زندگینامه، سرگذشتنامه یا بیوگرافی، سبکی در ادبیات و دیگر رسانهها ازجمله نوشتن خاطرات و یا فیلمهای مستند است که مربوط میشود به شرح و توصیف رخدادها و روند زندگی یک یا چند نفر.
بیشتر زندگینامهها بر پایهی یادداشتهای شخصی افراد ترتیب داده میشود و درحقیقت شرححال زندگی افراد، داستانهای واقعی هستند و نه تخیلی.
یک زندگینامه به فهرست کردن اطلاعات در مورد یک شخص مانند زادروز، زیستنامه، شرححال زندگی و تاریخ رُخدادها، محدود نمیشود و گاهی خاطره نویسان به توضیح و تحلیل رویدادها نیز میپردازند.
در مجموعهی حاضر که خاطرات نزدیک به پنج دهه زندگی، «از جمهوریت تا جمهورى اسلامى افغانستان» را توضیح و تحلیل و به رویدادهای تاریخی نیز پرداخته شده، شاید کسانی به هر دلیل علاقهمند باشند که درصدد شناخت نگارنده نیز باشند و به نظر من مبنای شناخت انسانها در جامعه خصلتهای شخصی فرد هست، در این بخش تحت عنوان «مختصری از شرححال زندگیام»، اندکی از خصلتها و شاخصههای فکری و رفتاری خودم را اینگونه مینویسم:
۱. هیچگاه خود را عالم دهر و عقل کل احساس نکردهام، در آغاز جوانی که دوران رُشد و پیشرفت و اندوخته شدن دانش هست، شرایطی به وجود آمد که حضور در جهاد افغانستان و سیاست کشور، فرصت ادامه تحصیل، تحقیق و مطالعه را نیز از من گرفت.
- از روزی که به کار سیاست پرداختهام تاکنون در همان حزب حرکت اسلامی و همکار سپهسالارجهاد، فقید سید حسین انوری بوده و بعد از ارتحال وی، فرزندش سید خلیلالله انوری را حمایت نمودم و همان برنامه ادامه دارد و در هیچ حزب دیگری نرفتهام.
- در برنامههای شخصیام بسیار مذهبی عمل میکنم، اما در جامعه، آزادی را اصل میدانم و دوست دارم که مردم، مخصوصاً نسل جوان با تحقیق و گفتگوی آزاد و آگاهانه، مذهبی عمل نمایند.
- درتشکلهای مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با پایبندی به شرح وظایف، دستورالعمل، اساس و مرامنامه آن اهمیت میدهم، در تصمیمگیری به مشورت و فیصلهی همکاران بسیار ارزش قائل هستم و با تخلف و بیتوجهی به آن حساس هستم.
- خونسرد و گاهی کمی تندمزاجم، زود ناراحت میشوم و زود هم پشیمان و در صورت خطا جرئت معذرتخواهی را بهآسانی دارم، کینه و حسادت را در وجودم کم احساس کردهام، در تحمیل دیدگاه و مواضع مخالفین لجباز، قاطع وجدی هستم.
- ازنشستن با اهل علم لذت میبرم اما ازنشستن با رهبران، بزرگان وسیاستمداران که خودستان هستند خوشم نمیآید، کمترین ملاقات را با آنها دارم و روحیهی تظاهر را نمیتوانم بپذیرم و مشکل است خودم را قناعت دهم که تظاهر نمایم و در محافل آنان حاضر باشم و این کار برایم سخت است و بیشتر علاقهمندم با مردم و به صورت عادی زندگی کنم.
- در مورد جدایی دین از سیاست ساعتها، روزها و سالها فکر کردم، با نظرهای متفاوت اسلامشناسان روبرو شدم، به دلیل اختلافنظر میان دیدگاه بزرگان به نتیجهی قطعی نرسیدهام.
- با علما رابطه میانه دارم و از تاجران دین، چه آنانی که خودشان را اهل علم میدانند و چه آنانی که پولدار هستند، اهل علم و عوام را به دورشان جمع میکنند، بدم میآید اما نوکر و دستبوس عالم دینی و حقیقی هستم و جرئت حمایتش را نیز دارم.
- با دروغگفتن، وعدهی سرخِرمَن که عملی نبخشد، وقتتلفی و منتظر گذاشتن ارباب رجوع میانه خوبی ندارم.
- در فعالیت سیاسی، پیروزی و شکست بر روحیهام چندان تأثیر بالا نمیگذارد و در این راستا آدم خونسردم، از شکست خیلی زیاد ناراحت و از پیروزی، زیاد خوشحال نمیشوم و با حوصلهمندی درصدد جبران شکستهایم هستم.
- سادهزیستی را دوست دارم و به زندگی تجملاتی کمتر علاقهمندم، با آنکه در شهرداری کابل چند سالی سمتهای بزرگی را عهدهدار بودم و تصاحب یک نمره زمین حق مسلم من بود، با آن هم احتیاط نموده و از صلاحیت وظیفهام استفاده ننموده و هنوز خانهی شخصی ندارم و کرایهنشین هستم.
- علمای سدهی اخیر افغانستان، به این باورم که آنها در جامعهی تاریک و نابسامان این کشور مصدر خدمات فراوان گردیدهاند و در مناسبتهایی از آنها یادآوری مینمایم که عبارتاند از؛ مرحوم سید محمد حسین¬اوجی، سید محمد کاظم ¬بلبل، میرعلیاحمد حجت کابلی، شهید سید محمد سرور واعظ، شهید محمد عطاالله فیضانی، شهید شیخ محمدامین افشار، مرحوم سید محمد حسن رییس یکهولنگی، شیخ عزیزالله غزنوی، شهید میرعلیاصغر شعاع، حاج آخوند کوهبیرونی، شهید سید عبدالحمید ناصر، شهید سید محمد حسین مصباح، شهید محمد امان مشهور به خانمولوی، شهید سید نادر بحرالعلوم، شهید میرعلیاحمد عالم، شهید شیخ سلطان ترکستانی…
- از جمله رهبرانسیاسی درجهاناسلام و فرماندهانجهادی عصر خودم، امامخمینی، سیدحسن نصرالله، آیتالله سیدابوالحسن فاضل، آیتالله سیدعلی بهشتی، ستر جنرال سیدحسین انوری، ستر جنرال سید محمد حسن مجاهد(مشهور به سیدجگرن)، استاد شهید عزیزالله مبشر، شهید سید ابراهیم شاه حسینی، شهید مصطفی کاظمی و شهید غلام نبی مشتاق را خیلی دوست داشته و دارم.
- در هرکاری که شروع میکنم در استمرار آن، لجاجت و روحیهی خستگیناپذیر دارم و تسلیم شرایط و فشار نمیشوم و سعی میکنم آن را موفقانه به پایان برسانم.
- شهرتطلب هستم، اما نه به بهای خیانت، فریبدادن و قربانیشدن مردم، از راههای مشروع پیش میروم و هرگز تسلیم زور، سختیها و فشار نمیشوم، مگر درجایی که تشخیص دهم که حق کسی ضایع میگردد، جرئت کنار رفتن به نفع دیگری را دارم.
- برداشت سطحیام از اقوام این است که پشتونها روحیه مردانگی دارند اما خائن به سایر اقوام؛ تاجیکها، مخصوصاً رهبران سیاسیشان، پیمانشکن، اهلمعامله، با موافقین و مخالفین خود موضع ثابت ندارند؛ تودهی هزارهها مردم صادق، زحمتکش، زیرک، وفادار اما خدا نجات دهد از رهبران و فعالین سیاسیشان که به هیچ ارزش و آیینی پایبند نیستند. البته استثنا وجود دارد؛ سادات در گذشته محور همبستگی میان اقوام و تا عصر جهاد از اعتبار و اعتماد مردمی برخوردار بودند، اما در بیست سال اخیر برخی اهل علم و سیاسیون شان از خود راضی، کلهشق، خودخواه و خودسر، برخی رهبران و قومندانانشان سودجو، معاملهگر، قدرنشناس و فرصتطلب هستند، مردم افغانستان نسبت به عملکرد بزرگان سادات که درگذشته و عصر حاضر نسبت به مسلمانان این کشور داشتند، خوشبین و خدمات آنان را نیز به یاد دارند و از این جهت سادات مورد احترام اقشار مختلف جامعهی افغانستان هستند.
- در موضعگیریهای سیاسیام عجولانه تصمیم نمیگیرم، بیشتر با مشورت و بررسی دیدگاه همکارانم اعلام موضع مینمایم، پس از موضعگیری تحت هیچ شرایطی تسلیم نمیشوم ولو مورد حمایت همکارانم قرار نگیرم و در برابر هرگونه زورگوییها کوتاه نمیآیم.
- تاکنون نقد و موضعگیریهایم با مخالفین در شبکههای اجتماعی به صورت عریان و مشخص از آدرس خودم بوده، هرچند دراین زمینه، مورد بیمِهری برخیها قرارگرفتهام و عدهای ناجوانمردانه با حدس و گمان، برخی صفحات مجازی را همانند بسیاری از اتهامات در فضای حقیقی به من نسبت میدهند.
- با ذکر نام اقوام در قانون اساسی مخالف بوده و هستم و آرزو مینمایم کاش در افغانستان همانند سایر کشورها، نام اقوام از قانون اساسی حذف میگردید، اما از آنجایی که سادات در عصر دموکراسی از حقوق شهروندی¬شان محروم شدند، جهت حق طلبی آن از حکومت تلاش نمودم، حدود ۲۰ سال قبل اقدام به چاپ اول کتاب کوثرالنبی(پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) با تقریظ رئیس دانشکدهی انساب سادات، آیتالله رجایی از شاگردان مرحوم آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی نمودم و از سال ۱۳۹۳ خورشیدی در «هویتطلبی سادات از حکومت» و ثبت آن در شناسنامهی الکترونیکی، فقید سید حسین انوری را همراهی، تا اینکه رئیس¬جمهور غنی در قصر سلام خانهی ارگ ریاست جمهوری و جلسهی تاریخی ۲۱ حوت ۱۳۹۷ خورشیدی علاوه بر قدردانی از مرحوم انوری که این پروسه را پیش میبرد گفت: فردا برای شناختن سادات افغانستان بحیث یک قوم، فرمان تقنینی صادر میگردد.
- در موضعگیریهای رسمیام خواهان افغانستان عاری از تبعیض و نادیده گرفتن حقوق شهروندی اقوام از حکومت بودم، با موج سواری برخی رهبران جامعهی تشیع و سوء استفاده از عنوان مذهب و قوم، بخشی از مردم تشیع را نادیده گرفتند، بتاریخ ۲۴جوزا ۱۳۹۸ خورشیدی در نخستین کنگرهی شورای هماهنگی اقوام تشیع افغانستان در تالار لویۀ جرگه که بیش از ۵۰۰۰ تن اقوام تشیع افغانستان از پایتخت و ولایات مختلف کشور گردهم آمده بودند و مهمترین خواستهی آنها این بود: نباید افراد خاصی امتیازات جامعهی تشیع را به خود اختصاص دهند و شخصیتهای اقوام تشیع از حقوق شهروندی¬شان محروم شوند و یگانه راه حل معضلات و مشکلات جامعهی ما رسیدن به عدالت اجتماعی و برآورده شدن حقوق شهروندی آنهاست و افغانستان متعلق به همه اقوام ساکن در این کشور است. نگارنده در این کنگره با بالاترین رای عضویت رهبری شورای نامبرده را کسب و در اولین جلسهی هیات رهبری بتاریخ ۲۸/۳/۱۳۹۸ خورشیدی بهعنوان معاون اول شورای رهبری و دور بعد به عنوان رئیس برای مدت ۲ سال انتخاب ودر اکثر نشستها نقش نظارتی عالمان دین و دلسوزان به مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) در عملی شدن اهداف شورای هماهنگی اقوام تشیع افغانستان تأکید داشتم.
- در اتحاد و ادغام تیکههای حزب حرکت اسلامی افغانستان از نیمهی سرطان ۱۳۹۴ خورشیدی بدین¬سو در سه مرحله تلاش نمودم، پس از امضاء توافق نامه میان تعداد رهبران تیکهها و سوگند به کلامالهی مجدداً با چالش و اختلاف مواجه شدند و نگارنده جزو کسانی بودم که از ابتدای نشستهای مشترک(اصلاحگرایان) با ادغام دو شاخهی انشعاب شدهی حرکت اسلامی(به رهبری انوری و کاظمی) و پس از چهارماه تلاش، آقایان جاوید و هادی نیز به طرح ادغام¬کنندگان افزوده شد و در مجموع نزدیک هشت¬ماه بهصورت مستمر در جلسات هفتهوار آن شرکت داشته و شاهدعینی گفتگوهای هیئت مورد نظر با آقایان؛ محسنی، انوری، جاوید، هادی و کاظمی بودم و پس از ماهها گفتگو این دوره نیز در نیمهی ماه حمل ۱۳۹۵ خورشیدی ناکام ماند و نیز در نشستهای آقایان جاوید، انوری و هادی وهمین¬طور هادی و انوری، حتی با امضاء تفاهم¬نامه¬دوباره منجر به اختلاف گردیدند.
آخرین اقدام مجموعه زیر نام «شورای عالی احزاب حرکت اسلامی» به ابتکار جنرالان نظامی و کارمندان ملکی بازنشستهی این حزب که سالهاست از فعالیت حزبی فاصله گرفته بودند با شعار متحد ساختن تکههای حرکت اسلامی آغاز و این بار نیز حرکت جنرالان بازنشستهی حزب مقتدر دوران جهاد به بنبست و چالش مواجه گردید.
نگارنده از ابتدا باور نداشتم که سران این تیکهها از امتیازات و قدرت طلبیهای شخصی شان دست بردارند، دراین مرحله حاضر نشدم که از مجموعهی انوری در شورای عالی احزاب حرکت اسلامی حضور داشته باشم و در نهایت در جلسهای گفتم: آقایان تعهد را شکستاندند، امضاهایشان را پای تفاهم¬نامه¬ها نادیده گرفتند، این بار راهی جز این نیست که هرکدام مبلغ قابل توجه را به ضمانت بگذارند و ممکن بخاطر از دست دادن پول تخلف نکنند و با تأکید به آن عده¬ی از حرکتیهای که بدون بدست آوردن امتیازات مادی در این حزب از حیثیت، اعتبار و جان¬شان مایه گذاشتند، رهبران تیکههای حزب مقتدر دوران جهاد از عنوان خانوادههای شهدا و مجاهدین و زندانیان با موج سواری سوء استفاده نمودند، بیش از این نباید به آنها اعتماد کرد.
- دیدگاهم درباره مرجعیت؛ آن را نهاد قدرتمند دینی میدانم، مرجعیت تقلید در تشیّع، پاکترین، بالاترین پایگاه معنوی و علمی در سلسله مراتب مقامات عالی دینی و سرنوشت دین و بعضاً دنیای جامعه شیعه، به دست با کفایت آنان رقم میخورد و در واقع به نوعی استمرار امامت در عصر غیبت است که تا اندازهی ممکن وظایف امام معصوم(ع) را برعهده میگیرد و مرجع تقلید، احکام الهی را با زحمت و قدرت علم و تخصّص، از منابع اصل آن استنباط نموده، به زبان مردم در رساله عملیه منعکس میسازد تا مقلدین به تکالیف دینی خود عمل نمایند و در طول تاریخ مراجع تقلید در مقدرات سیاسی و اجتماعی مردم اثرگذار بودند و هر بحران و خطری که برای تشیع پیش آمده و باعث ترس و یأس و افسردگی میشد، مهم¬ترین قدرتی که توانست پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) را از بحرانها و بُن بست¬ها نجات بخشد مرجعیت بوده است.
جریان سکولار با اهداف خاصی سعی میکنند مرجعیت شیعه را بکوبند و تخریب کنند، این جریان یک جوسازی روانی در جامعه میکنند و مهمترین دست آورد آنعده در حزب وحدت در دههی هفتاد، خط¬شکنی سدّ مرجعیت برای رسیدن به منافع سیاسی و مشروعیت دادن جنگهای خانمانسوز داخلی بود، این روند پس¬از درگذشت آیتالله محقق با اقدام احزاب سیاسی به مرجع سازی، قداست و جایگاه معنوی مرجعیت را در این کشور آسیب پذیر ساختند و از اینرو معتقدم که تضعیف مرجعیت تضعیف دین مردم را به دنبال دارد و نباید اسارت مرجعیت در دام حزب، قوم وجغرافیا بیافتد.
- توهین ترامپ رئیس جمهور امریکا به مردم مسلمان افغانستان را نتیجهی اشتباه سران احزاب به اصطلاح جهادی میدانم؛ هرچند شنیدن اظهارات خارج از عرف دیپلماتیک ترامپ خیلی عجیب نیست که به مردم افغانستان توهین و ادعا کرد: «آمریکا میتواند طی یک هفته در جنگ افغانستان پیروز شود، اما نمیخواهد که ۱۰ میلیون نفر کشته شوند، در غیر این صورت میتواند در کمتر از ۱۰ روز این کشور را از نقشه دنیا محو کند».
اینگونه سخنان نامتعارف رئیس¬جمهور فعلی آمریکا برای مردم دنیا عادی شده و از سوی دیگر حضور ۱۹ ساله آمریکا در این کشور نتیجهای جز افزایش نا امنی، فقر و خشونت نداشته و آمریکا امروز در تلاش برای خروج از باتلاق افغانستان است و اما مواضع برخی رهبران و قوماندانان به اصطلاح جهادی که عزت و اقتدار ملت مسلمان افغانستان را در اثر قدرت طلبی و خودخواهی و باعث شکست حکومت مجاهدین، زمینه ساز و شکل گیری طالبان و تجاوز بیگانگان را به کشور مهیا ساختند و هر کدام سران احزاب به اصطلاح جهادی ازسازمان «سیا» و کشورهای دور و نزدیک پول گرفتند و امروز با کمال بیحیایی با پیامهای بلند بالایی خطاب به ترامپ خاک بر چشم مردم مسلمان افغانستان میزنند، در حقیقت اینک نه نوبت حذف افغانستان، بلکه حذف معامله¬گران سیاسی فرا رسیده و در واقع این تهدیدات عمل¬کرد برخی رهبران و قوماندانان قدرت¬طلب و معامله گر به اصطلاح جهادی که با سرنوشت جهاد و خون شهدا معامله نمودهاند فرا رسیده است.
- دیدگاهم درباره جنگهای خانمانسوز داخلی در مناطق مرکزی اینگونه است: هنوز یک سال از قیام و خیزشهای مردمی سپری نشده بود که احزاب متعدد شیعه و سنی با حمایت کشورهای بیرونی شکل گرفت و از جمله مناطق مرکزی حدود چهار ماه بعد از آزاد سازی از سلطهی کمونیستها گرفتار رقابت و اختلافات گروهی شدند و پس از آن در مناطق مرکزی متأسفانه جنگهای خانمان¬سوز داخلی آغاز و برخی گروهها از داخل و خارج کشور آیتاللهالعظمی بهشتی را تحمل نتوانستند و او را ضد ولایتفقیه و امریکایی گفتند و دخالت سید مهدی هاشمی مسئول نهضتهای آزادیبخش آن وقت جنگهای خونینی را در هزاره-جات سازمان¬دهی نمود و در سال ۱۳۶۴خورشیدی آیتالله جواهری در راس هیئتی مرکب از علمای مستقل و نمایندگان احزاب تشیع موفق شدند تا زمینهی گفتگو را فراهم و این حرکت مقدمهای شد برای شکل گیری حزب وحدت که در این حرکت خیرخواهانه مبادا نقش اصلاح طلبانهی مرحوم آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن فاضل را نادیده بگیریم، او بیش از همه در راستای صلح، سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ خورشیدی در مناطق مرکزی و همین¬طور سال ۱۳۷۳ خورشیدی در منطقهی جاغوری تلاش خستگی ناپذیر نمودند.
اما در چنین شرایطی که مناطق مرکزی آزاد شده بود، جبهات مجاهدین شیعه در خطوط مقدم سنگرهای مبارزه علیه متجاوزین و کمونیستهای دست نشانده، برجسته و قابل توجه بود و ازجمله جبهات منسجم شاخهینظامی حرکتاسلامی موفق به ایجاد پایگاههای متعددی در کابل و دیگر ولایات گردید و در نقاط مختلف کشور فرامذهبی و منطقهای عمل نمودند، پایگاه خاتمالانبیا(صلیاللهعلیهوآله) در جاجی عظمت و اقتدار مجاهدین شیعه را به نمایش گذاشت و قبرستان شهدای حرکتاسلامی در منطقهی جاجی ولایت پکتیا بیانگر این واقعیت است که سالهای جهاد، نیروهایحزب حرکتاسلامی به فرماندهی مرحوم سید حسین انوری باعث شکستهای سنگین دشمن شد و انوری در دوران جهاد چریک افسانهای بود که توانست خطرناکترین حملات را بر ضد نیروهای روسی و رژیم وابسته آن در پایتخت و حومهی آن انجام دهد.
- عوامل انحراف جهاد از مسیر حق؛ باور مندم علل گوناگون داخلی و خارجی دارد، اما به اعتقاد من عامل اصلی نرسیدن جهاد به نتیجه مطلوب و برقرار نشدن حاکمیت اسلامی چیزی دیگری نمیتواند باشد؛ جز انحراف اعتقادى مدعیان جهاد از مسیر حق و نهایتاً آنان پُشت به جهاد نمودند، ریشه به رفتارهای خلاف اخلاق انسانی و اسلامی، عدم توجه به حق-الناس(زمین خواری) و چسپیدن به مادیات دارد و هنوزهم عده¬ای بی شرمانه از نام جهاد سوء استفاده می¬نمایند، مدعیان جهاد پس از پیروزی و با انحراف از روحیهی انقلابی مثبت و گرایش به خصایص منفی، میدان را به رقبا و دشمنان واگذار کردند و خود امروزه صرفاً به گذران زندگی ذلت بار بسنده کردهاند.
- در کارکردهای علمای فعلی تشیع افغانستان باورمندم:
– علمای تشیع افغانستان چون بزرگان گذشته¬ی شان مستقل و غیر وابسته به دربار و بیرونی¬ها رسالت خود را انجام دهند، این همه ذلت و خواری و بی اعتمادی آن¬ها در جامعه عملکرد نادرست و سیاست زدگی آن¬هاست.
– علمای تشیع افغانستان پایگاه و اقتدار مردمی خود را باز گردانند، اقبال مردم به علما با گذشته خیلی متفاوت است و مردم حقیقتاً در مسائل دینی، دنیوی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روحانیت را محل رجوع میدانند، وقتی مردم از حکومت¬ها به ستوه می¬آیند به علمای شان مراجعه می¬کنند، اگر علما درباری و دنبال قدرت بود، آن¬ها نمی¬توانند پناهگاه مردم باشند و از این¬رو میان علما و مردم فاصله ایجاد می¬گردد.
– برای اینکه جامعه در مسیر خود، جهت صحیحی داشته باشد و دچار انحراف نشود، ضروری است همواره کارشناسان دینی و مذهبی مسیر جامعه را تصحیح کنند و معارف صحیح را در دسترس اجتماع قرار دهند. این مهم وظیفه¬ی علما در شرایط کنونی است.
- از دوسال بدینسو در بحث صلح و نظام آیندهی کشور با هم¬یاری برخی علمای شیعه و سنی و مشوره آیتاللهالعظمی محسنی و در نشستهای جداگانه با نمایندگان و اعضای دفترسیاسی طالبان درقطر، مصالح عمومی¬ودغدغههای شهروندان کشور، مخصوصاً خواست جمعیت هشت میلیونی اهل تشیع مطرح بود و نه منافع شخصی و برخلاف موج سواران سیاسی که منافع و مصلحت عمومی را قربانی منافع شخصی شان نمودند و از احساسات پاک مردم به نام مذهب و قوم سوء استفاده کردند و ما در این گفتگوها حفاظت و صیانت موارد زیر را به عنوان خط سرخ بر آن تأکید نمودیم:
در نوعیت نظام آینده قید اسلامی و عملی بودن آن؛ جایگاه اقلیتهای مذهبی و قومی در نظام آینده؛ حفظ رسمیت مذهب جعفری در قانون اساسی؛ حفظ و مصئونیت قانون احوال شخصیه اهل¬تشیع؛ تأمین امنیت مراکزمذهبی، علمی، فرهنگی و آموزشی اهل تشیع؛ حضور مردم تشیع به تناسب نفوس، لیاقت و شایستگی در نظر گرفته شود و نیز حقوق انسانی اتباع افغانستان و از جمله زنان و جایگاه جامعهی مدنی با معیارهای دینی و بینالمللی، و نیز پیشنهاد نمودیم که علما در نظام آینده نقش نظارتی داشته باشند، علما به عنوان مرجع رسیدگی به مشکلات مردم پایگاه مردمی خود را حفظ و این پیشنهاد شامل طالبان نیز بود.
- عقیدهام به دفاع از قدس و حمایت از مردم مظلوم فلسطین این است که باید از روی عقیده و ایمان داری باشد و نه برای برآورده شدن منافع شخصی افراد منافع طلب و ماه مبارک رمضان به عنوان زمان مشترک در شروع همهی مقاطع تاریخی برای حرکت ملت افغانستان در دفاع از قدس و مردم مظلوم فلسطین در چهار مقطع زمانی بوده است:
– مقطع نخست؛ ایجاد کمیته حمایت از مجاهدین فلسطینی در جوزا ۱۳۲۷ خورشیدی در نخستین روزهای اشغال بیتالمقدس یکی از اولین کشورهایی که جنایات رژیم غاصب صهیونیستی را محکوم و از مجاهدت مردم فلسطین حمایت نمودند.
– مقطع دوم حمایت؛ اعتراض نهضت جوانان مسلمان افغانستان به جنایات اسرائیل در سال ۱۳۴۸ خورشیدی حرکتی از بین جوانان اهل سنت افغانستان تحت عنوان «نهضت اسلامی جوانان مسلمان» آغاز شد و نخستین حضور خود را در عرصه مبارزات سیاسی در تقابل با جریان های چپ مارکسیستی نشان داد.
– مقطع سوم حمایت؛ ارسال نامه به سازمان ملل و سران کشورهای اسلامی وعربی در ۲۵ میزان ۱۳۵۲ خورشیدی برابر با ۲۱ رمضان ۱۳۹۳ هجری قمری جمعی از علمای اهل تشیع و اهل سنت با اهدای خون به مجروحین و مجاهدین فلسطینی نامه ای نیز به عنوان سازمان ملل متحد، سفارت¬های مصر و عراق، رؤسای جمهوری سوریه، لیبی و الجزایر و یاسر عرفات در نهضت مقاومت فلسطین ارسال کردند و این ابتکار نیز توسط علمای بزرگ و مطرح آن وقت مانند: شهید «میرعلی احمد عالم»، شهید «میر عبدالحمید ناصر»، شهید «سید محمد حسین مصباح» و دیگر بزرگان افغانستان بر علیه جنایات رژیم غاصب صهیونیستی انجام شد و هرگز سکوت نکردند و هم¬زمان با همین تحرکات در دهه پنجاه شهید آیت الله «سید محمد سرور واعظ » اقدام به انتشار اولین مجله دینی، سیاسی تحت عنوان «برهان» در افغانستان می¬کند که این مجله درجهت همبستگی امت اسلامی تلاش می نمود و با ارایه مقالات متعددی به دفاع از کیان اسلام و افشای نقش قدرت¬های استعمارگر در ایجاد اختلاف بین ملل مسلمان به منظور حمایت رژیم غاصب فلسطین می¬پردازد.
– مقطع چهارم حمایت؛ از ۱۲ سال پیش تاکنون و مشارکت شورای اخوت اسلامی متشکل از علمای اهل سنت و تشیع افغانستان در جدی ۱۳۸۷ خورشیدی تشکیل شد و از همان سال درمورد فجایع جاری در غزه و جنایات اشغالگران قدس واکنش منسجم نشان داده شد و در مسجد میلاد النبی(ص) و مسجد پل خشتی شهر کابل اولین تظاهرات روز جهانی قدس برگزار شد که هم¬چنان ادامه دارد.
- به باور من ۷ و ۸ ثور را دو رویداد تلخ در تاریخ افغانستان میدانم؛
– ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی سیاه¬ترین روز در تاریخ افغانستان، در چنین روزی، زمینهی تجاوز عساکر اتحاد جماهیر شوروی سابق، آغاز جهاد با قیام و خیزشهای مردمی و جنگهای خانمان¬سوز داخلی نظامیان احزاب و در نتیجه بیش از دو میلیون کشته و معلول و حدود شش میلیون مهاجر و آواره در کشورهای دور و نزدیک صورت گرفت.
– ۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی پیروزی جهاد، روز عزت ملت مسلمانان افغانستان و با تأسف پس از به قدرت رسیدن احزاب جهادی که پس از آن برخی رهبران و فرماندهان با اهداف و آرمان واقعی جهاد فاصله گرفتند و در اثر قدرت طلبی آنان جنگهای نیابتی و قدرت طلبی سران احزاب راست و چپ آغاز و فجایع خونین را در پی داشت و حوادث ناگوار را به بار آورد و از آن زمان تاکنون نا امنی، قتل و غارت ادامه دارد.
- سعی میکنم در بیان برخی مطالب صراحت لهجه داشته باشم، هرچند برخی دوستان و همکاران نزدیکم این روش من برایشان خوشایند نیست، ولی من نمیخواهم حرفم را به دل نگهدارم و سعی میکنم شرایط را در نظر گرفته و در جمع و یا خفا تذکر دهم و به همین لحاظ در مجموعهای که به عنوان خاطراتم تنظیم گردیده، ضرورت تفکیک جهاد و جنگهای داخلی در نظر گرفته شده و هرچند برخی نمیخواهند ویا نمیتوانند بین دوره جهاد برضد نیروهای اشغال¬گر اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنگهای داخلی بر سر قدرت تفکیک قائل شوند و به قضایایی که در طول سالیان گذشته در افغانستان رُخ داده به صورت عریان و آشکارا بپردازند، که من در لابهلای خاطراتم به آن نکات(حتی برخی فرماندهان حزب حرکت¬اسلامی که خود عضو آن بوده و هستم و نیز احزاب دیگر) پرداختهام.
- در زندگی فامیلی و منزل دو خویِ هستم، گاهی بداخلاق وگاهی خوشاخلاق، اما بستگان درجه اول و نیز کسانیکه از جهات متعدد به من منسوباند و رابطه فامیلی و قومی دارند را دوست دارم و در بالندگی و پیشرفت نسل جوان مشوق آنان هستم.
مطالب فوق را به خاطر شناخت بهتر و بیشتر خوانندگان محترم از ذهنیت و خصلتهای شخصیام یادآوری نمودم و تفصیل آن، با مرور خاطرات بیش از چهار دهه زندگی، در محتوای خاطراتم روشن خواهد شد.
بناً انسان در دنیا، به کشاورزی تشبیه میشود که عمل وی کشت او، دنیا کشتزارش و هنگام مرگ فصل دِرو او و عالم آخرت خرمن حاصل آن محاسبه و پیمانه وی است.
واضح است او جز آنچه کاشته است درو نخواهد کرد:
مزرعه سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد هنگام درو
بعد فصول کشت و درو نوبت جداسازی دانه از کاه و پیمانه و محاسبه بهمیان میآید.
امیدوارم زیادهروی نکرده، چنانچه موارد انتقادی منطقی و مستند وجود داشته باشد که اجحافی صورت گرفته که انسان ممکن الخطاست، اشکالاتی وجود داشته باشد انتقادپذیرم و در صورت ارائه دلایل منطقی حاضرم مواردی که مورد نقد قرار میگیرد، آن را اصلاح نموده و به اشتباهم رسماً اعتراف نمایم، امیدوارم درباره خودم درحد ممکن عادلانه قضاوت کرده باشم که در این دنیا و عالم آخرت محاسبه خواهد شد و خداوند عاقبت همه را ختم به خیر بفرماید.
علاوه بر سوابق کاری¬ام در حکومت، احزاب سیاسی و نهادهای علمی، فرهنگی و اجتماعی به عنوان مسئول و یا عضو موسسین آن فعالیت داشتم، تاکنون بیش از ۵۰ اثر و حدود ۳۰۰ مقاله تحقیقی و سیاسی چاپشده در مطبوعات داخلی و خارجی و تقریباً ۵۰۰ مصاحبهی نوشتاری، صوتی و تصویری با رسانهها در داخل و خارج از کشور و نیز حدود ۳۰۰ سخنرانی نوشتاری، صوتی و تصویری در موضوعات دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود در مطبوعات، رسانه¬ها و شبکه های اجتماعی نشر گردیده و همچنان تقدیرنامه و جوایزی در پیوند با کارکرد و فعالیتهایم دریافت نموده¬ام و از جمله:
تقدیرنامه از حزب حرکت اسلامی افغانستان سال ۱۳۶۸ خورشیدی در ایران و افغانستان.
تقدیرنامه از جشنواره شیخ طوسی سال ۱۳۷۶ خورشیدی در ایران.
تقدیرنامه از مرکز جهانی علوم اسلامی سال ۱۳۷۷ خورشیدی در ایران.
تقدیرنامه از بنیاد علوم انسانی سال ۱۳۸۱ خورشیدی در ایران.
تقدیرنامه از مجمع فرهنگی افغانستان قلم سال ۱۳۸۲خورشیدی در افغانستان.
تقدیرنامه از دارالانشاء کمیسیون قانون اساسی دولت انتقالی اسلامی افغانستان در سال ۱۳۸۲ خورشیدی و اهداء تحایف کتب از جانب وزیر اطلاعات و فرهنگ، محترم سید مخدوم رهین در سال ۱۳۸۵ خورشیدی.
سرتیفیکت بینالمللی از جانب رئیس پژوهشکده انساب سادات به خاطر چاپ کتاب کوثرالنبی سال ۱۳۸۳ خورشیدی در ایران و سرتیفیکت نی(حمایتکننده رسانههای آزاد افغانستان مربوط انترنیوز) به خاطر تکمیل دوره ژورنالیسم تحقیقی.
تقدیرنامه مرکز همبستگی رسانهها(مِهر) سال ۱۳۸۷ خورشیدی.
تقدیرنامه جامعهالمصطفی(صلیالله علیه¬وآله) العالمیه نمایندگی کابل سال ۱۳۸۹ خورشیدی.
تقدیروسپاسنامه با امضاء بیش از ۲۰ شخصیت علمی(آیات¬وحججالاسلام) مقیم حوزههای علمیه قم در پیوند با چاپ دوم کتاب کوثرالنبی(پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) و تلاش در راستای هویتطلبی سادات افغانستان سال ۱۳۹۱ خورشیدی.
تقدیرنامه از شورای ملی افغانستان سال ۱۳۹۵ خورشیدی.
تقدیرنامه شورای اسلامی سراسری جوانان افغانستان سال ۱۳۹۶ خورشیدی.
تقدیرنامه از شورای اخوت اسلامی به مناسبت تنظیم و چاپ کتاب «کارنامهی ۱۲ سالهی شورای اخوت اسلامی افغانستان».
تقدیر نامه از پژوهشکده¬ی انساب سادات در حوزه علمیه قم، تابستان سال ۱۳۹۹ خورشیدی.
دریافت لوح سپاس به پاس خلق چاپ کتاب «ثابت قدم» از سوی رهبری وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان.
منبع:
کتاب ثابت قدم(خاطرات من از جمهوریت تا جمهوری اسلامی افغانستان)