نمایش نوار ابزار

انگیزه قیام امام حسین(ع)

جمعه ۹ عقرب ۱۳۹۳

یاد آوری!

 از چند سال بدینسو با فرا رسیدن ماه محرم، کانون فرهنگی و هیئت امنای مسجد اسدالله الغالب(ع) واقع در وزیر آباد، شرق کابل عده ای از دانشمندان و فرهیختگان حوزه وی و دانشگاهی شیعه و سنی بعنوان سخنران دعوت می شوند و هرکدام در موضوع از قبل انتخاب شده به تجزیه و تحلیل می گیرند. شب ششم محرم حجت الاسلام والمسلمین سید جعفرعادلی حسینی، رئیس دارالانشاء شورای اخوت اسلامی پیرامون انگیزه قیام امام حسین(ع) بحث نمودند که محتوای سخنرانی ایشان را در پی مطالعه می فرمایید.

قال اللّه تبارک و تعالی: «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ الله بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى الله إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(سوره توبه، آیه 32)

با عرض تسلیت فرا رسیدن سالروز شهادت امام حسین(ع) و یاران فداکارش به همه شفتگان امامت و ولایت  و قدر دانی از هیئت امنای مسجد اسدالله الغالب(ع) که در این چند سال اخیر ابتکار شایسته و در شان عزاداران حسینی  تشکری و قدر دانی از ابتکار کانون فرهنگی وهیئت امنای مسجد اسد الله الغالب(ع) وزیر آباد شرق کابل که با آغاز محافل سوگواری شان در شبهای دهه اول محرم، دو نفر یکی اهل علم در حوزه دینی و دیگری استاد دانشگاه از پیروان مذاهب جعفری و حنفی را دعوت می کنند، موضوع قبلا برای آنان ابلاغ  و در محور موضوع از قبل اطلاع رسانی می شود، فکر کنم، این روایت را قبلا نیز در همین مسجد به مناسبتی خواندم که حضرت امام على‏بن موسى‏الرّضا(ع) فرموده: «مَنْ جَلَسَ مَجْلِسا يُحْيى فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوت الْقُلُوبُ» هر كس در مجلسى بنشيند كه احياى مكتب ما، در آن مى‏شود دلش نمى‏ميرد آن روز كه دلهامى‏ميرند!(1) از جمله بالا بخوبى روشن مى‏شود كه وظيفه حتمى پيروان اهل بيت عليهم‏السلام اين است كه  در جلسات خود برنامه هاى آنها را احياء كنند، مكتب شان را بشناسند، روح سخنان شان را دريابند، به تعليمات آنان آشنا شوند و مجلس آنها مجلس سازندگى و آمادگى و حيات زندگى باشد نه جلسه سرگرمى و تنها حاجت طلبى و به دردها و خواستهاى شخصى انديشيدن، ومسائل انسانى و اجتماعى و عقيدتى را ناديده گرفتن، چنين مجلسى موجب زنده شدن دلها و بيدارى افكار است.

حال موضوعی را که دوستان به من ابلاغ نمودند، در رابطه با انگیزه قیام امام حسین(ع) است تا آنجاییکه وقت اجازه می دهد با یک مقدمه به چند انگیزه قیام امام حسین(ع) اشاره می کنم.

محرم ماه عزا وعاشورا روز حماسه و ايثار، روز فرياد مظلومانه «هَلْ مِنْ ناصِرِ يَنْصُرُنا» بر گوش تاريخ، این سخن بزرگ امام راستان، امام جعفرصادق(ع) مفهوم و دارای مصداق عینی می‌شود که: هر روزی عاشورا و هر سرزمینی کربلاست. «كُلّ يَوْمٍ عاشورا و كُلّ اَرْضٍ كَرْبَلا» اين جمله و شعار، نشان دهنده پيوستگى و تداوم  خطّ درگيرى حق و باطل در همه زمانها و مكانهاست.

در زیارت وارث كه مربوط به سيّد الشهدا(ع) می باشد، در آن به دو جريان هابيلى وقابيلى در تاريخ انسان اشاره دارد و امام حسين(ع) در حقیقت مظهر مظلوميّت جناح هابيل می باشد و وارثت عاشورا از جبهه تاريخى مبارزه حق با باطل را مى رساند: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوارِثَ آدَمَ صِفْوَهِ‏اللّه، اَلسّلامُ عَلَیْکَ یاوارِثَ نوُحٍ نَبِىِّ اللّه، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوارِثَ إِبْراهِمَ خَليل اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوارِثَ مُوسى كَلِيم اللّه، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوارِثَ عيسى رُوحِ اللّه، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوارِثَ مُحَمَّدٍحَبيبِ اللّه»…

لذا امام حسين(ع) نشانگر تمام صفات كامله انبيا(ع) است، يعنى اگر كسى بخواهد علم آدم، حكمت نوح، خليل الهى ابراهيم، هيبت موسى، زُهد عيسى، وصفات خاتم انبيا(ع) را مشاهده نمايد بايد، به صورت امام حسين(ع) نگاه كند  او آئينه است كه همه انبيا(ع) درآن پيدا ونمايان است واخبار واحاديث فروان دلالت براين مطلب مى كند؛ امام حسين(ع) وعاشورا نشانگر راه ورويش انبيا(ع) الهى وائمه اطهار(ع) وبقاى اسلام است و پیامبر اسلام(ص) شهادت امام حسین(ع) را ماندگار خوانده و این موضوع درجلد دهم مستدرک الوسائل، صفحه 318  از آن حضرت نقل شده که: «إنَّ لِقَتلِ الحُسَينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبردُ أبَدا» شهادت حسين(ع) آتشى در دل مؤمنان درانداخته است كه هرگز سرد نخواهد شد. لذا حادثه عاشورا در ساعاتی محدود در سرزمین تفتیده عراق و نبردینابرابر بین دو جبهه عزت و ذلت، دوجبهه کرامت و رذالت، دو جبهه ارزش و ضد ارزش است.

اجازه می خواهم در این محضر شریف به سه انگیزه مهم نهضت امام حسین(ع) بپردازم.

و بیان این سه انگیزه قیام امام حسین(ع) پاسخ سوالی خواهد بود که چرا آن حضرت قیام نمود؟

1. حفظ دین و ارزشها

اوّل: انگیزه دینی: یعنی اقامه و حفظ دین، که حفظ آن در رأس همه امور است.

نخستین انگیزه قیام اما حسین(ع) انگیزه دینی بود، زیرا حكومت اموى سعى می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید و شاهدآن خطبه اما حسین(ع) در مجلس ولید بن عتبه و افشاء باطل است.

در  آن مجلس، امام حسین(ع) چهره نحس یزید را معرفی کرد، به دنیا اعلام نمود که یزید ظالم است،‌ یزید دین ندارد،‌ یزید دین را ملعبه یعنی بازیچه قرار داده، یزید دروغ می گوید که من جانشین رسول خدایم، یزید فرزند همان زن می باشد که جگریگانه فرزند رشید اسلام را گرفت و خورد، فرزند همچو زن لیاقت جانشینی رسول خدا را ندارد.

امام حسين(ع) در اوّلين ملاقات با وليد بن عُتْبَه والى مدينه پس از تعارفات معمولى و حفظ ظاهر راجع به مسئله بيعت اصل مطلب را در چند كلمه فرمودند كه اين فراز گوياى موضعگيرى نهايى آن حضرت بود آنهم پس از شنيدن گستاخى مروان پليد: «اَيُّهَا الاَْميرُ! اِنّا أَهْلُ بَيْتِ نُبوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ بِنا فَتَحَ اللّه، وَ بِنا خَتَمَ اللّه، وَ يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسُ الُْمحَرَّمَةِ، مُعْلِنُ بِاالْفِسْقِ، وَ مِثْلى لا يُبايِعُ مِثْلَهُ، وَ لكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِاالْخِلافَةِ وَ الْبَيْعَةِ؟»(2) اى‏امير! مااهل بيت نبوت و معدن رسالتيم، ما ييم كه فرشتگان به خانه ما آمد و رفت دارند، خدواند رحمت خود را با ما آغاز نموده است و با مانيز به  پايان خواهد برد، امّا يزيد، فردى فاسق، شرابخوار، خونريز و متجاهر به فسق است، و كسى مانند ما با شخص چون او هر گز بيعت نمى كند، ولى شما امشب را به صبح بر سانيد و ما نيز شب را به صبح مى بريم، شما نيك بنگريد و ما هم تأمّلى در كار خود مى كنيم كه كدام يكى از ما براى مقام خلافت شايسته تريم؟

بنا بقول صاحب لهوف و مورخان ديگر؛ آن شب گذشت، صبح دَم بود كه امام حسين(ع) از منزل خود بيرون آمد تا اخبار و رويداد هاى تازه را بشنود، مروان او را ديدار كرد و گفت: يا اباعبداللّه! من خير خواه توأم، نصيحت مرا گوش كن تا به سعادت برسى، امام(ع) فرمود: نصيحت تو چيست؟ برگو بشنوم، گفت: من به تو سفارش مى كنم كه با يزيد بن معاويه بيعت كنى، زيرا اين براى دنيا و آخرت تو بهتر است؛ «فَاِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ دِينِكَ وَ دُنْياكَ».امام حسين(ع) در پاسخ آن پليدفرمود: «اِنّالِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجعون وَ عَلَى الاِْسْلامِ السَّلامُ، اِذْ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ يَزِيدِ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّى رَسُولُ اللّه يَقُولُ اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةُ عَلى آل اَبى سُفْيانَ فَاِذا رَأَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلى مِنْبَرى فَابْقَرُو بَطْنَهُ وَ قَدْرَ آهُ اَهْلُ الْمَدينَةِ عَلَى الْمِنْبَرى فَلَمْ يَبْقَروُا فَابْتَلاهُمُ اللّهُ بِيَزيدِالْفاسق…»(3) اى مروان! بايد فاتحه اسلام را خواند، آنگاه كه امّت اسلام به حاكم و سلطانى به مانند يزيد مبتلا گردد، من از جدم شنيدم كه فرمود: خلافت بر فرزندان ابى سفيان حرام است و اگر روزى معاویه را بر بالاى منبر من دیدید بکشید، ولى مردم مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و نکشتند واینک خداوند آنان را به یزید فاسق مبتلا و گرفتار نموده است»(4)

2. اصلاح امور امت اسلام

دومین انگیزه قیام امام حسین(ع) اصلاح امور امت  اسلام است ، امام حسین(ع) طبق نقل مشهوری که در کلام و نامهایشان به محمد حنفیه آمده و آن حضرت در  وصيت نامه اش به محمد حنفیه(ره) دومین انگیزه قیام امام حسین(ع)  ذکر شده است: «اِنَّماخَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح؛ من قیام کردمکه اصلاحات ایجاد کنم.»

یکی دیگر از مهم ترین انگیزه قیام امام حسین(ع) مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهم ـتـرین اركان دین است و امـام(ع) در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

 چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است»

 چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام(ع) در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود.

3. احیای تمدن اسلامی

سومین انگیزه امام حسین(ع) انگیزه فرهنگی بود. جهل زدایی بود و مردم شام واقعاتصورشان این بود که با ورود اهلبیت(ع) جشن بگیرند، چون افرادیکه به زعم آنها بر علیه حکومت قیام کردند کشته شدند؛ اما خطبه امام سجاد(ع) و. سخنان زینب کبری(س) جهل زدایی کرد.

يزيد كه جواني ناپخته،شهوت ران و هوسباز و بيخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحيتي براي اداره امور مسلمين بود، پس از اينكه به قدرت رسيد به صورت علني تظاهر به فسق و فجور مي كرد و مقدسات و احكام اسلامي را به راحتي زيرپا مي گذاشت. به قدرت رسيدن يزيد زمينه را براي قيام امام حسين(ع) فراهم كرد و جاي هيچ گونه ترديد را باقي نگذاشت.

براي روشن شدن دلايل و علل قيام امام حسين(ع) مي توان به بيانات و تقريرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع كرد.

امام حسین(ع)  زمانی دست به قیام زده بود که بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام سکوت اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح داده بودند. آنان امام(ع) را نیز توصیه به صبر و سکوت می­کردند؛ در مدینه، در راه مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت را سفارش به سکوت می­کردند و از امام حسین(ع) می­خواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد.(5)

تأثیرات قیام امام حسین(ع)

1. نجات تمدن اسلامی

بدون شک مذهب مذهب و تمدن امروز بشر مدیون قیام عاشورا است. چنانکه متفکرشهیر، آقای محمدرضا حکیمی می گوید: «امام حسین(ع) برهمه انسان های پس از خود تا آخر تاریخ و برهمه بشریت و تمدن های پس از خود حق دارد، و همه – هرکدام به گونه ای – مرهون و مدیون اویند، زیرا اگر امام حسین(ع) نبود، عاشورا نبود، و اگر عاشورا نبود، اسلام نمی ماند، و اگر اسلام نمانده بود، تمدن اسلامی پدید نمی آمد تا مایه اصلی تمدن ها و پیش رفت های بعدی و ظهور رُنِسانس(تحول علمی) در غرب بشود و در آن صورت این تمدن کنونی وجود نداشت.

2. تاثیرقیام امام حسین(ع) باعث بیداری افکار و اندیشه انسانهای آزاده و دیگر قیام و نهضت های جهان گردید. جهاد اسلامی افغانستان به رهبری علمای شهید که در عاشورای 1357 خورشیدی با سخنرانی های توفنده شان در پایتخت و مناطق مختلف کشور مردم را در برابر توطئه های دشمنان اسلام، مخصوصا کمونیست ها آگاهی بخشیدند که جمعی کثیری از آن عالمان دینی توسط کمونیست ها دستگیر و به شهادت رسیدند و نیز جهاد ملت مسلمان افغانستان متأثر از فرهنگ عاشورا و قیام سالار شهیدان حضرت حسین ابن علی(ع) بوده است. لذا يكي از دستاوردهاي مهمّ قيام كربلا، تبيين شيوه‌اي اصولي و بسيار مؤثّر در مبارزه با حكومت‌هاي سلطه‌ گر و زورمدار بوده است. حادثة كربلا، يك قيام اسوه و يك سيرة عام براي تئوري انقلاب و يك پيام انقلابي ـ تاريخي است كه براي هر عصري، پيام ويژه‌اي دارد. بر اساس ويژگي‌هاي شاخص نهضت امام حسين(ع)، ميان جنبش‌هاي اسلامي در سراسر جهان اسلام، پيوند به وجود آمد و موج بيداري و انقلاب، مناطق وسيعي از جهان اسلام مانند: افغانستان، ایران، پاکستان، مصر، سوريه، لبنان، عراق، تركيه، الجزاير، تونس، مراكش، حجاز، اندونزي، هندوستان و … در بر گرفت.

حضرت على اكبر(ع) اوّلين شهيد بنى هاشم

روز عاشورا ياران با وفاى امام حسين(ع) با بدن‏هاى چاك چاك، روى خاك افتاده و به جز اهل بيتش كسى زنده نمانده بود، در آن هنگام على اكبر(ع) آمد خدمت بابا، عرض كرد بابا جان از بنى‏هاشم اول بايد من به ميدان بروم، آقا جوانش را اجازه داد، جوانش را كفن پوش و به لباس حرب آماده ساخت، على اكبر سوار بر اسب شد كه به طرف ميدان حركت كند، راوى زينب(ع) است و مى‏فرمايد: برادرم حسين(ع) يك نگاهى به سر و قامت جوانش انداخت اشك از ديدگان مباركش جارى شد، سر به آسمان بلند نمود و فرمود: «اللّهُمَّ الشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلامٌ أَشْبَهُ النّاسِ خَلْقا وَ خُلْقا وَ مَنْطِقا بِرَسُولِكَ وَ كُنّا إِذَاشْتَقْنا إلى نَبيِّكَ نَظَرَنا إِلَيْهِ…»«خداوندا! تو شاهد باش كه جوانى به سوى اين سپاه رفت كه از لحاظ اندام، اخلاق و گفتار از همه مردم به رسول تو شبيه‏تر بود و هرگاه مشتاق ديدار پيغمبرت مى‏شديم به اين جوان مى‏نگريستيم…» على اكبر(ع) چندين بار به ميدان رفت و رزم‏هاى شجاعانه با انبوه سپاه

دشمن نمود، عطش و خستگى بر او غلبه كرد به سمت حرم برگشت و به سوى پدر آمد وعرض كرد: «يا أَبَةَ! أَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِى وَ ثِقْلىُ الْحَديدِ أَجْهَدَني فَهَلْ إلى شَرْبَةٍ مِّنَ الْماءِ سَبيلٌ؟» اى پدر بزرگوار! تشنگى جانم را به لب رسانيده و سنگينى‏اسلحه، مرا به زحمت انداخته است. آيا ممكن است با اندكى آب، مرا از تشنگى نجاد دهى؟» امام‏حسين(ع) گريست و فرمود: چه مصيبتى! فرزند عزيزم! از كجا آب بياورم؟بازگرد و كمى ديگر بجنگ، زيرا بسيار نزديك است كه جدّت رسول خدا(ص) را ملاقات كنى و از دست او جام سرشارى از آب بنوشى كه از آن پس، هرگز تشنه نشوى. على اكبر عليه‏السلام به ميدان بازگشت، دست از جان شُست و آماده شهادت شد، حمله بسيار شديدى را آغاز نمود، ناگاه او را هدف تيرى قرار داد كه از اثر آن تير بر روى زمين

افتاد و فرياد زد: «يا أَبَتاهُ عَلَيْكَ مِنّى السَّلامُ، هذا جَدِّي….» پدر جان خداحافظ و سلام بر تو! اينك جدم را به چشم دل مى‏بينم و شربت آب مى‏نوشم». سپس فرياد كشيد و جان داد.

اباعبداللّه خودش را با عجله به بالين سر على اكبر رسانيد، سر جوانش را به دامن گذاشت دلش آرام نگرفت، به سينه چسپانيده باز هم دلش آرام نگرفت، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ علَى خَدِّهِ…» صورت بر صورت او نهاد و فرمود: «عَلَى‏الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفَا»«پس از تو خاك بر سر دنياى بى وفا باد».

پى نوشت‌ها :

1. ميراث امامان، ص 443. بنقل از يكصدوپنجادرس زندگى، ص 153

2. لهوف، سید بن طاووس، ص17. وقايع عاشورا، ص 160؛ معالم المدرستين، ج3، ص 57 .

3. بحارالأنوار ، ج‏44، ص326،  لهوف، ص12.

4. سید بن طاوس، لهوف ، ص 20؛ ابن نما، مثیرالاحزان ، ص 10 .

5. رجوع شود به: الطبری، صص383 و 341؛ شیخ مفید؛ پیشین، ص69-72 و المسعودی، علی بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، 1409، ج3، صص54-55  برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: الخوارزمی، پیشین، صص187-188 و 190-193 و 216-219؛ سید بن طاوس؛ اللهوف، صص64-65 و ابن­اثیر، پیشین، صص16-17و….

تهیه و تنظیم: ضیا موسوی

مطالب مشابه