نمایش نوار ابزار

تشويق به ارتداد؛ بخشي از تهاجم فرهنگي غرب در افغانستان

پنجشنبه ۵ دلو ۱۳۹۱

 در عصر حاضر تشویق برخی هموطنان مسلمان ما به ارتداد بخشی از تهاجم فرهنگی غرب و یکی از مهمترین ابزار سلطه قدرت های خارجی بوده  و در شرایط کنونی، غربی ها  برخلاف شوروی سابق که به این کشور تجاوز نظامی داشتند، امروز غربی ها با تهاجم فرهنگی شان از این ابزار مؤثر به جای گزینه های دیگر مانند حمله نظامی استفاده می کنند تا سریعتر، راحت تر و کم هزینه تر به اهداف مورد نظر خود دست یابند.

کشورهای مهاجم غربی در جوامعی که دارای منابع طبیعی و اقتصادی برای غارت نیستند به دنبال فرهنگ وارداتی و تسخیر بازار کالا برای خود هستند و از سوی دیگر تهاجم فرهنگی غرب به سرکردگی امریکا همه اندیشه ها و اعتقادات ملت های جهان را نشانه گرفته و با هجوم فکری و فرهنگی کشورهای غربی هیچ اندیشه ای و مذهبی را مستثنی نمی داند و هر فکر و عقیده، مذهب و آیینی را که در برابر آن بخواهد مقاومت کند، دربر می گیرد.
افغانستان ازجمله کشورهایی است که به دلیل بحران های مختلف زمینه های تهاجم فرهنگی در آن تاحدود زیادی مهیا شده و کشورهای غربی تلاش می کنند تا از این فرصت، بهترین استفاده را ببرند. مردم افغانستان تا کنون از تهاجم فرهنگی که به صورت آرام و خزنده در حال نشانه رفتن اعتقادات دینی وهویت ملی مردم این سرزمین می باشند و این مسئله کاملاً مشهود است که فرهنگ غربی با فرهنگ سنتی و دینی مردم افغانستان تناقض دارد؛ اهانت به مقدسات و ابتذال و از جمله فاکتورهای مهم فرهنگ غربی است که سعی دارند آن را در باورها و اعتقادات جامعه مسلمان افغانستان وارد کنند.
پس از فروپاشی طالبان و استقرار حکومت جدید در افغانستان و بوجود آمدن خلاء فرهنگی در این کشور، قدرتهای غربی سعی نمودند که از این موضوع به نفع خود استفاده نمایند و افغانستان را مورد تهاجم فرهنگی قرار دهند.

لذا از مدت ها بدینسو غربی ها تلاش دارند تا با نشانه رفتن باورها و سنتهای دینی و اسلامی زمینه های سلطه و استعمار خود را فراهم نمایند. هرچند عده ای از علما و اندیشمندان با درک این موضوع بارها آن را به مسوولین و دست اندرکاران حکومتی گوشزد کردند، اما این تهاجم به قدر جدی و مهم بود که صدای آنها شنیده نشد و اگر هم شنیده شد، نسبت به آن بی توجهی صورت گرفت. به نظر نگارنده تاکنون مخصوصاً در این 10 سال اخیر، حکومت افغانستان نتوانسته است کار مشخصی در زمینه فرهنگ انجام دهد. چنانکه در این اواخر تهاجم فرهنگی غرب از یکسو با سازماندهی افراد ضعیف النفس مسلمان نما و از سوی دیگر رسیدن آنگونه افراد فرصت طلب به منافع و خواسته های اقتصادی و پناهندگی شان به کشورهای غربی، غربی ها عده ای را چنان سازماندهي کرده اند که هرکدام به بهانه های مختلف آزادی بیان با اهانت نمودن به مهم ترین مقدسات مسلمانان دریغ نورزیدند، احیانا اگر عالم متعهد و رسالتمندی در زمینه اظهار نظر نمایند علیه آن بعنوان وابسته به یکی از کشورهای اسلامی تندرو، سنت گرا و مرتجع موضع گرفته و احساسات قومی، سمتی و منطقه ای عده را عليه روحانيت متعهد و رسالتمند جامعه تحریک می نمایند.

در این روز ها یکی از تهاجمات علیه ارزشهای دینی و روحانیت اصیل در فضای مجازی پرآوازه شده، «کتاب رُمان گم نامی» توسط محمدجان تقی بختیاری می باشد که نویسنده آن خواسته تا از این طریق به آرزوی پناهندگی برسد، زیرا در شرایط کنونی ابزار توهین و جسارت، خود وسیله پناهندگی شده است.

همانگونه که سلمان رشدي نويسنده «كتاب رُمان آيات شيطاني» خواست يكي از خبر سازترين مولفان قرن بيستم گردد که از آغاز انتشار كتاب آیات شیطانی با صدور حكم تاريخي حضرت امام خمینی(ره) در مورد واجب بودن قتل اين نويسنده هتاك،‌ خشم بیش از یک میلیارد مسلمان را برانگيخت و چنان نفرتي را عليه خود ايجاد كرد كه حتي هم اكنون نيز بدون محافظ نمي تواند در جاده ها  قدم بزند.

اما امروز چه شد كه محمدجان تقی بختیاری  اين به اصطلاح مسلمان زاده،  شنيع ترين روش اهانت به مهم ترین اعتقادات دینی را براي كسب پناهندگی دریکی از کشورهای غربی انتخاب كرده و این شخص در کتاب رُمان گُم نامی، حتی بعضی اهانت هایش به خالق یکتا و بی همتا و نبی مکرم اسلام(ص) شدید لحن تر از سلمان رشدی نسبت مقدسات دینی هست  و او در لابلای نوشته هایش با عبارات توهین آمیز، آنچنان به ارزشهای والای اعتقادی مسلمانان تاخته و آن  را هدف گرفته که قلم از نویشتن آن عبارات حیا دارد؛ بدین جهت عده ای از علما پس از مطالعه این کتاب بر این نظر هستند که نویسنده آن مرتد گردیده است. زیرا عالمان دین مسئولیت سنگینی را در برابر افکار انحرافی و بدعت آمیز برعهده دارند و آن این که حق را آشکار کنند و بدعت ها را بازشناسی کنند در غیر این صورت مشمول لعنت الهی خواهند شد. «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة اللّه»(1) پیامبر اسلام(ص) فرمود: آنگاه که بدعت ها در میان امّت من آشکار شد عالمان می بایست علم خود را آشکار کنند و گرنه مشمول لعن خدا می گردند. بناء بخاطر نشر کتاب آیات شیطانی مرجع تقلید اجازه عمومی به کشتن فردی داد (مانند سلمان رشدی) لذا بر هر مسلمانی واجب کفایی است به آن اقدام کند.

اما پس از اعلام موضع آیت الله سید محسن حجت به عنوان یک عالم دینی، در برابر پرسش های مومنین پاسخگوباشد، وظیفه و رسالت دینی خویش را انجام دهد، افراد و حلقات خاص از جمله؛ برخی نویسندگان سایت کابل پرس، علی امیری در سایت جمهوری سکوت مغرضانه از کتاب گم نامی دفاع نمودند و به دور از اخلاق رسانه ای فحش های ناروا به این عالم دینی روا داشتند، در حالیکه موضع ایشان همان دیدگاه علما و فقهای دینمدارهمانند آیت الله محسنی و دیگر علمای تشیع بوده که با مطالعه این کتاب ضاله نویسنده آن را مرتد خواندند.

 یکی از کسانیکه برخلاف انتظارما به دفاع از «کتاب رُمان گم نامی» به آیت الله سید محسن حجت توهین نموده و کاریکاتوری را با عنوان: «آیت الله سید محسن حجت، بلعم باعور انکشاف یافته» در سایت کابل پرس به نشر رسانده جناب آقای بشیربختیاری(باچه آزره)، نویسنده، شاعر و هنرمند افغانی و از دوستان دوران جهاد این جانب می باشد، ایشان هم به درستی می داند که تا هم اکنون با همه فراز و نشیب های که وجود داشته احترام متقابل را حفظ نمودیم، جای تعجب این جاست که جناب آقای بشیر بختیاری با آن پیشینه ای جهادی و مبارزاتی و زحمات فراوانی را که درجبهات میدان وردک، پغمان، شمالی، لوگر و … متحمل شده بود، او در عصر جهاد عضو حزب حرکت اسلامی و فعالیت های موثر و چشم گیری در جهاد پرافتخار این سرزمین داشته و از طرفداران سرسخت آیت الله محسنی بود و شناخت که وی نسبت به خدمات مرحوم آیت الله العظمی میرعلی احمد حجت کابلی(ره) و بیت معظم له دارد، مخصوصا  ایشان با شخصیت و روحیه آیت الله سید محسن حجت نیز آشنایی دارد و به خوبی می داند که گذشته این خاندان سفید و به خوشنامی معروفند، جدبزرگوارش در راه معارف اسلامی توسط مزدوران انگلیس به شهادت رسیده و پدرش مرحوم آیت الله میرعلی احمد حجت(ره) مصدر خدمات فروانی دینی در جامعه ای نا بسامان آن روز مردم محروم و ستمیدیده ای ما  گردیده و جامعه ما مدیون و مرهون خدمات و زحمات مرحوم آیت الله حجت(ره) بوده و هستند. با همه احترام که من به جناب آقای بشیربختیاری دارم، از ایشان گِله مندم که نباید اینگونه اهانت از سوی وی نسبت به آیت الله سید محسن حجت صورت می گرفت.

اما بعضی از مغرضین وقتی که دلیل منطقی برای کوبیدن علما مخصوصا آیت الله حجت نداشتند براو برچسپ وابسته به ایران و ولایت فقیه را می زنند و از آیت الله سید محسن حجت به عنوان: «سید محسن حجت مهره ارتجاع ولایت فقیه»، نام می برند، در حالیکه آقای حجت دوران تحصیل در حوزه علمیه قم از نادر علمای بود که  به دفاع از مهاجرین مظلوم و ستمیده بیش از هرکس دیگرآسیب پذیر و مدافع مهاجرین بود، او بارها از سوی مسئولین حکومت تحت فشار قرار گرفت و حضور ایشان در مجامع عمومی ممنوع خوانده شده  و مورد بی مهری قرار گرفته بود. برعکس در آن زمان کسانی بودند که شعار ولایت فقیه را سرمی داند و به دفاع از ولایت فقیه جنگهای خانمانسوز داخلی را به راه انداختند و امثال آیت الله حجت را ضدولایت فقیه می دانستند، اما امروز چه شده که خودشان را با غربی ها نزدیک ساخته و آقای حجت مهره ارتجاعی ولایت فقیه قلمداد می گردد.

از سوی دیگر نگارنده به این باوراند که با حفظ احترام به شخصیت های دینمدار و دلسوز کشور اسلامی ایران برخی مقامات سیاسی آن کشور بیشتر به مسائل سیاسی فکر می کنند تا به موضوع دین و مذهب، اهل تشیع بخاطر هم مذهبی بودن شان برچسپ ایران را می خورند، اما در عمل این مردم کمتر مورد دفاع و حمایت آنان واقع می شوند، خود خوان حدیث مفصل از این مجمل…

نباید بعضی قلم به دستان، به بهانه آزادی بیان، عجولانه در هر موضوع، مخصوصا مقدسات دینی ومذهبی اظهار نظر و مطالب ضد ارزشی را بنویسند، زیرا در قلمرو حقوق و آزادى‏هاى مذهبى، مسئله «ارتداد»، از مهم‏ترین و حساس‏ترین موضوعات شمرده مى‏شودکه در این قسمت به حکم ارتدات و در پی آن حدود آزادی بیان بصورت گذرا نکاتی از متون دینی اشاره و قضاوت با خود تان!

مرتد كيست و حكم آن چيست؟

«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت… «ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دينى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه ناميده مى‏شود.(2)

البته مسأله ارتداد و احكام جزايى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى ديگر از اديان و مذاهب بزرگ نيز هر گاه كسى از دين برگزيده و منتخب روى گرداند، كافر به شمار مى‏آيد و بدان سبب كه از دين سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مى‏شود.(3)

عوامل ارتداد

امورى كه سبب كفر مى‏شود، هر گاه از سوى يك مسلمان صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مى‏آيد. اين امور عبارت است از:

1. انكار اصل دين: مانند انكار وجود خدا، وحدانيت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) يا معاد و حيات پس از مرگ. با انكار يكى از اين امور فرد كافر مى‏شود؛ مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولى به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مى‏شود؛ «الكافر هو من انتحل غير الاسلام».(4)

2. انكار يكى از احكام ضرورى و بديهى دين اسلام؛ مانند انكار وجوب نماز يا روزه. هر مسلمانى مى‏داند در دين اسلام نماز و روزه واجب است. ممكن است كسى منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دليل انكار يكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ البته فقها در اين مسأله كه آيا صرف انكار يكى از ضروريات دين موجب كفر و ارتداد مى‏شود.

3. انكار يكى از احكام قطعى ولى غير ضرورى اسلام: هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و يا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود اين، منكر آن گردد، مرتد مى‏شود؛ چون اين امر به انكار رسول خدا(ص) يا تكذيب آن حضرت مى‏انجامد.

البته لازم نيست انكار دين يا احكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كردارى كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دين اسلام يا اهانت به مقدسات و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مى‏شود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن. از اين روى، هر رفتار و گفتارى كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بى‏فايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مى‏گردد.

يكى از نمونه‏هاى روشن آن حكم حضرت امام خمينى(ره) درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از ياران آن حضرت توهين كرد – اين خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد – و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقين مى‏كند كه رسالت پيامبر(ص) و نزول قرآن كريم، دروغ و – معاذ الله – ساخته ذهن نبى اكرم(ص) است و حتى بعضى از سخنان شيطان نيز در قرآن گنجانيده شده است.

مرتد کسی است که به انتخاب و اختیار خود از دین خارج می‌شود. مثلاً بر زبان آوردن شهادتین موجب می‌شود که فردی وارد اسلام شود، همان‌گونه که غسل تعمید موجب می‌شود که کسی مسیحی شود. از سوی دیگر، انکار کردن ارادی و اختیاریِ وجود خداوند، نبوتِ پیامبر و زندگی پس از مرگ یا انکار کردن یکی از آموزه‌های دینی که به انکار وجود خدا یا پیامبر برگردد، موجب می‌شود که شخص خود به خود از دایره مسلمانی خارج شود.

خارج شدن از دین، مانند داخل شدن به دین، یک عنوان «قصدی»(5) است، یعنی شخص باید در حین انجام فعلی که موجب ارتداد می‌شود بداند که در اثر انجام آن فعل این عنوان را محقق خواهد کرد و از دین خارج خواهد ‌شد. اما همین توضیح ساده نشان می‌دهد  که محمدجان تقی بختیار در کتاب رمان گم نامی بدترین اهانت را به بالاترین اعتقادات میلیون ها انسان نموده، او به خداوند، قرآن کریم، پیامبراسلام(ص)، قیامت و دیگر مقدسات دینی مسلمانان اهانت نموده اند، او طبق نظر ودیدگاه اکثر علمای مسلمان مرتد و از دین خارج شده واو به بهانه آزادی بیان هرچه دلش خواست به مقدسات و ارزشهای دینی اهانت نمایند؛ یکی از انواع آزادی، آزادی بیان است، بحث آزادی بیان یکی از بحث انگیزترین موضوعات جوامع بشری در دنیای معاصر هست، زیرا این مقوله به دلیل ماهیت خاصی که دارد، از طرفی جزء مهمترین حقوق اساسی افراد در جوامع بوده و از سوی دیگر: همواره با منافع ارباب قدرت و دیدگاه های اقتدارگرایانه به نحوی در تعارض بوده است.

«آزادی بیان حق طبیعی است که همه افراد آدمی به مقتضای انسان بودن خود، به طور یکسانی از آن برخوردار و به موجب آن در بیان اندیشه و فکر خود، تا جایی که موجب نقض حقوق دیگران و اصول ارزشی مورد احترام جامعه نشود، مجازند.

از طرف دیگر، انسان باید بداند، ابزار و بیان واقعیات مفید به حال بشر، چه در قلمرو مادی و چه در قلمرو معنوی، نه تنها آزاد است، بلکه کسی که اطلاعی از واقعیات و حقایق داشته باشد و قدرت بیان و تبلیغ آن ها را در خود احساس کند و در عین حال، ساکت بماند و مردم را از دریافت آن حقایق و واقعیات محروم سازد، هم در دنیا و هم در آخرت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

دشمنان اسلام همیشه با سو ءاستفاده از آزادی بیان سعی کرده اند تا ادیان مختلف به خصوص دین اسلام را تخریب کنند که دراین قسمت از این نوشتار مختصرا اشاره به حدود آزادی بیان می گردد.

حدود آزادی بیان

اسلام آزادی بیان را در جامعه پذیرفته اما برای آن حدود و مقرراتی در نظر گرفته که در آن چارچوب به بیان واقعیت و حقایق بپردازند که مهمترین آن ها عبارتند از:

1. ممنوعیت توهین به مقدّسات

یکی از محدودیت های آزادی بیان، خودداری از توهین به مقدسات اسلامی است اساساً اهانت به مقدسات دیگران و برخورد غیر منطقی، نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه موجب انزجار و تنفّر و برانگیختن عکس العمل طرف مقابل می شود و چنین عملی در هیچ نظامی پذیرفته نیست.

اسلام مسلمانان را از اهانت به مقدّسات دیگران بر حذر داشته و فرمود: «ولاتسبّوا الذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم»(6) کسانی که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید، زیرا آن ها همین کار را با خدای شما خواهند کرد.

حضرت علی(ع) در جنگ صفین به یارانش که به شامیان دشنام می دادند، فرمود: «انی اکره لکم ان تکونوا سبّابین»(7) من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو کنید به سخن راست نزدیک تر و عذرپذیرتر بود، به جای دشنام آنان می گفتید: خدایا، خون ما و آن ها را حفظ کن و آنان را اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند، پشیمان شده به حق برگردند.

2. ممنوعیت هتک حیثیت

حیثیت و آبروی انسان در جامعه اسلامی حرمت و احترام دارد و کسی حق ندارد، این آبرو و حیثیت را به بهانه آزادی بیان هتک کند و به او اهانت نماید.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من ردّ عن عرض اخیه کان له حجاباً من النار»(8) هر کس پرده (از روی آبروی برادر خود بردارد، پرده هایی از آتش او را فرا می گیرد).

امام صادق(ع) فرمود: «من روی علی مؤمن روایة یریدبها شینه و هدم مروّته لیسقط من اعین الناس اخرجه اللّه من ولایته الی ولایة الشیطان»(9) کسی که چیزی را به قصد تحقیر و کوباندن شخصیت افراد و ساقط کردن آن ها از چشم مردم نقل کند خدای سبحان او را از ولایت خود به ولایت شیطان پیروی خواهد ساخت.

و در روایت دیگری فرمود: «اذلّ الناس من اهان الناس»(10) خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار بدارد و در روایت دیگری فرمود:

« انّ اللّه عز و جل خلق المؤمن من عظمة جلاله و قدرته فمن طعن علیه او ردّ علیه قوله فقد ردّ اللّه»(11) اخلاق مؤمن از بزرگی و عظمت و توانایی اوست پس طعن و تمسخر او یا رد گفتار او رد خداوند است.

از این بیان ها استفاده می شود که حفظ کرامت، آبرو و حیثیت دیگران از محدودیت های آزادی بیان است.

مسلمانان نباید برای برخورد با رویداد تلخی چون توهین به خداوند، پیامبراسلام(ص) و…از راه های غیر شرعی وارد شوند.

مه فشاند نور وسگ عوعوکند

هرکسی برفطرت خود میطند

کی شود دریا به پوزسگ نجس

کی شودخورشیدازپف منطمس

توهین به خداوند، پیامبراسلام(ص) و دیگر مقدسات دینی قلب میلیونها انسان را آزرده سازد و پای هیچ قانونی برای مجازات این توهینها درمیان نباشد. واحیانا جان انسانها را بگیرد. اگر آزادی برای احترام به حقوق آدمیان است و اگر آزادی برای این است که درخت صلح و ثبات وآرامش تنومند گردد و استعدادها شکوفاشود، در اینجا باید گفت آزادی نتیجه معکوس خواهد داشت و به جای درخت پر بار صلح و آرامش، حنظل عداوت و اختلاف بارور خواهد گشت. لهذا هیچ توجیهی برای آزادی نسبت به توهین به مقدسات ادیان وجود ندارد.

آزادی روشی است برای زندگی بهتر باحفظ حقوق متقابل و زندگی مسالمت آمیز و تعایش ادیان .آزادی ای که مقدسات مذاهب را نشانه رود و آدمیان را به جان هم بیندازد باید نام دیگری بر آن گذاشت. این چیزی نیست جز این که میلیونها پیروان ادیان را در برابر هم قراردهد.  کتاب رمان گم نامی و پس از نشر آن منجر به توهین و کاریکاتور تحت عنوان بلعم باعور و دیگر اهانت ها در فضای مجازی به علمای و شخصیت های دینی همانند آیت الله سیدمحسن حجت  گردد. آیا این نوع آزادی قابل دفاع است؟ ممکن است بگویند مسلمانان باید تحمل خود را بالا ببرند و اینها را برتابند. روشن است که چنین پاسخی پذیرفتنی نیست.

بنابراین مطالب: اصل آزادی اسلام در اسلام پذیرفته شده است اما چون حفظ امنیت اجتماعی و دفاع از حقوق همه افراد لازم است و یا ایجاد هرج و مرج و ضربه زدن به حیثیت افراد یا توهین به مقدّسات موجب زوال حفظ امنیت یا حیثیت افراد می شود، ممنوع می باشد.

از سوی دیگر آنچه مهم است، چگونه مصون ماندن جوانان از تهاجمات فرهنگی است که بهترین مصونیت در برابر این تهاجمات تقویت باورها و برپایی شعائر اسلامی می باشد و این مهم اگر از جانب اشخاصی مورد خدشه واقع شود بهترین بستر را برای تاثیر گذاری تهاجمات فرهنگی دشمن بر روی جوانان فراهم خواهد کرد، پس از علماء توقع این است در برابر سخنان و نظراتی که این باورها و شعائر را زیر سوال می برند واکنش نشان دهند و نگذارند عده ای در لباس دین در ارتباط با مسائل دینی سخنانی را بگویند که باورهای دینی را زیر سوال ببرد.

خداوند همه ما از شرفتنه های زمان در امان بدارد.

پی نوشت ها:

1. اصول کافی، ج 1، ص 54.

2. راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، ص 192و193 .

3. عهد قديم، سفر توريه مثنى، فصل 13؛ عهد جديد، نامه‏اى به مسيحيان يهودى نژاد عبرائيان، بند10، جمله‏26-32 .

4. كتب فقهى باب نجاسات.

5. درآمدی بر حقوق اسلامی، ص 270.

6. سوره انعام، آیه 108.

7. نهج البلاغه، خطبه 206.

8. بحارالانوار، ج 72، ص 253.

9. بحارالانوار، ج 72، ص 168.

10. همان، ص 142.

11. همان .

نویسنده: سید جعفرعادلی«حسینی»

مطالب مشابه
دیدگاه ها