نمایش نوار ابزار

ماه رمضان، فرصت استغفار و توبه

یکشنبه ۵ سنبله ۱۳۹۱

 بسم الله الرحمن الرحيم،اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانِسَةِ مَخْلُوقاتِهِ، وَ صَلَّ اللّهُ عَلى نُورِ الْأَنْوارِ وَ سِرِّ الْأَسْرار، عَقْلِ الْكُلْ وَ أَشْرَفِ الُّرسُل، حَبِيبِهِ وَ صَفِيِّهِ وَ خَاتَمُ السُّفَرائِهِ سَيِّدِ نَا وَنَبِيِّنَا وَ مَوْ لا نَا أَبِى الْقَاسِمِ مُحَمَّد صَلَّ اللّه عَلَيْهِ وَ الِيهِ الطَّيبين الطّاهرِينَ‏الْمَعْصُومينَ الْمُكرّمين . عن امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع): إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ‏ … (1)

طاعات و عبادات همه شما در این شب و روزها قبول درگاه حق باشد.

 یکی از مباحث که درماه مبارک رمضان مطرح می باشد، استغفار و بازگشت بندگان بسوی پروردگار است. سئوالی را که می خواهم دراین جا مطرح کنم اینکه؛ چرا توبه از واجبات فورى است؟

اعمال و افعال كه از طرف خداوند متعال براى بندگان واجب شد دو نحو و دو قسم است يك نحو عملهايى است كه بجا آوردن آن واجب فورى است و يك نحو عملهايى است كه بجا آوردن آن واجب فورى نيست، بعبارت ديگر يك نحو عمل عملهايى است كه وقت آن مضيق است و يك نحو عملهايى است كه وقت آن موسع است مانند اينكه كسى براى شما سلام داد همان ساعت جواب سلام براى شما واجب شد و همان ساعت هم بايد جواب سلام را رد كنيد تأخير جايز نيست و يا اينكه كسى آيه سجده واجب قرآن  را خواند شما شنيديد و يا خودتان آيه سجده را خوانديد واجب است همان ساعت سجده كنيد ويا اينكه شما مال كسى را پيدا كرديد و صاحبش را هم مى شناسيد براى شما واجب فورى است كه آن مال را بصاحبش برسانيد و اگر بدون عذر نگهداريد مسئول خواهيد بود. اين قسم واجبات را واجبات فورى گويند.

امّا آن قسم واجباتى كه بجا آوردن آن فورى نيست مانند اينكه مثلاً يك روز بجهت مسافرت يا مرض در ماه مبارك رمضان روزه تان را خورده‏ايد وقضاى آن را بايد بگيريد تا ماه مبارك رمضان آينده براى شما وقت است كه در هر كدام روز خواستيد آن قضا را بعمل بياوريد ويا يك روز نذر كرده ايد روزه بگيريد يا دو ركعت نماز بخوانيد در اين موارد هم تا مدتى كه منجر به مسامحه نكشد تأخير جايز است.

در واجبات فورى ممكن است به يك علّت و مانعى تأخير جايز بوده ويا اصلاً وجوب برداشته شود مگر دريك واجب فورى كه به هيچ وجه تأخير جايز نبوده و وجوب برداشته نمى شود و آن واجب فورى عبارت است از توبه كردن و بازگشت نمودن بطرف پرور دگار عالم، همان ساعتى كه انسان گرفتار گناهى شد بايد همان ساعت از آن گناه توبه كند و تأخير به هيچ عذر جايز نيست و اگر توبه نكرد ظلم بر نفس خود كرده است. «وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُلئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ»(2)  كسى كه توبه نكند پس آنها ستمكارانند. بنابراين تأخير توبه براى انسان خطراتى دارد.

چون تأخير توبه براى انسان خطراتى دارد از اين لحاظ شارع مقدس توبه را واجب فورى قرار داده است.

خطر اوّل اين است كه تأخير توبه باعث سختى توبه است، اگر انسان امروز نتوانست توبه كند فردا بطريق اولى نمى تواند توبه كند اگرچه از حد امكان بيرون نمى‏رود.

خطردوّم اين است كه در صورت تأخير توبه گناه در روحيه انسان تأثير ميكند و روح را مريض و ناخوش ميكند همانطوريكه ذايقه شخص مريض لذّت غذاى لذيذ را نمى تواند بچشد همان طور ذائقه روحى از درك لذائذ معنوى محرومند.

خطر سوّم ممكن است پيش از آنكه موفق به توبه بشود از دنيا با بار گناه برود و دچار عذاب اخروى بشود در صوريتكه مى توانيست آن عذاب را با توبه از خود دور كند.

خطر چهارم اين است كه در اثر اصرار معصيت ممكن است خداى متعال نعمتهاى خود را تغير بدهد، اللّهم اغفرلى الذّنوب التى تغير النعم و … يعنى خدايا آن گناهانم را بيامرز كه نعمتهارا تغير ميدهد…(3)

خطر پنجم اين است كه بواسطه ترك توبه راه شيطان بر قلب باز تر ميشود و براى خود منزل و مأوى ميگيرد، آن وقت قلبى كه بايد مأوى و منزل رحمن بشود، منزل و مأوى شيطان ميگردد.

خطر ششم، كه بالا ترين خطر است در روایت دیگری از امام باقر(ع) آمده: «هیچ بنده ای نیست جز آنکه در قلبش نقطه ای نورانی است. وقتی گناهی مرتکب شد، نقطه ای تاریک در آن قسمت نورانی ایجاد می شود. اگر توبه کرد، آن سیاهی می رود و اگر به گناه ادامه داد، آن سیاهی زیاد می شود تا سفیدی را بپوشاند وقتی آن سفیدی پوشانده شد، دیگر صاحبش به سوی خیر و نیکی بازگشت نمی کند…».(4)

بر اساس آیات قرآن و معارف الهیه، گناه بیماری است، آن هم بیماری قابل علاج، و برای علاج این بیماری طبیبانی چون خداوند کریم، پیامبران الهی و امامان معصوم(ع) و عالمان ربانی است که بیمار برای درمان خود باید به این طبیبان مراجعه نماید و به نسخه‌ی آنان عمل کند تا از بیماری شفا گرفته به عرصه‌ی باعظمت صحت و سلامت باز گردد، و در کاروان عباد شایسته‌ی حق قرار گیرد.

در سوره بقره آیه ده، نفاق را یک نوع بیماری توصیف می‌کند: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً» «در دل‌هایشان بیماری (حسودی و کینه‌توزی با مؤمنان) است و خداوند (نیز با یاری دادن و پیروز گرداندن حق) بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد».

انسان پاک به دنیا آمده و گناه باعث بیماری او می گردد، بیماری ظاهر و باطن بر اثر یک سلسله عوامل خانوادگی، اجتماعی و رفاقت‌های ناسالم  گریبان گیر انسان می‌شود وقتی بر انسان ثابت شد که گناه بیماری است و انسان بیمار باید معالجه شود به دنبال طبیب می‌گردد چون برای بیماری‌های معنوی هم طبیبان معالجی هست که با عمل به دستورات آن‌ها بیماری ریشه کن می‌شود نسخه درمان گناه گنه‌کار عبادت از قرآن و نسخه انبیاء و امامان و علمای ربانی است.

می‌توان گفت، که بیمار دلان، گروهی دیگر از مردمند که در جزع و بی تابی و ترس از رویارویی با دشمن و شک در کار پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و عاقبت آن، آنقدر پیش رفته‌اند که منافقان بدین گروه تشبیه شده‌اند و منافقان نیز جزو آنان به شمار می‌آیند. و آنان که اعراض شان آشکار است در کنار بیمار دلان می‌باشند و احوال شان از هم پیداست و آیه 60 سوره احزاب همه این اصناف را در خود جای داده است.

فضيل بن عياض

فضيل بن عياض يكى از راهزنان و غارتگران و دزدان مشهور زمان خود بود كه هر كس اسم او را مى‏شنيد لرزه بر اندامش مى‏افتاد. شب هنگام فضيل خواست وارد منزل کسی شود، وقتی از ديوار می خواست بالاى بام رود، وارد منزل شود يك وقت شنيد صدائى مى‏آيد خوب كه گوش داد شنيد صداى قرآن مى‏آيد و يكى قرآن تلاوت مى‏كند رسيد به اين آيه شريفه كه مى‏فرمايد: «اَلَمْ يَأْنِ‏لِلَّذينَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّه وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَق»(3) آيا وقت آن نرسيده كه دل هاى مؤمنين به ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع شوند؟ فضيل تا اين آيه را شنيد آن چنان در او اثر كرد كه از نيمه راه از ديوار فرود آمد و زندگى او را دگرگون كرد و با كمال اخلاص و صفاى دل گفت پروردگارا چرا نزديك شده و هنگام خشوع رسيده.

فضيل از صميم قلب برگشت و توبه حقيقى نمود وهمان شب راه خود را گرفت و رفت تا به يك كاروانسرائى رسيد وقتى وارد آن كاروانسرا شد ديد عده‏اى از تجار و مسافران دور هم نشسته‏اند با هم صحبت مى‏كنند و آنها مسافرينى بودند كه از ترس فضيل و يارانش به آن خرابه پناه آورده بودند و بار انداخته بودند و در فكر كوچ و حركت بودند و اينكه چگونه از فضيل خلاصى پيدا نمايند زيرا اگر مى‏خواستند بروند ترس آن را داشتند كه فضيل چه بسا كمين كرده و جلو آنان را خواهد گرفت و اسباب و اثاثيه آنان را خواهد بود.

فضيل از شنيدن اين حرفها بيشتر متأثر گرديد كه چقدر من بدبخت بودم كه پيوسته خاطر آسوده خانواده‏ها را نگران مى‏كردم و چرا بايد دلهائى از ترس او در اضطراب و پريشانى به سر برند از جاى خود حركت كرد و خود را به كاروانيان معرفى نمود و گفت فضيل من هستم از اين به بعد آسوده باشيد زيرا فضيل توبه كرده و راه خدا را گرفته است.

فضيل گناه را ترك كرد كه در گذشته انجام مى‏دهد و كم كم طريق زهد را پيشه گرفت و يكى از عرفا و زهاد زمان خود گرديد(4).

فضيل بعد از توبه از صاحبان اموالى كه دزديده بود، به هر وسيله رضايت گرفت، گويند يكى از صاحبان مال يهودى بود، از او نيز حليّت طلبيد، يهودى گفت: در فلان گوشه  خانه، زرى پنهان كرده‏ام، آن را بردار و بياور تا از تو راضى شوم فضيل رفت زرها را آورد، يهودى گفت: «اشهد ان لااله الاّاللّه وَ اَنَّ محمّدا رسول اللّه» اضافه كرد كه من زرى پنهان نكرده بودم، مى خواستم بدانم تو توبه كرده يانه، در كتاب خوانده بودم كه اگر از امّت محمّد(ص) كسى توبه واقعى كند خاك در دستش طلا گردد.(5)

با آنکه در قرآن کریم آیه تطهیر  در شأن اهل بیت(ع) نازل شده و می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(6) ائمه اطهار(ع) معصوم و از گناه پاک هستند، اما در کتب ادعیه استغفار آنان را می خوانیم، با وجود اینکه استغفار برای بخشش گناهان است معمولاً افراد گنهکار، آن زمان که به خود می‌آیند و متذکر تقصیر خویش در پیشگاه الهی می‌شوند، استغفار می‌کنند؛ آیا چهارده معصوم(ع) و یا انبیای(ع) قبل که پیراسته از هر پلیدی‌اند، همانند سایر مردم، گنهکارند؟ به راستی استغفار معصومین چگونه توجیه می‌شود؟  وقتی به دعای کمیل، ندبه و… مراجعه شود از جمله حضرت امام علی(ع) در دعای صباح خود را گناهکار دانسته و مکرر اقرار به گناه و خطاهای خود می‌کند و آمرزش می‌خواهد. اما چنین نیست که صیغه ی استغفار فقط و فقط در هنگامی جاری ‌شود که گناهی صورت گرفته باشد؛ بلکه بدون گناه هم می‌شود استغفار کرد و شاهد فواید و آثار آن بود؛ و از همین جا نیز استغفار معصوم توجیه می‌شود. شواهد بسیاری حاکی از آن است که استغفار مثل آب است بر آتش گناهان، گنه‌کار چاره ای جز استغفار ندارد: سِلاحُ الْمُذِنْبِ، اَلإِسْتِغْفارُ. اسلحه گنهكار، طلب آمرش از خداوند است.(7) استغفار را نباید ترک کرد و حتی نباید به تأخیر انداخت، آن چنانکه در مورد دعای صباح از حضرت امام علی(ع) آمده که آن حضرت گفته:

إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ‏

خدایاقلب من در حجاب است و نفس آلوده به عیبها و عقلم مغلوب به هوى. و هواى نفسم مسلط است

وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی كَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ‏

و طاعتم اندك و معصیتم بسیار است و زبانم به گناهان خود مقر و معترف است

فَكَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلاَّمَ الْغُیُوبِ وَ یَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ

اینك چه چاره توانم كرد اى پنهان كننده عیبها و داناى اسرار غیبها و اى برطرف كننده حزن و اندوهها

اغْفِرْ ذُنُوبِی كُلَّهَا بِحُرْمَهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

از تمام گناهانم درگذر به حرمت محمدوآل محمد) (8)

در این شب و روزها درب‌های رحمت و مغفرت به اراده خداوند و برکت حضرت علی(ع) باز است و این لیاقت و سعادت انسا‌ن‌هاست که بتوانند از این شب بهره کافی را ببرند. امیرالمؤمنین(ع) یک الگوی کامل برای همه است. جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت مردان است. زندگی سراپا مجاهدت و سرا پا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است.

در تاریخ زندگی امام علی(ع) که در کنار تنور از یتیمان شهداء چگونه دلجویی می نمود: روزی او زنی را مشاهده کرد که او مشک آبی را به دوش گرفته و با زحمت و مشقت آن را حمل می کند.
حضرت از آن بانو درخواست کرد که ظرف سنگین آب را در اختیار وی قرار دهد… امام علی(ع) مشک را برداشت و از احوال زن پرسش نمود، معلوم شد شوهر وی از سربازان شهید اسلام در رکاب آن حضرت بوده است، و هزینه زندگی فرزندان شهید باعث کار آن زن و آب کشی به خانه دیگران گردیده است!
مولای متقیان آدرس خانه او را گرفته و شب را در تمام ناراحتی به سر برد، و سحرگاه زنبیلی پر از خرما و روغن و آرد و گوشت… را به دوش گرفته، و به خانه مزبور حمل کرد، در طول راه برخی از مؤمنین درخواست کمک کردند، ولی حضرت می فرمود: روز رستاخیز بار مرا چه کسی حمل می کند؟!
امام علی(ع) پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه ها را به بازی گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان می پردازم، خدا از تو راضی شود، و بین من و «علی بن ابی طالب» حاکم گردد!
حضرت علی به فوری مقداری گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه ها گذاشت، و هر بار لقمه ای را که به آنان می خورانید می فرمود: ای فرزندانم! علی را حلال کنید!!!
چون خمیر آماده پختن گردید زن عرض کرد: ای بنده خدا تنور را روشن کن، امام علی(ع) تنور را روشن نموده، و صورت مبارک خویش را بر روی شعله های آتش می گرفت و می گفت: بچش ای علی! این جزای کسی است که از یتیمان غفلت کند! ! در این هنگام زن همسایه وارد شد، و دید «علی بن ابی طالب(ع)» با بچه های شهید بازی می کند، و آنان را می خنداند، و لقمه های لذیذ بر دهانشان می گذارد، با دیدن وی او را شناخت، و خطاب به زن شهید، داد زد: وای بر تو این «امیرالمؤمنین» است که در خانه تو کار می کند، و بچه هایت را می خنداند.. .؟

هم چنانچه فرزندان خود را تربیت می کنید، یتیمان را نیز ادب نمائید، و به طوری که در هنگام نیاز فرزندان خویش را می زنید، از یتیمان نیز غفلت نکنید (چنانچه نیاز باشد می توان متوسل تنبیه مجاز شرعی شد) تا بچه های لوس بار نیایند زن شهید از گفتار و کردار خود احساس شرم کرد، و با عذر خواهی عرض نمود: یا امیرالمؤمنین ! من از شما شرم دارم، و نشناخته حرف هایی زده و تو را به کار گماردم. امام علی(ع) فرمودند: من از شما شرم می کنم که تا به حال از اوضاع شما بی اطلاع مانده ام!! این بگفت و خانه آنان را موقتا ترک کرد. (9)

همین داستان را جورج جرداق مسیحی هم  نقل می کند و آنچنان تحت تأثیر قرار می گیرد که  در موقع نوشتن این داستان اشکهایش روی کاغذ می ریزد و این کار چند بار تکرار می شود.

این فراز از زندگی آن حضرت نشان می دهد که او تا چه میزان خود را مسئول یتیمان و فرزندان «شاهد» می دانست، ولی در عین حال در کنار محبت و انجام مسئولیت عاطفی، مسائل تربیتی و بازسازی اخلاقی آنان را نیز فراموش ننموده و می فرمود: «ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک» (10)

حتی تربیت یافتگان مکتب امام علی(ع) نیز در رفتار و کردار شان علی گونه بودند، در تاریخ اسلام روایت های زیادی مبنی بر اهانت به ائمه و اولیای اسلام را بارها و بارها شنیده ایم از خاکروبه ریختن بر سر پیامبر(ص) و  اهانت به علی(ع) گرفته تا استهزا مالک اشتر در بازار!

یکی ازتربیت یافتگان مولاعلی(ع)  که مورد اهانت قرار می گیرد می بینیم که چقدر بزرگوارانه برای هدایت آن دعا می کند. مالک اشتر لباس ساده‌ای از کرباس به تن و از همان کرباس عمامه‌ای به سر داشت.یکی از بازاریان سبک سر ظاهر بین،که عقل او فقط در چشمش بود جلو مغازه خود نشسته بود و از فرهنگ مناسبی برخوردار نبود، به منظور استهزاء و دست انداختن زباله و یا آب دهن را به سوی مالک، وی در حالی که ناراحت شده بود، به یاد آیه قرآن افتاد،که می‌فرماید: «و عبادالرّحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» بندگان خاصّ خدای رحمان،آنهایی هستند که با آرامش و بدون تکبّر روی زمین حرکت می‌کنند و آن گاه که جاهلان و افراد ناآگاه آنان را مورد خطاب مسخره آمیزقرار می‌دهند، به آنها سلام می‌گویند و با بی‌اعتنایی و بزرگواری به راه خود ادامه می‌دهند».(11)

بدین جهت مالک، حلم و خویشتن داری ورزید و بدون عکس العملی به راه خود ادامه داد.

یکی از بازاریان، که مالک را می شناخت،با مشاهده آن صحنه به مرد مسخره کننده گفت:وای به حال تو،آیا می‌دانستی این چه کسی بود،که به او اهانت کردی؟!

مرد اهانت کننده وقتی اظهار بی‌اطلاعی کرد، همسایه او گفت: این مالک اشتر، وزیر دفاع و صحابه معروف امیرالمؤمنین(ع) بود.

همين كه بازارى فهميد شخص اهانت شده فرمانده و وزير جنگ سپاه امام على(ع) است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالك اشتر دويد تا از او عذرخواهى كند. مالك را ديد كه وارد مسجد شد و به نماز ايستاد. پس از آن كه نماز تمام شد خود را به پاى مالك انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسيد.

مالك اشتر گفت : چرا چنين مى كنى؟

بازارى گفت: از كار زشتى كه نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . اميدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصيرم بگذرى .

مالك اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر اين كه درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم كه تو را به راه راست هدايت نمايد.(12)

در حقيقت نتیجه التزام به تقوی را می‌توان آن دانست که کردار و رفتار، زبان گویایی برای رواج تفکر مذهبی شود، آنچنان كه مالك اشتر سردار سپاه علي(ع) در واكنش به كسي كه زباله و یا آب دهان به سوی او  انداخت، به مسجد رفت و برايش طلب مغفرت نمود.

در محضر خدا

از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علی

دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی

گویی هنوز دامن محراب کوفه را

آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی

آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون

در محضر خدات چه زیباست یا علی

ذکر مصيبت حضرت علي(ع)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَاالصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيْمِ… يا علي ابن ابي طالب(ع) ….

من دو سه جمله از روايات نقل شده را به عنوان ذکر مصيبت بيان مي کنم .لوط بن يحيي ابي مخنف مي گويد:«فلما احسّ الأمام بالضّرب لم يتأوّه» يعني وقتي در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پيشاني حضرت را شکافت، هيچ آه و ناله يي نکردند. «وصبر واحتسب»؛ خودشان را حفظ کردند و صبر کردند.«ووقع علي وجه و ليس عنده احد»؛ حضرت با صورت روي زمين افتادند و اطراف ايشان کسي نبود؛ چون هنوز نماز شروع نشده بود، مسجد هم تاريک بود و مردم به طور متفرق در مسجد مشغول خواندن نافله بودند؛ بنابراين اولِ کار کسي نفهميد چه اتفاقي افتاده است. «قائلاً بسم الله و بالله و علي ملّه رسول الله».اولين جملاتي که حضرت بعد از ضربت خوردن بر زبان جاري کردند، جملاتي بود که در موارد ديگر هم به گوشمان رسيده است.بعد از اين که سيدالشهداء(ع) ضربت خوردند و بر زمين افتادند، همين جملات از قول ايشان نقل شده است: «بسم الله و بالله و علي ملّه رسول الله»؛ به نام خدا و براي خدا و بر طريقه ي رسول خدا، حاصل زندگي را تقديم اين راه کردند. در ادامه، اين جمله هم از اميرالمؤمنين نقل شده است که فرمود: «فزت و رب الکعبه»؛ به خداي کعبه رستگار شدم.

امام باقر(ع) فرمود: بعد از آنكه با ديدن زخم‏ها و جراحات بسيار و از طرفى كثرت تشنگى، حضرت ضعف و خستگى شديدى را در خود احساس كرد، آمد کنار میدان خواست تا كمى رفع خستگی کند كه ناگهان سنگى از سوى دشمن آمد «اِذْ أَتاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَهْ» سنگ بر پيشانى آن حضرت اصابت کرد و خون جاری شد. «فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِيَسْمَعَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَه» امام(ع) خواست كه با جامه، خون از چهره پاك كند كه تيرى سه شعبه و مسموم بر سينه حضرت نشست «اَتاهُ لسَهْمَ مُحَدَّدٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبِ» حضرت تير را از پس سر بيرون آورد و خون از جاى آن فوران زد «فَثَقَطَ الْحُسَينِ عَنِ الفَرسِ اِلىَ الأَرضِ عَلى هذِه…» «فَقَال بِسمِ‏اللّه و بِاللّه وَ عَلى مِلَّةِ الرَّسول‏اللّه(ص)…»(13)

يكتا گهر ز صدر زين افتادآويزه عرش بر زمين افتاد

افسوس كه در واقعه كربلااز خاتم انبياء نگين افتاد

پی نوشت ها:
1 . دعای صباح

2 . سوره حجرات، آیه 11 .

3 . دعای کمیل .

4 . اصول کافی، ج 2، ص 273 .

3 . سوره حديد، آيه 16 .

4 . روضات الجنات، لفظ فضيل .

5 . كشلول نخبه، ص 44 و 45 .

6 . سوره احزاب، آیه 33 .

7 . مستدرك الوسائل ، ج 12 ، ص 122 .

8 . دعای صباح امام علی(ع) .

9 .  بحار الانوار،  ج 41 ص، 52 .

10 . .7 وسائل الشیعه، ج 15 ص 197 ،  ح 1 .

11 . سوره فرقان،آیه 63 .

12 . بحارالانوار جلد 42 صفحه 157.

13 . گلشن اندیشه و تفکر .

تهیه و تنظیم کننده: سیدرضا احسانی

مطالب مشابه