نمایش نوار ابزار

پیامبراسلام(ص) رحمت فراگیر و الگوی جامعه ما

چهارشنبه ۵ دلو ۱۳۹۰

 به ادامه جلسات ده گانه بمناسبت تجلیل شهدای عاشورای امسال کابل، قبل از ظهر جمعه  26 صفر 1433 قمری برار با  30 جدی 1390 خورشیدی مراسم در حسینیه عمومی قلعه فتح الله حضرت آیت الله العظمی شهید شیخ محمدامین افشار(ره) با سخنرانی آیت الله شیخ محمد نقی افشار و حجت الاسلام سید جعفرعادلی«حسینی» برگزار گردید، در این قسمت سخنرانی جناب آقای عادلی حسینی حضور شما خوانندگان محترم تقدیم می گردد.

بسم الله الرحمن الرحيم، َلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانِسَةِ مَخْلُوقاتِهِ، وَ صَلَّ اللّهُ عَلى نُورِ الْأَنْوارِ وَ سِرِّ الْأَسْرار، عَقْلِ الْكُلْ وَ أَشْرَفِ الُّرسُل، حَبِيبِهِ وَ صَفِيِّهِ وَ خَاتَمُ السُّفَرائِهِ سَيِّدِ نَا وَنَبِيِّنَا وَ مَوْ لا نَا أَبِى الْقَاسِمِ مُحَمَّد صَلَّ اللّه عَلَيْهِ وَ الِيهِ الطَّيبين الطّاهرِينَ‏الْمَعْصُومينَ الْمُكرّمين . اما بعد قال الله تعالی فی کتابه: «لَقَدْ كَانَ لَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو الله وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ الله كَثِيرًا»(1)

رحلت جانسوز پيامبر رحمت ختم نبوت و اسوه حسنه براي عالميان، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) و سبط اكبرش امام حسن مجتبي(ع) و ثامن الحجج امام رضا(ع) تسليت  می گویم.

در این ایام عزاداران با حضور در مساجد و حسینیه ها و برگزاری مجالس عزا ، در سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) عزاداری و مداحان اهل بیت(ع) نیز با بیان فضیلت های پیامبراسلام(ص) و کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) و ثامن الائمه امام رضا(ع) مرثیه سرایی می کنند و خداوند این قدم ها را که در مراسم سوگواری شرکت می کنند در پل صراط ثابت قدم بدارد.

خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیئت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست. جامعه اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صد در صد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست ـ که نیست ـ لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم.

رفتار  پیامبر(ص)

رفتارپیامبر(ص) بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمین و بلکه نمونه عالی همه انسانهاست . پیامبر(ص) آن چنان ساده و بی پیرایه لباس می پوشید و بر روی زمین می نشست و در حلقه یاران قرار می گرفت که اگر ناشناسی وارد می شد، نمی دانست پیامبر(ص) کدام است. در عین سادگی، به نظافت لباس و بدن خیلی اهمیت می داد. همیشه با پیر و جوان مؤدب بود. همیشه در سلام کردن پیش دستی می کرد. یتیمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار می داد.  به عیادت بیماران و تشیع جنازه مسلمانان زیاد می رفت . مهمان نواز بود. دست مهر بر سر یتیمان می کشید.

از خوابیدن روی بستر نرم پرهیز داشت و می فرمود: «من در دنیا همچون سواری  هستم که ساعتی زیر سایه درختی استراحت کند و سپس کوچ کند» در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمی داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزدیکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قریش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر(ص) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند از زر و زیور دنیا دوری می کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بین مردم تقسیم می کرد و با آن که فرمانروا و پیامبر خدا بود، هرگز سهمی بیشتر از دیگران برای خود برنمی داشت .

ویژگى هاى فردى پیامبر(ص) (تاریخ تولد و مکان ولادت)

حضرت محمد(ص) در هفدهم و به روایتى، دوازدهم ربیع الاول عام الفیل (570 سال پس از میلاد مسیح) از آمنه بنت وهب، در شهر مکه، در خانه شخصى عبدالله (واقع در شعب ابوطالب و معروف به دار ابویوسف) متولد شد.

کانون رحمت

خداوند متعالی، رسول گرامی اسلام را رحمتی فراگیر معرفی کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است: «تو را نفرستادیم جز آنکه می خواستیم رحمتی به مردم جهان ارزانی داریم». رسول خدا مظهر رحمت و محبت الهی بود و خود می فرمود: «من به عنوان رحمتی فراگیر برانگیخته شده ام». سیره رفتاری آن حضرت نیز بر پایه همین محبت بنا شده بود و ایشان با مردم به مهربانی و دل سوزی رفتار می کرد. خداوند در قرآن کریم، به بهترین شیوه، سیره رفتاری آن حضرت را توصیف کرده و فرموده است: «به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند». نیز فرمود: «هر آینه پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و در مورد مؤمنان رئوف و مهربان است». پیامبری که روز فتح مکه را که بر جان و مال کافران تسلط کامل داشت، روز رحمت نامید و فرمود: «امروز، روز رحمت و مهربانی است».

اخلاق پیامبر

حضرت رسول صلی الله علیه و آله با مردم با خوشرویی برخورد می کرد و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. در سلام کردن بر همگان پیشی می جست. به روش متکبّران راه نمی رفت. در معاشرت با دیگران بسیار مهربان و جذاب بود و با هر شخصی چنان رفتار می کرد که می پنداشت گرامی ترین خلق نزد اوست. اگر با شخصی دست می داد، دستش را نمی کشید تا آن مرد دستش را بکشد. هنگام سخن گفتن ترشرو نبود و کلمات خشن و ناهنجار به کار نمی برد. پیامبر هرگاه فردی از یارانش را غمگین می یافت، او را با مِزاح و شوخی خرسند می ساخت و می فرمود: «خداوند کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد، دشمن می دارد». همچنین از ایشان روایت است که: «محبوب ترین و نزدیک ترین شما به من در روز قیامت خوش اخلاق ترینتان است».

مهربانی با مردم

حضرت رسول(ص) به بندگان خدا، مهربان بود و می فرمود: «خدای متعالی مهربان است و مهربانی را دوست دارد». سیره نویسان پیامبر را این گونه توصیف کرده اند که: «پیامبر قلبی رقیق داشت و به همه مسلمانان مهر می ورزید». از حضرت علی(ع) در وصف پیامبر نقل است که: «پیامبر(ص) نرم خوترینِ مردمان بود». در این باره انس بن مالک می گوید: من در حضور پیامبر بودم که ناگاه مردی اعرابی آمد و عبای آن حضرت را که حاشیه ای ضخیم داشت محکم کشید، به نحوی که گردن آن حضرت خراشید. سپس گستاخانه گفت: از مال خدا که در نزد توست به من دِه. پیامبر اندکی سکوت کرد و گفت: مال، مالِ خداست و من بنده خدا هستم. آن گاه فرمود: ای اعرابی این آسیبی را که به من رساندی به تو برسانم؟ اعرابی گفت: نه. پیامبر فرمود: چرا؟ اعرابی گفت: زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمی دهی. پیامبر از سخن او خندید و او را مالی چند بخشید.

صحنه رفتار با مردم

صحنه دوم از زندگی پیامبر، رفتار آن حضرت با مردم بود. هرگز خُلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خودِ مردم و متن مردم زندگی کرد؛ با آنها نشست و برخاست کرد؛ با غلامان و طبقات پایین جامعه، دوستی و رفاقت کرد؛ با آنها غذا می خورد؛ با آنها می نشست؛ با آنها محبت و مدارا می کرد؛ قدرت، او را عوض نکرد؛ ثروت ملی، او را تغییر نداد؛ رفتار او در دوران سختی و در دورانی که سختی برطرف شده بود، فرقی نکرد؛ در همه حال با مردم و از مردم بود؛ رفقِ به مردم می کرد و برای مردم عدالت می خواست.

در جنگ خندق، وقتی که مسلمین در مدینه از همه طرف تقریبا محاصره بودند و غذا به مدینه نمی آمد و آذوقه مردم تمام شده بود، به طوری که گاهی دو روز، سه روز کسی غذا گیرش نمی آمد که بخورد، در همان حال پیامبر اکرم(ص) خودش در خندق کندن در برابر دشمن، با مردم مشارکت می کرد و مانند مردم گرسنگی می کشید.

در روایت دارد، فاطمه زهرا(س) که برای حسن و حسین ـ که کودکان خردسالی بودند ـ مقداری آرد دست و پا کرده بود و نان مختصری پخته بود، دلش نیامد که پدر خود را گرسنه بگذارد. تکه ای از آن نانی که برای بچه ها پخته بود، برای پدرش برد. پیامبر فرمود: دخترم! از کجا آورده ای؟ گفت: مال بچه هاست. پیامبر لقمه ای در دهان شان گذاشتند و خوردند. طبق روایت ـ که گمان می کنم سند روایت هم سند معتبری است ـ پیامبر فرمود: من سه روز است که هیچ چیز نخورده ام! بنابراین، او مثل خودِ مردم و در کنار مردم بود و با آنها رفق و مدارا می کرد؛ چه در این حالت، و چه در دورانی که سختی ها برطرف شده بود، مکه فتح شده بود، دشمنان منکوب شده بودند و همه سر جای خود نشسته بودند.

بعد از فتح طائف، غنایم زیادی به دست پیامبر رسید و او آنها را بین مسلمین تقسیم می کرد. عده ای از مسلمانان ایمان های راسخ داشتند، که آنها کنار بودند؛ عده ای هم از این تازه مسلمانان و قبایل اطراف مکه و طائف بودند، که بر سر پیامبر ریختند و غنیمت خواستند؛ پیامبر را اذیت کردند، محاصره کردند؛ پیامبر می داد، می گرفتند؛ اما باز می خواستند! کار به جایی رسید که عبای روی دوش پیامبر هم به دست این عرب های تازه مسلمانِ ناهموار و خشن افتاد! اینجا هم که در اوج عزت و قدرت بود، پیامبر باز با مردم با همان رفق، با همان مدارا و با همان خوشرویی رفتار کرد؛ با خوش اخلاقی و خوش خُلقی صدایش را بلند کرد و گفت: «ایها النّاس ردّوا علیّ بردی؛ ای مردم! عبایم را به من برگردانید!» این، وضع معاشرت پیامبر با مردم بود.

پیامبر با غلامان نشست و برخاست می کرد و با آنها غذا می خورد. او بر روی زمین نشسته بود و با عده ای از مردمان فقیر غذا می خورد. زن بیابان نشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسول اللّه ! تو مثل بندگان خدا غذا می خوری؟! پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «وَیْحَک ایُّ عبدٍ اَعْبَدُ مِنّی؛ از من بنده تر کیست؟»

او لباس ساده می پوشید. هر غذایی که در مقابل او بود و فراهم می شد، می خورد؛ غذای خاصی نمی خواست؛ غذایی را به عنوان نامطلوب رد نمی کرد. در همه تاریخ بشریت، این خُلقیات بی نظیر است. در عین معاشرت، او در کمال نظافت و طهارت ظاهری و معنوی بود، که عبداللّه بن عمر گفت: «ما رأیت احدا اجودَ و لا انجدَ و لا اشجعَ و لا اوضأ من رسول اللّه ؛ از او بخشنده تر و یاری کننده تر و شجاع تر و درخشان تر کسی را ندیدم.» این، رفتار پیامبر با مردم بود؛ معاشرت انسانی، معاشرت حَسَن، معاشرت مانند خودِ مردم، بدون تکبر، بدون جبروت. با اینکه پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم می کردند، اما او با مردم ملاطفت و خوش اخلاقی می کرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمی شد که او پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. مدیریت اجتماعی و نظامی او در حد اعلی بود و به همه کار سر می کشید. البته جامعه، جامعه کوچکی بود؛ مدینه بود و اطراف مدینه، و بعد هم مکه و یکی، دو شهر دیگر؛ اما به کار مردم اهتمام داشت و منظم و مرتب بود. در آن جامعه بدوی، مدیریت و دفتر و حساب و محاسبه و تشویق و تنبیه را در میان مردم باب کرد. این هم زندگی معاشرتی پیامبر بود، که باید برای همه ما ـ هم برای مسئولان کشور، هم برای آحاد مردم ـ اسوه و الگو باشد.

هم نشینی با مردم

پیامبر با مردم انس می گرفت و بزرگ هر قومی را گرامی می داشت و می فرمود: «هرگاه بزرگ قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید». نیازمندان را بهترین دوست خود می شمرد و هرگز فقیری را تحقیر نمی کرد. با آنها می نشست و از بیمارانشان عیادت می کرد و به تشییع جنازه های آنها می رفت. دعوت همگان را می پذیرفت و هدیه آنها را، هرچند کم ارزش قبول می کرد. در خوراک و پوشاک با بردگان و کنیزانش امتیازی نداشت و هرگز آزارش به کسی نمی رسید.

هرگاه در نماز بود و شخصی نزد او می آمد و می نشست، نمازش را کوتاه می کرد تا حاجت او را جویا شود و در روا کردن آن بکوشد. گاه می شد که خدمتکاران مدینه، ظرف هایی از آب را بعد از نماز صبح به حضور پیامبر می آوردند تا آن را متبرک سازد و چه بسا صبح های سردی که حضرت دست خود را داخل آب سرد می نمود و اظهار هیچ گونه نارضایتی نمی کرد.

حامی مستضعفان

خاتم پیامبران الهی، خود را از نیازمندان می دانست؛ با ایشان هم نشین بود و با بیچارگان غذا می خورد و با دست به آنها غذا می داد. نقل است که:  مردم درباره چگونگی تقسیم غنیمت های جنگ بدر به اختلاف افتادند. رسول خدا دستور داد همه آنها را به بیت المال برگردانند و سپس فرمود که غنیمت ها به طور مساوی بین ضعیفان و دیگر اقشار مردم تقسیم شود. سعد بن ابی الوقّاص از این کار ناخشنود شد و گفت: آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده، باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پیامبر فرمود: «مگر شما جز به وسیله ضعیفانتان یاری شدید؟»

تواضع و فروتنى

یکى از عجایب و مشخصات برجسته روحى رسول اکرم(ص)، تواضع اوست. با این که تمام عوامل بزرگى و عظمت را به تدریج پیدا مى کرد، ولى تواضع او از همه بیشتر بود. در مقام خواجگى، کار غلامى مى کرد و حال آن که از نظر حسب و نسب، از همه برتر بود.

آن حضرت در اواخر عمرش ریاست و سیادت ظاهرى پیدا کرده بود که نظیر نداشت. با وجود این همه عزت و اقتدار، لباس خود را شخصاً وصله مى زد و کفش خود را مى دوخت و سوار بر الاغ برهنه مى شد و مانند بردگان نشست و برخاست مى کرد. ابوذر نقل مى کند: «پیامبر(ص) معمولاً در وسط اصحاب مى نشست و اگر غریبى از راه مى رسید و با او کار داشت، [وى را ]نمى شناخت و ناگزیر مى پرسید: ایکم محمد؛ کدام یک از شما محمد است. از این رو به اصرار و خواهش ما پذیرفت تا دکه اى از گِل براى او بسازیم تا بر آن جلوس نماید و ما در اطراف او بنشینیم.»(1)

بردباری پیامبر

پیامبر اکرم(ص) در مسیر رسالت خویش، با رنج های بسیاری روبه رو بود. در این میان، کفار قریش برای منصرف ساختن پیامبر از دعوت الهی خویش، از هیچ کاری فروگذار نمی کردند؛ به نحوی که با آغاز دعوت آشکار پیامبر، آن حضرت را تحت بدترین فشارهای روانی قرار دادند؛ او را مسخره می کردند و کودکان و غلامان خود را برای آزار آن حضرت گسیل می داشتند تا بدیشان سنگ بیندازند و بدنش را مجروح سازند. آنها اهانت ها و بی ادبی هایشان را تا جایی رساندند که در حال سجده، شکنبه شتری را بر سر آن حضرت انداختند.

پیامبر اکرم(ص) تمام این صحنه ها و آزارها را می دید، ولی نفرین نمی کرد و می فرمود: «خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنها آگاه نیستند». همین شکیبایی ایشان، موجب گردید که مردمان، گروه گروه به دین او بگروند.

رحلت پیامبراسلام(ص)

شيخ مفيد قدس‏سره نقل ميكند: سپس بيمارى رسول خدا(ص) سخت وخيم شد؛ اميرمؤمنان على(ع) در كنار بسترش بود، همينكه نزديك بود روح از بدنش مفارقت كند به امام على(ع) فرمود: «سرم را بردامن خود بگير، زيراكه امرالهى فرا رسيده، ياعلى! وقتى كه روح از بدنم بيرون رفت… مرا روبه قبله بگذار و كار (غسل و كفن) مرا خودت انجام بده وپيش از همه مردم بر جنازه‏أم نماز بخوان، واز من جدا نشو تامرابه خاك بسپارى و از خداوندطلب مغفرت كن».
حضرت على(ع) سر آن حضرت را بر دامن گرفت، آن حضرت ازحال رفت وبيهوش شد، فاطمه(س) خود را به روى آن حضرت انداخت در حالى كه نوحه وگريه مى كرد واين شعر را مى‏خواند:

وَاَبيَضُ يُستَسقَى الغَمامُ بِوَجهِ

هِثِمالُ الْيَتامى عِصْمَةُ لِلْأَرامِلِ

«وسفيد رويى كه مردم به بركت روى او، طلب باران مى‏كنند اوكه فرياد رس يتيمان وبيوه زنان است». رسول خدا(ص) چشمش راگشود وباآواز ضعيف فرمود: «دخترجانم، اين‏گفتار عمويت ابوطالب‏است، آن رامگو، ولى اين آيه را بخوان:» «وَمَا محمّدٌاِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبْلِهِ‏الرُّسُلُ، أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلى‏أَعْقابِكُم وَ مَنْ يَنْقَلِبْ…»(2) «محمّد(ص) رسول خدا است، وپيش از او رسولانى نيز بودند، آيا اگر او بميرد و ياكشته شود به عقب بر مى‏گرديد؟».

در اين هنگام فاطمه(س) گريه طولانى كرد، پيامبر(ص) به او اشاره كرد كه نزديك بيا، فاطمه(س) نزديك رفت، پيامبر(ص) آهسته به او سخنى‏گفت كه روى فاطمه(س) ازآن سخن شكوفاشد.
در حديث آمده به فاطمه(س) گفته شد، آن سخنى كه پيامبر(ص) آهسته به تو گفت چه بود كه موجب خرسندى توگرديد؟». فاطمه(س) در پاسخ فرمود: پيامبر(ص) به من فرمود كه نخستين كسى ازاهل بيت اوهستم كه به او ملحق مى‏گردم وبعد از اوچندان نمى گذردكه به آن حضرت مى پيوندم.اين مژده موجب ازبين رفتن اندوه من‏گرديد».

مرحوم شيخ صدوق(ره) ازابن عباس روايت كرده: درآن هنگام حسن وحسين(ع) باديده گريان وارد خانه شدند وخود را به روى رسولخدا(ص) افكندند. امام على(ع) خواست آنان را ازآن حضرت جدا سازد كه پيامبر(ص) به هوش آمد وفرمود: «ياعلى! بگذار من آنهاراببويم، من ازديدار آنهاتوشه برگيرم وآنها ازديدارمن توشه برگيرند، آگاه باش! كه اين دوفرزند، بعد
ازمن ستم هاخواهند ديد وباظلم كشته خواهندشد» سپس سه بارفرمود: «خدالعنت كند كسانى را كه به اين دوتن ظلم كنند.»(3)

پی نوشت ها:

1) سوره احزاب، آیه 21)

2) سوره آل عمران آيه، آيه 144 .

3) سوگنامه آل محمد(ص) ص 20 ـ 21 .

تهیه و تنظیم:

سید عباس حسینی

مطالب مشابه