولين كسانی بودند كه از چنداول تکیه میراکبرآغا، مردم شيعه وسني كابل را به برگزاري تجمع و تظاهرات اعتراض آميز به مسجد پل خشتی فراخواندند. در اين تظاهرات چند هزار نفري زن و مرد، شيعه و سنی شرکت نموده بودند که آنها در محوطه مسجد جامع پل خشتي كابل تجمع نمودند و نیز آنها جهت جمع آوري كمك به ملت مظلوم فلسطين در نقاط مختلف افغانستان با همکاری علما و دانشمندان اهل سنت ازجمله مولانا محمد عطاالله فیضانی كميته هايی را  تشكيل دادند.

علامه بلخي در اين تجمع بر عليه اين توطئه استعماري سخنراني آتشيني ايراد كرد و به مردم گفت: «قدر تهاي استعماري و به ويژه انگليس پير، يك عده از يهوديان نژاد پرست را از سراسر  جهان آورده اند و بر مردم مظلوم فلسطين مسلط كرده اند و می خواهند به اين بهانه قدس، اولين قبله مسلمين را اشغال كنند. اي مسلمانان جهان، اي كشورهاي عرب، اي ملل مسلمان، اي بزرگان و علماي ديني؟! چرا يك اقليت صهیونیست بر اكثر مسلمانان پيروز شوند؟ اين در نتيجه پراكندگي و سستي ما مسلمانان است.»(7)

همچنین سال 1349 خورشیدی حرکتی از بین جوانان و توده های اهل سنت به رهبری شهید عبدالرحیم نیازی تحت عنوان «سازمان جوانان مسلمان» و نیز اعتراضات علمای اهل سنت در مظاهره مسجد پل خشتی به رهبری مولانا عطاالله فیضانی(ره) آغاز گردید که علماء و جوانان روشنفکر مسلمان سعی در افشای چهره ی احزاب وابسته به کمونیست ها و خود فروخته گان جریانات چپی داشتند.

و همین طور دیگر علمای افغانستان در گذشته نه تنها به این کشور که  به همه جهان اسلام نظرداشتند، جهان اسلام را سرزمین خود دانسته  و از آن دفاع می کردند. چنانچه در 25 میزان 1352 (برابر 21رمضان1393) چند تن از شخصیت های علمی کشور با اهداء خون های شان  برای مجروحین و مجاهدین فلسطینی نامه های نیز  عنوان سفارت های مصر و عراق، رؤسای جمهور سوریه، لیبی و الجزایر و یاسر عرفات قومندان عمومی نهضت مقاومت فلسطین ارسال و در آن ضمن اظهار تنفر و انزجار شان نسبت به جنایات و تجاوزات صهیونیزم  و ارباب امپریالیستیش امریکا و اشغال فلسطین و به خاک و خون کشانیدن مردم مظلوم و بی دفاع آن سرزمین، از عملیات و پیروزی های ظفرمندانه فلسطینیان قدر دانی و آن را تبریک گفتند. در آن نامه پس از تبریکات پیروزی های فلسطینی ها و اعلام همدردی و همبستگی با ملت مظلوم فلسطین از مسلمانان جهان و کشورهای اسلامی خواستند تا برای آزادی مسجد الاقصی از مبارزين و مجاهدین فلسطینی دفاع و حمايت نمایند.

این ابتکار نیز توسط علمای بزرگ  و مطرح وقت  همانند؛ حضرت آیت الله شهید میرعلی احمد عالم و علامه شهید سید عبدالحمید ناصر صورت می گیرد؛ این بزرگان و نیز علامه شهید سید محمدحسین مصباح وکالت مرجع دینی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) در امور شرعیه را عهده دار بودند و هرکدام آن بزرگان، در برابر جنایات یهود سکوت نکردند.

آیت الله بهشتى(ره)  در سال 1341 خورشیدی به درخواست عده‏ى از مؤمنين وصلاحديد برخى از مراجع تقليد مخصوصا آیت الله حکیم(ره) به كشور بازگشت(8)، او درمحل  سنگ تخت ورس ساكن شد وبا هميارى نيكوكاران وعلاقه‏مندان محل، مدرسه‏ى  علميه‏ى را در همان محل ساخت وكار آموزش طالبان علوم دينى ومعارف اهل بيت(ع) را شروع كرد. چنان كه محقق وخاور شناس فرانسوى «اوليور روا »مى‏نويسد: «در سال‏هاى 60 ميلادى چندين مدرسه‏ى علوم دينى از سوى شيعيان در ولايات مختلف افغانستان افتتاح شد ومدارس شهر،  نوسازى شدند. در هزاره جات سيّدعلى بهشتى به افتتاح مدرسه‏ى تخت ورس همت گمارد، اين مدرسه محصلان لیسه ‏ها را نيز در دوره‏ى تعطيل لیسه ‏ها مى‏پذيرد…»(9) مدرسه‏ى  ديگرى كه به او نسبت داده شده است مدرسه‏ى علميه باقريه در سراب باميان است كه به توصيه‏ى مرحوم شيخ باقرسرابى(ره) بناشده است.

آیت الله بهشتى(ره)  با ساختن مدارس فوق در مناطق كوهستانى ودور افتادۀ مركزى افغانستان، گام مهمى در جهت رشد و شكوفايى فرهنگ و آگاهى منطقه ونشر معارف عالى اسلام برداشت. خود نيز با تدريس علوم اسلامى وتربيت طلاب ومبلغان مذهبى وحل وفصل مخاصمات ومرافعات، نفوذ گسترده‏ى درميان مردم به دست آورد.(10)

امّا پس از به قدرت رسيدن كمونيستها وكودتاى خونين 7 ثور 1357 خورشیدی بازداشتهاى دسته جمعى و اعدام هاى مخفى شروع شد. اولين قربانيان اين كشتار را شهداى روحانيت تشكيل مى‏دهد؛ كه نام تعدادى آنانى كه از موقعيت اجتماعى فراوانى برخوردار بوده و يا جزء علماى طراز اول بوده‏اند از اين قرار است :

آيات عظام ؛ سيد محمد سرور واعظ، شيخ محمد امين افشار، شيخ سلطان مزارى، سيد نادر بحر و حجج اسلام سيد على احمد عالم، سيد عبدالحميد ناصر، شيخ محمد اسماعيل مبلغ، سيد محمد حسين مصباح، سيد محمد حسين معصومى، شيخ موسى فياض، شيخ على اكبر دره صوفى، شيخ على دره صوفى معروف به شيخ عيسى زيرك وديگر دانشمندان چون؛ نهضت، بينش، فضیلت و… كه هر كدام در جامعه تاريك و نا بَسامان افغانستان عَلَم قيام و مبارزه را به دست گرفتند و در اين راه مشكلات فراوان را متقبل شدند كه عده كثيرى از اين عالمان دينى و انديشمندان مذهبى توسط كمونسيت ها در سال 1357 زندانى و به شهادت رسيدند.

بدون ترديد آيت اللّه سيّدعلى بهشتى(ره) از اكابر علماى اماميّه اثنى عشردر تاريخ معاصر افغانستان و از بنيان گذاران انقلاب اسلامى و مردمى‏ترين رهبر جهادى كشور محسوب مى شود. او معمار اوّلين وحدت وتشكل سراسرى تشيّع افغانستان بود، ومؤسّس اوّلين حكومت موقّت اسلامى وجهادى در قلب حاكميت رژيم ماركسيست‏ها در سال 1358درهزارجات .ا وخيرخواه‏ترين، مخلص‏ترين، رنج ديده‏ترين، مستقل‏ترين ومظلوم ترين شخصيتى‏است كه تاريخ معاصرتشيع افغانستان به خودديده است .به همين سبب تاريخ معاصركشور هرگز نمى‏تواند بدون اعتراف به جايگاه رفيع او درستيغ قله‏ى رهبرى جامعه‏ى تشيع افغانى به رشته‏ى تحرير درآيد.(11)

نقش آیت الله بهشتی(ره) در همگرایی ملی

 با روى كار آمدن دولت ماركسيستى در سال 1357 خورشیدی مرحوم آيت اللّه بهشتى(ره) پيشگام  جهاد بر ضد كمونيست‏ها و از رهبران جهاد و از نخستين مناديان قيام رهايى بخش اسلامى در ورس و اطراف آن بود. او براى اوّلين بار طرح تاسيس وحدت سراسرى و حكومت جهادى را پيش كشيد و قبل از تشكيل شوراى اتفاق در يك سخنرانى در پنجاب تصريح كرده و به سراسر هزاره جات نامه فرستاد.

اين طرح در تاريخ 15/ 6/ 1358 در ضمن يك تجمع بزرگ و بى نظير در ورس تحقق پيدا كرد.وبدين ترتيب نخستين حكومت اسلامى مستقل‏درتاريخ معاصر كشور تحت رهبرى آيت اللّه سيّدعلى بهشتى درقلب افغانستان به وجود آمد. دراين مورد حجت الاسلام آقاى سيّد محمد رضا علوى درمجموعه‏ى خاطرات خودتحت عنوان «ناگفته‏هاى جنبش روشنفكرى افغانستان» مى‏نويسد:

«نكته‏ى قابل تأمل اين كه درميكانيسم تشكيل اين حكومت، جلوه‏هاى از اصول وپرانسيب اوليه ى دموكراسى، شامل انتخابات آزاد، وجودمستقل قواى 3 گانه، تعادل ادارى فراگير ،پرهيز ازهرنوع تبعيض ناروا، تأمين امنيت عمومى واهتمام نسبت به معيشت همگانى ؛ مورد توجه وعمل قرارگرفت، جاى بسى تعجب است كه ساكنان ورهبران مذهبى آن بخش ازدره ‏ها وكوههاى عقب مانده‏ى كشور، كه ساليان متمادى تحت ظلم و اجحاف قرارداشتند، چگونه يك شبه به مبانى وتعاليم دموكراسى رسيده وسيستم  مبتنى برآن تشكيل دادند.»(12)

هم چنين آقاى مير محمد صديق فرهنگ از مورخان معاصر افغانستان دراين مورد مى‏نويسد: «در هزاره جات در مرحله‏ى اول، ازاداره‏ى حكومت سرباز زده بودند وبه تشكيل انجمن‏هاى به نام كميته پرداختند. سپس در ماه سپتامبر سال1979 (ميلادى) نمايندگان چهل ناحيه، در ورس اجتماع كرده وشوراى به نام «شوراى انقلابى اتفاق اسلامى افغانستان» تشكيل دادند كه در آن، نماينده گان ايماق‏هاى سنى مذهب ولايت غور هم شركت داشتند. شورا كه از سه عنصر ملاكان، عالمان دينى وجوانان ادارى تعليم عصرى تشكيل يافته بود، سيّدعلى بهشتى را به عنوان رئيس، شيخ حسن ناصرى معاون  وسيّد حسن جگرن را قوماندان نظامى تعيين كرد. على رغم فقر وعقب ماندگى هزاره جات كه حتى در افغانستان هم كم نظير بوده شورا موفق شد تا يك نوع اداره‏ى ابتدايى امّا منظم را در مناطق مربوط قائم سازد. لاین تلفن منطقه به كار افتاد، قواعدى براى جمع آورى ماليات ومحصول وضع شد واز همه مهم‏تر، خدمت نظامى به مبناى روايات محلى تنظيم يافت.»(13)

حجت الاسلام سید محمدرضا علوی در کتاب ناگفته های جنبش روشنفکری افغانستان به نقل از آیت الله سیدمحمدحسین علوی که هردو فعلا  در حوزه علمیه قم، مشغول تحصیل و تدریس دروس حوزوى می باشند. او می نویسد که آیت الله علوی در كتابى تحت عنوان «تاريخ وَرَس» گرد آورده و مطلب ذيل بخشى از تحريرات ايشان در اين زمينه است:

 «آيت اللّه سيّد على بهشتى هنگامى كه در اواخر دهه‏ى 1340 (هش) از نجف اشرف برگشت ، در منطقه‏ى تخت «ورس» اقدام به‏تأسيس حوزه‏ى علميه نموده و شاگردان زيادى جذب و تربيت كرد. آوازه‏ى ايشان در سراسر هزاره‏جات چنان پيچيد كه از هرسو جهت حل دعاوى و تحصيل علوم دينى به‏منطقه‏ى ايشان مى‏آمدند و بهشتى من‏حيث مهم‏ترين مرجع حل و عقدمسايل دينى و مردمى در آمد.

 اوضاع به‏همين منوال ادامه داشت كه كودتاى 7 ثور سال 1357 به‏وقوع پيوست. مردم در همه‏جا (به‏ويژه هزاره‏جات) عليه كودتاچيان قيام كردند و آيت اللّه بهشتى چه در شروع انقلاب مردمى و چه در استمرار و رهبرى آن نقش اول داشت. از جمله فعاليت‏هاى آيت اللّه بهشتى بعد از آزادشدن مناطق هزاره‏جات از چنگ حكومت خلقى‏ها، تشكيل نهادى موسوم به«شوراى انقلابى اتفاق اسلامى افغانستان» بود. او دعوت نامه‏هاى توسط هيأتى به‏تمام مناطق شيعه‏نشين فرستاد و خواستار تشكيل حكومت اسلامى و ايجاد يك مركزيت و فرمان‏دهى واحد گرديد .

 مردم ، علماء و بزرگان هزاره‏جات دعوت معظم‏له را اجابت نموده و نخبگان ، بزرگان و متنفذان از سراسر هزاره‏جات به«ورس» آمدند. در مورخه‏ى 1358/ 6 / 11 هجری شمسی عموماً در مركز «ورس» اجتماع نمود و در تاريخ 1358 / 6 / 13 جلسه‏ى عظيمى متشكل از آيات: بهشتى از ورس ، مظفرى از بهسود ، ناصرى از ناهور و حجج اسلام شيخ على علامه از ورس، شيخ ابراهيم خليلى از پنجاب، شيخ عبدالحكيم صمدى از جاغورى، شيخ نادر على مهدوى از شهرستان، شيخ محمد حسين صادقى از نيلى، سيّد اسداللّه احسانى از يكاولنگ و ديگر علماء و سر شناسان از لعل و سرجنگل و ديگر مناطق هزاره‏جات مدت سه روز ادامه داشت.

  در تاريخ  1358/ 6 / 15 نتيجه‏ى جلسات سه روزه اين شد:

 نام:  «شوراى انقلابى اتفاق اسلامى افغانستان»

 مقر: مركز «ورس» كه ملقب شد به«مركز وحدت»

 رئيس شورى: از ميان سه كانديد شامل حضرات آيات: صمدى ، بهشتى و ناصرى ناهورى؛ آقاى سيّد على بهشتى .

 چارت تشكيلاتى شورى به‏ترتيب ذيل تعيين گرديد :

 1 –  كميسيون «جهاد» .

 2 –  كميسيون «فرهنگى و تبليغات» .

 3 –  كميسيون «مالى»  .

 4 –  كميسيون «قضاء»  .

 5 –  كميسيون «ارتباطات دارالانشاء»  .

 سراسر هزاره‏جات به15 حوزه‏ى ادارى به‏ترتيب ذيل تقسيم گرديد:

 1 –  حوزه اسلامى «ورس»

 2 –  حوزه اسلامى «شهرستان»

 3 –  حوزه اسلامى «خدير»

 4 –  حوزه اسلامى «اشترلى»

 5 –  حوزه اسلامى «تكاب بهسود»

 6 –  حوزه اسلامى «سياه‏سنگ بهسود»

 7 –  حوزه اسلامى «لعل و سرجگل»

 8 –  حوزه اسلامى «جاغورى»

 9 –  حوزه اسلامى «پنجاب»

 10 –  حوزه اسلامى «يكاولنگ»

 11 –  حوزه اسلامى «مالستان»

 12 –  حوزه اسلامى «ناهور»

 13 –  حوزه اسلامى «پسابند»

 14 –  حوزه اسلامى «بلخاب»

 15 –  حوزه اسلامى «دره صوف»

 در پايان اجلاس قطعنامه‏ى در 17 ماده تنظيم شد، كه بيانگر اهداف و وظايف شورى ، وفادارى نسبت به‏آن ، دعوت از عموم مردم جهت پيوستن به‏شورى و تبعيت از دستورات و فرامين آن بود .

 اساسنامه‏ى شورى:

 در اوايل برج 1359 / 9 شورى تصميم گرفت اساسنامه‏ى براى خود تنظيم نموده و وظايف خويش را دقيق‏تر تعريف نمايد ، به‏همين منظور از علماى مناطق ، سران اقوام ، مسئولين حوزات ، روشن‏فكران ، متنفذين و اهالى فكر و قلم دعوت به‏عمل آمد. گروهى از آن‏ها در مقر شورى حضور پيدا كردند و كار تدوين اساسنامه‏ى شورى و تعيين چارت تشكيلات ولايتى شورى را روى دست گرفتند. پس ازيك هفته بحث و جدال ، در نهايت ، اساسنامه‏ى شورى در چند بخش تصويب گرديد .

  در همين جلسات قلمرو نفوذ شورى به‏شش ولايت به‏ترتيب ذيل تقسيم شد:

 1 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «ورس» – والى: سيّد محمد حسين علوى .

 2 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «بهسود – ميدان» – والى: شيخ محمد اكبرى.

 3 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «بلخاب» – والى: شيخ ابراهيم خليلى .

 4 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «جاغورى» – والى: سيّدمحمد امين عارف .

 5 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «ناهور» – والى: سيّد عزيزاللّه معتمدى.

 6 –  ولايت انقلابى اتفاق اسلامى «دايكندى» – والى: شيخ محمد حسين دانش .

 حاصل مطلب آن‏كه: از تاريخ 1358/ 6 / 15 تا اواخر سال 1359 شوراى اتفاق بر سراسر قلمرو هزاره‏جات حكومت مشروع محسوب مى‏شد و داراى اقتدار كامل و پرسش‏ناپذير بود، چه در امور جهادى، چه ارتباطات داخلى و خارجى از موفقيت كامل برخوردار بود. مركز ورس واقعاً مركز وحدت شده بود. نماينده‏هاى ملت در شورى فعالانه كار مى‏كردند و شورى من‏حيث يك دولت مسئول و مشروع به‏امر خدمت رسانى به‏مردم مصروف بود. هيأت‏هاى شورى هم هرطرف، اعم از داخل و خارج اعزام مى‏شدند و به‏طور رسمى مورد استقبال قرار مى‏گرفتند؛  متقابلاً از هرطرف هيأت‏هاى به‏مركز شورى مى‏آمدند و استقبال مى‏شدند ، نامه‏ها و مكاتبات شورى در هرجا مى‏چليد و ديگر طرف‏ها هم با شورى من‏حيث تنها نهاد مسئول در هزاره‏جات مكاتبات داشتند. شوراى اتفاق به‏هرطرف شامل مناطق محل سكونت برادران اهل سنت مانند ايماق، كجران، سمت شمال ، نواحى باميان و پلخمرى هيأت مى‏فرستاد و حوزه‏هاى جديد را به‏خود ملحق مى‏نمود.

 هيأت‏ها و دعوت نامه‏هاى از داخل و خارج كشور براى رهبرى شورى واصل مى‏شد كه من جمله هيأتى از واحد نهضت‏هاى وابسته به‏سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در ايران، متشكل از سه نفر تحت سرپرستى شخصى به‏نام هادى از طرف سيّد مهدى هاشمى بود كه با در دست داشتن دعوت نامه‏ى رسمى با امضاى سيّد مهدى هاشمى خدمت آقاى بهشتى رسيدند و از ايشان براى ديدار از ايران دعوت شده بود؛  امّا، آقاى بهشتى با اظهار اين‏كه در صورت عدم حضور من جبهه‏ها دچار شكست و اضمحلال مى‏شود، دعوت سيّد مهدى هاشمى را نپذيرفتند.(14)

سال  1360 سراسر هزاره‏جات در اختيار شوراى اتفاق بود. آن شورى كميسيون‏هاى منظمى جهت اداره‏ى امور تشكيل داده بود. مى‏توان گفت هر كميسيون حكم يك وزارت را داشت كه مركزيت همگى آن‏ها در محلى به‏نام «شهرنو – ورس» قرار داشت. شعبه‏هاى هريك در مراكز ولسوالى‏ها داير بود. در حكومت شوراى اتفاق به‏رياست آقاى بهشتى ، هرولسوالى يك «حوزه» محسوب مى‏شد ، سرور حوزه در حكم ولسوال ، براجراى امور اشراف داشت. هكذا شوراى اتفاق نمايندگى‏هاى فعال در كشورهاى ايران و پاكستان داير كرده بود.(15)

حجت الاسلام والمسلمین شیخ نادرعلی مهدوی از همرزمان سابق آیت الله بهشتی(ره) در رابطه با نقش ایشان در همگرایی ملی این گونه اظهار نمودند:

آشنایی من با آیت الله بهشتی(ره)  از حوزه علمیه نجف اشرف اشرف آغازشد، ایشان علاوه برتقوا و تهذیب نفس فضل و دانش خوبی داشت، او در حوزات علمیه افغانستان و نجف سطوح عالی را خوب تدریس می نمود و از مدرسین ورزیده بود.

زمانیکه جهاد آغاز شد، من از سوی شورای انقلابی اتفاق اسلامی ریاست انجمن انقلابی ولسوالی های گیزاب و شهرستان را عهده دارگرشدم، در آغاز جهاد مردم هزاره جات در منطقه ورس از آیت الله بهشتی(ره) همانند یک قهرمان استقبال نمودند و با تاکتیک خاص در مقرحکومت از وی پذیرایی نمودند و او بعنوان رئیس شورای انقلابی اتفاق اسلامی به انتخاب مردم این تشکیلات را رهبری می نمود، متأسفانه بعدها حسادت  بعضی بزرگان احزاب و گروهها گل کرد و آنها شروع به تخریب ایشان نمودند.

آیت الله بهشتی(ره) در مسائل سیاسی به جنبه های معنوی و ملی اهمیت می داد و در این مسیرراست و صادق بود ونمی خواست مثل دیگران راههای پرخم و پیچ سیاسی را دنبال کند، اگر مخربین، شورای اتفاق  را تخریب نمی کردند، امروز ما وضعیت دیگر و پشتیبانی ملی داشتیم.

شورای اتفاق در آن زمان آنچنان از اقتدار ملی برخور دار بود که  هیئت های حزب اسلامی حکمتیار، جبهه نجات ملی مجددی و برخی گروههای دیگر مقیم پیشاور تلاش داشتند که با آیت الله بهشتی(ره) وارد  مذاکره شوند، اما خارجی ها این وضعیت را تحمل نکردند و موانع ایجاد نمودند و حتی در ایران نیز ایشان به جرم اینکه شاگرد و طرفدار مرحوم حضرت آیت الله العظمی خویی(ره) بود، توسط برخی اشخاص از جمله مهدی هاشمی  مورد بی مهری قرار گرفت، طرح هرگونه اختلافات  از سوی جریانات مختلف، مخصوصا خارجی ها به بهانه های متعدد باعث تضعیف این حرکت ملی به رهبری آیت الله بهشتی(ره) انجامید.(16)

آیت الله بهشتی(ره) و راهکارهای حفظ وحدت

 

 نكته‏ى قابل تأمل اين‏كه  در ميكانيسم تشكيل  حكومت  شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان  جلوه‏ هاى از اصول و پرانسيب اوليه‏ى  دموكراسى، شامل انتخابات آزاد، وجود مستقل  قواى  سه‏ گانه ، تعادل ادارى فراگير، پرهيز از هرنوع  تبعيض نا روا، تامين امنيت  عمومى و اهتمام نسبت به‏معيشت  همگانى مورد توجه و عمل قرار گرفت، جاى بسى تعجب است كه  ساكنان و رهبران مذهبى  و قومى آن بخش از دره‏ها و كوه‏هاى  پسيف  و  عقب‏مانده‏ى  كشور ، كه ساليان متمادى تحت ظلم و اجحاف  قرار داشتند، چگونه يك شبه به‏مبانى و تعاليم دموكراسى رسيده  و  سيستمى  مبتنى بر قواعد ابتدايى آن تشكيل دادند؟

آیت الله محسنی رهبر حزب حرکت اسلامی افغانستان، در پیامی به مناسبت ارتحال آیت الله بهشتی(ره) می نویسند: «قیام مردانه ایشان در دفاع از دین مقدس اسلام و حمایت از مسلمین از هجوم کمونیست های داخلی و خارجی هیچگاه فراموش نسلهای آینده و ما نخواهد شد.»(17) و همچنین حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدهادی«هادی» یکی دیگر از موسسین و رئیس شورای عالی جهاد حرکت اسلامی چنین می نگارد: «آیت الله بهشتی، یکی از شخصیت های پرنفوذ جامعه تشیع بود که قبل از انقلاب اسلامی حوزه علمیه داشت و دروس عالی فقه و اصول را تدریس می نمود در آغاز انقلاب، فرمان جهاد را صادر و خود پیشاپیش، ملت مجاهد هزاره جات علمدار سترگ قیام بود که با آزادی اکثریت ولسوالی های هزاره جات و مجمع نمایندگان تشیع، او را بعنوان رئیس شورا انتخاب نمودند. حضرت آیت الله بهشتی(ره) با اراده قوی و پشتیبانی بی دریغ مردم شورای انقلابی اتفاق اسلامی را در متن هزاره جات تأسیس و بخشهای اداری آن را فعال و عملا به عنوان یک دولت فعال ساخته و رهبری جهاد را عهده دار و تا پایان عمربابرکت خویش در خدمت مردم و درمتن جامعه زندگی را ادامه داده و سرانجام درکنار ملت مظلوم هزاره جات داعی حق را لبیک گفت….»(18)

همچنین دیگر از راهکارهای حفظ وحدت را استاد عزیزالله شفق از رهبران سازمان نصر که در اکثر تحولات مناطق مرکزی حضور فعال داشته، او در سخنرانی اش بمناسبت تجلیل از مقام علمی و خدماتی حضرت آیت الله بهشتی(ره) می گوید: «با تشکیل شورای اتفاق اسلامی افغانستان که آیت الله بهشتی در رأس و در محور آن قرار داشت، مترقی ترین و پیشروترین گام برای اولین بار در افغانستان پس از آغاز جهاد برداشته شد، در جهت تأمین مناطق آزادشده، حفظ جان مردم، تنظیم امورمردم، تأمین امنیت مردم و حفظ حقوق مردم و تامین جبهات جهادی و بسیج نیروهای جهادی و… به همین دلیل هرکسی که می دانست و می فهمید این مسئله را مشوق و پشتیبانی گردیدند.»(19)

«بهشتی کاری بزرگ کرده بود، اما یک تعداد نگذاشتند این کار بزرگ به آن نتیجه لازم برسد که اگر شورای و بهشتی و کار بهشتی آن روز تحقیر و تدلیس نمی شد و او را در جنگ باکسانی که شوری را شورای خود و بهشتی را رئیس همه قبول کرده بودند و درجنگ با نیروهای تحت فرما خودش نمی بردند، امروز نه وضع هزاره جات و نه وضع شیعه و نه وضع افغانستان این نبود.

در نظر ما هیچگاهی ارزش نقش بهشتی با خرابکاریهای که پیرامون آن صورت می گرفت پائین نمی آید، زیرا او کارش را کرده بود و مسئول کارخرابکاران و کسانیکه هزارستان را به آتش جنگ کشاندند و مسئول عمل آنها بهشتی نیست و نخواهد بود.

او برای یک لحظه حاضر نشد پشت به مردمش کند و رو به خانه دیگران بیاورد، در ورس تنها ماند و در خانه اش تنها نشست، اما بدنبال دیگران نرفت وهیچگاه حزب وحدت هم نقش برجسته او را فراموش نخواهد کرد و نادیده نخواهد گرفت او یکی از پیشتازان و پیشگامان و فدائیان وحدت جامعه تشیع و وحدت اسلامی مردم افغانستان بود.»(20)

حجت الاسلام والمسلمين استاد محمد اكبري، از پیشگامان جهاد، والی بهسود –میدان- شورای انقلابی اتفاق اسلامی، شاگرد و همرزم مرحوم حضرت آیت الله بهشتی(ره) و هم اکنون رهبر حزب وحدت ملي و نماینده مردم بامیان در پارلمان به برخی از ویژگی های مرحوم آیت الله بهشتی(ره) اینگونه اظهار نمودند:

اولین ویژگی آیت الله بهشتی(ره) تعبد، پارسایی، زهد و تقوای او بود که این عالم بزرگوار با سابقه نیک و خدماتش در جامعه از محبوبیت فراوان برخور دار بود.

دومین ویژگی آیت الله بهشتی(ره) فضل و مقام علمی اوست؛ من از سال 1342 تا 1344 شاگرد ایشان بودم و پس از بازگشت وی از نجف اشرف از سال 1354 در مدارس ورس مجددا از محضر ایشان استفاده بردم، تردیدی نیست که از میان علمای طراز اول ولسوالی های همجوار ورس که در نجف اشرف آموخته بودند، مرحوم آیت الله بهشتی(ره) در مقام بالاتر از همه در فضل و دانش قرار داشت، ادبیات  و سطوح عالی فقه و اصول را مدرس چیره دست و برجسته و مجتهد متجزی بود ودیگران به آن پایه نمی رسیدند.

سومین ویژگی آیت الله بهشتی(ره) وحدت خواهی و همگرایی  ملی او بود، پس از بقدرت رسیدن کمونیست ها، وقتی که جهاد در هزاره جات آغاز شد، مردم به فرماندهی حجت الاسلام والمسلمین شهید شیخ صادقی نیلی(ره)  ولسوالی های خدیر،  شهرستان و لعل و سرجنگل را آزاد نمود و آیت الله سیدحسین علوی بعنوان ولسوال ورس معرفی گردید و آیت الله بهشتی(ره)  در مرکز ورس بعنوان عالم برجسته و محور ماند. در آن زمان مناطق مرکزی به جزولسوالی لولنج آزاد گردیده بود، متنفذین هزاره جات جمع شدند و به اتفاق آراء آیت الله بهشتی(ره) را در راس قرار دادند.

اما عناصر مشکوک که در حکومت کمونیستی رابطه داشت و آنها به این نتیجه رسیده بودند  اگر بعضی گروهها در مقابل هم قرار نگیرند جای پای برای آنها باز نخواهد شد و اختلافات را دامن زدند و علاوه به برخی اعضای احزاب شیعی، جبهه ملی  پدروطن قصد شان این بود که علماء به جان هم بیافتند ودر اختلافات و جنگ ها دست داشتند. پس از سالها اختلافات داخلی وقتی که بنا شد احزاب شیعی با هم یکی شوند، در رابطه با وحدت آنها آیت الله بهشتی(ره) صادقانه عمل نمود و ما با جناب حاج آقای مرتضوی به نمایندگی از شورای اتفاق در باد آسیاب مرکزبهسود، منزل حاجی عبدل محمدی پیمان صلح را امضاء نمودیم، من در راقولک رفتم و آیت الله بهشتی(ره) را ملاقات نمودم، جناب آقای فصیحی که سالها همراه ایشان همکار بودند، او را تا ورس همراهی نمودندو جنگ های خانمانسوز داخلی خاموش شد و آیت الله بهشتی(ره) در سال 1370 به  مرکز بامیان آمد و مخلصانه وحدت را پذیرفت.(21)

حجت الاسلام والمسلمین سید عیسی جوادی غزنوی، یکی از موسسین و عضو برجسته سازمان نصر منحله و حرکت اسلامی سابق می گوید: «آیت الله بهشتی در سخت ترین شرایط مملکت وسیله حفظ دین خدا شد، او به عنوان عالم دینی از همان روزهای اول کودتای مارکسیستی در افغانستان به عنوان شخصیت برجسته، دینی و علمی عرض اندام کرد و کل امت اسلامی بخصوص امت تشیع درگرد محورایشان جمع شدند و به زود ترین فرصت با نفوذی که داشتند، یک تشکیلات قوی-درحقیقت یک دولت موقت اسلامی- در هزاره جات برقرار ساختند. حکومت آیت الله بهشتی دولت قلوب و معنویت بود و با نفوذی که وی در دلهای مومنین جا داشت وحکومت تشکیل داد و در یک کلام عصر طلایی و پرافتخار تشیع در دوران حکومت آیت الله بهشتی بود.»(22)

آیت الله بهشتی(ره) و روابط با همسایگان

 اوضاع چنان پيش رفت كه واحد نهضت‏ها به‏مقابله‏ى مستقيم با شوراى اتفاق برخاست. سيد مهدى هاشمى در اين روند آن‏قدر پا جلو گذاشت كه در سال  1361 خورشیدی كتابى  تحت عنوان «شوراى اتفاق در دادگاه تاريخ» نوشته و منتشر نمود ! جناب سيد غلام حسين موسوى طى گفتگوى خصوصى با اين‏جانب ، جريان تدوين آن كتاب را چنين شرح داد:

 «واحد نهضت‏ها و سيد مهدى هاشمى در ابتدا ، نه تنها نظر بدى نسبت به‏شورى و سيد على بهشتى نداشت؛  كه حتى به‏آن كمك هم مى‏كرد؛  امّا، گروهاى نوپاى مقيم ايران هرروز نزد سيد مهدى هاشمى آمده و اصرار مى‏داشتند كه شوراى اتفاق تحت اشراف خوانين محلى است و عليه جريان انقلاب و خط ولايت فقيه حركت مى‏كند.»

 «سيد مهدى هاشمى از هريك از آن‏ها خواست تا گزارش‏ها و مستندات خود عليه شورى و سيد على بهشتى را به‏صورت مكتوب ارايه كنند.»

 «طولى نكشيد كه هريك از رهبران گروها يك بغل كاغذ عليه جريان شورى سياه نموده و براى سيد مهدى هاشمى آوردند. مطالب بسيار زياد بود. كتاب «شوراى اتفاق در دادگاه تاريخ» چكيده‏ى از مجموع آن همه گزارش بود.» (23)

حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای مرتضوی(15) طی مصاحبه ای اختصاصی با نگارنده آیت الله بهشتی(ره) را شخصیت علمی، وزین و با وقارخواند و پیرامون مقام علمی و نقش اساسی او در جهاد اسلامی افغانستان گفت: حدود سال 1347 آیت الله بهشتی(ره) از منطقه ورس به کابل آمده بود، جمعی از طلاب کابل همراه حضرت آیت الله العظمی واعظ شهید(ره) به دیدن مرحوم آیت الله بهشتی(ره) رفتیم، من برای اولین بار بود که تعریف آیت الله بهشتی(ره) را از زبان آیت الله واعظ شهید(ره) شنیدم و ایشان با احترام و عنوان آیت الله از وی نام می برد ومی فرمود که آیت الله بهشتی(ره) علم را از ادبیات گرفته تا تتمه فقه و اصول در هزاره جات آورده است. زمانیکه که من به حوزه علمیه نجف اشرف رفتم، در آنجا نیز از فضل و دانش بهشتی(ره) صحبت می شد.

اما در مورد نقش همگرایی ملی آیت الله بهشتی(ره) باید گفت؛ جهاد در کل مناطق مرکزی از دایکندی تا بلخاب، تحت سیطره ای شورای انقلابی اتفاق اسلامی به رهبری ایشان آغاز و تا سال 1360 مجاهدین از مرکز ورس هدایت می گرفتند. عده ای از نمایندگان گروههای مقیم پیشاور با آیت الله بهشتی(ره) و یا آقای اکبری جاغوری نماینده او در پاکستان دیدار نمودند و در آن زمان شورا یک تشکیلات مردمی بود و انعکاس خوبی در جامعه  داشت و این حرکت مردمی باعث حسادت بعضی ها علیه آیت الله بهشتی(ره) گردید که بعدها دست های مرموز پنهان و عریان خارجی ها وبرخی ارگانهای مربوط کشورهای همسایه  در تضعیف آیت الله بهشتی(ره) کارکرد. ناگفته نماند که تا سال 1360 حجت الاسلام شهید محمد منتظری واحد نهضت های آزادی بخش را رهبری می کرد، او بنای شکستن شورای اتفاق اسلامی را نداشت و اما بعد از وی رهبری واحد جنبش های آزادی بخش در اختیار مهدی هاشمی قرار گرفت و حلقه هاشمی با آیت الله العظمی خویی(ره) و طرفداران او مخالف بود، از سوی دیگر مهدی هاشمی آیت الله بهشتی(ره) را به ایران دعوت نموده و می خواست او را به آیت الله منتظری وصل کند، اما آیت الله بهشتی(ره) به هر دلیل و مصلحتی دعوت او را نپذیرفت، پس از آن افراد بعض گروههای مقیم ایران، اتهاماتی از قبیل  اینکه وی نظام اسلامی ایران را قبول ندارد، خودش را در عرض امام خمینی(ره) و آیت الله منتظری(ره) می داند، با غربی ها ارتباط دارد و…. را  به او وارد نمودند و حرمت آیت الله بهشتی(ره) را شکستند و گروههای مخالف با این اتهامات توانستند به دیگر ارگانها که تحت تأثیر تبلیغات مهدی هاشمی علیه آیت الله بهشتی(ره) قرار داشتند، آنها را نیز بعنوان مخالف قرار دهند.

در اواخر سال 1362 نامه ای جهت همکاری با شورای اتفاق به امضاء آیت الله بهشتی(ره) و جنرال سیدحسن توسط نمایندگان شان به ما فرستاده شده بود وما نیز اعلام همکاری نمودیم، پیوستن ما به شورای انقلابی اتفاق اسلامی در شرایطی بود که انتقاد علیه دخالت واحد نهضت های آزادی بخش و شخص مهدی هاشمی شدید تر گردیده بود، بعد از آن تاریخ برخورد نهادهای مربوط افغانستان با ما خیلی جدی مطرح بود. سال 1363 نیروهای برخی احزاب آیت الله بهشتی(ره) را از ورس بیرون نمودند و حجت الاسلام شهید سیدشهاب الدین حسینی(ره) را در ولایت غور به شهادت رسیده بود، من در مراسم فاتحه او  سخنرانی نمودم و علیه مهدی هاشمی موضع گرفتم، پس از آن حلقه مربوط هاشمی به دستور آیت الله صانعی دادستان کل آن وقت اقدام به دستگیری و زندانی من و برادرم جناب آقای عمران نمودند که پس از بازجویی حدود پانزده روز ما آزاد شدیم و مدتها ممنوع المنبربودیم.

سال 1367 تغییراتی بوجود آمد، آیت الله منتظری، مهدی هاشمی و.. از صحنه کنار رفتند، رابطه بعضی ارگانهای زیربط ا با شورای اتفاق بهتر شد و من نیز اجازه خروج از ایران را یافتم  و در سال 1368 بمناسبت ارتحال امام خمینی(ره) در قونسولگری ایران در پیشاور سخنرانی نمودم و پس از آن به داخل افغانستان رفتم، با همه موانع و مشکلاتی که برای شورای ایجاد شده بود، دوباره مرحوم آیت الله بهشتی(ره) در زمینه همبستگی و وحدت احزاب شیعی دلسوزانه و مخلصانه توجه جدی نمود. (24)

نتیجه

با توجه به آنچه که در این تحقیق نوشته شده است می‌توان نتایج زیر را حاصل کرد:

1) فقها در دوران غیبت امام عصر(عج) به عنوان ملجأ شیعیان به همه‌ی مسائل آنان توجه نموده و همواره در صدد حلّ مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… جامعه اسلامی بودند.

2) با شروع دوران غیبت کبری این مسئولیت مهم بر عهده‌ی فقها بزرگ که علمای برگزیده و برجسته بودند نهاده شد و آنان بر حسب موقیت و شرایط حاکم تمام زندگی خود را ضرف حفظ و ابقای تشیع سپری می‌نمودند.

3) از مهمترین ره‌آوردهای تلاش آیت الله حکیم(ره)، توسعه سازمان وکالت و افزایش تعداد طلبه‌های دینی در سراسر عالم اسلامی، مخصوصا کشورافغانستان بوده است.

4) واکنش آیت الله حکیم(ره) در رابطه با جنایات اسرائیل غاصب و تأثیر آن درجهان اسلام و نقش علمای افغانستان در حمایت از مردم و مجاهدین فلسطین در برابر جنایات یهود و اسرائیل.

5) آیت الله بهشتی(ره) از اکابر علمای اثنی عشر درتاریخ معاصر افغانستان و معمار اولین حکومت موقت اسلامی و همگرایی ملی در مناطق مرکزی.

6) دیدگاه بزرگان، محققین و نویسندگان داخلی و خارجی پیرامون مقام علمی، جهاد و مبارزه و رهبری دلسوزانه آیت الله بهشتی(ره) .

7) آیت الله بهشتی(ره) راهکارهای علمی حفظ وحدت در جامعه تشیع.

8) آیت الله بهشتی(ره) در و روابطه با همسایگان….

پی نوشت ها:

1. حسینیان مقدم و جمعی از نویسندگان، تاریخ تشیع، قم، سمت، ص322-318.

2. فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 394.

3. الأسدی، محمد الشیخ هادی، الامام الحکیم، مؤسسة آفاق، 1428ق، ج1، ص42-79.

4. الأسدی، همان، ص125-131.

5. تبرائیان، صفاء الدین، احیاگر حوزه نجف (زندگی و زمانه آیت الله حکیم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387ش، ص339-348 .

6. تبرائیان، همان، ص273، به نقل از فرمایشات شهید سید محمدباقر حکیم.

7. نگاهی به روزجهانی قدس، سیدجعفرعادلی«حسینی»، ص 19 .

8. حضرت آیت الله سیدعلی بهشتى(ره)  در سال 1334 خورشیدی  وارد حوزه‏ى  علميه‏ى  نجف شد وپس از تكميل سطوح عالى فقه و اصول و ودركنار آن از مباحث تفسير، حكمت وهيأت غافل نشده و مرحوم بهشتى(ره) همان گونه كه  در حوزه‏هاى داخل افغانستان به تدريس ادبيات وسطوح عالی اشتغال داشت، پس از ورود به حوزه‏ى  علميه نجف نيز در پاسخ به تقاضاى برخى از فضلا، تدريس رسائل (فرائدالاصول) را آغاز كرد. آقايان شيخ زكى ورسى، استادخليل پنجابى وآيت الله‏تقدسى تركمنى كه هريك از مدرسان وفضلاى مطرح کشور هستند، از شاگردان آیت الله بهشتى(ره) بودند.

9. افغانستان، اسلام ونوگرايى سياسى ، ص 48 اوليوروا .

10. کوثرالنبی(پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) ص 337 .

11.  پیشگفتار کتاب «معمار وحدت» سیدعبدالوهاب رحمانی.

12. ناگفته‏هاى جنبش روشنفكرى افغانستان، ص197، سيّدمحمدرضاعلوى .

13. افغانستان در پنج قرن اخير ، ج 2، ص 134 ميرمحمد صديق فرهنگ .

14. ناگفته های جنبش روشنفکری افغانستان، سید محمدرضا علوی، صص 198-195 .

15. همان .

16. حجت الاسلام والمسلمین شیخ نادرعلی مهدوی وزیر مشاور رئیس جمهور در امور دینی و قومی و از چهره‌های مؤثر و مطرح، خطیب توانا، دانشمند ومجاهد فداکار و مخلص کشور می‌باشد.

همزمان با اشغال افغانستان توسط روسها، استاد مهدوی به خارج از کشور جهت رساندن صدای انقلاب و جهاد و ملت مسلمان مأموریت می‌یابد. او عضو مؤثر و کلیدی شورای انقلابی و اتفاق اسلامی افغانستان به رهبری مرحوم آیت الله بهشتی(ره) در مبارزات سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورش سهم فعال داشت..

17. معمار وحدت، سیدعبدالوهاب رحمانی، ص 39 .

18. همان، ص 44 .

19. همان، ص 84 .

21. همان،  ص 85 .

22. مصاحبه اختصاصی با استاد اکبری.

23. همان،  ص 85 .

24. ناگفته‏هاى جنبش روشنفكرى افغانستان، ص220، سيّدمحمدرضاعلوى.

23. حجت الاسلام والمسلمین سيّد رحمت اللّه مرتضوى، سال 1346 خورشیدی در مدرسه محمدیه شهید آیت الله العظمی واعظ(ره) تحصیلات حوزوی را آغاز و  اواخرسال 1349 خورشیدی رهسپار حوزه علميه نجف و در سال 1353 وارد حوزه علميه ى قم گرديد و سال 1356 همزمان با ارتحال آیت الله سیدمصطفی خمینی(ره) فرزند ارشد امام خمینی(ره) با برگزاری جلسات  از سوی بزرگان حوزه علمیه قم موج اعتراضات و دستگیری تعداد از طلاب حوزه علمیه قم توسط حکومت ایران، جناب آقای مرتضوی نیز ازطرف ساواك بعد از 24 ساعت از کشور ایران اخراج گردید. او پس از كودتاى هفت ثور 1357 مجددا وارد حوزه علميه قم گردیده و با همكارى جمعى از علماء آيت اللّه محسنى را از سوريه به ايران دعوت نمودند و حزب حركت اسلامى را تأسيس و در سال 1364 به شوراى اتفاق به رهبرى آيت اللّه بهشتى(ره) پيوست و سال 1368 پس از انحلال گروههاى بزرگ و کوچک  شيعى و تأسيس حزب وحدت اسلامى افغانستان جناب آقاى مرتضوى اولين سخنگوى حزب وحدت  انتخاب گرديد، مرتضوى شخصيت سياسى و كار انديش مى‏باشد كه درجريان برپايى بسيارى از سمينارها و كنفرانس‏هاى كه در ارتباط بامسايل افغانستان در اروپا، آمريكا، كشورهاى غربى و شرقى برگزارمى شده، رياست اجلاس را به عهده داشته و هم اکنون علاوه برعضویت در شورای علمای شیعه مسئولیت نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) را دارد.

صاحب اثر : سید جعفرعادلی «حسینی» معاون  بنیاد فرهنگی، تبلیغی پیامبراعظم(ص)