صبح روز سه شنبه 26 رجب برابر 7 سرطان 1390 در تلویزیون تمدن ابتداء توسط مجری برنامه گل صبح جناب آقای سید رفیع حسینی، حجت الاسلام والمسلمین سید جعفرعادلی«حسینی» معرفی گردید و از وی تقاضا نمود تا بمناسبت فرا رسیدن عید مبعث پیرامون رهبری و پیشوایی جامعه بشریت صحبت کند و اینکه چطوری جامعه نیاز به رهبر دارد؟
آقای عادلی در پاسخ به این سئوال گفت: اجازه دهید قبل از آنکه به جواب سئوال شما بپردازم،اولا حضور شما، همکاران تان و بینندگان برنامه گل صبح سلام عرض میکنم، دوما عید بزرگ بشریت، بعثت پیامبر خاتم رسول گرامی اسلام(ص) را برشما و بینندگان محترم مبارکباد و شاد باش می گویم.
نکته دیگری را که می خواهم در اینجا یاد آور شوم اینکه؛ ماههای رجب، شعبان و رمضان فرصتهاى مناسبی است تا در مناسبات مختلف این ماهها از فرصت های به دست آمده استفاده نماییم؛ در روايات اسلامی ازطریق پیامبراسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) از جمله در فرمایشی از حضرت امام علی(ع) در نهج البلاغه و حكمت 21 نقل شده فرصتها تعبير به ابر گذرا شده است؛ «اَلْفُرْصَةُ تَمَرُّ مَرَّ السَحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ» فرصت چون ابر مىگذرد، پس فرصتهاى نيك را غنيمت بشماريد و غفلت بر ما مسلط نشود تا اين فرصتهاى استثنايى را از دست ندهيم و بقول سعدی:
سعديا دى رفت، فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
دو مناسبت مهم و تاریخی امروز و فردا هست یکی در 26 رجب رحلت حضرت ابوطالب(ع) عموی پیامبراسلام(ص) و دیگر در 27 رجب بعثت پیامبر اسلام(ص) در این فرصت یاد بودی از ابوطالب می نمایم و در ادامه به سئوال شما پاسخ بگویم؛
ابوطالب نقش سازندهای در استقرار اسلام داشت. قصیدهٔ لامیهٔ او (که نزدیک به ۱۰۰ بیت ا ست) در حمایت از پیامبر اسلام بسیار مشهور است، و یکی از دلایل ایمان او به اسلام به شمار میرود. این قصیده در مدح پیامبر اسلام، نمونهای از ایمان و وفاداری و نصرت کامل او از پیامبر اسلام است. این قصیده به نظر بزرگان ادب و بلاغت و سخن شناس شیعه و سنی، در اعلی مرتبه بلاغت و فصاحت بوده و از قصاید سبعه معلقه قویتر و برتر است، در منابع متعدد اسلامی از جمله؛ هشام در سيره اش، سید جعفر مرتضی عاملی در الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، جلد ۲، فصل ۵، ابوطالب(ع) مؤمن قریش و آیتالله جعفر سبحانی در فروغ ابدیت جلد ۱، فصل ۲۱، قسمت ۳ و دهها منابع دیگر نقل شده که همه نشان ميدهد در دل ايشان ايمان و اعتقاد به خدا وجود داشته که برخی از ابیات این قصیده به شرح زیر است:
لیعلم خیار الناس ان محمداً نبی کموسی والمسیح بن مریم
اتانا بهدی مثل ما اتیابه فکل بامر الله یهدی و یعصم
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که، محمد بسان موسی و مسیح پیامبر است. همان نور آسمانی را که آن دو نفر در اختیار داشتند، او نیز دارد. و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمائی و از گناه باز میدارند.
والله لن یصلوا الیک بجمعهم حتی اوسد فی التراب دفینا
فاصدع بامرک ما علیک غضاضة وابشر بذاک و قرمنک عیونا
و دعوتنی و علمک انک ناصحی ولقد دعوت و کنت ثم امینا
و لقد علمت ان دین محمد ص من خیر ادیان البریة دینا
ای برادر زادهام، هرگز قریش یتو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم، و در میان خاک بخوابم؛ دست از یاری تو بر نخواهم داشت به آنچه مأموری آشکار کن، از هیچ چیز مترس، و بشارت ده، و چشمانی را روشن ساز، مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو پند ده من هستی، و در دعوت خود امین و درستکاری، حقا که کیش «محمد» از بهترین آئینها است.
بعضی از علماء معتقد است که بدون حمایتهای او، ممکن بود درخت نوپای اسلام به ثمر ننشیند و در مقابل، او در نزد پیامبر اسلام نیز از احترام خاص، و جایگاه باارزشی برخوردار بود.
البته فضائل و مناقب حضرت ابوطالب عليه السلام منحصر به اين تعداد نبوده، بلكه علاوه بر كتبى كه توسط علماى شيعه و سنى به صورت مستقل و جداگانه درباره حضرت ابوطالب عليه السلام تأليف و تدوين گرديده است بسيارى از از علماى قسمت قابل توجهى از كتب خود را به بحث و بررسى پيرامون شخصيت حضرت ابوطالبعليه السلام و ايمان آن حضرت اختصاص دادهاند، مانند علامه مجلسى در جلد سى و پنجم بحارالأنوار و علامه امينى در جلد هفتم و هشتم»الغدير« و ابن ابى الحديد معتزلى كه هر كدام بيش از يكصد صفحه از كتب خود را به بحث و بررسى شخصيت بزرگوار آن حضرت و اثبات ايمان آن بزرگوار اختصاص داده اند.
اما در پاسخ به سئوال شما که چطوری جامعه نیاز به رهبر دارد؟ باید گفت: وجود رهبر در جامعه، یک امر ضروری است، که هم قرآن کریم اهمیت آن را بیان فرموده و هم پیامبراسلام(ص) و امامان معصوم(ع) و هم عقل به بودن رهبر حکم میکند، و هم این که همة مردم مسلمان و غیر مسلمان خواستار آن هستند.
اگر جامعه رهبر نداشته باشد، حکومت ندارد، واگر حکومت نداشته باشد، نظم و امنیت نخواهد بود؛ هرج و مرج جامعه را فرا خواهد گرفت؛ کسی نیست که مردم را در مقابل دشمنان بسیج کند تا در برابر بیگانگان دفاع کنند؛ فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… کم رونق میگردد؛ قتل و غارت و درگیری زیاد میشود؛ تعلیم و تربیت از بین ما میرود؛ و هزاران مشکل دیگر به وجود میآید. و خلاصه این که، در جامعة بهم ریخته، کسی نمیتواند در صلح و صفا و امنیت زندگی کند؛ زیرا جامعه همیشه در آشفتگی و نگرانی به سر میبرد.
در داستان بنی اسرائیل میخوانیم هنگامی که بر اثر هرج و مرج داخلی و نداشتن رهبری قوی، جامعه، گرفتار شکست شد، و دشمنان بر آنان مسلط شدند. قرآن کریم، در این باره میفرماید:«أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلاَ ؟ًِ مِن بَنِیَّ إِسْرَ ََّءِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَیََّ إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَـَتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (بقره،246) آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی که به پیامبر خود گفتند:زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. این آیه شریفه تصریح دارد که، بدون حکومت و وجود رهبر، رسیدن به آزادی و آرامش اجتماعی ممکن نیست.
ما به دو دليل زنده، نياز به راهنمايى پيامبران داريم:
1. نياز از نظر تعليم
اگر ما بر يك مركب خيالى و افسانه اى كه از امواج نور ساخته شده باشد سوار شويم، و در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر (50 هزار فرسخ) در اين فضاى بيكران سير كنيم، بى شك هزاران عمر نوح مى خواهد تا بتوانيم تنها گوشه اى از اين جهان پهناور و گسترده را تماشا كنيم.
اين عالم با اين وسعت سرسام آورش مسلماً بيهوده آفريده نشده و در اين جا، از روى انصاف بايد اعتراف كرد كه براى رسيدن به هدف اصلى آفرينش يعنى «نمو و تكامل و پرورش انسان در تمام زمينه ها» احتياج به يك سلسله تعليمات صحيح و خالى از اشتباه و متّكى به واقعيّات زندگى است، تعليماتى كه بتواند در اين راه طولانى براى رسيدن به مقصد اصلى به او كمك كند.
و اين تنها از طريق علم خدا يعنى وحى آسمانى به وسيله پيامبران حاصل مى شود و به همين دليل خداوندى كه ما را براى پيمودن اين راه آفريده بايد چنين علم و دانشى در اختيار ما بگذارد.
2. نياز به رهبرى در زمينه هاى اجتماعى و اخلاقى
بدون شك اگر ما غرائز خود را مهار نكنيم و بر ما چيره شوند حتى عقل و خرد ما نيز زندانى مى شود، و انسان همچون جبّاران و ستمگران تاريخ مبدّل به گرگ درنده اى مى شود كه از گرگان بيابان به مراتب خطرناك تر است.
ما براى تربيت اخلاقى نياز به مربى داريم، نياز به «الگو» و «اسوه» داريم كه طبق اصل «محاكات» از گفتار و رفتار او سرمشق بگيريم.
انسانى كامل و تربيت يافته از هر نظر لازم است كه در اين راه پرفراز و نشيب دست ما را بگيرد و از طغيان غرايز ما جلوگيرى كند، اصول فضائل اخلاق را با عمل و سخنش در دل و جان ما بنشاند، شجاعت و شهامت و انسان دوستى، مروّت و گذشت و وفادارى، درستى و امانت و پاكدامنى را در روح ما پرورش دهد.چه كسى جز پيامبر معصوم مى تواند به عنوان مربى و راهنما برگزيده شود؟!
به همين دليل ممكن نيست خداوند قادر مهربان ما را از وجود چنين رهبران و مربيانى محروم سازد.
مجری برنامه: شما در مورد بعضی ویژگی پیامبر اسلام(ص) بفرمایید؟
سرپرست بنیاد فرهنگی، تبلیغی پیامبراعظم(ص) در پاسخ به این سئول گفت: پيامبران و بويژه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله كه اشرف همه انبياست، داراى خصوصياتى هستند كه جاويدانه شدهاند که برخی خصوصيات آن از منظر قرآن عبارتند از:
1ـ برخاسته از متن مردم (مردمى بودن): خطابهايى نظير: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَـتِهِى وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـلٍ مُّبِينٍ » (سوره جمعه، آيه 2) و «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَـتِهِى وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـلٍ مُّبِينٍ» (سوره آل عمران، آيه 164) حامل اين معناها هستند كه او از ميان مردم بر خاسته بود. داشتن چنين خصوصيتى علاوه بر اينكه اعتماد و اطمينان مردم را در پى دارد، باعث آگاهى او از درد و رنج مردم و توجه بيشتر به هدايت آنان مىشود.
2ـ امّى و درس نخوانده: علاوه بر اينكه در آيات 157 و 158 سوره اعراف به اين امر اشاره شده: «وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِى مِن كِتَـبٍ وَ لاَ تَخُطُّهُو بِيَمِينِكَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِـلُونَ» (سوره عنكبوت، آيه 48) تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، وبا دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان توهستند، شك ترديد كنند.
هنر خواندن و نوشتن گر چه يك امتياز است، ولى در خصوص آن حضرت، امّى بودن يك امتياز محسوب مىشود تا در تبيين رسالت، الهى بودن دين او محرز گردد و مخالفين را به عجز وادار كند.
3ـ خلق نيكو: صفاتى نظير رأفت و مهربانى، صبورى و استقامت، صداقت و امانت، شجاعت و سخاوت … حقانيت راهش را اعلان مىكرد. در اين باره قرآن كريم پيامبر را چنين معرفى مىفرمايد:« وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (سوره قلم، آيه 4) خلق نيكوى پيامبر صلىاللهعليهوآله در محيط شبه جزيرهاى عربستان بسيار تأثير گذار بود، زيرا مردم او را آزار مىدادند و او آنان را اندرز مىداد خاكستر بسرش مىريختند و او برايشان دل مىسوزاند.
4ـ نرمش و عطوفت: «فَبَِما رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (سوره آل عمران آيه 159) به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (= مردم) نرم (ومهربان) شدى؛ واگر خشن وسنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها را ببخش وبراى آنها آمرزش بطلب؛ و در كارها، با آنان مشورت كن؛ امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش و) برخدا توكّل كن؛ زيرا خداوند متوكّلان را دوست دارد. اين آيه گرچه در مورد غزوه احد و عفو و گذشت پيامبر صلىاللهعليهوآله از متخلفان و فراريان نازل شده است، ليكن بيانگر عفو و گذشت حضرت نيز مىباشد.
5ـ آشنا با درد و رنج: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَـٔاوَى وَ وَجَدَكَ ضَآلاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَكَ عَآلـءِلاً فَأَغْنَى فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآلـءِلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (سوره ضحى، آيه 6 تا 11) آيا او تو را يتيم نيافت و پنا داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد، و تو را فقير يافت و بىنياز نمود، حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن، وسؤال كننده را از خود مران، ونعمتهاى پروردگارت را بازگو كن. رهبرى كه درد آشناست، در هدايت جامعه اولويتها را مىيابد و به رفع دردهاى اساسى توجه مىكند.
6ـ حريص بر هدايت: همه رهبران الهى از گمراهى مردم رنج مىبرند، ولى پيامبر صلىاللهعليهوآله گاهى آنقدر غصّه مىخورد كه خود را در معرض خطر قرار مىداد، سورهاى كهف حال پيامبر را چنين توصيف مىنمايد: «فَلَعَلَّكَ بَـخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى ءَاثَـرِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُواْ بِهَـذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا» (سوره كهف، آيه 6 ) گويى مىخواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.
در اخیر باید بگویم که اصولى كه به عنوان فلسفه بعثت پيامبران بيان شد همه براى تكامل انسان است كه آن هم از راه عبادت با معرفت خداوند ميسر مىشود هدف آفرينش انسان نيز همين بوده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (سوره ذاريات، آيه 56) من جنّ وانس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (واز اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).
بنا براین رهبری پیامبر اسلام(ص) با آوردن بزرگترین معجزه، یعنی قرآن کریم انقلاب در درون انسانها ایجاد نمود که برخی افراد گمراه باشنیدن آیات کلام الهی هدایت شدند، در این قسمت می خواهم به داستانی اشاره کنم که درس تربیتی واخلاقی خوب برای ماست؛ می گویند فضيل ابن عياض سالها دزدى و راهزنى مىكرد، باشنيدن كلام الهى منقلب گشته توبه كرد و از زهّاد معروف و مشهور گشت. وقتى هدايت يافته، اداى حقوق نموده و به مكّه رفته بود،در عرفات از او پرسيدند كه اين مردم را چگونه مىبينى؟ گفت خداوند همه را مىآمرزيد، اگر من در ميان آنها نبودم. عدم آمرزش ايشان از من است كه از بدترم. نقل می کند که فضيل معشوقه داشت طبق و عدهاى قبلى شبى از ديوار خانهاش بالا رفت، از خانه همسايه شخص با صوت حزين قرآن مىخواند، به اين آيه رسيد: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ يَكُونُواْ كَالَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَـبَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَـسِقُونَ» (سوره حديد، آيه 16) آيا وقت آن نرسيده كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حقق نازل شده است خاشع گردد و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى به آنها گذشت وقلبهايشان قساوت پيدا؛ وبسيارى از آنها گنهكاراند؟!
همان لحظه گريان و دست بر سر زنان برگشت و گفت چرا، الآن، در مراجعت به كاروان سرارسيد، گوشه استراحت كرد، كاروانى مىخواست بار كند، يكى از ايشان گفت: «فضيل در راه ديده شده فعلاً بار نكنيد، و گرنه بارها به تاراج خواهد رفت» فضيل از شنيدن اين سخن گريه كرد و صدا زد كهاى برادر فضيل با شما است، ديگر با كسى كارى ندارد، بر خيزيد و بسلامت برويد.
فضيل بعد از توبه از صاحبان اموالى كه دزديده بود به هر وسيله رضايت گرفت، گويند يكى از صاحبان مال يهودى بود، از او نيزحليّت طلبيد، يهودى گفت: در فلان گوشه خانه رزى پنهان كردهام، آن را بر دار و بياور تا از تو راضى شوم.
فضيل رفت و زرها را آورد، يهودى گفت: «أشهد انّ لا اله اللّه و انّ محمّد رسول اللّه» اضافه كرد كه من زرى پنهان نكرده، بودم، مىخواستم بدانم تو توبه كردهاى يا نه، در كتاب خوانده بودم كه اگر از امّت محمّد كسى توبه واقعى كند خاك در دستش طلا گردد.
در پایان امیدوارم که دستورات خداوند، پیامبراسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرمشق و سرلوحه زندگانی ما قرار گیرد.
تهیه کننده: سید عباس حسینی