نمایش نوار ابزار

گزارش، نقد یا توهین؟

جمعه ۲۷ قوس ۱۳۹۴

یاد آوری!

بتاریخ ۱۶ قوس ۱۳۹۴ خورشیدی گزارشی تحت عنوان«انوری؛ در یک قدمیِ مرگ» از آدرس پایگاه خبری، تحلیلی«جمهوری خراسان» منتشر و در آن از سترجنرال سید حسین انوری رئیس شورای رهبری حزب حرکت اسلامی افغانستان یکی از متهمین ردیف اول فاجعه‌ی افشار نام برده شده بود.

این جانب بتاریخ ۱۸ قوس ۱۳۹۴ خورشیدی در پاسخ گزارش سایت جمهوری خراسان مطلبی را تحت عنوان«گزارش، نقد و یا توهین؟» به آدرس سایت نامبرده ارسال نمودم و دو روز بعد از آن تاریخ، دست اندرکاران سایت جمهوری خراسان به من اطمینان دادند که هیئت رهبری سایت جمهوری خراسان پس از مطالعه مطلب تان فیصله نمودند تا آن را از همین آدرس منتشر ­نمایند.

شنبه ۲۱ قوس ۱۳۹۴ خورشیدی خبر استعفای مسئول سایت جمهوری خراسان در کابل، آقای رضا مِهسا در صفحه فیسبوک شخصی اش منتشر و ۲۵ قوس(یکهفته بعد) یاد داشتی از سوی آقای مهدی بابایی تمویل کننده­ ی سایت جمهوری خراسان و مقیم کشور انگلیستان به ایمل اینجانب مواصلت و در آن یاد داشت تذکر داده بود که مطلب مرا همزمان با سالگرد فاجعه افشار از سایت جمهوری خراسان به نشر می­رساند و در بخش از نوشته­ ی خویش چنین آورده است: «…جهت اطلاع خدمتتان عرض شود که آن متن کوتاه نوشته آقای رضا مهسا بود که خود یکی از خبرنگاران تلویزیون تمدن بوده و از دست اندرکاران سایت جمهوری خراسان نیز می باشد. البته پایگاه خبری تحلیلی جمهوری خراسان به هیچ حزب، گروه خاص و یا رهبرسیاسی و قومی وابستگی نداشته و فقط تعدادی از همکاران سایت ما در ادارات و رسانه های مختلف  دولتی و خصوصی مشغول فعالیت هستند.

ما با آغوش باز از نشر چنین مقالاتی که بستر تفکر و تامل را  در مورد  عملکرد رهبران سیاسی  در زمان جنگ های خانمان سوز داخلی مهیا سازد، استقبال میکنیم.

علاقه مند به همکاری های بیشتر با فرهیختگانی به مانند شما هستیم. بدون شک معلوماتی که شما به خوانندگان و مخاطبین جمهوری خراسان ارایه می کنید مفید خواهد بود.

ان شالله همزمان با سالگرد فاجعه افشار نوشته شما از درگاه جمهوری خراسان به نشر خواهد رسید…»

هرچند می­طلبید که مسئولین سایت جمهوری خراسان مطلب این جانب را در پاسخ گزارشگر سایت نامبرده از همان تاریخ ارسال آن به نشر می رسانید.

اما این سئوال بی پاسخ مانده که چرا دست اندر کاران سایت جمهوری خراسان وقت تلفی نمودند و بموقع پاسخ گزارش احساسات بر انگیز در پیوند مریضی آقای انوری و قضیه افشار را منتشر ننموده اند؟

آیا دست اندرکاران سایت جمهوری خراسان واقعا فرا قومی و حزبی عمل می کنند؟

چگونه باید توجیه کرد که در همین سایت بجای نقدمطلبی در رابطه با مرحوم مزاری، عده­ی با ورود در حریم خصوصی شخص، اهانت و افتراء بجای نقد فحش­نامه­(برخلاف معیار نقد و روزنامه نگاری و اخلاق رسانه­ای) به سایت نامبرده ارسال و دست اندکاران سایت جمهوری خراسان آن را به اشتراک می گذارند.

اما مطلب نگارنده پس از یکهفته تأخیر وعده می سپارند که حدود دوماه بعد منتشر می گردد که علل و انگیزه­ ی پرسش های فوق در گذر زمان روشن خواهد شد و یا به مرور زمان دست اندرکاران سایت جمهوری خراسان رازهای پشت پرده را برملا خواهد ساخت.

از آنجاییکه تاخیر مطلب نگارنده در پاسخ گزارشگر سایت جمهوری خراسان حدود دو ماه بعد، همزمان با سالگرد فاجعه افشار وعده­ ی سرِخِرمن خواهد بود و تا آن زمان اعتبار مناسبتی و زمانی نخواهد داشت، بدین جهت تصمیم گرفتم که آن را از آدرس سایت خبرگزاری اطلس و دیگر شبکه های اجتماعی به نشر برسانم.

************************

گزارش، نقد یا توهین؟

نویسنده: سید جعفرعادلی«حسینی»

با سلام و احترام به جناب آقای مهدی بابابی و همکاران محترم شان در سایت جمهوری خراسان!

دیروز گزارشی را از آدرس سایت جمهوری خراسان تحت عنوان «انوری؛ در یک قدمیِ مرگ» منتشر گردیده و به بهانه گزارش در متن گزارش و کامنت هایی که گذاشته شده دور از اخلاق رسانه­ی و تربیت اسلامی و انسانی و حَتک حرمت به هم نوعان گزارشگر این خبر و صاحبان کامنت ها بود.

نگارنده از سال ۱۳۶۷ خورشیدی از طریق شهید غلام نبی مشتاق با جناب آقای انوری آشنا گردیده و پس از آن همکار و همسنگر ایشان بوده و در سال ۱۳۷۱ همزمان با ورود رهبران جهادی به کابل آمدم و تا قبل از بقدرت رسیدن گروه طالبان در این کشور حضور داشته و همچنین پس از سپری شدن دولت موقت و انتخاب جناب آقای کرزی تا هم اکنون در افغانستان می باشم و در این مدت شاهد حوادث ناگوار دهه هفتاد، قبل و بعد از آن بوده ام.

شناختی را که من از آقای انوری دارم، او از فرماندهان نامدار جهادی در افغانستان، مهم ترین و برجسته ترین مسئولین حزب حرکت اسلامی در داخل کشور بود، او پس از تاسیس غند حضرت مهدی(عج) در دره سنگلاخ، نشریاتی از قبیل: پیام سنگر، پیام شهداء، پیام بانوان و… را از مرکز فرهنگى «غُند حضرت مهدى(عج)» چاپ و منتشر مى‏نمودند و همچنین مراکز و کانون های فرهنگی در میان مهاجرین و مناطق مختلف کشور تأسیس و نیز با راه اندازى یک استیشن رادیو با فرکانس و موج کوتاه به نام «رادیو صداى کابل» مبادرت کرد که تا پیروزى مجاهدین به فعالیت خود ادامه مى داد.

آقای انوری از سال ۱۳۷۱ خورشیدی عضویت کابینه دولت را حاصل کرده و به حیث وزیر کار و امور اجتماعى تا سال ۱۳۷۵ و عضو شورای عالی دولت اسلامی بود، او در دوران مقاومت در برابر طالبان و القاعده نقش برجسته­ای داشته و ازجمله شخصیت‏هاى مطرح جبهه مقاومت و همچنین از چهره های درخشان جهاد در جامعه بین المللی در زمره پنج تن شخصیت های معروف کشور همچون؛ احمدشاه مسعود، عبدالحق…. می باشد.

آقای انوری در اجلاس بن شرکت و در اوایل حکومت آقای کرزی به حیث وزیر زراعت و مالداری شروع به کار نمود، سپس در دوران حکومت انتخابی به صفت والی کابل ایفای وظیفه نمود و سرانجام مدت طولانی والی هرات بود که تغییرات اساسی در این ولایت بوجود آورد، او نه تنها در ولایت هرات بلکه در هرکدام از بخش های مسئولیتش موفقیت های چشم گیری داشت، او در دوران تصدی وزارت های نامبرده و ولایات کابل و هرات بیشترین توجه را به مردم محروم هزاره داشت و در زمان مسئولیت حکومتی فرا حزبی و قومی عمل نمود و امروز کسانیکه در بسیاری از وزارت خانه ها اشتغال دارند در اثر تلاش و توجه جدی سترجنرال سید حسین انوری به سمت دولتی رسیده­اند و چنانچه عده­ی کثیری خودشان را مدیون و مرهون تلاش های مخلصانه و دلسوزانه­ای آقای انوری می دانندکه معاونت دوم ریاست جمهوری چنین نیز همت و شهامتی را از خود به خرج نداده است.

از آنجاییکه نگارنده در تحولات چند دهه اخیر کشور یکی از شاهدان عینی بوده و تحولات سیاسی را مستند نگاشته و در آینده نزدیک زیور چاپ خواهد گردید که در آن به بخش عمده­ی از فجایع کابل اشاره گردیده و اکنون می­خواهم در این یاد داشت به موارد که در پیوند گزارش و نقدی که بر جناب آقای انوری در سایت جمهوری خراسان صورت گرفته داشته باشم، تقاضا مندم تا مطالب مرا نیز منتشر نمایید.

اولا؛ آنچه در گزارش آمده متأسفانه مرز بین نقد با توهین و تخریب تفکیک نگردیده است.

آیا درست است که به بهانه­ی گزارش و یا نقد به حیثیت و آبروی کسی و آن هم مسلمان لطمه بزند، آن هم از طریق رسانه­ی چون سایت جمهوری خراسان با توهین، فحش اعتبار کسی را زیر سوال ببرد.

چنانچه مدعیان منتقد به مطلب حجت الاسلام والمسلمین آقای جاوید به دفاع از نقد بر مرحوم مزاری کسانی بودند که آنان در گذشته از مخالفین سرسخت مرحوم مزاری و حتی آرزو می نمودند که خبر در گذشت آقای مزاری را با پخش نقل و شیرینی جشن بگیرند و همچنین آنعده کسانی که بجای نقد بر مطلب آقای جاوید فحش نامه نوشته بودند که پس از نشر دشنام نامه­ی شان مورد ملامت قرار گیرفتند، با کمال پر رویی مطلب شان انکار و آن را تکذیب نمودند.

آیا مصداق گزارش و یا نقد و اخلاق رسانه­ای تهمت و توهین است؟

ممکن بعضی سایت های غرض آلود همانند جمهوریت سکوت و.. که به بهانه­های مختلف مباحث نژادی، قومی و حتی گاها اهانت به ارزشهای دینی را مطرح می نمایند و بارها شبیه این مورد پیش آمده ولی به آن اعتنا نگردیده است.

اما سایت جمهوری خراسان با رویکرد دینی و ملی که دارد، انتظار می رود که در گزینش مطالب، مخصوصا نقد بر افراد و اشخاص را دقت نموده که بین گزارش، نقد و توهین تفکیک صورت گیرد، باید افراد و اشخاص مورد نقد قرار گیرد که در نقد فقط عملکرد شخص را در مشاغل مدیریتی و یا به باید و نبایدهای آن پرداخته شود که گفتمان انتقادی امروز یکی از ابزارهای رشد و تقویت دولت ها و حکومت هاست و اگر هرگونه نقد همراه با ادله مثبت و منطقی نه فحش و نا سزا گفتن باشد، همگان موظف هستندآن را اجرا کنند، اما در عین حال باید شخص یا دستگاهی که مورد نقد قرار می گیرد قدرت پاسخگویی و روشنگری برای مردم را داشته باشند.

دوما؛ گزارش سایت جمهوری خراسان سبب گردید تا شبکه های اجتماعی غرض آلود و اکثرا با نام مستعار، چنانچه بارها شایعه وفات آیت الله العظمی محسنی، محمد کریم خلیلی، حاجی محمد محقق و… را حلقات خاصی به دروغ منتشر نمودند، این بار برای بی اعتبار ساختن سایت جمهوری خراسان از آدرس این سایت درگذشت آقای انوری را شایعه و در شبکه ای اجتماعی منتشر ساختند.

سعدی می گوید:

بسیار سالها به سر خاک ما رود

کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

این پنج روزه مهلت ایام، آدمی

بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟

ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری

شادی مکن که با تو همین ماجرا رود

هیچ انسانی منکر مرگ نیست و مرگ حق است و هر شخصی ناگزیر باید مزه مرگ را بچشند و نه اینکه شایعه­ای دروغ، باعث و سبب افتراء، تهمت و توهین به اشخاص گردد.

سوما؛ در این گزارش آقای انوری  یکی از متهمین ردیف اول فاجعه‌ی افشار خوانده شد، چنانچه همه در جریان هستند، آقای انوری از دلو ۱۳۹۱ خورشیدی بدینسو بارها طی بیانه و صحبت های تلویزیون اش کسانی را که در این سناریو، مخصوصا مسئولین حزب وحدت، شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی که طرف های درگیر بودند به مناظره فراخوند که جهت اطلاع شما به چند فراز از پیام آقای انوری در اولین فراخوان مناظره که در ۲۶ دلو ۱۳۹۱ خورشیدی منتشر و رسانه­ای گردیده آورده نقل می شود:

«… امروز بر همگان روشن و واضح است که خائنین به مردم ما را چه کسانی تشکیل میدهند و کدام حلقات می خواهند تا بصورت عنان گسیخته خاک بر چشم مردم بپاشند…

نسل امروز، جوانان رشید و فرزندان با منطق این دیار دیگر شکار این تبلیغات زهرآگین و عقده مندانه به جامعه ما نخواهند شد و نقاب های تزویر و ریا را از صورت کسانی خواهند برداشت که سالیان سال از خدمت به مردم شریف و بزرگ ما را نعره می کشیدند…

با گذشت زمان و قضاوت تاریخ ثابت خواهد شد که مسببان و فاجعه آفرینان افشار کسانی هستند که برای طمع و حرص قدرت، راه را برای جنگهای خانمانسوز داخلی باز نمودند که در این روش های نامعقول جان های عزیزان خود را از دست داده ایم.

باید دانست که چگونه مردم افغانستان، خصوصا شهروندان کابل، بالخصوص افشار قربانی معامله های سیاسی اشخاصی گردیدند که در پیوند و اشتراک با دستگاههای استخباراتی و عوامل خارجی؛ خون بسیاری از مردم بی گناه ما را اعم از مردان، زنان، پیرمردان و کودکان ریختاندند و لکه ننگینی بر صفحات تاریخ بر جا گذاشتند.

اینکه مسببان و عاملان فجایع افشار شناسایی و هویت آنان به مردم معرفی گردند؛ بدون شک من نیز طرفدار افشای چهره هایی هستم که تا اکنون در زیر نقاب های فرسوده، خود را از چشمان تیزبین واقعیت مخفی نگاه داشته اند و تا الحال کوشیدند تا واقعیت های عینی تاریخ را بصورت نا بخردانه تحریف نمایند. باید صریحا اذعان دارم که من نیز خواهان افشای این چهره ها در نزد مردم و تاریخ کشورم هستم.

من بصورت مشخص همراه با استاد محقق در این رابطه تلفونی به تماس شدم و جویای موقف شان در راستای ایجاد اینگونه حرکت های مرموز گردیدم، اما آقای محقق این تحرکات را از سوی خویش رد نمود. سپس تلفونی همراه با استاد خلیلی تماس گرفته و در زمینه صحبت نمودم، ایشان نیز ضمن تأسف از چنین وقایع، ایجاد این نوع تنش ها را مردود دانست.

این جانب مشخصا با آقایان، طرح مناظرۀ تلویزیونی را در قضیه افشار مطرح نمودم و جهت روشن سازی فجایع کابل وافشار خواهان مناظره با حضور مارشال فهیم، استاد خلیلی، استاد سیاف، استاد اکبری و استاد محقق می باشم تا باشد واقعیت ها بصورت زنده و ریشه ای در حضور ملت شریف افغانستان مورد بحث، تحلیل و ارزیابی قرار گیرد و نتیجه ی مشخص از قضایا بدست آید.»

به نظر نگارنده اولا؛ کالبد شکافی از چنین فجایع تاسف بار که اساسش نفاق و اختلاف در میان اقشار مختلف جامعه گردیده و در آن احزاب و اقوام مختلف دخیل بوده که در اثر جنگهای خانمانسوز داخلی مردم افغانستان مخصوصا شهروندان کابل متضرر و باعث فروپاشی وحدت ملی در کشور گردید و پس از این نیز تا زمانیکه اشخاص فرصت طلب به بهانه­ی موضوعات قومی و نژادی را دنبال و در انجام برآورده شدن منافع شخصی شان، وضعیت بد تر از این خواهد شد.

اگر حقیقتا کالبد شکافان افشار می­خواهند عاملین اصلی جنایات افشار را شناسایی نمایند، همانگونه که آقای انوری پس از سالیان متمادی و تحمل اتهامات نا جوانمردانه علیه قشرخاص و شخصیت های مطرح کشورداشته وایشان ناگزیر برای روشن شدن حقیقت، فراخوان طرح مناظره را داد، سایت جمهوری خراسان نیز با میزبانی یکی از رسانه­های معتبر تصویری تلاش نمایند کسانیکه دهه هفتاد در جنگهای خانمانسوز داخلی شرکت داشتند و الآن در قید حیایت هستند چون؛ عبدالرب رسول سیاف، محمد کریم خلیلی، داکتر عبدالله، سید محمد علی جاوید، یونس قانونی، سید حسین انوری، حاجی محمد محقق، محمداکبری و…. اکثرا در حکومت وحدت ملی نیز شرکت دارند، با یک کمپاین تبلیغاتی و فراخوان مستندات نه تنها در فاجعه افشار، بدون شک افشار فاجعه بود و اما فجایعی بدتر از افشار نیز به وقوع پیوست، فجایع همانند؛ فاجعه ۲۳ سنبله، جنگ چنداول، سقوط غرب کابل، زندان کوتِی گانَی(شبیه گوانتاناما) و قبل از حکومت مجاهدین جنگهای خانمانسوز داخلی در مناطق مرکزی به دور از توهین، فحش و افتراء اهل مطبوعات و تحقیق، حقیقت فجایع کابل در دههه هفتاد را در مناظره­ی رویا رویی با دعوت از چهره های که در دهه هفتاد حضور داشتند و هرکدام در محضر مردم افغانستان پاسخگو باشند و فجایع کابل دقیق و مستند بررسی گردد.

رازهای نا گفته و حقیقت آشکار در فاجعه افشار

نگارنده بعنوان یکی از شاهدان عینی در فجایع کابل نکاتی را از میان صدها نمونه می خواهم در رابطه با حزب وحدت اسلامی و فاجعه افشار و عوامل آن یاد آوری نمایم.

۱) حزب وحدت اسلامی افغانستان، از ادغام هشت گروه بزرگ و کوچک جهادی شیعه بتاریخ ۲۵ سرطان ۱۳۶۸ خورشیدی در مرکز بامیان تشکیل و جانشین «شورای ائتلاف اسلامی افغانستان» گردید.

در ابتدا ریاست شورای مرکزی حزب وحدت به مدت یکسال به عهده آقای استاد محمد اکبری قرار داشت و در نخستین کنگره این حزب در سال ۱۳۶۹ خورشیدی مرحوم عبدالعلی مزاری به ریاست آن برگزیده شد و سرانجام با اقدام نظامی نیروهای تحت امر آقای مزاری جنگ خونین راه انداخته شد و برای تصفیه نیروهای طرفدار محمد اکبری در ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ حزب وحدت اسلامی به دو جناح «مزاری» و «اکبری» تقسیم شد و طبق گزارشات، بولتین های خبری و رسانه های مکتوب و دکتران بدون مرز در این جنگ خونین ۲۹۰۰۰ نفر از ساکنان غرب کابل کشته و زخمی و ۱۵۰۰۰۰ نفر دیگر آوراه شدند.

جنگ افشار دو سال قبل از فاجعه ۲۳ سنبله، یعنی در ۲۲ دلو ۱۳۷۱ خورشیدی رُخ داد، بر اساس مستندات و شواهد عینی چهره­های قهرمانان فاجعه افشار، شامل عبدالعلی مزاری، احمد شاه مسعود ، عبدالرب رسول سیاف، گلبدین حکمتیار، عبدالرشید دوستم و… می باشد و علت اصلی جنگ افشار را در پروتوکل عبدالعلی مزاری با گلبدین حکمتیار در ۸ میزان ۱۳۷۱ که نماینده دوستم جنرال فوزی نیز دراین پروتوکل سه جانبه شامل بود جست وجو کرد. در پروتوکل ۸ میزان سقوط حکومت ربانی، ریاست جمهوری گلبدین حکمتیار، صدراعظمی عبدالعلی مزاری و وزارت دفاع دوستم از اهداف این پروتوکل به حساب می آمد. حامیان پشت پرده ای این پروتوکل جنرال حمید گل رئیس اسبق آی، اس، آی پاکستان به حمایت از حکمتیار، آقای نجفی سفیر جمهوری اسلامی ایران به حمایت از عبدالعلی مزاری و کشور ازبکستان به حمایت از عبدالرشید دوستم وارد عمل گردیدند.

تا تاریخ ۴جدی ۱۳۷۱یک پروتوکل سیاسی نظامی فی مابین آقای مزاری و جنبش وجود داشت و به تاریخ ۴جدی پروتوکل دیگری از طریق جنرال حمید گل رئیس اسبق «آی-اس ـآی»سازمان اطلاعات پاکستان به واسطه آقای محمد کریم خلیلی فی ما بین حزب وحدت و حزب اسلامی مبنی بر همبستگی سیاسی نظامی صورت گرفت و این سه نیرو طبق پروتوکل امضا شده باید در یک پیمان نظامی علیه حکومت ربانی به شکل هم زمان عمل می نمودند

جنگ هایی که پس از ۸ میزان ۱۳۷۱ در شهر کابل علیه حکومت ربانی به وقوع پیوست نیروهای عبدالعلی مزاری در خط مقدم این ائتلاف جنگی علیه حکومت قرار داشت و دراین جنگ ها نیروهای حزب وحدت در حقیقت نیروهای پیش مرگ حزب اسلامی حکمتیار و جنبش شمال به رهبری جنرال دوستم را در شهر کابل تشکیل می داد.

ملا عزت که با جنرال دوستم هم پیمان بود و یک بخش نیروهای آن در پغمان و قرغه قرار داشت به دستور دوستم با عبدالعلی مزاری نشست نمود، مسئولیت جبهه عقبی افشار را به دوش گرفت. زمانی که عملیات سقوط حکومت ربانی آغاز میگردید ملا عزت با امتیازات پولی و معنوی که بعد از سقوط حکومت ربانی(قومندان گارنیزیون شهر کابل) گرفته بود وظیفه داشت تا کمربند جبهه عقبی نیروهای سیاف را به سوی افشار مسدود نگهدارد تا درجریان عملیات حزب وحدت به سوی گردنه باغ بالا نیروهای سیاف از پشت حمله نکنند اما ملا عزت تمام اسناد، پروتکل و پول گرفته شده را با عبدالعلی مزاری نزد ربانی، مسعود و سیاف برده پلان جنگی آن­ را افشا نموده و با گرفتن دو برابر امتیاز مالی و تشکیلات یک فرقه ای مستقل برعکس عمل نمود و اولین اقدام عملیاتی را علیه نیروهای عبدالعلی مزاری در افشار ملا عزت پغمانی انجام داد. پروتوکل با ملا عزت پغمانی سبب شد تا نیروهای دولت، سیاف و متحدین آن قبل ازاینکه عملیات عبدالعلی مزاری، دوستم و حکمتیار برای سقوط دولت آغاز گردد عملیات پیشگیرانه و غافلگیرانه انجام دهد.

در قضیه افشارخیلی رازهای ناگفته باقیست، ممکن در آینده تاریخ به این همه جفاهای که با عناوین متعدد به این مردم صورت گرفته قضاوت نمایند.

  1. کسانیکه توسط حزب وحدت و شخص مزاری بعنوان عاملین افشار در مسجد سفیدقلعه شهاده بدون محاکمه و اثبات جرم اعدام شدند که یکی از آنها برادر نور اکبری نماینده فعلی مردم دایکندی در شورای ملی بود.
  2. حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی طی فتوا و اظهارات متعدد شان، این گونه جنگ ها را حرام و با آن مخالفت نمود که به همین دلیل بسیاری از فرماندهان پاسداران جهاد و از جمله حاجی امینی ترکمنی نیروهایش را از افشار بیرون و از افراد حزب وحدت کاسته می شود و سرانجام باعث شکست حزب وحدت می گردد.
  3. با آنکه اجساد شهدای افشار توسط نیروهای حزب حرکت اسلامی و مردم منطقه افشار دفن و مرحوم حجت الاسلام آقای شیخ صفدرعلی از منطقه جمیلی کجاب بهسود برابدان آنها نماز خواند، ده سال بعد، افراد حرفه ای جهت بدست آوردن پول و امکانات و سوء استفاده و اغفال مردم قبور شهداء را باز نمودند و با برداشتن تخته های چوپی که روی قبور شهداء قرار داشت، برای سوزاندن دل مردم و تحریک احساسات آنها فلم مستند ساختند که از داخل و خارج کشور از این طریق پولهای هنگفتی را جمع آوری نمودند و در حقیقت فاجعه افشار برای عده­ای خاصی تجارت سیاسی گردید و در موارد فوق مقالات و کتابهای نیز به نشر رسیده که اکثر آنان زمانی هم پیمان با استاد مزاری بودند، در این کتاب و مقالات فراوانی در نقد مزاری توسط نویسندگان جامعه هزاره و تشیع تحریریافته که از جمله به کتابهای ملیت های محکوم اثر حجت الاسلام والمسلمین مرحوم استاد علی جان زاهدی و اسطوره شکسته اثر حجت الاسلام والمسلمین داکتر شیخ مسیح الله نجفی ارزگانی …. مراجعه گردد و خود خوان حدیث مفصل از این مجمل.

نتیجه:

رهبر حزب وحدت که اعتمادش را نسبت به مجاهدین از دست داده بود به باز سازی نظامی شروع نمود ودر ظرف ده روز تمام مجاهدین توسط آقای مزاری کنار زده شد . به عوض آن در رأس امورات نظامی عمال دولت سابق قرار گرفت .

دگر جنرال خدایداد خلقی به عوض سترجنرال سید حسن مشهور به سید محمد حسن جگرن به حیث فرمانده کل قوا ی حزب وحدت تعیین و تورن جنرال علی محمد پرچمی به عوض ابوذر غزنوی به حیث معاون عمومی نظامی و….

به این ترتیب تشکیلات جدید که بدون تردید پرچمی ها و خلقی های جنبش سر آقای مزاری کلاه گذاشته بودند تا نظامی های حزب وحدت را در قبضه خویش داشته باشند و ارتباط ایدئولوژیکی شان مستحکم تر شود واز طریق این افراد تمام تشکیلات نظامی حزب وحدت در فرقه ها و غند ها از وجود اشخاص مجاهد و مسلمان مومن به پشتیبانی مزاری پاکسازی گردید و این مانور به شکل برق آسا ظرف چند روز اجرا شد، مجاهدین و مومنین از این عمل مزاری بهت زده شده بودند. با همهمه وسر وصدای مردم و ملت علیه مزاری و او مجبور شد سخنرانی را در مسجد محمدیه تپه سلام ترتیب دهد در این سخنرانی ضمن گزارش مفصل از شورای حل وعقد ونا دیده گرفته شدن حزب وحدت در شورا به توجیه نصب افراد نامبرده چنین گفت: «در شرایط فعلی ما به افراد با تجربه و تعلیمات دیده نیاز مندی بیشتری داریم بناء کسانیکه در دولت سابق وظیفه اجرا نموده بودند و امروز آگاهانه وفداکارانه وصادقانه می خواهند به ملت و مردم شان خدمت کنند کسانیکه علیه آنها توطئه می کنند خوارج هستند.» با این بیان آقای مزاری؛ دار ودسته اش تکبیر گفتند.(کمونیست ها) و در نتیجه گردانندگان این موج، گفتمان قومی و سکولار را جایگزین گفتمان دینی و مذهبی کردند که پیامدهای زیر را به همراه داشت:

۱. نفوذ عناصر و گروههای التقاطی، غیرمذهبی و ضد مذهبی در جامعه شیعه و ایجاد تنش در جامعه شیعه بر اساس گفتمان قومی که منجر به برادر کشی و طرد، انزواء و حتی انحراف نیروها و عناصر بطور نسبی مذهبی و متدین شد.

  1. ۲٫ ایجاد خصومت میان هزاره‌ها و سایر اقوام افغانستان اعم از پشتون‌ها، تاجیکها و ازبکها، که در قتل‌عام هزاره‌ها توسط طالبان با کمک تاجیکها و ازبکها، در مزارشریف انعکاس داده شد.
  2. تلاشهای آیت الله محسنی، آیت الله محقق کابلی و آیت الله صادقی پروانی برای جلوگیری از وقوع جنگهای خانمانسوز داخلی اثر نبخشید و آنها صریحا گفته بودند این جنگ مشروعیت ندارد ولی آقای مزاری فقط یک جمله را تکرار میکرد: «دیگر این فرصت مناسب بدست ما نمی آید».
  3. ناسازگاری مزاری با دولت قانونی و درگیری های دامنه دار او با جمعیت اسلامی به رهبری استاد ربانی، اتحاد اسلامی به رهبری استاد سیاف و شورای نظار به رهبری احمدشاه مسعود.
  4. تحریکات و شیطنت های حکمتیار بالای مزاری و همین طور تحریکات گروههای ضد دین و مائویست برای تشویق مزاری به این جنگ افروزی به جهت شکاف عمییق در جامعه و از تخریب فزیکی بدنه مذهبی جامعه متدین هزاره.
  5. روحیه خشونت و جنگ طلبی مزاری که عامل عمومی جنگ های ۲۷ گانه او در مدت ۳۲ ماه با تمامی اقوام و قوم خودش می باشد.
  6. رقابت های درون حزبی مزاری و اکبری و جنگ ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ که باعث تصرف خطوط استراتیژیک اسکاد توسط حزب اسلامی به همکاری حزب وحدت شاخه مزاری گردیده و در نهایت تلفات سنگین نیروهای شیعی و سقوط سنگر های اسکاد که از مجهز ترین سایت های موشکی منطقه بود، قدرت و اعتبار داخلی و خارجی برای مردم تشیع داشت و دیگر خسارات مالی برای مردم غرب کابل ببار آورد.

و همین طور سقوط غرب کابل و کشته شدن عبدالعلی مزاری به دست طالبان…

با احترام

سید جعفرعادلی«حسینی»

www.adeli-af.com

[email protected]

[email protected]

مطالب مشابه