نمایش نوار ابزار

تجلیل از عاشورا،‌ عمل به تکلیف است

سه شنبه ۲۲ قوس ۱۳۹۰

    بسم الله الرحمن الرحيم، َلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانِسَةِ مَخْلُوقاتِهِ، وَ صَلَّ اللّهُ عَلى نُورِ الْأَنْوارِ وَ سِرِّ الْأَسْرار، عَقْلِ الْكُلْ وَ أَشْرَفِ الُّرسُل، حَبِيبِهِ وَ صَفِيِّهِ وَ خَاتَمُ السُّفَرائِهِ سَيِّدِ نَا وَنَبِيِّنَا وَ مَوْ لا نَا أَبِى الْقَاسِمِ مُحَمَّد صَلَّ اللّه عَلَيْهِ وَ الِيهِ الطَّيبين الطّاهرِينَ‏الْمَعْصُومينَ الْمُكرّمين . اما بعد قال الله تعالی فی کتابه: إِنَّ الله لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا .

مورخان اسلامى نوشته‏ اند كه اسيران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد كوفه كردند، كوفه براى خاندان وحى شهرى آشنا بود، برخى از بانوان كاروان اسيران همچون زينب(س) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر اين شهر بود، اين شهر مدتى مركز حكومت امام على(ع) بود و مردم اين شهر خاندان على(ع) را از ياد نبرده بودند، امام على ‏بن ‏الحسين(ع) حضرت زينب(س) دخت گرامي امام علي(ع) و ديگر اهل بيت پيامبر اكرم(ص) را هـمـانـنـد اسـيـران وارد كوفه كردند.

این محفل بمناسبت سیزدهم محرم الحرام و یاد بودی سیدالشهداء حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) و دیگر شهدای کربلا از سوی مجمع فرهنگی بقیت الله(عج) برپا گردیده  و سخن از قيام پيامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاريخ بسيار است كه در اين ميان امام حسين(ع) جايگاه ويژه اي دارد.

امام حسین(ع) شاهد و وارث تاريخي است كه در آن نابودی ارزشها، جنايت، بيداد، نيرنگ و فريب است كه اگر آن حضرت ساكت بماند همه چيز پايمال مي شود و بدین جهت حضرت  مراسم حج را نيمه كاره مي گذارد و به سوي شهادت مي رود تا به بشريت و تاريخ بفهماند كه در حاكميت جور، حج مفهومي ندارد.

اسلام كه خود براي نجات انسان از اسارت و بردگي است وسيله اي مي شود براي توجيه استبداد و استثمار و مي بينيم كه در عاشوراي سال ۶۱ هجري جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش هاي بي ارزش خويش كه به نام دفاع از اسلام، با همه نيرو و توان خود در مقابل امام حسين(ع) صف آرايي كرده و يك بار ديگر سايه هاي شوم ابليس، زر و زور و تزوير آشكارا با هم، هم پيمان شدند و فرزند پاك محمد(ص)، علي(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان كسي كه از دين خارج شده است محكوم و قتل او را توجيه شرعي مي كنند.

امام حسين(ع) در صحراي نينوا مردانه مي ايستد و با خون خويش نهال آزادي و رهايي انسان و اسلام را آبياري مي كند و سپاه كفر به شكرانه اين پيروزي جشن مي گيرد، خيمه هاي امام حسين(ع) را به آتش مي كشد و زنان و فرزندانش را به اسارت مي برند.

براي بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ مي نشينند،‌ در حقیقت تجلیل از عاشورا،‌ عمل به تکلیف است.

شکی نیست که علل شكل گيري قيام امام حسین(ع) و نهضت عاشورا،‌ زمانی  بوجود آمد که پس از رحلت پیامبراسلام(ص) موروثى كردن خلافت اسلامى و خارج شدن جريان خلافت مسلمين از مجراي اصلی و به  انحراف کشاندن اسلام از مسیرواقعی آن  و شکل گیری تبعیضات در جامعه دینی كه شكاف ميان مردم و حاكمان را افزايش داده و ملاك برتري تقوی و ارزشهای دینی در جامعه آن روز و كمرنگ و به گفته محمد غزالى مصرى در عهد بنى اميه خلافت از مسير خود خارج شد و به صورت حكومت فردى و پادشاهى گزنده درآمد. عصبيت جاهليت و مفاخرتهاى قبيله اى و فاميلى و نژادى و عنصرى كه اسلام به شدت با آن مبارزه ميكرد تجديد شد.

درعصر جاهليت يكى از سردمداران و مدافعين شرك و بت پرستى و افكار جاهلى، ابوسفيان بود،‌ با ظهور اسلام و مبارزات پيامبر گرامى اسلام(ص) با انحرافات جاهلى، ابوسفيان و همراهانش سيلى سختى از اسلام خوردند که او و فرزندانش سالها در مقابل پيامبر(ص) به مبارزه و دشمنى صف كشيده اند. أبوسفيان و همسر و فرزندانش تا آن جا كه توانستند به پيامبر(ص) اذيت رساندند و از كفر و شرك پشتيبانى نمودند. در چینین شرایطی ضرورت حركتي اصلاحي را جهت بازگشت اسلام ناب محمدی(ص) در جامعه نیاز مبرم بود و قيام امام حسين(ع) عليرغم شبهاتی كه از جانب بدخواهان بر آن وارد وارد می شود نباید فراموش کرد که قیام آن حضرت درسها و عبرتهای فروانی ذت نه تنها پیروان دین اسلام، بلکه جامعه بشریت از این نهضت بهرمند گریدند.

در اين فرصت كوتاه به طور مختصر در بازشناسي تجلیل از عاشورا،  بعنوان مقدمه دو نکته را  یاد آوری نموده و بعد به برخی شبهات و واکنش های حملات انتحاری در مراسم عاشورای امسال اشاره  می نمایم.

نکته اول، بیاییم نهضت اصلاحی عاشورا را بهتر بشناسیم؛

اصلاح گاهی در آداب، رسوم، فرهنگ و عقاید صورت می گیرد، وقتی مفاهیم غلط غیر دینی جایگزین مفاهیم صحیح می شوند مصلحان می آیند و این مفاهیم را اصلاح و به اصلش باز می گردانند وقتی جامعه اسلامی دچار انحرافات از مسیر اصلی خود خارج می شود کسانی که مصلح و اصلاح گر هستند با مبارزات پیگیر و بی امان و با روش های مختلف تلاش می کنند، این جامعه را اصلاح کنند.

اصلاح عقاید، فرهنگ، اخلاق، نظامات اجتماعی، سیاسی و حکومت در جامعه از عمده ترین اهداف انبیا و اولیا الهی می باشد، حضرت سیدالشهدا(ع) زمانی که مدینه را به سمت مکه ترک کرد وصیت نامه ای به برادرش محمدبن حنفیه می نویسد در آن وصیت نامه این جمله معروف را می فرماید حقیقتاً و به راستی من برای ایجاد آشفتگی، خودنمایی و ظلم و ستم این شهر را ترک نمی کنم، بلکه من از مدینه بیرون می روم برای اینکه امور امت را اصلاح کنم و به سیره جدم پیامبراسلام(ص) و پدرم علی بن ابیطالب(ع) امر به معروف و نهی از منکر کنم.

نکته دوم، ظلم ستیزی و مبارزه امام حسین(ع) با حكومت فاسد بود؛

عاشورا مكتب و درسي شورآفرين در برابر جباران طراحي شده كه هيچ حادثه اي در دنيا مانند آن، احساسات و عواطف را در بر نمي گيرد. هر چند عزاداري هاي امام حسين(ع) خوب است و بايد باشد، اما نكته مهم تر اين است كه بدانيم هدف و پيام اصلي عاشورا چه بود و امام حسين(ع) چه درسي را با اين حركت خود ارائه كرد و چه عاملي باعث شد اين مكتب پايدار بماند.

آنچه در جريان عاشورا براي ما مهم است الگوپذيري از پيام، خطبه، حركت و هدف سيدالشهدا(ع) است. نبايد تصور كرد، حادثه عاشورا يك حادثه مقطعي و گذرا بوده است. «هيهات من الذله» پيام مهم عاشورا است.

با توجه به جمله معروف «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» عاشورا و كربلا بايد هميشه زنده، پويا و برقرار باشد و حضرت سيدالشهداء(ع) قيامي را آغاز نمود كه براي هميشه به عنوان سرمشق بايد در جامعه اسلامي وجود داشته باشد. حركت امام حسين(ع) براي مبارزه با حكومت فاسد و تأسيس حكومت اسلامي بهترين دليل بر ادامه جريان عاشورا و مقطعي نبودن اين جريان است. عاشورا يك جريان مقطعي و تمام شدني نيست، بايد تا تشكيل حكومت اسلامي به معناي واقعي خود ادامه پيدا كند.
با ذکر این دو نکته در مورد اهمیت قیام امام حسین(ع) باید عرض کنم که از مدت بدینسو در مناسبت های مختلف مذهبی از جمله در ایام سوگواری عاشورای حسینی برخی افراد و نهاده ها از طریق رسانه های نوشتاری و تصویری به بهانه آزادی بیان به دو هدف موضوعاتی را مطرح و ایجاد شبهه می کنند، یکی کم رنگ نمودن برنامه های عزاداری و دیگر ایجاد اختلاف میان  علمای اهل تشیع و تسنن و به باور من  این تعرضات و اهانت ها به ساحت مقدس حضرت امام حسین(ع) زمینه کشتار عزاداران و اختلافات شیعه و سنی توسط وهابیت و گروههای وابسته به آن مذهب  به راه انداخته شده است.

بطور مثال آخرین مطلب که در این رابطه به عنوان شبهه مطرح گردیده است از سوی جمعیت اصلاح تحت عنوان: عاشورا (ازحقيقت تا خرافات) به نشر رسیده که در آن از صحيح بخاري و مسلم روايت شده كه پيامبر اكرم(ص) به مدينه منوره مهاجر شدند، ديدند كه يهوديان در روز عاشورا روزه مي گيرند، فرمود: اين به چه مناسبتي است؟ گفتند: اين روز نيكويي است، خداوند در اين روز حضرت موسي و بني اسرائيل را از دشمنان شان نجات داد. وموسي به خاطر آن پيروزي، روزه گرفت. پيامبر(ص) فرمود: أنا أحق بموسي منكم، من از لحاظ گرامي داشت موسي(ع) از شما شايسته ترم. و آن روز را روزه گرفت و روزه گرفتن درآن روز را دستور داد. و نيز به نقل از مسند احمد از رسول خدا(ص) نقل نموده: روز عاشورا را روزه بگيريد و بايهود مخالفت كنيد به اين صورت كه يك روز قبل و يك روز بعد از عاشورا را هم روزه بگيريد.

و نیز گفته اند در روايتي آمده كه وقتي رسول خدا به روزه گرفتن روز عاشورا دستور دادند، صحابه گفتند: كه اين مشابهت با يهود است؛ فرمودند: سال آينده روز نهم را هم روزه بگيريد.

این گونه افراد و گروهها با نقل این گونه روایات و به انتقاد گرفتن مراسم سوگواری، گریه نمودن بر امام حسین(ع) و توجیه نمودن اشتباهات و جنایات یزید، می خواهند چه ثابت کنند،‌ چرا نمی گویند که در این روز برخاندان پیامبرچه گذشت!

بعد این گروه در مورد شهادت امام حسین(ع) می نویسند: سردار جوانان بهشت و نوه رسول معظم اسلام(ص) در اين روز به طور تصادفي شهيد شدند.

باید عرض کنم که این گونه افراد در زمان پیامبراسلام(ص) و حضرت علی(ع) نیز بودند که ایجاد شبهه می کردند و با آن بزرگواران اهانت می نمودند.(1) ما که از امام حسین(ع) بالاتر نیستیم، آن حضرت به وظیفه‌اش عمل کرد و به شهادت رسید،‌ و ما هم وظیفه ما این است که با تجلیل از عاشورا عمل به تکلیف نماییم،‌ اگر مدعیان دروغین در زمان سیدالشهدا(ع) وظیفه خویش را می‌دانستند و مثل شهدای کربلا با جانبازی و حمایت از امام خویش به وظیفه عمل می‌کردند، مسیر تاریخ به گونه‌ای دیگر ترسیم می‌شد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو دیگری بود.

و در پاسخ این یاوه گویی ها باید گفت:

فلسفه گريه و عزادارى بر سيدالشهداء(ع)

اما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد، اين است كه (ابراز تأثر) به وسيله گريه يا خنده، از نشانه هاى طبيعى و تعادل مزاج آدمى است، به طورى كه اگر كسى خنده و گريه نداشته باشد، مى توان (جنبه روانى) او را، نامتعادل و غير طبيعى توصيف نمود، چنان كه اشخاصى كه، هم خنده دارند و هم گرية (وبدين وسيله غمها وافسردگى هاى خويش را تخليه مى كنند) از سلامت جسم و روح، و نيز از نشاط و تحرّك بهترى، درصحنه كار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند.
به هر حال، تفسير بيشتر نقش اشك و گريه، كه جنبه علمى دارد، بايد در جاى خود مورد بررسى قرار گيرد، ما در اينجا به جنبه پيام رسانى گريه، اجر و پاداش معنوى آن که سيره پيشوايان دين، سفارش به گريه در قالب سوگوارى و فلسفه و آداب عزادارى نموده اند عمل می کنیم که سابقه گريه و سوگوارى به خاطر از دست دادن، يا دورى از عزيزى، سابقه اى ديرين به طول تاريخ بشر دارد. امّا به بيان امام صادق(ع) بكّاؤون، يعنى زياد گريه كنندگان تاريخ پنج نفر همانند: حضرت آدم(ع) حضرت يعقوب(ع) حضرت يوسف(ع) حضرت فاطمه(س) حضرت امام زين العابدين(ع) معرفى شده اند. ولى بايد توجه داشت، اين بزرگواران وضع فوق العاده واستثنايى داشته اند، و با مراجعه به تاريخ مى توان گريه كنندگان معروف ديگرى را نيز به آنان افزود.

سفارش، به گريستن

براساس رحمت و رأفت انسانى است كه رسول خدا(ص) وقتى جسد بى جان و در خون غلتيده عموى خود (حمزه) را در جنگ (أحد) مشاهده مى نمايد، گريه مى كند و آن گاه هم كه به مدينه وارد مى شود، و مشاهده مى كند، در خانه هاى قبيله (بنى أشهل) و (بنى ظفر) براى شهيدان، صداى گريه و نوحه گرى بلند است، پيامبر(ص) نيز گريه مى كند، و از اين كه مى بيند (حمزه) گريه كننده ندارد، ناراحت مى شود و مى فرمايد: (لكنّ حمزة، لابواكى له اليوم.) و آن گاه كه سعد بن معاذ، و اُسَيد بن خضير، مطّلع مى شوند، موضوع را با حضرت فاطمه(س) و ساير زنان مدينه در ميان مى گذارند، سپس زنان در خانه حمزه اجتماع مى كنند، به گريه و ناله مى پردازند.

همچنين، به خاطر تعظيم و ترويج همين فرهنگ است كه، وقتى رسول خدا(ص) خبر شهادت (جعفر بن ابى طالب) معروف به (جعفر طيّار) را ـ كه در جمادى الاول سال هشتم هجرت، در سن 33 سالگى، در (غزوه مؤته) به هنگام جنگ با (روميان) به شهادت رسيد ـ شنيد، به خانه (اسماء بنت عُمَيس) همسر داغ ديده جعفر مى رود، به او تسليت مى گويد، آنگاه به خانه فاطمه(س) مى رود، آن بانو را هم در حال گريه و عزادارى مشاهده مى كند، پيامبر(ص) مى فرمايد: على مثل جعفر فلتبك البواكى. راستى براى شخصيتى مثل جعفر بن ابى طالب گريه گنندگان بايد گريه كنند.

درباره سيّد الشّهدا (ع)

درباره گريه و سوگوارى بر حضرت سيد الشّهداء(ع) فرزند فاطمه(ع) و سبط پيامبر(ص)، به عنوان (حجّت الهى)، مسايل بسيارى مطرح است كه مواردى از سوگوارى ها و عزادارى هاى براى آن حضرت را، در سه مرحله: قبل از شهادت، بعد از شهادت و… ديگران، در ذيل مى آوريم:

الف) قبل از شهادت

طبق روايات فراوانى، به هنگام ولادت حضرت حسين(ع) جبرئيل(ع) به رسول خدا(ص) نازل شده، خبر شهادت آن امام(ع) را به رسول خدا(ص) و پدر و مادر نوزاد داده، و آنان از همان روزها، براى سيّد الشهدا(ع) گريسته اند از جمله:

1 . گريه پيامبراسلام(ص)

عايشه همسر پيغمبر(ص) روايت مى كند: وقتى رسول خدا(ص) در بالاخانه اى بود كه وحى به آن حضرت نازل مى شود، به من سفارش كرد، كسى وارد آن جا نشود، در آن حين، حسين(ع) كه كودكى بود وارد شد و نزد آن حضرت رفت، جبرئيل(ع) به پيغمبر(ص) گفته بود: زمانى نمى گذرد كه اين كودك را افرادى از امت تو در سرزمين (طفّ) از خاك عراق به قتل مى رسانند، (فبكى رسول اللّه(ص))

2 . گريه امام على(ع)

ابن عباس مى گويد: به هنگام رفتن به (صفّين) من همراه امام على(ع) بودم، وقتى از (نينوا) عبور مى كرديم، آن حضرت گريه مفصّلى كرد، به طورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على(ع) گريه سرداديم، بعد ادامه داد: واى، واى، من با آل ابوسفيان چه كرده ام؟ سپس اضافه كرد: در اين سرزمين هفده نفر از فرزندان من و فاطمه(س) به شهادت مى رسند، و به آغوش خاك مى روند.

3 . گريه فاطمه(ع)

طبق روايت امام صادق(ع)، يك روز فاطمه(س) به محضر رسول خدا(ص) وارد شد و آن حضرت را گريان يافت، علت گريه را جويا شد، رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل(ع) به من خبر داد كه حسين(ع) را گروهى از امت من به قتل مى رسانند!
فاطمه(س) نيز، با شنيدن اين خبر سخت ناراحت شد، وگريه و ناله سرداد، اما وقتى از مقام بلند فرزند خويش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسكين يافت.

ب) بعد از شهادت

داستان گريه و عزادارى پس از شهادت حضرت حسين(ع)، ازسوى امامان(ع) داستان دامنه دارى است، كه به خاطر فرصت محدود فقط اشاره می کنم؛‌

امام علی ابن الحسین(ع) كه خود در كربلا شاهد مصائب دردناك حسين(ع) و ياران فداكار او بود، و 23 سال داشت، پس از آن واقعه سوزناك، تا زمانى كه در قيد حيات بود، يعنى مدت 34 سال طبق برخى از روايات، براى پدر و عزيزان خويش، گريه و سوگوارى مى كرد.
ابن شهر آشوب، مى نويسد: آن حضرت هر وقت ظرف آب بر مى داشت بنوشد، گريه مى كرد به طورى كه از اشك خون آلود چشم او، آب ظرف خون آلود مى گرديد، وقتى هم افرادى وى را دلدارى مى دادند، مى فرمود: (وكيف لا أبكي؟ وقد مُنع أبي من الماءِ الّذي كان مطلقاً للسّباع والوحوش؟)

همچنین عبداللّه بن سنان، مى گويد: روز عاشورايى به حضور امام صادق(ع) رسيدم، آن حضرت را با رنگ پريده و بسيار غمناك، در حالى كه اشك چون مرواريد از چشم او جارى بود يافتم، علت آن وضع را سؤال كردم، فرمود: مگر نمى دانى در چنين روزى جد ما حسين(ع) شهيد شده است…؟
امام صادق(ع) به (ابوهارون مكفوف) دستور مى دهد مرثيه بسرايد، و آنگاه كه وى مرثيه خود را مى خواند، مشاهده مى نمايد، امام(ع) سخت گريه مى كند، متوجه مى شود از صداى گريه امام صادق(عليه السلام) زنانى كه پشت پرده حضور داشته اند، صداى خود را به گريه و شيون بلند كرده اند، بعد امام(ع) فرمود: (مَنْ أنْشَدَ فِي الحُسَيْنِ(ع) شِعْراً، فبَكَى وَأبْكى عَشَراً، كُتِبَ له الجنّة…)

و این  روش هميشگى سائر ائمه(ع) بود كه، هرگاه ماه محرم مى رسيد، پيوسته اندوهناك بودند و خنده اى در چهره آن بزرگواران نبود تا دهه عاشورا سپرى می شد و  روز عاشورا هم، روز گريه و سوگوارى و مصيبت آنها بودند.

کربلا کعبه دلهاست!

شورشهادت طلبی را که در سایه محبت به اهلبیت و عشق به امام حسین(ع) پیدا می‏شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزاداری بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلی می‏کرد، می‏خواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن زیارت، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند.غافل بودند که آن جلوگیریها از زیارت و آن تخریبها و اهانت ها نسبت به مزار شریف امام،آن شوق را مشتعل‏تر می‏کند.ایجاد فراق وجدایی،محبت و اشتیاق را می‏افزاید.

در طول سالهای 236-247 هجری، قبر شریف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت.او به توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد… و در مرزها کسانی را گماشت که در کمین زائران امام حسین(ع) و راهنمایان زوار به محل قبرش می‏نشستند.

مرحوم شیخ عباس قمی در بیان حوادث آن سالها، می‏نویسد: ‏از جمله کارهای متوکل در ایام خلافتش،آن بود که مردم را منع‏کرد از زیارت قبر امام حسین(ع) و قبر امیر المومنین(ع) و همت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموشی کند و آثار قبر مطهر امام حسین(ع) را بر طرف کند و زمین آن را  کشت و زرع و آبیاری نماید و دیده‏ بانهادر طرق و راههای کربلا قرار داد که هر که را یابند که به زیارت آن حضرت آمده آن  را  به قتل برساند در سال 237 هجری مردم، در موسم زیارت، باز هم تجمع نمودند ‏و علیه او شورش کردند و حتی از کشته شدن هم باکی نداشتند.در مقابل ماموران خلیفه، گفتند:اگر تا آخرین نفر کشته شویم دست از زیارت بر نمی‏داریم، باز هم‏بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زیارت خواهند آمد.این ماجرا وقتی توسط آن مامور به متوکل خبر داده شد، متوکل(برای پوشاندن افتضاح خود و ناتوانی حکومتش ازمقابله با شور مذهبی مردم) به آن فرمانده نوشت که دست از مردم بر دارد و به کوفه‏باز گردد و چنین و انمود کند که مسافرتش به کوفه، در رابطه با مصالح مردم کوفه وباز گشت مجدد به شهر بوده است.

ديگر تاريخ‌نويسان نيز از ابراز خشم و نفرت نسبت به کارهاي متوکل، کوتاهي نکرده‌اند و هر يک از « طبري » و « ابن اثير » در اين خصوص، گفته‌اند: متوکل چنان بود که نسبت به علي بن ابي‌طالب(ع) و خاندان گرامي‌اش کينة شديدي داشت و هرگاه به دوستدار علي و خاندان وي (ع) دست مي‌يافت، جان و مالش را مي‌ستاند…(2)

آیا خیال می‏کردندبا ویران کردن قبر ابا عبد الله الحسین(ع) راه او و خط سرخ او و مکتب سازنده و بیدارگر کربلایش را می‏توانند نابود سازند؟

آیا با تخریب قبر، می‏توان الهام معنوی و روحی را از تربت سیدالشهدا گرفت؟

آیا با حمله و هجوم به‏مزارات معصومین، می‏توان عقیده و ایمان به آنان را  از مردم سلب کرد؟

تجربه ‏و تاریخ نشان داده است که حکام ستمگر در این مورد، هرگز موفق نبوده‏اند.

آيا لعن يزيد جايز است؟ (3)

در پاسخ باید گفت که لعن بر یزید به عنوان یکی از جلوه های تبرّی، اختصاص به شیعه امامیه ندارد؛ زیرا هر انسان بیدار دلی، ظالم را لعن و نفرین می کند و حامی مظلوم است و این منطق قرآن کریم : أَ لاَ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ (4)

یکی از نشانه های تبرّی و اعلام نفرت از قاتلان امام حسین(ع) لعن بر یزید است که همه مسلمانان ( اعم از شیعه و سنی) در آن اتّفاق نظریه دارند. مسعودی، مورخ بزرگ اهل سنت ، در مروج الذهب می نویسد : . . . و ما ظهر من فسقه من قتله ابن بنت رسول الله(ص) وأنصاره ، و ما أظهر من شرب الخمور و سیره سیرة فرعون ، بل کان فرعون أعدل منه فی رعیّته و أنصف منه لخاصّته و عامّته(5) ظلم و جور یزید فراگیر شد و فسق و فجور او نمودار گشت . فرزند دختر پیامبر خدا (ص) و یارانش را به شهادت رساند و می گساری را رواج داد.

علاّمه تفتازانی حنفی در کتاب شرح العقائد یادآور می شود : صاحب نظران ، در باب لعن بریزید اتفاق نظر دارند اتّفقوا علی جواز لعن من قتل الحسین او رضی به. او نیز می نویسد: حقیقت مسأله آن است که رضایت یزید بر قتل حسین(ع) و شادی کردن و اهانت به اهل بیت توسط او، از اخبار متواتر است؛ بنابراین، در جواز لعن او بلکه کفر او تردیدی به خود راه نمی دهیم. لعنت خدا بر او و یارانش باد.( 6 )

علامه آلوسی، (متوفای ۱۲۷۰ ق)، که مرجع و مفتی اهل سنت عراق بود، در «تفسیر روح المعانی » ذیل آیه شریفه «فهل عسیتم ان تولیتم . . . ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله . . .» (محمد/۲۶) از احمد بن حنبل – پیشوای مذهب حنابله – نقل می کند که: پسرش از وی در باره لعن یزید سؤال کرده، او جواب گفت: «کیف لایلعن من لعنه الله فی کتابه; چگونه لعن نشود کسی که خدا او را در کتابش لعنت کرده است؟ !» عبدالله پسر احمد بن حنبل پرسید: من کتاب خدا را خواندم ولی لعن یزید را ندیدم؟ احمد بن حنبل در پاسخ، آیه شریفه «فهل عسیتم . . .» را خواند و آنگاه گفت: «ای فساد و قطیعة اشد مما فعله یزید; چه فساد و قطع رحمی از فسادی که یزید مرتکب آن شده، بالاتر است؟!»

آلوسی بعد از نقل آن سخنان می گوید: «در لعن یزید توقف نیست چون اهل کبائر و دارای اوصاف خبیثه بود و بر [مردم] مدینه ظلم و تعدی کرد و حسین(ع) را کشت و به اهل بیت اهانت کرد .»

اكنون بايد ديد كه چرا يزيد با اينكه دستور شهادت امام حسين(ع) و ياران او را داد و از شهادت وي و اسارت اهل بيتش به شدّت خوشحال شد و از آن استقبال، و ابن زياد را تشويق و ترغيب كرد، چرا بعدها اظهار پشيماني كرد؟ چه عاملي زمينه رسوايي و پشيماني يزيد را فراهم كرد؟ سيوطي مي نويسد: «فسرّ بقتلهم اوّلاً ثمّ ندمّ لمّا مقته المسلمون علي ذلك و ابغضه الناس و حقّ لهم أن يبغضوه»(7) اوّلاً (يزيد) با كشتن حسين(ع) و يارانش خوشحال شد، ولي وقتي مسلمانان به سبب اين قتل با او بد شدند و از وي نفرت پيدا كردند پشيمان شد، البته حق مسلمانان بود كه به دليل اين جنايت بزرگ او را مبغوض و منفور بدانند.»

واکنشها به حملات انتحاری مراسم عاشورا

هرچند در آغاز محرم  رئیس جمهوری اسلامی افغانستان آقای کرزی در جمع علمای شیعه و سنی نسبت به محرم امسال اظهار نگرانی نموده بود و گفته بود که من هربار جهت امضاء معاهده مهم به خارج از کشور سفر می کنم اتفاق رخ می دهد، وی اضافه می کند: هم اکنون که آمادگی برای شرکت در کنفرانس بین المللی بن دوم  در آلمان را دارم بازهم نگران می باشم.

حادثه غم انگیز انفجار در زیارت حضرت ابوالفضل العباس(ع) در جمع عزاداران حسینی در کابل و نیز انفجار در شمال و روضه مبارک منسوب به حضرت علی(ع) در مزار شریف را آقای کرزی محکوم و آن را کار پاکستان و کسانی دانست که دشمن اسلام و افغانستان هستند و قصد دارند آرامش مردم این کشور را برهم بزنند، ولی آنطوری که انتظار می رفت دولت در قبال امنیت، و یا پس از این حادثه چند روز و یا حد اقل پنج شنبه و جمعه که تعطیلات عمومی هم بود و مصرفی را هم در پی نداشت آن روزها را عزای عمومی اعلام می نمود، همچنین جهت شناسایی، علل و انگیزه این حملات را بررسی و مردم را در جریان می گذاشت، متأسفانه  نه تنها در هیچ یکی از این موارد اقدام جدی صورت نگرفته و علاوه برآن برخی معضلات و مشکلات دیگری هم وجود داشته و دارد که من در این فرصت کوتاه بطور خلاصه به برخی از آن اشاره می کنم و خود خوان حدیث مفصل از این مجمل.

1. همانگونه که دولت در برگزاری جرگه عنعنوی امنیت را گرفته بود، متأسفانه در همان حد نیز تدابیری امنیتی نگرفته نشده  بود.

2. بعضی از شخصیت ها  و نهادهای دینی که ادعای حمایت را داشتند، از جمله شورای علمای اهل شیعه یک جانبه تنها از مردم در جواست خونسردی و حفظ آرامش را داشتند و اما نسبت به بی توجهی دولت هیچ توجهی نداشته و گفته می شود که آقای کرزی با مسئولین شورای علماء تماس می گیرد که آیا نیاز هست عزای عمومی اعلان شود؟

اولا؛ مگر این فاجعه مشوره می خواست، این وظیفه دولت است که با وجود آمدن چنین فاجعه عظیم و سنگین و آن هم در چنین مناسبتی باید عزای عمومی را اعلان می نمود و این نیاز به مشوره نداشت. دوما؛ شورای علمای شیعه چرا از دولت فرصت این را بخواهند که این موضوع در جلسه شورا  با اعضای آن مشوره صورت گیرد.

3. در عدم تدابیر امنیتی بی توجهی و ضعف مدیریت کمیسیون شورای علمای شیعه نیز دخالت دارد، به این معنی، سالهای قبل که جناب آقای هادی ریاست کمیسیون تبلیغات را عهده دار بود، در آغاز محرم علاوه بر وزارت دفاع ملی و و لایت کابل جلسات توجیهی در نقاط مختلف شهر کابل با حضور نمایندگان نهادهای امنیتی، وعاظ و سردسته ها دایر و ریز مطالب امنیتی و هماهنگی های ضروری گفته می شد.

یک یا دو نفر از سوی شورای علمای شیعه و همین طور نمایندگان نهادهای امنیتی کشور در یکی از قرارگاههای وزارت دفاع ملی بیست چهار ساعت حضور داشتند، شبها از مناطق مختلف مشترکا دیدار می نمودند و لحظه به لحظه گزارش تهیه می گردید و پس از مراسم سوگواری عاشورا جلسه ارزیابی و قدردانی از مسئولین امنیتی و همکاری سردسته ها از سوی بنیاد بنام شورای علمای شیعه برگزار می شد.

اما وقتی که در مورد نارسایی ها از جناب آقای افضلی پرسیده می شود که چرا هماهنگی صورت نگرفته او در پاسخ  می گوید که ما از طریق مبایل هماهنگ بودیم،‌ پس این هم شد احساس مسئولیت!

4. طوری که شاهدان عینی می گوید بسیار از زخمی ها در حین انتقال که مانند گوسفند داخل موتر ها بار زده می شد تلفات داشته، از یک سو در موقع انتقال زخمی ها متأسفانه برخوردها غیر انسانی بوده، ازسوی دیگر احزاب و نهادهای اجتماعی نیز منافع شان را در نظر می گرفتند، همایش که قرار است روز جمعه در غرب کابل برگزار شود، باید این اعتراض مسالمت آمیز و تجلیل از شهداء‌در مرکز شهر و یا همان زیارت ابوالفضل العباس(ع) محل شهادت عزاداران برگزار  می شد.

بهر حال! درد دل و مشکلات زیاد هست، خداوند شهدای ما را با شهدای کربلا محشور گرداند!

یادی هم از کربلا!

روز دوازدهم بود. موقع عصر كه زنهاى بنى اسد آمدند به مردها گفتند: اى مردها! اين بدن پسر پيامبر است كه روى خاك افتاده اگر شما نمى‏رويد جنازه را دفن كنيد، ما مى‏رويم. مردها گفتند: ما مى‏رويم. قرار شد شب بروند؛ زيرا از عبيداللّه ابن زیاد مى‏ترسيدند. فلذا سر جادّه كوفه يك ديده‏بان گذاشتند، خودشان براى برداشتن بدنها آماده شدند؛ امّا آمدند بدن حسين را بردارند، ديدند نمى‏توانند چرا كه بدن

قطعه قطعه است. آمدند بدن ابوالفضل(ع) را بردارند از بس ضربه خورده بود نتوانستند. آمدند بدن ساير شهداء را بردارند ديدند افراد را نمى شناسند همين طور متحيّر مانده بودند؛ شب سيزده ماه است، بيابان در پرتوىِ نورِ ماه روشن است. نگهبان دويد، خطاب به افراد گفت:

برويد! برويد! يك نفر از كوفه دارد مى‏آيد اينها خيال كردند مأمور عبيداللّه است، رفتند عقب ديدند، آن يك نفر آمد و رفت داخل گودال قتلگاه، كنار بدن ابى‏عبداللّه، يك كمى نزديك آمدند، ديدند گريه مى‏كند. بعد فهميدند دوست است از جا حركت كرد فرمود: شما چه كسى هستيد؟ گفتند: از طايفه بنى‏اسد هستيم. فرمود: چرا آمديد؟

ـ آمديم بدنها رادفن كنيم؛

ـ چرا دفن نكرديد؟

ـ نمى‏شناخيتم؛

ـ فرمود: بياييد، من مى‏شناسم.

بدنها را جدا كرد يك قبر كَند، تمام بنى‏هاشم را در كنار آن دفن كرد. بعد آمد. بنى اسد گفتند: كنار گودال قتلگاه آمد، دستش را، زير بدن مبارك برد و فرمود: «بِسْمِ‏اللّه وَ بِاللّه وَ فى سَبيل‏اللّه وَ عَلى مِلَّةِ رَسُول‏اللّه» بدن را از داخل گودال درآورد و رفت داخل قبر، بدن را در قبر خواباند. بنى اسد نگاه مى‏كردند. آنها ديدند، آقا خم شد و لبان مباركش را به گلوى بريده ابى‏عبداللّه و صورتش را نيز به گلو گذارد. «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلى نَحْرِهِ الشَّريف»  صورتش را به گلو گذارد. ديدند چيزى مى‏گويد، وقتى گوش كردند ديدند مى‏گويد: بابا! «اَبَتاه! إنَّ الدُّنيا

مِنْ بَعْدِكَ مُظْلِمَه و الآخرة بِنورِ وَجْهِكَ مُشْرِقَة».

پی نوشت ها:

1. جعل احاديث درمذمت امام على(ع). (الغدير ج11، ص28). امر به لعن امام على(ع) در خطبه نماز جمعه. (الغدير ج10 ص257)

2. تاريخ طبري و ابن اثير، حوادث سال 236ه‍جری.

3. لعن نوعي نفرين کردن و نشانه جدا بودن و دوري مسير طرفداران حق و باطل  از يکديگر است که در قرآن کريم بيش از 25 آيه از لسان خداوند يا فرشتگان يا مومنين دشمنان ايشان را لعن مي کند:

– إنّ الله لعن الكافرين وأعدّ لهم سعيرا  (الاحزاب64)

– فنردها علي أدبارها أو نلعنهم كما لعنّا أصحاب السبت (النساء38)

– فبما نقضهم ميثاقهم لعنّاهم (المائدة13)

– وغضب الله عليه ولعنه وأعدّ له عذابا عظيما (النساء93)

– لعنه الله وقال لأتخذن من عبادك نصيبا مفروضا (النساء118)

– من لعنه الله وغضب عليه وجعل منهم القردة والخنازير و عبد الطاغوت (المائدة60)

– بل لعنهم الله بكفرهم  (البقرة88)

– اولئك الذين لعنهم الله ومن يلعن الله فلن تجد له نصيرا (النساء52)

– ولكن لعنهم الله بكفرهم (النساء 46)

– وعد الله المنافقين والمنافقات… نار جهنم هي حسبهم ولعنهم الله (التوبة68)

– إنّ الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا والآخرة (الاحزاب 57)

– فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله فأصمهم وأعمي أبصارهم(محمد22و23) 13- و يعذب الله المنافقين والمنافقات … وغضب الله عليهم و لعنهم جهنم وسائت مصيرا (الفتح 6)

– ملعونين اينما ثقفوا أخذوا وقتّلوا تقتيلا (الاحزاب61)

– إنّ الذين يكتمون ما أنزلنا من البينات والهدي من بعد ما بيّنّاه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون (البقرة159)

– لعن الذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داود وعيسي بن مريم (المائدة78)

– وقالت اليهود يد الله مغلولة علت أيديهم ولعنوا بما قالوا (المائدة64)

– إنّ الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوافي الدنيا والآخرة (النور24)

– فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله علي الكافرين (البقرة89)

– إنّ الذين كفروا وماتوا وهم كفار اولئك عليهم لعنة الله والملائكة والناس اجمعين (البقرة161)

– فأذّن مؤذّن بينهم أن لعنة الله علي الظالمين (الاعراف44)

– ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين (آل عمران 61)

– اولئك جزائهم أنّ عليهم لعنة الله والملائكة والناس اجمعين (آل عمران87)

– ألا لعنة الله علي الظالمين (هود18)

– ويفسدون في الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار (الرعد13)

4. سوره هود،‌ آیه 18 .

5. مروج الذهب، ج 3 ، ص 32 ( نشر دارالهجرة) .

6 . شرح العقائد النسفیه ، ص 117 . 243 نویسنده متن : ملا عمر نسفی شرح : سعد الدین تفتازانی ناشر : انتشارات دینی سیدیان .

والحق إنّ رضا یزید بقتل الحسین واسْتبشاره بذلک وإهانته أهل بیت رسول الله(ص) مما تواتر معنا . . . فنحن لا نتوقّف فی شأنه بل فی کفره . . . لعنة الله علیه وعلی أنصاره وأعوانه .

7 . تاريخ الخلفاء، ص 208 .

تهیه و تنظیم: سید عباس حسینی

جمعه 13 محرم الحرام 1433 برابر 18 قوس 1390

دیدگاه ها