نمایش نوار ابزار

کارنامه‌ی جهادی، سیاسی و مدیریتی مرحوم سید حسین انوری

چهارشنبه 25 سرطان 1404

به مناسبت نهمین سالگرد ارتحال ستر جنرال مرحوم سید حسین انوری، مراسمی در تاریخ ۲۴ سرطان ۱۴۰۴ خورشیدی با مدیریت و گردانندگی انجنیر سید امان رضایی در پلتفرم «تیک‌تاک» برگزار شد.

این مراسم که نزدیک به چهار ساعت به طول انجامید، با حضور جمعی از یاران، دوستان و هم‌سنگران آن مرحوم برگزار گردید. در این برنامه، گروهی از اندیشمندان و کارشناسان از جمله حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمدرضا علوی، قومندان ضمیر سعیدی، سید جگرن، سمنگانی، ابن علی، امیرالعرب، آرسین، موسوی و دیگر شرکت‌کنندگان، به بررسی ابعاد مختلف کارنامه‌ی جهادی، سیاسی و مدیریتی مرحوم سید حسین انوری پرداختند.

در جریان این نشست، پرسش‌هایی درباره‌ی عوامل و عاملین جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ مطرح شد و شرکت‌کنندگان با هشدار به معامله‌گران سرنوشت جهاد، شهدا و مهاجرین، بر ضرورت یافتن راه‌حل‌هایی برای برون‌رفت از بحران‌های گذشته تأکید کردند. همچنین، خواستار رسیدگی به پرونده‌ی جنایات جنگی در نهادهای ملی و بین‌المللی شدند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی، حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی نیز به‌عنوان یکی از سخنرانان اصلی این مراسم، ضمن ابراز تسلیت به یاران و ارادتمندان مرحوم انوری، تصریح کرد:

«به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین دوستان آن مرحوم، شناختی ژرف از شخصیت وی دارم. چند سال پیش، کتابی با عنوان «سپهسالار» در شرح کارنامه‌ی جهادی، سیاسی و مدیریتی ایشان تألیف و منتشر کردم. به باور من، در این فضای آلوده‌ی سیاسی و این دوران پرآشوب و نفس‌گیر، بیش از هر زمان دیگری، جامعه به حضور شخصیت‌هایی چون انوری و استواری و ثبات قدم او نیازمند است.»

تفصیل سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی در ادامه تقدیم می‌شود.

نهمین سالیاد درگذشت سترجنرال سید حسین انوری گرامی باد!

سخن گفتن از مردی با ابعاد چندگانه همچون سید حسین انوری ـ اسوه‌ی عیاران و شیر بیشه‌ی جهاد در برابر ارتش سرخ شوروی ـ آسان نیست. انوری تنها با دشمنان خارجی و مزدوران داخلی نمی‌جنگید، بلکه هم‌زمان هدف حملات جریان‌های قوم‌گرا، دین‌ستیز و قدرت‌طلب نیز بود؛ همان‌هایی که با شایعه‌سازی، تهمت، دروغ و ترور شخصیتی، در پی تخریب او و یارانش برآمده بودند. ماندن در چنین تیمی بی‌تردید پرهزینه و دشوار بود.

در روزگاری که انوری در خط مقدم جهاد با ارتش شوروی می‌رز­مید، برخی قدرت‌طلبان دهه‌ی هفتاد، هم‌وطنان‌شان را به وزارت خارجه‌ی ایران گزارش می‌دادند و در هزاره‌جات، به‌نام خان، ارباب یا مخالف ولایت فقیه، ابزار سرکوب و کشتار نیروهای بیگانه شده بودند. همان‌هایی که امروز خود را وارثان انوری می‌خوانند و از نام او به قدرت و شهرت رسیده‌اند، هیچ‌گاه در روزهای دشوار جهاد، توطئه و ترور شخصیتی، در کنار او نبودند.

سرانجام، این شخصیت بزرگ جهادی و سیاسی، در تاریخ ۱۵ سرطان ۱۳۹۵ خورشیدی، در یکی از بیمارستان‌های هند چشم از جهان فروبست و پیکر مطهرش در ۱۸ سرطان، با حضور گسترده‌ی مردم و چهره‌های سیاسی، در تپه‌ی اسکاد کابل به خاک سپرده شد.

من در سال ۱۳۶۶ خورشیدی، هنگامی که در حوزه‌ی علمیه‌ی شیراز مشغول تحصیل بودم، توسط هم‌ولسوالی‌مان شهید غلام‌نبی مشتاق با مرحوم انوری آشنا شدم و تا پایان عمر ایشان، از همراهان نزدیک وی بودم. در دوران حیات انوری، عضو شورای رهبری و رئیس کمیسیون فرهنگی حزبی بودم که او ریاست آن را بر عهده داشت. از همین رهگذر، بسیاری از اندیشه‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و فیصله‌های شورای رهبری را با جزئیات در خاطر دارم.

به‌عنوان نزدیک‌ترین دوست، شناختی عمیق از مرحوم انوری دارم. چند سال پیش، کتابی با عنوان «سپهسالار» در شرح کارنامه‌ی جهادی، سیاسی و مدیریتی او تألیف و منتشر کردم. به باور من، در این فضای آلوده‌ی سیاسی، در این دوران پرآشوب و نفس‌گیر، بیش از هر زمان دیگری به وجود شخصیت‌هایی چون انوری و ثبات قدم او نیازمندیم.

انوری، مجاهدی نستوه و مقاومت‌گری آگاه بود که با شجاعت و قاطعیت، تا پایان راه مبارزه را ادامه داد. با رژیم وابسته به شوروی وارد هیچ معامله‌ای نشد و نقش تعیین‌کننده‌ای در شکست تجاوز نظامی روس‌ها ایفا کرد. او یکی از چهره‌های برجسته‌ی جهاد افغانستان بود که در تحولات سیاسی و نظامی کشور، از دوران جهاد تا حکومت مجاهدین، از دوره‌ی مقاومت تا عصر دموکراسی، در جایگاه‌های مهمی چون وزارت، ولایت‌های کابل و هرات، نمایندگی مردم کابل در شورای ملی و در نهایت، به‌عنوان مشاور ارشد رئیس‌جمهور در امور نظامی و امنیتی ایفای نقش کرد.

انوری از جمله فرماندهانی بود که افزون بر تجربه‌ی میدانی، از تحصیلات و تجربه‌ی اداری برجسته‌ای برخوردار بود. او با فرماندهی و سازمان‌دهی تشکیلات منظم نظامی، در نیم قرن اخیر افغانستان نقش پررنگی ایفا کرد و در بسیاری از جبهات، رهبری پیشگام‌ترین نیروها را بر عهده داشت.

مرحوم انوری سهم چشمگیری در حکومت‌داری و مبارزه با بی‌عدالتی ایفا نمود. او به حقوق شهروندی باور داشت و در برابر استبداد و ستم قومی و مذهبی ایستاد؛ چنان‌که در دوره‌ی زمام‌داری در وزارت تا ولایت‌های کابل و هرات، آن را به‌خوبی به اثبات رساند.

او نخستین هسته‌ی مقاومت شهری را در کابل بنیان نهاد. بیش از ۵۰۰۰ چریک، در قالب ۲۱ حوزه‌ی عملیاتی مخفی، تحت رهبری او در داخل شهر فعال بودند. خبرنگاران سرشناس غربی و اروپایی چون جان سمپسون (بی‌بی‌سی)، ژیل لیونو (فرانسه)، دی‌بید (بلژیک) و دیگران، از جبهات سنگلاخ، شمالی و جاجی گزارش‌های تفصیلی منتشر کردند. تحلیل‌گران نظامی، در حضور رسانه‌ها، انوری، احمدشاه مسعود و جلال‌الدین حقانی را سه نظامی تأثیرگذار افغانستان در شکست ارتش شوروی خواندند. به‌ویژه گزارش چندساعته‌ی جان سمپسون در BBC، که به‌راستی طلسم سکوت رسانه‌ای را شکست و خبر اول آن روزها شد.

در دوران جهاد، انوری چریک افسانه‌ای بود که دستگاه اطلاعاتی و نظامی شوروی را به زانو درآورد. در دره‌ی سنگلاخ ـ منطقه‌ای راهبردی مشرف بر کوه‌های پغمان و اطراف پایتخت ـ با تأسیس قرارگاه غُند حضرت مهدی(عج)، نقش بی‌بدیلی در عرصه‌های نظامی، سیاسی، فرهنگی و خدمات اجتماعی ایفا کرد. جهاد او مرز جغرافیایی نمی‌شناخت؛ نمونه‌اش ایجاد پایگاه خاتم‌الانبیا (ص) و قبرستان شهدای جاجی در ولایت پکتیا است؛ جایی که حتی فارسی‌زبانان و شیعیان ساکن نبودند، اما خون یاران انوری آنجا را رنگین ساخت و قبرستان شهدای جاجی سندی زنده بر این حقیقت است.

مرحوم سید حسین انوری، افزون بر خدمات اجتماعی و تأسیس مراکز آموزشی و صحی در مناطق محروم افغانستان، در مبارزات فرهنگی نیز به‌صورت سازمان‌یافته از طریق علما، مراکز فرهنگی و انجمن‌ها، چه در داخل کشور و چه در نمایندگی‌های خارج از کشور، فعالیت گسترده‌ای داشت. از جمله، می‌توان به نشرات شورای ولایتی کابل مانند ماهنامه پیام شهدا و نشریه مردم در خارج از کشور، و نیز نشریاتی چون پیام سنگر، مسئولیت زن مسلمان، فریاد اسلام و طلوع سبز در داخل کشور اشاره کرد که از مرکز فرهنگی «غند حضرت مهدی (عج)» منتشر می‌شدند. علاوه بر این، برای پوشش خبری و تبلیغاتی، رادیویی با موج کوتاه و فرکانس مشخص به نام رادیو صدای کابل راه‌اندازی شد که برنامه‌های دینی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی را پخش می‌کرد.

انوری برخلاف بسیاری از سران احزاب جهادی که ساختار حزبی‌شان خاندانی و محدود بود، تشکیلاتی منظم و شایسته‌سالار را رهبری می‌کرد. در حزب تحت رهبری او، تحصیل‌کردگان، نخبگان، متنفذان و دلسوزان جامعه حضور فعال داشتند. حتی برادران و بستگان نزدیکش، با وجود نقش برجسته در جهاد، هیچ‌گونه مسئولیت یا عضویت رسمی در سطوح حزبی نداشتند. اگر بعدها برخی از بستگان وارد فعالیت‌های سیاسی شدند، ارتباطی با تصمیم انوری نداشت.

به‌خاطر رشادت‌ها و نقش مؤثرش در جبهه‌های جهاد، انوری به رتبه سترجنرالی رسید، عضو کابینه شد و مفتخر به مدال عالی وزیر محمد اکبرخان گردید. او در روند مقاومت و رساندن صدای مردم به مجامع بین‌المللی، از جمله پارلمان اروپا، حضور مؤثر داشت و یکی از شخصیت‌های اثرگذار در اجلاس بن بود.

وی سیاستمداری مردمی، صریح و شجاع بود. هیچ‌گاه از دوستانش استفاده ابزاری نمی‌کرد و عملکرد مسئولان حکومتی را بی‌پرده و بدون ملاحظه نقد می‌نمود. چنان‌که در جدی ۱۳۹۴ با ارسال نامه‌ای به رئیس‌جمهور غنی نوشت: «اعتماد به حاکمان و دولتمردان وجود ندارد». انوری باور داشت که نقد مشفقانه و ملی، می‌تواند سبب اصلاح و پیشرفت شود؛ اما بی‌توجهی به این نقدها یکی از عواملی بود که به سقوط جمهوریت انجامید.

از دیگر خدمات مهم انوری، حمایت جدی از مردم غرب کابل بود. چنان‌که اگر حمایت‌های او در بحران‌های کابل نبود، حزب اتحاد اسلامی به رهبری سیاف می‌توانست در یک روز مراکز حزب وحدت را تا کارته‌سخی تصفیه کند. این حمایت‌ها از شاهکارهای تدبیر و درک وسیع انوری بود. در روز تشییع جنازه‌اش، جمعیتی بی‌سابقه تا دامنه تپه‌ی اسکاد پیکر او را همراهی کردند. این حضور گسترده گواهی بر جایگاه مردمی او بود. یکی از مقامات ارشد حزب وحدت درباره‌اش گفت: «اگر حمایت‌های انوری نبود، فاجعه بزرگ‌تری در کابل رخ می‌داد».

با این همه، انوری مورد بی‌مهری برخی دوستان و اتهام‌های ناجوانمردانه‌ی مخالفان قرار گرفت؛ از جمله در قضیه افشار. او پس از آن، بارها چهره‌هایی چون سیاف، فهیم، خلیلی، محقق، اکبری و دیگران را سه سال پی‌درپی به مناظره عمومی دعوت کرد تا پاسخگوی مردم باشند، اما هیچ‌کدام نپذیرفتند.

حزب حرکت اسلامی افغانستان، به رهبری مرحوم انوری، از جمله احزاب تأثیرگذار شیعی بود که علیه رژیم کمونیستی و اشغالگران شوروی، به‌ویژه در کابل، فعالیت گسترده‌ای داشت. در شرایطی که کابل زیر کنترل شدید استخبارات شوروی و رژیم کمونیستی قرار داشت، این حزب از فعال‌ترین گروه‌ها به‌شمار می‌رفت.

تهیه گزارش از عملیات‌های چریکی در کابل بسیار دشوار بود، اما نیروهای تحت فرمان انوری توانستند سه تیم خبرنگاری غربی را وارد کابل کنند:

  1. تیم اول به سرپرستی «جان سمپسون» خبرنگار مشهور بی‌بی‌سی، گزارشی از چهار جبهه مهم جهادی تهیه کرد. در این گزارش، نقش مرحوم انوری در کابل، شهید احمدشاه مسعود در پنجشیر، مرحوم سید حسن مجاهد در غزنی و مرحوم جلال‌الدین حقانی در جلال‌آباد، به‌عنوان رهبران اصلی جهاد در کشور برجسته شده بود. این تیم اولین گروه غربی بود که توسط نیروهای انوری وارد کابل شد.
  2. تیم دوم از کشور فرانسه به سرپرستی «ژیل لیون»، پس از بازدید از کابل و عملیات‌های شهری علیه روس‌ها، گزارشی تحت عنوان «کابل زیر ریش روس‌ها» در یکی از نشریات پرفروش فرانسه منتشر کرد. وی همانند جان سمپسون، نقش انوری را برجسته و قابل‌مقایسه با احمدشاه مسعود و حقانی دانست.
  3. تیم سوم از کشور بلژیک به سرپرستی «دی‌بید» از سنگلاخ وارد کابل شد. در گزارشی که بعدها منتشر شد، در نشستی تخصصی در بروکسل، جایگاه انوری در مقایسه با احمدشاه مسعود و حقانی، در ردیف نخست شخصیت‌های مؤثر مجاهد قرار گرفت.

نکات کلیدی این گزارش‌ها در کتاب‌های «ثابت‌قدم» و «سپهسالار» ذکر شده‌اند. همچنین در کتاب «راویان عشق»، مقاله‌ی ژیل لیون با عنوان «بهترین تحفه قومندان انوری» نقل شده که در آن از نقش و فداکاری‌های بی‌نظیر او یاد شده است.

ایثارگری‌ها، مهارت‌های تاکتیکی، و روحیه چریکی انوری در کابل، دشمن را سردرگم و ناکام ساخت. او نه‌تنها فرمانده‌ای نظامی، بلکه مدیری مدبر، سیاستمداری صادق و چهره‌ای ملی بود که نامش در تاریخ مقاومت افغانستان ماندگار خواهد ماند.

مرحوم سید حسین انوری، افزون بر فعالیت‌های نظامی و سیاسی، علاقه‌مند جدی به نوشتن و مطالعه نیز بود. همان‌گونه که پیش‌تر یادآوری شد، وی در سنگلاخ کتابخانه‌ای مجهز و مرکز فرهنگی بنیاد نهاد که در آن نشریات چاپی منتشر می‌شد و رادیو «صدای کابل» نیز از آن‌جا به‌صدا درآمد. از جمله جملات مشهور آن مرحوم این بود:

«ما برای ساختن افغانستان نیاز به یک انقلاب فکری داریم.»

مرحوم انوری دارای آثار و تألیفاتی نیز بود، از جمله:

ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم

کابل در آتش هوا و هوس رهبران

انقلاب اسلامی و رسالت

تقریب

مردم من (دو جلد)

رهیافت بر چالش‌های دیروز و امروز افغانستان

مقالات منتشرشده در نشریات دوران جهاد

نقش مدیریتی سوره والعصر

امت واحده در آیینه قرآن و سنت

امام علی (ع) کیست؟

فریاد من…

در بخش پایانی سخنانم، هشدار جدی می‌دهم به کسانی که از نام جهاد، حرکت اسلامی و شخصیت مرحوم سید حسین انوری سوءاستفاده می‌کنند:

در این مقطع حساس تاریخی، هرگونه معامله، تطهیر یا اعتباربخشی به چهره‌های جنگ‌طلب و جنایت‌پیشه گذشته، خیانتی آشکار به خون شهدا و تحریفی خطرناک از تاریخ جهاد و مقاومت ملت مسلمان افغانستان است.

نادیده‌گرفتن نقش مرحوم انوری در عرصه‌های نظامی، سیاسی و فرهنگی، به‌مثابه انکار بخشی از تاریخ پرافتخار ایستادگی مردم ما در برابر تجاوز و استبداد است. تلاش برای تطهیر جنگ‌های داخلی دهه هفتاد، به‌ویژه از طریق تجلیل یک‌سویه از چهره‌های مناقشه‌برانگیز، نه تنها تحریف آگاهانه تاریخ است، بلکه خیانتی به خون هزاران مجاهد مظلوم نیز محسوب می‌شود.

در این راستا، پیام اخیر محمد محقق به مناسبت سالگرد ارتحال سید حسین انوری، نیازمند نقد جدی است؛ پیامی که برخی اعضای شورای عالی حرکت اسلامی – یا از روی ساده‌انگاری یا در چارچوب مناسبات سیاسی – به برجسته‌سازی آن پرداختند. در واکنش به انتقاد صریح من، برخی مدعی شدند: «محقق و تیمش در مشت ما هستند!» پاسخ روشن است: آن مشت، نه آن‌قدر بزرگ است، نه آن‌قدر محکم.

افرادی چون جواد باهنر – از نزدیکان عبدالعلی مزاری پیش از سقوط افشار – امروز تلاش دارند با فرافکنی و تحریف، گذشته تاریک خود را تطهیر کنند. در حالی که مزاری، با دعوت رسمی از مرحوم انوری به قصد مذاکره، در واقع در پی حذف فیزیکی او و همراهانش بود. مبارز یکه‌ولنگی، از شاهدان عینی، هنوز خاطرات تلخ آن شب را به یاد دارد. با وجود برتری نظامی قطعه اسکاد، انوری با درایت و گذشت، از درگیری جلوگیری کرد و مانع از وقوع جنگ میان شیعیان شد.

در سوی دیگر، مزاری وارد تعامل آشکار با سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آی‌اس‌آی) شد که پیامد آن، فاجعه‌ی قتل‌عام هزاران فرمانده و غیرنظامی شیعه در غرب کابل بود. برخی منابع شمار شهدا را تا بیش از ۳۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند.

در سه دهه گذشته، رسانه‌های وابسته به محقق، خلیلی و مزاری با روایت‌سازی هدفمند، مسئولیت آن فجایع را به دوش حرکت اسلامی، سادات و یاران انوری انداخته‌اند. برچسب‌هایی همچون «کوه‌فروش» بخشی از این پروژه تحریف و فریب است.

سؤال اینجاست: آیا محمد محقق واقعاً نمی‌دانست که انوری یکی از ارکان اصلی جهاد و مقاومت افغانستان بوده است؟

استاد شاه‌جهان احمدی، عضو شورای مرکزی حرکت اسلامی، در تقویت رابطه میان سترجنرال سید حسین انوری و سردار قاسم سلیمانی نقش مهمی داشت. اما هنگامی که محقق از این رابطه آگاه شد، انوری را به ملاقات خواست و سخنانی از او شنید که بعداً ضبط و به سردار سلیمانی منتقل گردید. این رفتار پنهانی، به جای تقویت وحدت، زمینه‌ساز سوءتفاهم میان دو چهره برجسته مقاومت شد. اگر دغدغه وحدت داشتند، چرا این اقدام را در خفا و به زیان مصالح عمومی انجام دادند؟

در یکی از نشست‌های حزب وحدت در بامیان، انوری را به دروغ «افشارفروش» نامیدند. شخصاً در تماس تلفنی انوری با محقق و خلیلی حضور داشتم. فایل صوتی این مکالمه در آرشیو رسمی حرکت اسلامی موجود است. انوری، علی‌رغم این توهین‌ها، چندین بار آن‌ها را به مناظره فراخواند، اما همواره از پاسخ‌گویی گریختند.

اگر محمد محقق حقیقتاً به بازنگری گذشته اعتقاد دارد، نخست باید از خانواده‌های شهدای شمال افغانستان و مجاهدان حرکت اسلامی عذرخواهی کند.

محقق در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، در کتاب «یک سنگرنشین»، به صراحت از کشتن اربابان، خان‌ها و مخالفان ولایت فقیه سخن گفته است. این اسناد همچنان موجود است و بی‌تردید روزی در دادگاه وجدان و عدالت بررسی خواهد شد.

امروز، برخی اعضای شورای عالی حرکت اسلامی – از جمله دکتر محمدعارف شاه‌جهان، حجت‌الاسلام سید ظاهر مدرسی و دیگران – دلخوش از آن‌اند که محقق توانسته سهمیه‌ای از اقامت‌های یک‌ساله وزارت خارجه ایران دریافت کند که ۱۵۰ مورد آن به شورای عالی حرکت اسلامی اختصاص یافته است. این معاملات پنهانی، نه‌تنها خفت‌بار، بلکه ننگینی است بر پیشانی آنان که نام جهاد را بر زبان دارند، اما با سرنوشت مهاجران مظلوم معامله می‌کنند و در برابر مهاجرستیزی سکوتی مرگبار پیشه کرده‌اند.

من ایمان دارم که روزی عدالت برای قربانیان جهاد، مقاومت و جنگ‌های داخلی افغانستان برقرار خواهد شد. در آن روز، هیچ فرد یا جناحی از محاکمه تاریخ و مردم در امان نخواهد ماند.

از همه پیروان راستین حرکت اسلامی، مجاهدان آگاه و مهاجران عزیز در سراسر جهان می‌خواهم در برابر فتنه‌های نوظهور و معامله‌گران سرنوشت مردم، هوشیارانه ایستادگی کنند. آنان که در گذشته به نام جهاد، نامه تردد می‌فروختند و امروز اقامت یک‌ساله را با پول‌داران معامله می‌کنند، آینده‌ای در میان مردم نخواهند داشت.

و اما نکته پایانی:

یک‌بار دیگر خواهان برگزاری مناظره‌ای علنی هستم. عزیزالله شفق بهسودی، پیش‌تر دعوت مرا نادیده گرفت. عزیز رویش نیز در برنامه «جمهوری پنجم» از گفت‌وگوی رودررو خودداری کرد. اکنون، از هر سه تن – شفق، رویش و دایفولادی – دعوت می‌کنم در مناظره‌ای علنی شرکت کنند تا درباره چهار دهه تحریف باورهای دینی مردم، تعمیق شکاف‌های قومی و تخریب جایگاه قوم هزاره در جامعه افغانستان پاسخ‌گو باشند.

بیایید صادقانه درباره فجایع دهه هفتاد، جنگ‌های داخلی در هزاره‌جات، و پیامدهای ویرانگر آن برای جامعه تشیع گفت‌وگو کنیم. این مناظره، تسویه‌حساب شخصی نیست؛ بلکه فرصتی است برای روشن‌گری و دفاع از حقیقت.

در پایان، نهمین سالگرد ارتحال مرحوم سید حسین انوری (رحمة‌الله‌علیه) را به خانواده، یاران و هم‌سنگران ایشان تسلیت می‌گویم.

یادش گرامی، راهش پررهرو، و خاطره‌اش جاودان باد.

منبع: گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی