نمایش نوار ابزار

اخراج اجباری مهاجرین افغان؛ فاجعه‌ای انسانی در سکوت جهانی

یکشنبه 29 سرطان 1404

در دومین وبینار «تریبون تفاهم»، اخراج اجباری مهاجرین افغان، فاجعه‌ای انسانی توصیف شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی، دومین وبینار «تریبون تفاهم» با محوریت بحران مهاجرین افغان، روز ۲۷ سرطان ۱۴۰۴ خورشیدی (۱۹ جولای ۲۰۲۵ میلادی) در صفحه اسپیس‌اکس این برنامه برگزار گردید.

این نشست با عنوان «خروج اجباری مهاجرین افغان در گرمای جانسوز؛ مسئولیت‌ها در مهار و پایان این بحران» و با میزبانی ذبیح‌الله ابراهیمی و گردانندگی شهید خطیبی، میزبان جمعی از صاحب‌نظران و چهره‌های فعال در حوزه‌های فرهنگی و مهاجرتی بود.

سخنرانان این برنامه عبارت بودند از:

حجت‌الاسلام سید جعفر عادلی حسینی

دکتر فضل‌الهادی وزین

عبدالفتاح جواد

محمد حسن صادقی

عبدالعظیم ‌افضلی

محورهای اصلی این نشست به شرح زیر بود:

پشت‌پرده خروج اجباری؛ چه کسانی تصمیم می‌گیرند؟

چهره انسانی فاجعه؛ مهاجر در گرما، بی‌پناه در وطن

واکنش‌های داخلی و بین‌المللی؛ آیا مسئولیت‌ها ادا شده‌اند؟

راهکارها و مسئولیت جمعی در مهار بحران

در جریان وبینار، رئیس سازمان جهاد فرهنگی به دلیل مشکلات فنی نتوانست در بحث زنده شرکت کند؛ با این حال، محتوای بیانیه مکتوب وی در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

از برگزارکنندگان این نشست صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم و به مهمانان و سخنرانان ارجمند ادای احترام دارم. امیدوارم مطالب ارائه‌شده در این نشست، مفید و درخور موضوع باشد.

در روزهایی که گرمای سوزان تابستان زندگی را به کام انسان تلخ کرده، هزاران مهاجر افغان با بی‌رحمانه‌ترین شیوه‌ها از کشورهای همسایه، به‌ویژه ایران، پاکستان و تاجیکستان، به‌صورت اجباری و بی‌برنامه به افغانستان بازگردانده می‌شوند.

این بازگشت، نه داوطلبانه است و نه در چارچوب کرامت انسانی؛ بلکه مملو از تحقیر، بی‌رحمی، فقر و سرگشتگی است.

در حالی که جامعه جهانی تنها نظاره‌گر این وضعیت است، بسیاری از رهبران سیاسی افغانستان — که خود از عوامل مهاجرت و آوارگی مردم به‌شمار می‌روند — در سکوتی سنگین فرو رفته‌اند، گویی این فاجعه هیچ ارتباطی با آنان ندارد.

اخراج اجباری مهاجرین افغان از کشورهای همسایه، به‌ویژه ایران، پدیده‌ای تازه نیست. طی بیش از چهار دهه گذشته، افغان‌ها در چندین موج و تحت شرایطی همراه با خشونت و تحقیر، از ایران و پاکستان اخراج شده‌اند.

ریشه این بحران، صرفاً در سیاست‌های مهاجرستیزانه کشورهای میزبان نیست، بلکه بخش بزرگی از آن به ناکامی‌های پی‌در‌پی حکومت‌های افغانستان، رهبران احزاب جهادی و سیاست‌ورزی داخلی بازمی‌گردد. مهاجرت میلیونی افغان‌ها تنها حاصل تجاوز شوروی در ۷ ثور ۱۳۵۷ نبود، بلکه بیشتر نتیجه جنگ‌های داخلی خونین، رقابت‌های قدرت‌طلبانه گروه‌ها و فروپاشی ساختار دولت بود.

در مناطق مرکزی کشور، به‌ویژه در هزاره‌جات، جنگ‌های داخلی شدیدی در جریان بود. اکبرخان نرگس، در خاطرات خود به‌عنوان نماینده، از آماری بیش از پنجاه‌هزار کشته در این جنگ‌ها یاد کرده است. موج گسترده مهاجرت به ایران و پاکستان، بیش از آن‌که ناشی از ترس از شوروی باشد، ناشی از همین درگیری‌های داخلی بود.

در واپسین سال‌های جهاد، رفتارهای تحقیرآمیز جمهوری اسلامی ایران با مهاجرین افغان به اوج رسید. در همان دوران، گلبدین حکمتیار طی سخنرانی‌ای در مجمع علمای شیعه و سنی در تهران، سیاست‌های ایران را در قبال مهاجرین زیر سؤال برد و خطاب به رهبران ایرانی گفت: «این رفتار شما چه سنخیتی با اسلام و امام حسین (ع) دارد؟» این اظهارات در آن زمان بازتاب گسترده‌ای یافت.

در سال‌های اخیر، به‌ویژه در دوره ریاست‌جمهوری محمد اشرف‌ غنی، موج تازه‌ای از اخراج مهاجرین افغان آغاز شد. اشرف غنی در واکنش به این وضعیت، نسبت به وقوع «فاجعه‌ای تمام‌عیار انسانی» هشدار داده بود.

از اخراج تا اخراج؛ دو رویکرد متفاوت در قبال مهاجرین افغان

در حالی که دولت آلمان اخیراً ۸۱ پناهجوی افغان را که به‌دلیل ارتکاب جرائمی چون سرقت، تجاوز و قتل محکوم شده بودند، با پرداخت کمک‌هزینه‌ای حدود یک‌هزار یورو، همراه با تهیه بلیت و بدون رفتارهای تحقیرآمیز، به افغانستان بازگرداند، در سوی دیگر، گزارش‌های متعددی از برخوردهای خشونت‌آمیز با مهاجرین افغان در جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است.

بر اساس این گزارش‌ها، مهاجرین در ایران نه‌تنها بدون دریافت حقوق قانونی یا بازگرداندن پیش‌پرداخت‌های منازل، اخراج شده‌اند، بلکه مواردی از بازداشت، شکنجه و حتی مرگ برخی از آنان نیز ثبت شده است؛ مسائلی که نگرانی‌های گسترده‌ای را در میان افکار عمومی و نهادهای حقوق بشری به‌دنبال داشته است.

با وجود اینکه ایران در جنگ عراق از مهاجرین افغان به‌عنوان نیروی رزمی استفاده کرد که منجر به کشته شدن حدود سه هزار نفر شد، و در جنگ سوریه علیه داعش نیز مهاجرین بیش از پنج‌هزار قربانی دادند، و حتی در جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نیز مهاجرین با حمایت معنوی گسترده وارد میدان شدند، اما اکنون رفتارهای خشونت‌بار ایران با این گروه، نه‌تنها غیرمنتظره، بلکه خلاف اصول انسانی و تعهدات بین‌المللی است.

هرچند ایران حق دارد مهاجرین غیرقانونی را بازگرداند، اما این روند باید با رعایت احترام، کرامت انسانی و دوری از اقدامات تحقیرآمیز انجام گیرد. نباید خاطرات تلخ و شکاف‌های عمیق میان دو ملت همسایه برجا بماند.

در این گفتار کوتاه، تلاش دارم ابعاد این بحران را از منظر انسانی، سیاسی و اخلاقی بررسی کرده و راه‌حل‌هایی برای پیشگیری از گسترش آن ارائه نمایم، پیش از آن‌که به فاجعه‌ای غیرقابل مهار تبدیل شود.

۱. پشت‌پرده اخراج اجباری؛ چه کسانی تصمیم می‌گیرند؟

در ظاهر، اخراج مهاجرین بخشی از سیاست داخلی کشورهای میزبان است؛ اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این تصمیم‌ها عمیقاً با تحولات امنیتی، فشارهای اقتصادی و توافقات پشت‌پرده منطقه‌ای گره خورده‌اند.

برخی یافته‌ها نشان می‌دهد:

کشورهای میزبان به‌دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی به اخراج‌ها روی آورده‌اند؛

در برخی موارد، این اقدامات با هماهنگی نهادهای امنیتی یا در چارچوب توافقات سیاسی با قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی انجام شده است؛

سکوت و بی‌عملی نهادهای جهانی، این روند را تسهیل کرده و به کشورها جسارت بیشتری داده است؛

برخی تحلیل‌گران اخراج‌ها را تلاشی برای مهندسی ساختار جمعیتی و تضعیف حاکمیت فعلی افغانستان می‌دانند؛

برخی دیگر معتقدند این روند بخشی از توافقات نانوشته با حاکمیت سرپرست برای بازگرداندن مهاجرین است.

۲. چهره انسانی فاجعه؛ مهاجر در گرما، بی‌پناه در وطن

این اخراج‌ها تنها جابه‌جایی فیزیکی انسان‌ها نیست، بلکه ویرانی کامل زندگی هزاران خانواده در کوتاه‌ترین زمان ممکن است. گزارش‌ها از مرزها و اردوگاه‌های موقت، تصویری تلخ و فاجعه‌بار ترسیم می‌کنند:

هزاران زن، کودک، سالمند و بیمار در گرمای طاقت‌فرسا، بدون سرپناه، غذا، آب و خدمات پزشکی رها شده‌اند؛

کودکان از آموزش بازمانده‌اند، خانواده‌ها درآمد خود را از دست داده‌اند، و آینده‌ای تاریک پیش‌روی آنان قرار دارد؛

بیماران مزمن و معلولین بدون دارو و درمان، در شرایط وخیم به سر می‌برند؛

این بحران، نه‌تنها سلامت جسمی بلکه روان هزاران انسان را در معرض فروپاشی قرار داده و زمینه‌ساز ناامنی، یأس و شورش‌های اجتماعی است.

۳. واکنش داخلی و بین‌المللی؛ آیا مسئولیت‌ها ادا شده‌اند؟

با وجود گستردگی بحران، واکنش‌ها در سطح ملی و بین‌المللی ناچیز، پراکنده یا کاملاً غایب بوده‌اند:

حکومت سرپرست فاقد امکانات لازم برای اسکان، تغذیه و توانمندسازی بازگشت‌کنندگان است؛

کمک‌های ارائه‌شده بیشتر نمایشی و ناکافی بوده‌اند؛

تلاش‌های مردمی، نهادهای خیریه و تاجران محلی نیز به‌دلیل نبود هماهنگی، اثربخشی لازم را نداشته‌اند؛

سازمان‌هایی چون UNHCR، صلیب سرخ، و نهادهای حقوق بشری عمدتاً به صدور گزارش بسنده کرده‌اند؛

این سکوت جهانی، باعث تضعیف اعتماد عمومی نسبت به ساختار نظم بین‌المللی و تعهدات حقوق بشری شده است.

۴. راهکارها و مسئولیت جمعی؛ مهار بحران پیش از آن‌که دیر شود

اقدامات فوری:

ایجاد اردوگاه‌های موقت با حداقل استانداردهای انسانی؛

توزیع فوری غذا، آب، لباس و خدمات درمانی؛

ارائه مشاوره روانی، اجتماعی و حقوقی به آسیب‌دیدگان؛

طراحی فرصت‌های موقت شغلی برای بازگشت‌کنندگان.

برنامه‌ریزی میان‌مدت و بلندمدت:

تدوین برنامه ملی بازتوانی مهاجرین با مشارکت نهادهای داخلی و بین‌المللی؛

سرمایه‌گذاری در حوزه‌های آموزش، بهداشت، مسکن و مهارت‌آموزی؛

ادغام بازگشت‌کنندگان در فرایند توسعه ملی و ایجاد فرصت‌های برابر برای آنان.

مسئولیت نخبگان و مهاجرین:

نخبگان افغان در بیرون کشور، رسانه‌ها و فعالان اجتماعی باید صدای مظلومیت مهاجرین را به گوش جهانیان برسانند؛

رهبران سیاسی پیشین که امروز در اروپا و آمریکا به رفاه رسیده‌اند، باید پاسخگوی عملکرد گذشته خود باشند؛

بحران مهاجرت نباید ابزار تبلیغات سیاسی باشد، بلکه باید بستری برای مطالبه‌گری، فشار سیاسی بر دولت‌های میزبان، و مطالبه مسئولیت از نهادهای بین‌المللی ایجاد شود.

اخراج ظالمانه مهاجرین افغان؛ فاجعه‌ای تکراری و ریشه‌دار

امروز هزاران مهاجر افغان که از ایران اخراج شده‌اند، در کمپ‌هایی فاقد حداقل امکانات انسانی، در شرایطی اسفبار به‌سر می‌برند. شمار زیادی از آن‌ها، با وجود داشتن مدارک قانونی اقامت، تنها ۱۵ روز مهلت یافتند تا ایران را ترک کنند، و پس از آن، به‌زور اخراج شدند.

یکی از مهاجرین می‌گوید:

«ما کارت هوشمند داشتیم، اما اخراج‌مان کردند. حتی سیم‌کارت به نام خودمان نمی‌توانستیم بگیریم. بیش از ۳۰ سال در ایران زندگی کردیم، ولی هیچ مدرکی به ما داده نشد.»

بسیاری از افغان‌ها معتقدند که در حالی‌که مهاجرین در کشورهای غربی پس از چند سال اقامت به حقوق شهروندی دست می‌یابند، آنان در ایران نه از حق تحصیل برخوردار بوده‌اند، نه از درمان، نه از شغل رسمی و نه از حق مالکیت.

مهاجرانی که برای فرار از جنگ، ناامنی و فقر افغانستان را ترک کردند، امروز با پدیده‌هایی چون بازداشت، مصادره اموال، تخریب خانه‌ها و طرد تحقیرآمیز مواجه‌اند.

کارشناسان امور مهاجرت این وضعیت را «بحران خاموش حقوق بشر» می‌خوانند؛ بحرانی که جامعه جهانی با نگاهی بی‌تفاوت از کنار آن عبور کرده است.

از جهنم به جهنم؛ روایت ناچاری تاریخی

در سال‌هایی که افغانستان در آتش جنگ، اشغال و افراط‌گرایی می‌سوخت، میلیون‌ها افغان ناچار شدند به ایران پناه بیاورند؛ با این آگاهی که از جهنمی به جهنمی دیگر قدم می‌گذارند. اما انتخاب دیگری نداشتند.

ایرانی که خود با بحران‌های عمیق اقتصادی، تبعیض ساختاری و مهاجرت گسترده‌ شهروندانش روبه‌روست، سال‌ها مهاجرین افغان را به‌عنوان نیروی کار ارزان، اما فاقد حقوق قانونی، در سخت‌ترین مشاغل مانند ساختمان‌سازی، کشاورزی، نظافت و خدمات شهری به‌کار گرفت.

کار بدون قرارداد، بدون بیمه، بدون امنیت شغلی و بدون حق اعتراض؛ زنان افغان از ابتدایی‌ترین خدمات بهداشتی محروم بودند و کودکانشان از آموزش بازمانده بودند.

سکوت رسانه‌ها و تثبیت تبعیض

درحالی‌که میلیون‌ها ایرانی خود در حال مهاجرت به کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند، رسانه‌های داخل ایران در قبال مهاجرین افغان سکوت اختیار کردند و سیاست‌های نژادپرستانه حکومت، نگاه تحقیرآمیز به افغان‌ها را نهادینه کرد.

طرد، تبعیض و نفی حقوق انسانی، به سیاست رسمی بدل شد. اگر این روند ادامه یابد، نه‌تنها بحران اقتصادی و بیکاری در افغانستان شدت خواهد گرفت، بلکه موجی تازه از مهاجرت‌های غیرقانونی، این‌بار از مسیرهای خطرناک‌تر و با تلفات بیشتر، شکل خواهد گرفت.

افغانستان؛ آماده نیست

نباید این حقیقت را نادیده گرفت که افغانستان کنونی، نه ظرفیت اسکان شرافتمندانه‌ مهاجرین را دارد، نه زیرساخت‌های کافی برای تأمین خدمات اولیه.

اما راه‌حل، نادیده‌گرفتن یا فرار از بحران نیست. اکنون، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند اتحاد، مطالبه‌گری فعال و بسیج ظرفیت‌های بین‌المللی برای حمایت از حقوق مهاجرین افغان هستیم.

سخن پایانی: این یک فاجعه انسانی نیست؛ این خیانت است

فاجعه‌ی اخراج مهاجرین افغان، فقط یک بحران انسانی نیست؛ بلکه آیینه‌ای از خیانت، بی‌کفایتی و تبانی با ظلم است.

مردم افغانستان باید بدانند که سرنوشت‌شان گروگان دست معامله‌گران سیاسی داخلی و خارجی شده است.

رهبرانی که روزگاری در دوران جهاد، با فروش برگه‌های تردد نان می‌خوردند، امروز نیز به «فروش اقامت‌های پناهندگی» مشغول‌اند؛ همان‌گونه که درباره‌ی آقای محقق و همراهانش گفته می‌شود.

آنانی که بیشترین سود را از رنج مهاجرین برده‌اند، امروز حتی جرأت انتشار یک توییت ساده در حمایت از آنان ندارند؛ درحالی‌که اکثر این مهاجرین از جامعه تشیع و هزاره‌اند.

سکوت این رهبران، خیانت است؛ و ادامه‌ی آن، همدستی با ستمگران.

اکنون زمان آن فرارسیده که مردم افغانستان خودشان تصمیم بگیرند، برخیزند، متحد شوند، و نگذارند استخوان‌های‌شان، آن‌گونه که برخی می‌خواهند، در بازار سیاه سیاست معامله شود.

گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی جهاد فرهنگی