نمایش نوار ابزار

شخصيت بزرگ بانوي جهان اسلام

چهارشنبه ۲ اسد ۱۳۹۲

 حضرت خديجه نخستين زني بود که به دين اسلام گرويد و تمام اموال خود را در راه ترويج اسلام در اختيار پيامبر (ص) گذاشت.  از مسلمات تاريخ اين است که او نخستين زني است که به پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) ايمان آورده و در اين موضوع مخالفي به چشم نمي خورد.

ابن اثير در «اسد الغابه» ابن حجر، در «الاصابه» ، در ترجمة «عفيف کندي» ، و بسياري از دانشمندان تاريخ اسلام، داستان زير را از او نقل مي کنند که او گفت:

در روزگار جاهليت، وارد «مکه» شدم و ميزبانم «عباس بن عبدالمطلب» بود، و ما دو نفر در اطراف «کعبه» بوديم، ناگهان ديدم فردي آمد، در برابر «کعبه» ايستاد و سپس پسري را ديدم که آمد در طرف راست او ايستاد، چيزي نگذشت زني را ديدم که آمد در پشت سر آنها قرار گرفت، و من مشاهده کردم که اين دو نفر به پيروي از آن مرد، رکوع و سجود مي‌نمودند . اين منظرة بي سابقه حس کنجکاوي  مرا تحريک کرد که جريان را از «عباس» بپرسم، او گفت: « آن مرد محمد بن عبدالله است، و آن پسر، برادر زاده او «علي بن ابي طالب» و زني که پشت آنها است، «خديجه» همسر «محمد» است.

سپس گفت برادرزاده ام مي گويد: که روزي فرا خواهد رسيد که خزانه هاي «کسري» و «قيصر» را در اختيار خواهد داشت. ولي بخدا سوگند، روي زمين کسي پيرو اين آئين نيست جز همين سه نفر، سپس راوي گويد: آرزو مي کنم که اي کاش من چهارمين نفر آنها بودم!

خديجه همسر مهربان و گرامي پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) در دهم ماه مبارک رمضان که در سال دهم بعثت، ديده از جهان فرو بست؛ بنابر اقوال مختلف وفات حضرت خديجه سه ياده روز بعد از رحلت حضرت ابوطالب عم گرامي رسول خدا (ص) اتفاق افتاد.

ابوطالب و خديجه دو يار و ناصر فداکار حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) و به تمام معنا حامي و مدافع آن حضرت بودند و لذا پيامبر گرامي اسلام بعد از وفات ابوطالب و خديجه فرمودند: من دو رکن خود را از دست دادم و سال وفات آن دو را «عام الحزن» – سال غم و اندوه  ناميدند، اينک مناسب است، شمه اي دربارة زندگي بانوي بزرگ که يکي از چهار زن بزرگ جهان انسانيت به شمار آمده، اشاره نمايم.

اهميت و ارزش دادن خديجه به زندگي پاک

يکي از کساني که خداوند متعال زندگي پاک و حيات طيبه- آن هم در کيفيت بسيار عالي و بالا به او عنايت فرموده، حضرت خديجه کبري بود، او با داشتن ثروت و مکنت فراوان در مقام انتخاب همسر شديداً اظهار علاقه مي کند که از نظر مال دنيا حتي براي امرار معاش و تامين  زندگي بسيار ساده در تنگي و سختي بسر مي برد.

در حالي که مي بينيم نوعاً ثروتمندان در مقام انتخاب همسر، همانند خود را بر مي گزينند و درصدداند ثروتي را بر ثروتي بيفزايند، اما خديجه (س) وقتي که ابوطالب مي گويد: مهريه و مصارف اين ازدواج مبارک را من بر عهده مي گيرم، اظهار مي‌دارد: نه، مهريه از مال خودم هست به طوري که بعضي از قريش، زبان به زشتي گشوده و گفتند: امر عجيبي است که زن مهريه اش را از مال خود قرار دهد، در اين هنگام حضرت ابوطالب که داراي مهابت و عظمتي چشمگير بود، برخاست و در حال غضب اظهار داشت:  اگر مردي همانند «محمد» پيدا شود، سزوار است که زن، مهريه اش را از مال خود قرار دهد، اما اگر مرداني همانند شما باشند، بايد خود مهرية سنگيني را به زنان بپردازند.

خديجه آثار  و عظمت و بزرگي را شخصاً از آن حضرت مشاهده کرده و يا غلامش « مسيره» پس از بازگشت از سفر تجاتي شام از حضرت محمد (ص) ديده، يا مطالبي را که از راهب بين راه دربارة او شنيده بود، براي خديجه بازگو کرد از جمله اين بود که: « مسيره» چنين گزارش مي دهد:

زماني که از «بصري» مي گذشتيم ، براي استراحت در ساية درختي فرود آمديم، راهبي که آنجا بود وقتي ديد آن حضرت در ساية درخت آرميده، گفت: اين جا جز پيامبر الهي فرود نيامده سپس اسم او را پرسيد، گفتم نامش محمد (ص) مي باشد، گفت: «پيامبر است، او آخرين پيامبر الهي مي باشد او همان است قسم به کسي که انجيل را ناز ل کرده من در باره او بشارت‌هايي خوانده ام.

با اين اوصاف «خديجه» مشتاقانه خود را به همسري آن حضرت در آورده و سپس از اجراي پيمان زناشويي اظهار کرد يا محمد! اين خانه، خانه توست و من کنيز تو هستم.

مجاهدات خديجه

يکي از علائم ايمان واقعي به خداوند متعال ، مجاهده و فداکاري در راه خدا است خديجه از مصاديق آشکار «مجاهده» است مخصوصاً مجاهدة با مال به طوري که وقتي مسلمين در شعب ابي طالب حدود چهار تا پنج سال در محاصرة اقتصادي قرار گرفتند، در حال رعب و وحشت ، تشنگي و گرسنگي و حتي کمبود پوشاک و لباس به سر مي بردند، گندم مزارع خديجه به سوي آنها حمل مي شد که حتي گاهي ابوجهل مي خواست از حمل آن جلوگيري کنند.

حمايت و دفاع خديجه از پيامبر اکرم (ص)

زماني که رسول خدا (ص) مامور به دعوت عمومي گرديد، بالاي کوه صفا آمد پيام خود را از جانب پروردگار متعال به مردم ابلاغ کرد، در اين هنگام «ابوجهل» سنگي به پيشاني آن حضرت زد، پيشاني مبارکش شکست و ساير مشرکين نيز آن وجود نازنين را سنگ مي زدند، رسول خدا به سوي کوه روانه شد، اين خبر ناگوار و دلخراش به گوش خديجه رسيد، او در دامنة کوه به جستجوي پيامبر مي گشت و از سوز دل او را صدا مي زد، مي گريست و ناله کرد، در اين هنگام رسول خدا (ص) او را صدا زد و خديجه خود را به پيامبر رسانيد، «خديجه» پيامبر را در جايي نشاند که از سنگ باران قريش، مصئون باشد، و خود مقابل روي او ايستاد به طوري که اگر سنگي از طرف دشمن بيايد، بدون خديجه مانع آن گردد.

وصيت خديجه کبري

هنگامي که بيماري حضرت خديجه (ص) شدت يافت، رسول خدا (ص) را طلبيد و عرض کرد مي خواهم وصيت کنم:

1- يا رسول الله! اگر درباره ي شما کوتاهي کردم، مرا ببخشيد، پيامبر اکرم (ص) فرمودند: چنين نيست، تو هيچ گاه کوتاهي نکردي، پيوسته مشکلات ما را تحمل کردي، اموالت را در راه خدا صرف نمودي.

2- درباره دختر کوچکم به شما وصيت مي کنم، و اشاره کرد به فاطمه (س) که بعداً تنها و غريب خواهد شد کسي او را آزاد ندهد.

3- وصيت ديگر را به دخترم فاطمه مي گويم زيرا از اظهار آن به شما حيا مي کنم ، پيغمبر اکرم (ص) در اين حال از حجرة خديجه بيرون رفت، آن بانوي مکرم، فاطمه را طلبيد و اظهار کرد، اي نور ديده ام! از قول من به پدرت بگو:

من در قبر مي ترسم از شما مي خواهم، لباسي را که هنگام نزول وحي در بر مي کردي، کفن من قرار دهي، وقتي فاطمة اطهر (ص) اين پيام را رسانيد، پيغمبر خاتم (ص) همان لباس را به فاطمه داد و فرمود: آن را نزد مادرت ببر که خديجه بسيار خشنود شد.

حضرت خديجه (س) در سن 65 سالگي پس از رهايي پيامبر (ص) و مسلمانان از محاصره شعب ابي طالب، در دهم ماه مبارک رمضان وفات يافت و در منطقه حجون«مکه» دفن گرديد. وي در سن 40 سالگي با رسول خدا (ص) ازدواج نموده و ثمرة ازواج آنها، دو پسر و چهر دختر به اين نام ها بود:

1- قاسم

2- عبدالله

3- زينب

4- رقيه

5- ام کلثوم

6- فاطمه زهرا (س)

نویسنده: سیدجعفرعادلی حسینی

مطالب مشابه
دیدگاه ها