نمایش نوار ابزار

حضرت خدیجه(س) مادر مهربان

سه شنبه ۱۷ سرطان ۱۳۹۳

 سالروز رحلت أم المؤمنین حضرت خدیجه کبرى(س) را بر تمامی مسلمین جهان تسلیت عرض می نماییم.

 از ميان حاميان رسول خدا‌(ص) نام خديجه‌(س) همچون ستاره‌اي پرفروغ مي‌درخشد، از اين رو بزرگداشت چنين شخصيّت بزرگي، بزرگداشت فضيلت‌ها و گرامي‌داشت رسالت خاتم الانبياء‌(ص) است. بي‌ترديد او شخصيّت شايسته و ستودني داشته است كه توفيق يافت تا رسالت خاتم را بشناسد و تمام وجود و دارايي‌اش را در راه روشن و سعادت‌آفرين او تقديم كند و و سرانجام اين زن عالي‌مقام الهي كه فاطمه(س) به او افتخار مي‌كرد و در روز دهم ماه رمضان از سال دهم بعثت(سه سال پيش از هجرت) رحلت كرد و در حُجُون مدفون گشت و به اين ترتيب به پاس خدمات بسيار ارزنده آن بانوی بزرگوار اسلام مرور گذرا بر زندگانی بانوي بزرگ اسلام حضرت خديجه كبري(س) می نماییم.

اُمّ المؤمنين، حضرت خديجه كبرى(س) پدر او خُوَیلد بن اسد بن عبدالعزى نخستين همسر رسول خدا(ص) و مادرش  فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه(س) سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین پیامبرگرامی اسلام(ص) هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف آن حضرت چهل سال از عمر حضرت خدیجه(س) می  گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیامبر(ص) به آن حضرت نزدیک تر بود.  او در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب(ع) درگذشت پیامبرگرامی اسلام(ص) او را در «ُجُون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.

حضرت خدیجه(س) از زنان شريف، اصيل و نامدار عرب و اسلام مى باشد. وى با اين كه در عصر جاهليت، در مكه معظمه ديده به جهان گشود و در آن شهر قبيله گرا و طايفه مدار رشد و كمال يافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صميميت، صداقت، مهر و وفا با همسر، كم نظير بود و وى رادر آن عصر، طاهره و سيده نساء قريش مى خواندند و در اسلام يكى از چهار بانويى كه برتمام بانوان بهشت فضيلت و برترى دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا(س)، هيچ بانويى اين مقام و فضيلت را نيافت.(1)

وى پيش از ازدواج با رسول خدا(ص)، در آغاز با هند بن بناس تميمى، معروف به «ابوهاله» و پس از وى با عتيق بن عابد مخزومى ازدواج كرد و از هر دوى آن ها داراى فرزند شد. پس از مرگ همسر دوم، خديجه كبرى(س) با درايت و خردمندى خويش صاحب دارايى فراوان شد و كاروان هاى متعددى براى بازرگانى به راه انداخت.

پیامبرگرامی اسلام(ص)  كه پيش از بعثت، بنا به سفارش عمويش ابوطالب(ع) در يكى ازسفرهاى كارگزاران خديجه شركت كرد و سود فراوانى نصيب وى نموده بود، علاقه خديجه رابه خويش جلب و زمينه ازدواج با وى را فراهم كرد.

خديجه كبرى(س) در چهل سالگى با امين قريش، حضرت محمد(ص) كه در سنّ بيست وپنج سالگى بود ازدواج كرد(2) و زندگى شرافتمندانه و اصيلى را پايه ريزى كردند، كه در تاريخ بشريت بى همتا و بى مانند است.

خديجه كبرى(س) به پيامبراسلام(ص) عشق و علاقه ويژه اى داشت و هنگامى كه آن حضرتمبعوث به رسالت شد، تمام توان و دارايى هاى خويش را در اختيار آن حضرت گذاشت، تا درراه اسلام و بارورى آن هزينه كند. او نخستين زنى بود كه به آن حضرت ايمان آورد و دراين راه مشقت ها و آزارهاى فراوانى از سوى قريش و اهالى مكه متحمل گرديد.(3)

وى تا زنده بود، در تمام صحنه ها يار و ياور رسول خدا(ص) و موجب تسلى قلبشريف آن حضرت بود و در روزگار سخت تبعيد در شعب ابى طالب، هيچ گاه آن حضرت را تنهانگذاشت و با تمام وجود از وى پشتيبانى و نگه بانى مى كرد.

سرانجام اين بانوى فداكار، پس از يك عمر تلاش و كوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامى اسلام(ص) و دين مبين اسلام، پس از بازگشت از محاصره قريش در شعب ابى طالب به مكه معظمه، در دهم رمضان سال دهم بعثت، جان به جان آفرينان تسليم و روح مطهرش به اعلى عليين عروج نمود.

پيامبراكرم(ص) در مدت كوتاهى، دو يار و پشتيبان خويش، يعنى عمويش ابوطالب وپس از وى، خديجه كبرى(س) را از دست داد و از اين باب، بسيار اندوهگين و ماتم زدهبودو روزگار سختى را پشت سر مى گذاشت. به همين جهت، آن سال را «عام الحزن» (سال اندوه) ناميدند. پس از غسل و كفن بدن مطهر خديجه كبرى(س)، پيامبر(ص) وى را در حجون مكه به خاك سپرد.(4)

خديجه(س) در خانه پيامبر(ص) داراى دو پسر به نام هاى قاسم و عبدالله (معروف به طيب و طاهر) و چهار دختر به نام هاى زينب، رقيه، ام كلثوم و حضرت فاطمه زهرا(س) گرديد.(5)

پيامبراكرم(ص) در شأن همسرش خديجه(س) فرمود: سوگند به خدا، پروردگار كسى رابهتر از خديجه نصيبم نكرد. زيرا در حالى كه مردم، كفر مى ورزيدند، او به من ايمانآورد؛ در حالى كه مردم تكذيبم مى كردند، او مرا تصديق كرد؛ در حالى كه مردم محروممكرده بودند، او با دارايى هاى خود با من مساوات كرد و خداوند از او به من فرزندانى عطا كرد، كه از ساير همسرانم چنين موهبتى نصيبم نشد.(6)

نخستین بانوی مسلمان

پیش از بعثت پیامبراسلام(ص) حضرت خدیجه(س) پیرو آیین جدّ بزرگوارش حضرت ابراهیم(ع) وبه اصطلاح از «حُنَفاء» بوده ودر نخستین روزى که پیامبر خدا(ص) به پیامبرى مبعوث شدند، او تسلیم بودن خود را اعلام کرد، چنانکه در حدیث شریف آمده است:
نخستین کسانى که به پیامبر اکرم(ص) ایمان آورده اند از مردان، اما على(ع) واز بانوان، حضرت خدیجه(س) بوده اند.(7)
حضرت خدیجه(س) نخستین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد(ص) ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه امام علی(ع) با پیامبر به نماز ایستاد و پیشانی بندگی بر خاک سایید.

هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در نخستین روز بعثت از غار حرا با رسالت عظیم پایین مى آمدند، سرور بانوان قریش به استقبال آن حضرت شتافت وعرض کرد: این چه نورى است که در پیشانى شما مى بینم؟ فرمودند: این نور نبوّت است. آنگاه ارکان اسلام را براى ایشان بیان نمودند وحضرت خدیجه(س) عرضه داشتند: «آمنتُ وصدّقتُ ورضیتُ وسلّمتُ؛(8) من ایمان آوردم، پیامبرى ات را باور کردم، آیین اسلام را پسندیدم وتسلیم شدم».

 منزلت و سیماى خدیجه(س) در آیینه وحى

پیامبر اکرم(ص) در نخستین سیر شبانه خود که در ماه ربیع الاول، دو سال بعد از بعثت که از خانه حضرت خدیجه(س)انجام پذیرفت،(9) هنگامى که به سوى زمین باز مى گشتند از پیک وحى چنین مورد خطاب قرار گرفتند: «حاجتی أن تقرأ على خدیجة مِن الله ومنّى السلام؛(10) حاجت من این است که از خداى منّان واز منِ جبرئیل، بر خدیجه سلام برسانى». هنگامى که پیامبر اکرم(ص) درود خداى منان را به حضرت خدیجه(س) ابلاغ نمودند، او در پاسخ گفت: خدا سلام است، سلام از او به سوى اوست.(11)
در یکى از تهاجمات ددمنشانه قریش وانتشار شایعه کشته شدن پیامبر(ص)، حضرت خدیجه(س) در میان درّه ها وصخره هاى اطراف مکّه، به دنبال حبیبش مى گشت وسیلاب اشک بر صورتش روان بود. پیک وحى بر پیامبر رحمت فرود آمد وعرضه داشت: ملائکه آسمان به جهت گریه خدیجه(س) به گریه افتاده اند، او راه به سوى خود فرا خوان، درود مرا ابلاغ کن واو را بشارت بده، که خدایش به او درود مى فرستد واو را به قصرى در بهشت بشارت ده، که در آن هیچ غم واندوهى نیست.(12)

از رسول اکرم(ص) احادیث فراوان در مناقب حضرت خدیجه(س) رسیده است، که به گوشه اى از آنها اشاره مى کنیم:
1. هر روز خداى متعال چندین بار با وجود خدیجه بر فرشتگان مباهات مى کند.(13)
2. او هنگامى به من ایمان آورد که دیگران به من کفر مى ورزیدند. او مرا تصدیق نمود، هنگامى که دیگران انکار مى کردند، او همه ثروتش را در اختیار من قرار داد هنگامى که دیگران دریغ مى ورزیدند. خداى منان از او به من فرزند عنایت کرد ولى دیگران را محروم ساخت.(14)
3. بهترین بانوان عالمیان عبارتند از: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد وفاطمه دخت محمد.(15)
4. برترین بانوان بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران وآسیه دختر مزاحم(همسر فرعون).(16)
5. خدیجه پیش از همه بانوان عالم، به ایمان به خدا ورسول خدا سبقت گرفت.(17)
6. من او را از اعماق دل دوست داشتم.(18)
7. من دوستداران خدیجه را نیز دوست مى دارم.(19)
8. هرگز خداى متعال همسرى بهتر از خدیجه به من عطا نکرد.(20)
9. خداى متعال على، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه وخدیجه را بر جهانیان برگزید.(21)
10. خطاب به عایشه: از خدیجه اینگونه سخن مگو، او نخستین بانویى بود که به من ایمان آورد، او براى من فرزند آورد وتو محروم شدى.(22)

حضرت خدیجه در گفتار بزرگان

به شمارى از سخنان اصحاب سیره وتراجم فقط اشاره مى کنیم:
1. ابن هشام صاحب کتاب معروف «السیرة النبویة» مى نویسد:

خدیجه صاحب نسب والا، داراى برترین شرافت، صاحب بیشترین ثروت وحریص ترین بانوان قریش به حفظ امانت والتزام به معیارهاى اخلاقى، عفت وکرامت انسانى بود ولذا بلندترین قله شرف را به خود اختصاص داده بود.
2. ذهبى پیشتاز رجالیون عامه مى نویسد:
خدیجه سرور بانوان بهشت، فرزانه قریش، از تیره اسد، جلیل القدر، متدین، خویشتن دار، بزرگوار، از بانوان بهشتى ویکى از بانوانى بود که به قله کمال رسیده بودند.(23)
3. ابن حجر عسقلانى در این رابطه مى نویسد:
خدیجه در نخستین لحظات بعثت، رسالت آن حضرت را تصدیق نمود، اعتقاد راسخ وثبات قدم او نشانگر یقین کامل، عقل وافر وعزم راسخ او بود.(24)
4. سهیلى صاحب آثار فراوان در سیره ومغازى مى نویسد:

حضرت خدیجه سرور بانوان قریش بود، در جاهلیت واسلام به «طاهره» ملقّب بود.(25)

حضرت خدیجه(س) در گذر تاریخ

بسیارى از محدثان تصریح کرده اند: حضرت خدیجه(س) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(ص) دوشیزه بود وهرگز شوى دیگرى انتخاب نکرده بود، از آن جمله است:
1. سید مرتضى علم الهدى، در کتاب «الشافی فی الإمامة».
2. شیخ طوسى، در کتاب «تلخیص الشافی».
3. بلاذرى، در کتاب «أنساب الأشراف».(26)
4. ابوالقاسم کوفى، در کتاب «الاستغاثة فی بِدَع الثلاثة».
بسیارى از محدثان ومورخان نیز این مطلب را از منابع یادشده نقل کرده اند.(27) این عده تأکید مى کنند که سن شریف حضرت خدیجه(س) در آن هنگام 25 یا 28 سال بوده وهرگز شوى دیگرى انتخاب نکرده بوده، زینب، رقیه وام کلثوم فرزندان «هاله» خواهر حضرت خدیجه بودند که تحت کفالت ومراقبت حضرت خدیجه به سر مى برده اند.
مرحوم آیت الله العظمى سید محمد شیرازى نیز استظهار کرده اند که حضرت خدیجه(س) دوشیزه بوده اند وبه همه اشراف قریش پاسخ منفى داده بودند ودل در گرو جوان هاشمى، حضرت محمد مصطفى(ص) داشتند.(28)
ولى همه مورخان اتفاق نظر دارند که حضرت خدیجه زیباترین دوشیزه حجاز بود.
امام حسن مجتبى(ع) که مظهر جمال الهى بود، خود را شبیه ترین اهل بیت به مادرش حضرت خدیجه مى دانست.
از عبدالله محض پدرِ نفس زکیه پرسیده اند: چگونه است که دندان هاى امام صادق(ع) این قدر زیبا وبرّاق است ودرخشش ویژه اى دارد که همگان را به سوى خود جذب مى کند؟
عبدالله محض گفت: نمى دانم، ولى مى دانم که حضرت خدیجه نیز اینگونه بود وحضرت زهرا نیز زیبایى ودرخشندگى را از مادرش به ارث برده بود.(29)

 ثروت حضرت خدیجه

حضرت خدیجه سالیان دراز بزرگ ترین کاروان تجارى قریش را در اختیار داشت وثروت کلانى از راه این تجارت گسترده به دست آورده بود، همه را در اختیار پیامبر قرار داد تا به دلخواه آنها را هزینه کند.
علامه مامقانى گوید: به تواتر رسیده که آیین مقدس اسلام جز با شمشیر حضرت على(ع) وثروت حضرت خدیجه(س) برپا نشد.(30)

 درایت حضرت خدیجه

در اصالت رأى وصلابت اندیشه حضرت خدیجه همین بس که مورخان گفته اند: پیامبر اکرم(ص) در همه امور با حضرت خدیجه(س) مشورت مى کردند.(31)

پیامبر اکرم(ص) بر مسلمان شدن قریش ورهایى آنها از آتش قهر الهى بسیار علاقمند بود، هنگامى که با عناد ولجاجت آنها مواجه مى شد، قلب شریفش پر از غم واندوه مى شد، چون به دودمان رسالت تشریف مى برد وبا حضرت خدیجه راز دل مى گفت، حضرت خدیجه با سخنان حکیمانه ونگاه هاى آرامش بخش خود، دل شریف آن حضرت را تسکین مى داد.(32)
در دوران سخت ومشقت بار محاصره اقتصادى آن حضرت در شِعب ابوطالب، ثروت فراوان حضرت خدیجه در شکستن حصر اقتصادى بسیار مؤثر بود. در این دوران، تبسم شادى آفرین آن بانوى نمونه، در زدودن آثار شکننده آن همه غم واندوه سهم فراوان داشت. اگرچه همواره خداى منان با عنایات بیکران خود پشتیبان پیامبر اکرم(ص) بود ولى چهره شاداب ونگاه هاى پرنشاط خدیجه او را براى روزگار سختى که در پیش رو داشت، مصمّم تر مى نمود.

 چشم اندازى به سیرت حضرت خدیجه(س)

پس از هنگامه بعثت نیز در تمام حوادث تلخ وشیرین در کنار او وشریک غم او بود، همواره نگران سلامتى او بود، غلامان وخدمتگزارانش را به جستجوى او مى فرستاد ودر مواردى شخصاً به جستجوى آن حضرت مى پرداخت ودر موارد خاصى آن حضرت را تا غار حرا همراهى مى کرد.(33)
یک بار که با کوله بارى از مواد خوراکى راه صعب العبور جبل النور را پیموده، برفراز کوه صعود کرد، در غار حرا به محضر آن حضرت شرفیاب شده، از خستگى راه دم فرو بسته، از سلامتى همسر گرامى اش خشنود ومسرور بود، پیک وحى نازل شده، از تلاش هاى بى دریغ او سپاس گفت.
ابولهب وهمسرش ام جمیل خارهاى بیابان را جمع کرده بر سر راه پیامبر مى ریختند، حضرت خدیجه غلامانش را مى فرستاد تا خارها را از مسیر آن حضرت گردآورى کرده به دور بریزند.(34)
در مدت سه سال که در شعب ابوطالب در محاصره اقتصادى بودند واجازه داد وستد به آنها داده نمى شد، اگر ثروت ودارایى حضرت خدیجه نبود، شاید همه آنها از گرسنگى تلف مى شدند.
او مواد خوراکى را به وسیله برادرزاده اش حکیم بن حزام به چندین برابر قیمت تهیه مى کرد وبا دشوارى خاصى به شعب مى رسانید تا سد جوع شود.(35)

غروب غمبار تنها غمگسار پیامبراسلام(ص)

25 سال تمام حضرت خدیجه ستاره پرفروغ دودمان رسالت بود، نگاه هاى جاذب وغم زدایش تنها مایه تسلّى پیامبر رحمت(ص) در محیط خانه بود ولى هزار افسوس که با ارتحال جانگدازش غم واندوه فراوانى به وسعت دریاها وسنگینى کوه ها بر دل پیامبر فرو ریخت.

حضرت خدیجه(س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا(ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه  ای که جبرئیل  از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول  خدا(ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. این حادثه جانگداز وفاجعه توان فرسا، در دهم رمضان دهمین سال بعثت، سه سال پیش از هجرت اتفاق افتاد.(36)
در حجون دفن شد، پیامبر اکرم (ص) در قبر او وارد شد وبه دست مبارک خود او را در قبر گذاشت. در آن هنگام هنوز نماز میّت تشریع نشده بود. وفات حضرت خدیجه سه ماه بعد از وفات حضرت ابوطالب اتفاق افتاد وپیامبر اکرم(ص) به شدت محزون شد.(37) فاصله این دو حادثه غمبار را از سه روز تا سه ماه گفته اند.
پیامبر اکرم(ص) آن سال را «عام الحُزن»؛ سال غم واندوه نام نهاد ودر واقع یک سال اعلام عزاى عمومى نمود.(38)
پیامبر اکرم(ص) همواره مى فرمودند: تا هنگامى که ابوطالب وخدیجه زنده بودند، هرگز غم واندوهى بر من مستولى نشد.(39) خاطرات تلخ وشیرین ایام زندگى مشترک خدیجه هرگز در بایگانى حافظه پیامبر کمرنگ نشد. او هرگز از خانه بیرون نمى رفت جز این که از خدیجه یاد مى کرد وموجبات رشک وحسد همسران نوجوان فراهم مى شد وگاهى با طوفان اعتراض آنها مواجه مى شد، ولى با قاطعیت از خدیجه حمایت مى کرد ومى فرمود: آرى خدیجه اینگونه بود وخداى متعال نسل مرا از او قرار داد.(40) هنگامى که گوسفندى در خانه پیامبر ذبح مى شد، براى دوستان خدیجه از آن مى فرستادند.(41)

 وصیت هاى حضرت خدیجه سلام الله علیها

حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگى وصایایى به شرح زیر به پیامبر اکرم(ص) نمود:
1. براى او دعاى خیر کند.
2. او را با دست خود در خاک قرار دهد.
3. پیش از دفن در قبر او وارد شود.
4. عبایى را که به هنگام نزول وحى بردوش داشت، روى کفن او قرار دهد.(42)
حضرت خدیجه(س) که همه اموال منقول وغیر منقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود وآن را مستقیماً طلب نکرد، بلکه به وسیله حضرت فاطمه سلام الله علیها تقاضا کرد.(43) آنگاه پیک وحى فرود آمد وکفن بهشتى از سوى پروردگار از بهشت آورد.
ام ایمن وام الفضل(همسر عباس) پیکر مطهر حضرت خدیجه را شستشو دادند وبراى آخرین بار وداع کردند.(44)
پیامبر رحمت نخست با عباى خود او را کفن کرد، آنگاه کفن بهشتى را بر روى آن قرار داد. حضرت خدیجه(س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا(س) ابراز نگرانى کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جاى خدیجه نقش مادرى ایفا کند.(45)

 مزار منور حضرت خدیجه

پیکر منور ومطهر خدیجه طاهره (س) در دامنه کوه (حجون) به خاک سپرده شد که بیش از 14 قرن است همه ساله پذیراى میلیون ها زائر است که در ایام حج وعمره به زیارت قبر مطهرش مى شتابند وبسیارى از مراجع عالیقدر شیعه مانند مرحوم آیت الله العظمى سید محمد شیرازى(ره) به استحباب زیارت قبر شریفش فتوا داده اند.(46)
در طول قرون واعصار گنبد وبارگاه باشکوهى برفراز قبر شریفش بود که در سال 1344هـ توسط ددمنشان وهابى با خاک یکسان گردید. پس از ارتحال حضرت خدیجه، زهراى مرضیه(س) پروانه وار دور شمع وجود پیامبر(ص) مى گردید ومى پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟(47) پیامبر اکرم(ص) با یادآورى جایگاه رفیع خدیجه در بهشت برین دختر گرانمایه اش را تسلّى مى داد.(48)
امیر بیان، پیشواى پروا پیشگان، مولاى متقیان امام علی(ع) در سوگ حضرت خدیجه چکامه اى سروده ودر آن، فضایل ومناقب آن بانوى گرانمایه را برشمرده اند.(49)

 تشریف فرمایى حضرت خدیجه (س)

پیامبر اکرم(ص) تشریفات ورود حضرت خدیجه کبرى(س) را به صحراى محشر چنین توصیف مى نماید: هفتاد هزار فرشته در حالى که پرچم هایى منقّش ومزیّن با جمله «الله اکبر» را در دست دارند، به استقبال او مى شتابند.(50)

 پی نوشت ها:

1.  رمضان در تاريخ (لطف الله صافى گلپايگانى)، ص 66.

2.  تذكره الخواص (ابن جوزى)، ص 271؛ كشف الغمه (على بن عيسى اربلى)، ج2، ص 79 .

3.  رمضان در تاريخ، ص 72 .

4. رمضان در تاريخ، ص 64؛ تاريخ اليعقوبى، ج2، ص 35؛ المنتخب من ذيل المذيل(طبرى)، ص 86؛ البدايه و النهايه (ابن كثير)، ج3، ص 156؛ كشف الغمه، ج2، ص 79 .

5.  منتهى الآمال (شيخ عباس قمى)، ج1، ص 108؛ زندگانى چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الورى)، ص 211 .

6.  تذكره الخواص، ص 273؛ رمضان در تاريخ، ص 76؛ كشف الغمه، ج2، ص

7. شیخ طوسى، الأمالى، ص 259، مجلس 10، ح 467.
8. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج18، ص 232. نسائى، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45.
9. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 228.

10. تفسير عياشى، ج2، ص 279 ـ صحيح بخارى، ج 5، ص 112.

11. شيخ طوسى، الأمالى، ص 175، مجلس 6، ح 46.

12. صحيح بخارى، ج 5، ص 112 ـ گنجى، كفاية الطالب، ص 359.

13. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 18، ص 243 ـ اربلى، كشف الغمه، ج 2، ص 72.

14. ذهبى، سِيَر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82 ـ ابن حجر ، الاصابه، ج 4، ص 275.

15. ابن اثير، اُسْد الغابه، ج 5، ص 537.

16. ابن عبد البرّ، الاستيعاب، ج2، ص 720.

17. حاكم، مستدرك صحيحين، ج2، ص720.

18. بحرانى، العوالم، ج 11، ص 32.

19. محلاتى، رياحين الشريعة، ج 2، ص 206.

20. ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 80.

21. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 63.

22. قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج 3، ص 20.

23. ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 109.

24. ابن حجر، فتح البارى، ج 7، ص 134.

25. سهيلى، الروض الانف، ج 1، ص 215.

26. بلاذرى، أنساب الأشراف، ج 1، ص 98.

27. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 160 ـ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 22، ص 191 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 269.

28. سيد محمد شيرازى، اُمّهات المؤمنين، ص 90.

29. طبرى، دلائل الإمامة، ص 151. (44). سبط بن جوزى، تذكرة الخواص، ص 314.

30. مامقانى، تنقيح المقال، ج 3، ص 77.

31. قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 17.

32. ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 219.

33. عبد المنعم، ام المؤمنين خديجة، ص 78.

34. ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 235.

35. طبرى، دلائل الإمامة، ص 8.

36. شبراوى، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 128.

37. دُخَيل، ام البنين خديجه، ص 12 ـ نمازى، مستدرك سفينة، ج 3، ص 31.

38. اربلى، كشف الغمه، ج 1، ص 16 ـ محدث قمى، كُحل البصر، ص 55.

39. قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 17.

40. صحيح بخارى، ج 5، ص 39.

41. ابن حجر، الإصابة، ج 4، ص 275.

42. سيلاوى، الأنوار الساطعه، ص 375.

43. شرهانى، حياة السيّدة خديجه، ص 282.

44. محلاتى، رباحين الشريعة، ج 2، ص 412.

45. آيت الله العظمى شيرازى، اُمّهات المعصومين، ص 95.

46. آيت الله سيد عبدالاعلى سبزوارى، مهذّب الاحكام، ج 14، ص 400.

47. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 354.

48. صحيح بخارى، ج 5، ص 112.

49. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 170.

50. بحرانى، حلية الابرار، ج 2، ب 54.

نویسنده: سیدجعفرعادلی«حسینی»

مطالب مشابه