نمایش نوار ابزار

دو خاطره از فاجعه خونین ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ خورشیدی

پنجشنبه ۲۵ سنبله ۱۳۹۵

امروز ۲۳ سنبله برابر است با سالروز فاجعه ی  خونین ۲۳ سنبله سال ۱۳۷۳  خورشیدی.

جزئیات این فاجعه، توسط رهبران و مسئولین احزاب ذیدخل در قضیه و شاهدان عینی روایت شده است.

یکی از نوشته های که در این روزها بصورت مسلسل توسط سایت جمهوری خراسان به نشر می رسد، قسمت هایی از کتاب«مزاری، از ولادت تا سیاست و شهادت» نوشته«سید محمد علی جاوید» که در آن زمان رئیس شورای مرکزی حزب حرکت اسلامی افغانستان بود، نگارنده نیز در این روز می خواهم با یاد آوری دو خاطره تلخ به نکات مهم این حوادث اشاره نمایم.

خاطره ی اول؛ روزهای خونین دهه ی سوم سنبله  ۱۳۷۳ خورشیدی، خاطره ی غم انگیز از کشتار های بی رحمانه، خشونت، قساوت جنگجویان حزب وحدت که به هیچ کسی رحم نمی کردند، دوست و دشمن را نمی شناختند.

مدت ده روز این جنگ خونین ادامه یافت و طی این مدت، مردم در پناهگاه ها و تکاوی های نمناک به سر می بردند، من و خانواده ام در آن روزها بین پول سرخ و کارته چهار در همسایگی سیمای شاهد بودیم، شاهد زیر تانک شدن دوست عزیزم شهید عرب زاده  که اصالتا از متدینین کجاب بهسود بود، به جرم حرکتی بودن چنین شد، دوست دیگرم مهدی کریمی که فعلا در کشور فنلاند مهاجر گردیده، او نیز در حادثه ی خونین ۲۳سنبله یکی از قربانیان آن فاجعه می باشد که هر دو پای خود را از دست داد که در پایان این نبشته به کلیات فاجعه اشاره می گردد.

خاطره ی دوم؛ سقوط اسکاد، به غنیمت گرفتن اسلحه های سبک و سنگین و مهمات، به گفته ای یکی از فرماندهان حزب اسلامی: «روزی که اسکاد را گرفتیم در جمله آنچه ولجه کرده بودیم یک ضرب توپ اوبوس همراه دو صد فیر مرمی آن بود. در اولین لحظات فقط روی توپ را از سمت چهار آسیاب به سوی کوه تلویزیون دور دادیم و شروع به انداخت نمودیم. ظرف چهار ساعت، دو صد فیر مرمی توپ به آخر رسید. هر چه می کوشیدیم به کوه اصابت نمی کرد و بالا می پرید. از جانب دیگر نسبت شدت آتش از مواضع متعدد اصلا ندانستیم که مر می های توپ ما به کجا می خورد و فقط فیر می کردیم و بس.»
آری! در همان روز به نقل از خبرنگاران رسانه های صوتی منطقه و جهان، تنها در اثر اصابت یکی از این مرمی ها در ساحات داخل شهر کابل، جشن عروسی یکی از شهروندان کشور به محفل غمناک و خونین تبدیل شده و در محل اصابت موشک افزون هفتاد تن زن، مرد و کودک کشته و زخمی شدند.» (هفته نامه «وحدت اسلامی» چاپ پیشاور شماره ۷، ۳۰/۹/۷۳ و بر گرفته ازصفحه mohd ali)

در سقوط اسکاد که دهها جوان بیرحمانه، به خاک خون کشانیده شدند، یکی از آن ها شهید عباس پایدار بود که او به مخالفین صدا می کند که من عباس هستم از خودتان و نمی خواهم با شما بجنگم، ناگهان مرمی به فرقش اصابت می کند، من در آن لحظه در دشت برچی بودم که خبرکشته شدن عباس پایدار را از طریق داکتر صادق مدبر به همسنگرش داکتر شاه حسین علوی دادند و شاهد بودم که کشته شدن او چقدر  برای همسنگرانش سخت و دشوار گذشت که در قسمت پایانی اشاره با وقوع سقوط اسکاد دارم.

  1. فاجعه خونین ۲۳ سنبله ۱۳۷۳

فاجعه و جنایت در هر زمان و مکانی باشد، باید محکوم و از مظلومیت آسیب دیدگان دادخواهی صورت گیرد؛ هرگاه با جنایت و جنایت کاران برخورد ذوقی، تباری، سیاسی، سمتی و قومی صورت گیرد جنایت ادامه می بابد.

فاجعه ی ۲۳ سنبله همانند دیگر جنایات، همانند؛ قتل عام و کشتار کشورهای خارجی، قتل عام عبدالرحمان خان، احزاب خلق و پرچم، جنگهای خانمانسوز داخلی و دهه ی هفتاد کابل، سلطه طالبانی، جنایات طالبان و قوای بین المللی سیاه ترین ایام در تاریخ کشورماست که پر از درد و رنج برای مردم افغانستان و انسانیت به شمار می رود، باید این جنایات را محکوم و افشا کرد.

آری! جنایات که در دهه ی هفتاد در کابل رُخ داد، همانند جنگهای خونین، افشار، چنداول، سیلو، اسکاد و…. همه فاجعه و جنایت بود، مگر افشار بخاطر از دست دادن پایگاه علوم اجتماعى و تحقیرشدن نیروی شاخه ی از حزب وحدت فاجعه باشد و چرا جنایت ٢٣ سنبله فاجعه نباشد، مگرآنها انسان نبودند؟

در ۲۳ سنبله همانند دیگر فجایع که در کابل اتفاق افتاد، غمناک بود، فاجعه و آمار کشته شده گان ۲۳ سنبله به مراتب بیشتر از دیگر جنگهای خونین کابل بود؛ تعداد کشته هاى کودتاى ٢٣ سنبله ۱۳۷۳ خورشیدی را از حد اقل ٢۵٠٠ تا ٢۶۵٠ و ٣٠٠٠ و تا ۶٠٠٠ نفر و حتى ١٠٠٠٠ نفر و سر جمع کشته ها و زخمى ها را از ٢٢ تا ٢۵ تا ٢٧ تا ٢٩ هزار و آوارگان را۵٠ تا ٧٠ در صد مردم غرب کابل نوشته اند که مى توان در این مورد به نوشتهء آقاى غلام حسین آزادى، در کتاب اسطوره شکسته زیر عنوان «خسارات، تلفات، و پیامد هاى ٢٣سنبله» مراجعه کرد. رقم و شمار آواره ها را از غرب کابل تا حدود ١۵٠ هزار نفر ذکر نموده است.

  1. سقوط تپه ی استراتیژیکی اسکاد

حادثه ۲۳ سنبله در حقیقت حلقه ی از سلسله زنجیروار و دوامدار رقابت و جنگ قدرت حزب اسلامی و دولت ربانی بود که در این حلقه، نیروهای شیعی به عنوان پیشمرگ و هیزم آتش، مورد بهره­برداری قرار گرفتند. در این رابطه به یادآوری یک اعتراف از امیر حزب اسلامی اکتفا می­کنیم. شخص حکمتیار در سلسله مقالاتی در «میثاق ایثار» تصریح می­کند که حزب اسلامی به تلافی شکست از نیروهای دولت در دره غوربند، این جنگ (۲۳ سنبله) را سامان داد و در مقابل آن شکست، پیروزی­های چشمگیری در جنوب غرب کابل بدست آورد.

بسیاری از کسانی که در مورد حادثه ۲۳ سنبله، گفته و نوشته­اند به موضوع اسکاد کمتر توجه کرده نموده و یا نه اصلا نپرداختند.

با آغاز جنگ، نیروهای حزب اسلامی و دولت از دو سو وارد معرکه شدند که قطعه استراتیژیکی اسکاد و مناطق غرب کابل را از چنگ جناح های درگیر شیعی تصرف نماید، در این جنگ جنون آمیز در حقیقت جامعه شیعه قربانی ناپختگی و بیکفایتی رهبران خود شدند و رقبای رند و چالاک، موفق شدند که این مردم را قربانی و اسکاد را با همه امکانات تسلیحاتی آن تصرف و موشک اسکاد را به پاکستان منتقل نماید.

اسکاد خانواده‌ی از موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد ساخت اتحاد جماهیر شوروی است که در دوران جنگ سرد تولید شد و به صورت گسترده به دیگر کشورهای هم‌پیمان با کشور شوروی سابق، خصوصاً کشورهای جهان سوم صادر شده‌است.

«اسکاد» نامی است که توسط ناتو به این سری موشک‌ها داده شد و معمولاً برای اشاره به تمامی موشک‌هایی که در کشورهای مختلف بر اساس تکنولوژی اسکاد ساخته شده‌اند نیز استفاده می‌شود.

موشک اسکاد، موشک بالستیک مخوف و تاکتیکی که تا هزار کیلومتر برد دارد و وزن آنها بین ۴۴۰۰ تا ۶۵۰۰ کیلوگرم است.

اسکاد را می توان به کلاهک اتمی، شیمیایی یا بمب های متعارف تجهیز کرد.
تنها سیزده کشور دنیا با این موشک مسلح اند، تا سال ۱۳۷۳ خورشیدی افغانستان چهاردهمین کشور دنیا بود که موشک اسکاد داشت، اما به اثر خیانت و معامله ننگین میان حزب وحدت و حزب اسلامی صورت گرفت، تمام این موشکها به اساس یک دسیسه از قبل پلان شده از طریق حزب اسلامی به کشور پاکستان سپرده شد.

اکنون پاکستان از روی همین موشکها کاپی برداری و آنان را با کلاهک اتمی یا شیمیایی به وزن ۱۰۰۰ کیلوگرام مجهز، بنام های هاتف و شاهین نام گذاری کرده و همسایه هایش را تهدید می کند.

لذا در برابر این گونه فجایع و جنایات سکوت چرا؟ و دهها چرا های دیگر…..

و سر انجام پس از ٢٣ سنبله در حکومت مطلقه ی ١٨١ روزه ی شان چه دست آوردی داشتند و چگونه غرب کابل را با تمام دار و ندار شان به طالبان جنایت کار تسلیم نمودند؟

نویسنده: سید جعفرعادلی حسینی

مطالب مشابه