نمایش نوار ابزار

ریشه بحران فرهنگ خودکامگی درافغانستان

شنبه ۲ دلو ۱۳۸۹

 افغانستان از جمله کشور هایی است که 99 فیصد مسلمان  و در میان پیروان مذاهب اسلامی پس از اهل سنت حنفی، پیروان مذهب اثنی عشری  را تشکیل می دهند و مردم اين سر زمين از گذشته های طولانی طبعا سرشت ادبى، هنری،  فلسفى و علمى داشته اند، با وجود آنكه سايه وحشتناك مظالم مستبد و جو نا باب و درد ناك سياسى و فرهنگى و اقتصادى كه بواسطه سياست‏هاى اهريمنى حكام كژ انديش دامن گير اين مردم شده بود، اما مردم اين سرزمين باز هم از نظر فرهنگ و ادب، حكمت و علوم اسلامى، پُر بار شخصيتهاى هستند كه عالم اسلام به آنها افتخار مى كنند

و به برکت اسلام در نقاط مختلف این کشور اسلامی همانند؛ بلخ، هرات، غزنى، كابل و… خواستگاه علم و فرهنگ بوده و كشور ما يك گنجينه فوق العاده غنى از وجود چهره‏هاى تابناك علمى، فرهنگى و معنوى به شمار می رود كه امروزه نام بسيارى از ستاره گانى كه از افق  ميهن ما طلوع كرده‏اند، زيبنده بسيارى از مراكز علمى، تحقيقاتى، آموزشى، و حتى صنعتى بسيارى از كشورها در شرق و غرب اين دنياى پهناور است.

متفكر انديشمند، فيلسوف و عارف بزرگوار حضرت آيت اللّه محمّد تقى جعفرى(ره) سال 1371 خورشیدی درمجمع علماى شيعه و سنى افغانستان در باره بزرگان اين سرزمين چنين مى گويد: «اين منطقه در گذشته به عنوان دارالاسلام و مركز علوم اسلامى بود»، و نيز ايشان در آن مجمع مى فرمايد: «هفتصد سال تمام مغزهاى مغرب و مشرق زمين را يك افغانى كه مولوى باشد حركت داده بود.»

بناً  سر زمين افغانستان در اعصار تاريخى و گذشته خویش كانون تشعشع و تلئلؤ شعر و ادب، حكمت و فلسفه، علم و هنر و… بوده و از سوی دیگر مردم این سرزمین در شرایط و برهه های مختلف تاریخ خویش با متجاوزین و اجانب به نام و یاد خداوند پیکار نموده و جانفشانی ها و فداکاری هایی در راه دین و حفظ نوامیس و وطن انجام دادند و در این راه شهدای زیادی را تقدیم کردند که در جهاد اسلامی مردم مسلمان افغانستان علیه انگلیس مبین این نکته اساسی است که مردم مسلمان افغانستان روحیه والای دینی  و ارزش گذاشتن به معتقدات دینی و ارزشی از دوره های کهن و گذشته داشته و همین طور حدود سه دهه قبل با تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان باعث گشت تا علماء دینی با اصدار فتوای جهاد بر علیه متجاوزین قشون سرخ شوروی سابق و مزدوران داخلی آنها پیکار و جنگ های متمادی را تا اواخر دهه شصت داشته که در این میان جهاد مقدس افغانستان شهدای بسیاری را در راه خداوند اهداء  و مجاهدین زیادی با گذشتن از مال و منال و منافع و دنیوی ایمان خود را و جهاد در راه خداوند را ارجحیت دادند.

با کمال تأسف قسمت عمده‌ای عدم موفقیت مجاهدین به دوران بعد از 8 ثور1371 بر می‌گردد، رهبران احزاب جهادی نتوانستند که از لحاظ سیاسی، برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های مشخصی را به وجود بیاورند و از سوی دیگر احزاب جهادی که در پاکستان و ایران بودند برنامه‌ریزی مشخص در امور افغانستان انجام ندادند و حرکت‌های خام آنها پس از  سقوط دولت دکتر نجیب باعث کمرنگ شدن جهاد گردیده و مجاهدین حکومت نکرده و بی تجربه بودند و نتوانستند که در یک چارچوب معین، تمام اقوام افغانستان را گرد هم بیاورند، و اختلافات داخلی را کنار بگذارند و با حرکت در جهت منافع و مصالح ملی یک دولت فراگیر را تشکیل دهند. پس از بقدرت رسیدن احزاب جهادی، برخی رهبران و فرماندهان بر سر تقسیم قدرت و ثروت به جان هم افتادند و در راه رسیدن به این هدف با تصرف نقاط مختلف  شهر به نابودی سرمایه های عام المنفعه و شخصی مردم پرداختند، آنهم نه به صورت گروههای گوناگون و متضاد، هرکدام بر مخروبه ای یکی از  وزارت خانه بیرق فتح و پیروزی را  بلند کردند و آنعده تا به امروز بنام های تکه داران قوم و جهاد تجارت می‌کنند و از نام اسلام و جهاد سوء استفاده نموده و ارزش جهاد را  زیر سؤال برده‌اند.

پس از سقوط حکومت مجاهدین، حاکمیت طالبان بر افغانستان هجوم دیگری بود که این گروه با وجود آوردن فضای ترس، وحشت و اختناق دین مقدس اسلام را به صورت خشن و منفوری  به مردم عرضه می داشتند، طالبان که پروژه دیگر استکبار جهانی برای به زنجیر کشاندن مردم مسلمان افغانستان بود، کوشش داشتندکه در پوشش اسلام ناب محمدی با مطرح نمودن مسائل نژاد گرایی، شیعه ستیزی، افراطیت کاذب و ایجاد شهبه در برخی افراد، از مسیر اصلی دین داری و عقاید شان منحرف ساختند و بعد از سقوط رژیم طالبان که اقتصاد مردم هم بهتر بود و مردم تشنه ی آزادی بودند و اينکه بتوانند در خانه خود تلویزیون داشته باشند و آزادانه و بدون ترس و هراس از طالبان فلمی را ببینند. این امکان به وجود آمدو مردم با اشتیاق تمام تلویزیون و ماهواره تهیه کردند آنانیکه پول نداشتند قرض گرفتند تا اینکه در عرصه ی تلویزیون و ماهواره داشتن از دیگران عقب تر نباشند. چندین شبکه خصوصی تلویزیونی در افغانستان جهت تبلیغ و جریان بهتر تجارت توسط تاجران از خارج آمده در کشور تأسیس شد که هرکدام به نوبه ای خود سعی کردند تا برنامه های مورد علاقه ای مردم را پخش کنند و از این طریق بتوانند به تجارت خود جریان بهتر بخشند و دست اندکاران این شبکه ها که هیچ مسؤلیتی در قبال پاس داشتن فرهنگ بومی افغانی احساس نمی کنند همچنان سرگرم پخش سریال های هندی می باشند، از اینرو به نام های فریبنده دموکراسی، آزادی بیان، دفاع از حقوق زن، پول های فراوانی را در راه ایجاد فرهنگ منحط غربی و توسعه وانکشاف ابتذال و آزادی های بی قید و بندگسیل داشتند. از جانب دیگری تمویل، تقویت و تجهیز بیش از پانزده تلوزیون و بیش از صدها رادیو، رسانه چاپی و رسانه های اینترنتی از جانب برنامه سازان آن به فساد اخلاقی و لاابالیگری بپردازند و از این جهت سبب گردید تا بیش از هشتاد فیصد برنامه های این رسانه ها در برگیرنده محتویات ابتذال آمیز، پوچی، عدم دانش و فرهنگ،  زیگنال ها و محرک های روابط نامشروع و غیره باشد که بسیاری از جوانان این کشور بر اثر ناآگاهی و عدم مقابله در برابر هجوم غول آسای فرهنگ وارداتی و تبلیغاتی خود را در مرحله سقوط ببینند.

اکثر رهبران جهادی که با ثروت اندوزی در دوران جهاد داشتند، هرکدام آنان در نظام جایگاه ومسئولیتی را دارند، هیچگاهی خاضر نشدند تا مانع ابتذال و رسوخ فساد اخلاقی در جامعه گردد، جنانچه آنعده از اعتبار جهاد مجاهدین واقعی حمایت مردم مسلمان و امکانتی را به دست آوردند  وبا راه اندازی رسانه و یا مراکزی علمی و دینی را ایجاد نمودند، در آن نهاد ها افراد کم سواد و بی تقوا را از بستگان درجه اول خودشان گماشتند و در اینجا وضعیت خانواده های دو میلیون شهید و یک میلیون معلول آنچنان در بحبوحه های تبلیغاتی و تهاجمی از یاد رفته اند که بسیاری از آنان در بدترین شرایط اقتصادی و فرهنگی به سر می برند و کوشش طراحان و نقشه کشان برنامه تهاجم فرهنگی این است که در ختم و پایان پروژه شان قداست جهاد را از بین برده و روحیه آزادی خواهی و استقلال جویی را پوچ و بی ارزش نشان دهند و بزرگی و عظمت اسلام در افغانستان را با اعمال خود و اهداف و مقاصد گوناگون خود بشکنانند. اینجاست که عالمان دینی، روشنفکران و مسلمانان آگاه در بدترین شرایط مبارزه قرار دارند به خاطر آنکه اینبار متجاوزین و استعمار گران نوین از اسلحه های سنگین و سبک و تجهیزات نظامی پیشرفته و سربازان تا به دندان مسلح خود استفاده نمی کنند بلکه کوشش در این دارند تا مبارزه و تجاوزشان را بصورت جنگ تبلیغاتی و روانی آغاز نمایند و مردم را در انقلاب درونی و نفسانی شان در گیر نمایند و طبعاً نفوذ را در درون اندیشه ها و عقاید مردم مسلمان آغاز نموده اند، از سوی دیگر دین در افغانستان با سنت های قومی و معیارهای نژادی اختلاط یافته و هر قوم خواسته ها مطامع وارزشها  وتمایلات قوم خود راعین دین و یا به عنوان بخش از دین می شمارند که بصورت حاد و غیر متعارف دخالت در فهم و برداشت از دین داشته و باعث شده که در دراز مدت سنت های قومی محلی و نژادی در درون اعتقادات مردم اقوام مختلف در افغانستان رسوخ کند و منزلت قدسی و فرا تاریخی بیابد.

امروز افغانستان به یک کمپاین برخورد فرهنگ های مختلف مبدل شده که جوان ها در کابل و دیگر شهر های بزرگ کشور با قیافه ها و تیپ های مختلف به خصوص تیپ های غربی و هندی، طرز صحبت کردن های مختلف که هیچ همخوانی با فرهنگ، زبان و عنعنات اصیل افغانی ندارد در اجتماع ظاهر میشوند. به باور من هر فرد جزيی از اجتماع محسوب می شود و باید از آزادی های بیان،فکر و اندیشه و طرز لباس پوشیدن و چیزهای که مربوط به فرد میشود برخوردار باشد. اما هرفرد از جامعه موظف است که فرهنگ اصیل خودرا پاس بدارد. بعضی مردم افغانستان حتی از گذشته ها نیز شیفته و باخته ای فرهنگ سوندورگرای هندی بوده اند، آنها موسیقی هندی را دوست دارند و همواره برای شادی روح از این موسیقی استفاده می کنند؛ از گذشته ها سینماهای افغانستان سرگرم نمایش دادن فلم داستانهای عاشقانه هندی بود، که فیلم های هندی علاقه مندان و طرفداران پرشمار در بین جوانها داشت و همین فلم ها باعث بی سواد ماندن خیلی از جوانان شد، آنطوری که از دوران کودکی بیاد دارم، گروه  از جوانان صبح ها از خانه های خود به منظور مکتب بیرون می شدند، از ده نفر چهار نفر به مکتب می رفت و بقیه کتاب های خودرا زیر خاک پنهان کرده و به تماشای فلان فیلم هندی در سینما می رفتند. شامگاه که می شد بچه های  سینما رفته پیش بقالی سر کوچه جمع می شدند و بسیار با هیجان از صحنه های فیلم صحبت می کردند و آنعده ای دیگر که بدلیل نداشتن پول تکت نتوانستند به سینما بروند با دهان باز به قصه های آنها گوش می دادند، هیچ کسی هم نمیفهمید که فیلم یعنی چه، همه باور داشتند که مثلا آمیتا بچن یک آدم خیلی قوی و خطرناک است که به تنهایی می تواند ده نفر را حریف شود و همگی عاشق این شهامت و جسارت آمیتا بچن شده بودند. اما از درس خبری نبود. مدت چند سال به همین منوال ادامه داشت تا اینکه تمام این دوستداران آمیتا بچن به شاگردی سماوات، بایسکیل سازی ، نانوایی و… می پرداختند. در آن زمان شبکه های داخلی خود افغانستان زیاد نبود و مهم تر از همه اینکه خیلی از خانواده ها اصلا تلویزیون نداشتند ، یا بدلیل فقر و ناتوانی اقتصادی و یا هم به خاطر مذهبی بودن، کسی دوست نداشت تلویزیون داشته باشد، همین امر باعث می شد که تا جوانها را به خاطر تماشای فیلم به سینما بکشاند آن هم به صورت پنهانی بدون اینکه پدر و یا یکی از اعضای خانواده اش  بفهمند.

مردم افغانستان با گذراندن چندین دهه در سایه ی بی علمی و بی سوادی تمام آموزه های زندگی را از دست داده اند و همگی بدون هدف و برنامه ریزی بسوی هیچ هدفی روانه هستند و به خصوص نسلی که در خارج از افغانستان و در سایه یک فرهنگ بیگانه پرورش یافته اند، هیچ گونه آشنای با فرهنگ آبایی خود ندارند و یا اگر دارند هم به قدر کافی ندارند. آنان نیاز فراوان به آموزه های جدید و مدرن فرهنگی دارند، تا اصل خودرا دوباره بازیابند. رسانه ها به خصوص تلویزیون ها می تواند نقش مهم و آموزنده ای را در این راستا ایفا کند تا فرهنگ نیم جان افغانی را دوباره حیات و استقلال بخشد که البته این کار مشخصا مربوط به دولت افغانستان می شود تا جلوی این همه تشویق و ترویج بیگانه گرایی را توسط رسانه های خصوصی در کشور بگیرد و بودجه ی را برای اجرای این کار اختصاص بدهد و همچنین با سینماگران و گروه تصویر ساز همکاری گسترده داشته باشند تا بتوانند سریالها و فیلم های افغانی که نشانگر فرهنگ و عنعنات اصیل افغانی باشد و جنبه های آموزنده برای آشنای نسل جدید با فرهنگ آبای شان داشته باشد تهیه کنند. اما دولت افغانستان با عدم شایسته سالاری در دستگاه دولتی و گماردن افراد بی تخصص و بی تجربه بر حسب وابستگی های قبیله ای فرد به سمت های کلیدیی دولت نظیر وزارت اطلاعات و فرهنگ که یکی از مهمترین سمت های دولتی برای مبارزه با چنین نابسامانیهای فرهنگی می باشد، ضعف و بی اعتنایی خود را در عرصه ی بالا بردن سطح فرهنگ و اطلاعات شهروندان این سرزمین بروز می دهد. اما با وجود این همه نا بسامانیها و دروازه های گشاده برای هجوم فرهنگ های بیگانه، که منجر به نابود شدن فرهنگ دینی و افغانی می گردد، هیچ گونه تصمیمی را برای پیشگیری از تهاجم فرهنگ های ناآشنا و بیرون مرزی اتخاذ نمی کنند و تمام این بحرانهای فرهنگی را با کمال بی خردی نادیده می گیرند و مقام بلند پایه حکومتی با یک عمل عقده مندانه، ژورنالیست ها را عجولانه بجرم استفاده از زبان مادری شان یعنی بکاربردن اصطلاحات دری فارسی، مثلا کلمه ی «دانشگاه» بجای «پوهنتون» جزا می دهد. ولی ازینکه سر لوحه های مغازه ها در کابل که به اردو نوشته است «کابل میوزیک سینتر» ویا «اینگلیش لنگویچ کورس ایند کمپیوتر ساینس» که تعداد کمی از مردم به معنای فارسی آن پی میبرند، وزیر اطلاعات و فرهنگ هیچ گونه اظهار نظری در این گونه موارد نمی کند. آیا زبان اردو و یا انگلیسی جزء از زبانهای ملی افغانستان است؟

هجوم فعلی که در جریان می باشد پروژه دیگر دشمنان اسلام است که با طراحی و سازماندهی برخی نهاد ها کوشش در ترویج ابتذال، فرهنگ غربی و تضعیف عقاید و اندیشه های اسلامی مردم مسلمان افغانستان دارند، وقتی غیر افغانی ها در خارج از کشور ناگهان با کانال طلوع، آریانا، افغان تی وی، امروز، لمر، شمشاد و…  بر میخورد، این کانال را با کانال هندی اشتباه می گیرند.

در سالهای اخیر با تهاجم فرهنگ بیگانه در این کشور، فرهنگ اصیل اسلامی افغانی به یک فرهنگ هویت باخته مبدل شده و در چنین شرایطی دفاع از اندیشه های ناب اسلامی و مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب به نام حقوق بشر و ترویج مسیحیت در بسیاری از نقاط مختلف کشور مخصوصا پایتخت و همچنان جذب جوانان مخصوصاً زیر هجده سال در مؤسسات خاص، پیچیده و مشکوک و استخدام آنان در مقابل مشتی دالر و استفاده جویی های بی حد و حصر از آنان از جمله تجاوزات و تهاجم های مدرن و جدید است که استعمار نسخه نوین دیگری برای مردم مسلمانان افغانستان تجویز نموده اند زیرا بخش معنوی فرهنگ که همان اعتقادات، باورداشت ها، اندیشه، هنر، زبان و…می باشد.

از آنجاییکه فرهنگ واندیشه مردم افغانستان بر محورهای سلطه طلبی قوم مداری وانحصار گرایی وجنبه های غیر انسانی و تهاجم فرهنگ بیگانه بافت یافته و چنانچه بخواهیم فرهنگ ناب اسلامی و اصیل افغانی را در این کشور باز یابیم، باید به نکات ذیل توجه داشته باشیم:

1. با کمال تأسف اکثر علمای فعلی کشور ما سیاست زده و مصلحت اندیش هستند و آنان به جنبه های معنوی ونشر فرهنگ و معارف اسلامی بی توجه می باشند که در حقیقت جایگاه علماء در جامعه کم رنگ گردیده، چنانچه سالهای قبل از انقلاب اسلامی در این کشور حرکت ضد دینی صورت می گیرفت، علمای دینی با اعلان موضع و حمایت مردم مهاجمین را سرجایشان می نشاندند و در آن زمان که نفوس کابل نسبتا کم ولی با آنهم در اکثر مساجد و تکایا با سخنرانی یکی از علمای وقت سرک ها بند می افتاد و مردم با اشتیاق فراوان پشت سرعلمای شان حرکت می کردند، ولی امروز اگر در یک مناسبت دینی و یا دفاع از ارزش ها، بدون هزینه هنگفت حضور مردم در صحنه امکان پذیر نیست، لذا می طلبد که علما در این راستا با فعال نمودن نهاد علمی(غیر ازشورا علمای شیعه که اکثر اعضای آن متأسفانه سیاسیون و غیر از اهل علم هستند) به دور از سیاست معضلات و مشکلات شان را آسیب شناسی نموده و جایگاه شان را در جامعه باز یابند.

 2. کانال های تلویزیونی افغانی در تسخیر فیلم ها و سریال های سطحی و بی محتوای بیگانه مخصوصا هندی قرار دارند، کم نیستند در داخل و خارج از افغانستان هنرمندان و فیلم سازان مستعدی که با وجود مشکلات و موانع مختلف به کار فیلم سازی علاقه مندی نشان می دهند و در حد توان و امکانات خویش در هر دو بخش مستند و سینمایی بعضاَ آثار قابل توجهی ارائه می کنند، تاجران مسلمان و نهادهای دینی آنها را حمایت کنند، مردم افغانستان به فلم های مستند و داستانی خیلی علاقمند است، چنانچه فلم های از تاریخ اسلام، سریال های آموزنده که مسائل اخلاق اسلامی، تربیتی و خانوادگی را از دستورات دین مقدس اسلام گرفته باشد همانند برخی سریالهای ترکی خیلی موثر است، برخی خانواده ها اجبارا سریالهای هندی را می بینند، اگر جایگزینی در این زمینه باشند یقینا پربیننده ترین برنامه های تلویزیونها خواهد بود، همانطوریکه در این اواخر سریال مختارنامه کاردهها سخنران را چیره دست را انجام می دهند، اگر دهها سخنران با رعایت همه فنون خطابه همزمان با تمام توان وارد میدان شود، بدون شک این سریال به مراتب تأثیرش بیشتر هست.

3.  یکی از رسالت های نهادهای دینی مخوصا علماء این است که باید حکومت را وادار کند تا  تلویزیون ها به مخاطبان شان بها دهندو با وجود آورن و اصلاح ذائقه عمومی با درنظر گرفتن خواست و سلایق مردم عرضه محصولات پر محتوی و درعین حال جذاب و مسلماَ یکی از  راههای بالابردن سطح علاقه فرهنگی مردم این کشور به حساب می آید و اگر در این زمینه مردم مسلمان ما مورد توجه و حمایت  قرارگیرد، می تواند سرمایه های مفید و ارزشمند فرهنگی برای کشور باشد.

در شرايط كنونى اگر نگوييم افغانستان در وضعيت ويژه و شگفتى می باشد، اقلاً مى‏توان گفت كه در موقعيت سراسر پيچيده و یا تباه كننده قرار دارد.

لذا برای فرد فرد فرهیختگان فرهنگی، اهل قلم و اندیشه که توسعه فرهنگ دینی را «رسالت» دینی خود می دانند، همگام با نداى وجدان دینی و ملى مردم افغانستان گرامى‏ترين ارزشهاى فرامادى «حقيقت» و «مهربانى» را پاس داشته، تا رويكردش را در پرتو ارزشهاى فوق د عرصه «فرهنگی» كشور براى «همگرايى» مؤثر و «فرهنگ خود كامگى» را ازكاربرد بياندازند، كه ريشه همه بحران‏ها و خشونت‏ها، «خود كامگى» بوده وهست.

نویسنده:

سید جعفرعادلی«حسینی» معاون بنیاد فرهنگی، تبلیغی پیامبر اعظم(ص) و عضو شورای علمای شیعه افغانستان

مطالب مشابه
دیدگاه ها